سوره انبیا آیه 34
(34) وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِّن قَبْلِکَ الْخُلْدَ أَفَإِیْن مِّتَّ فَهُمُ الْخَلِدُونَ
و ما پیش از تو برای (هیچ) انسانی، جاودانگی (و زندگی ابدی) قرار ندادیم، پس آیا اگر تو از دنیا بروی، آنان! زندگانی جاوید خواهند یافت؟!
سوره انبیا آیه 35
(35) کُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً وَإِلَیْنَا تُرْجَعُونَ
هر نفسی چشنده مرگ است و ما شما را با مبتلا کردن به بدی هاو خوبی ها آزمایش می کنیم و بسوی ما باز گردانده می شوید.
نکته ها:
حضرت علی علیه السلام درباره ی (نبلوکم بالشرّ و الخیر) فرمودند: سلامتی و غنی، خیر، و بیماری و فقر، شرّ است و هر دو برای امتحان می باشد.**مستدرک، ج 2، ص 149.***
سیمای مرگ در قرآن و روایات
1- آمادگی برای مرگ، نشانه ی اولیای خداست. (ان زعمتم انکم اولیاء للّه من دون الناس فتمنّوا الموت)**جمعه، 6.***
2- جایگاه مرگ در زندگی انسان ها همچون گردنبند بر روی سینه ی دختران است. «خطّ الموت علی وُلد آدم مَخطّ القلاده علی جید الفتاة»**این تشبیه از امام حسین علیه السلام در آستانه ی سفر به کربلا است.***
3- مرگ، پایان راه نیست، بلکه به منزله ی تغییر در حیات و شیوه ی زندگی است، مانند لباسی که تعویض می شود.**بحار، ج 6، ص 154.***
4- هر کس از انسان ها به نحوی از این جهان رخت برمی بندند، بعضی با سخت ترین حالات و عدّه ای مثل بو کردن گل.**بحار، ج 6، ص 152.***
5 - ترس انسان از مرگ مانند ترس راننده ای است که یا سوخت ندارد «آهٍ من قلّة الزّاد و طول الطریق»،**نهج البلاغه، حکمت 77.*** یا بار قاچاق و کالای ممنوعه حمل می کند (گناهکار است) و یا آماده ی رانندگی نیست، وگرنه ترس چرا؟
پیام ها:
1- سنّت الهی بر جاوید نبودن انسان در این جهان است. (ما جعلنا لبشر... الخلد)
2- اگر بنا باشد انسانی در دنیا همواره زنده بماند، آن شخص، پیامبر صلی الله علیه و آله خواهد بود. (أفاین متّ فهم الخالدون)
3- گرچه خیر و شر، هر دو ابزار آزمایش اند، ولی آزمایش با تلخی ها مناسب تر است. (نبلوکم بالشر والخیر) (شاید تقدّم «شرّ» نیز به همین مناسبت باشد)
4- آزمایشات الهی سخت و مهم است. (نبلوکم... فتنه)
5 - با مرگ، نیست و نابود نمی شویم. (الینا ترجعون)
سوره انبیا آیه 36
(36) وَإِذَا رَءَاکَ الَّذِینَ کَفَرُواْ إِن یَتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُواً أَهَذَا الَّذِی یَذْکُرُ ءَالِهَتَکُمْ وَهُم بِذِکْرِ الرَّحْمَنِ هُمْ کَفِرُونَ
و هرگاه کفّار تورا ببینند، کاری غیر از به استهزا گرفتن تو ندارند، (با همدیگر می گویند:) آیا این است آنکه خدایان شمارا (به بدی) یاد می کند؟ در حالی که (این کافران) خودشان، یاد خدای رحمان را منکرند (و به او کفر می ورزند).
نکته ها:
کفر، انسان را به جایی می رساند که منطق قوی و قول معصوم را مسخره می کند، ولی حاضر نیست کوچک ترین بی احترامی نسبت به سنگ و چوب روا دارد، از اینرو گفتند: (یذکر الهتکم) در حالی که منظورشان «یذکر الهتکم بسوء» بود.
اگر در حوض یا استخر آبی، لاشه بدبویی افتاده باشد، با آمدن باران، تعفّن و بدبویی آن بیشتر می شود. کفر همچون لاشه ی مرداری در روح انسان است که با دیدن پیامبر لجاجت بیشتری بروز می دهد.
پیام ها:
1- کفّار جز مسخره و تحقیر کردن حربه علمی و منطقی ندارند. (ان یتخذونک ...) (استهزا، نشانه ی ناتوانی از استدلال است.)
2- کفّار عواطف مردم را علیه پیامبر تحریک می کردند. (الهتکم)
3- کسی که به خباثت درونی مبتلا شد، هرچه بیشتر رهبران الهی را ببیند، بیشتر عقب گرد می کند. (رأک - یتّخذونک)