سوره طه آیه 129
(129) وَلَوْلَا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّکَ لَکَانَ لِزَاماً وَأَجَلٌ مُّسَمّیً
و اگر سنّت و تقدیر پروردگارت و (ملاحظه ی) زمان مقرّر نبود، هر آینه عذاب الهی لازم می آمد (و دامان آنان را نیز می گرفت).
نکته ها:
کلمه «نُهی» جمع «نُهیه» به معنای چیزی است که انسان را از زشتی ها نهی می کند و از این روی به عقل، «نُهیه» گفته می شود، زیرا انسان را از هوسها بازمی دارد. بنابراین عقل واقعی، علاوه بر اندیشیدن و فهمیدن، سبب دور شدن از خطرها و بدی ها می شود.
«قَرن» به معنای قوم و مردمی است که در یک زمان زندگی می کنند و گاهی به خود زمان نیز گفته می شود. «لزام» به معنای امر ملازم و حتمی است.
مراد از «کلمة سبقت» همان جمله ای است که خداوند هنگام هبوط به حضرت آدم فرمود:**تفسیر المیزان.*** (و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین)**بقره، 36.***
اهل مکّه در سفرهای خود از مکان های قوم عاد و ثمود می گذشتند و آثار باقیمانده و خرابه های آنها را می دیدند. خداوند در این آیات به آنان هشدار می دهد که سرنوشت آنان را فراموش نکنید وبا تفکّر واندیشه در آثار آنان، درس عبرت بگیرید.**تفاسیر المیزان وتبیان.***
پیام ها:
1- تاریخ، بهترین معلّم و صادق ترین واعظ است، هر کس از آن عبرت نگیرد، سزاوار توبیخ است. (افلم یهد...)
2- تهدیدات الهی را جدّی بگیریم. (کم اهلکنا...)
3- تحوّلات تاریخی به دست خداوند است. (اهلکنا...)
4- علم به تنهایی کافی نیست، عبرت لازم است. آنان با رفت و آمد خود ماجرا را می بینند، ولی غافلند. (یمشون فی مساکنهم)
5 - مناطق مخروبه و مقهوره، برای هر صاحب عقلی مایه تأمل و اندیشه است. (آیات لاولی النّهی)
6- در بازدید از آثار باستانی، تنها به جنبه تفریحی آن اکتفا نشود. (آیات لاولی النّهی) هرکس عبرت نگیرد بی خرد است.
7- هرکسی چشم عبرت بین ندارد، عبرت گرفتن مخصوص کسانی است که نفس خود را از آلودگی ها باز دارند. (آیات لاولی النّهی)
8 - تاریخ دارای فلسفه وبراساس قانون علّت و معلول است. (کم اهلکنا - آیات لاولی النّهی) آری هلاکت اقوام پیشین براساس دلایلی بود که اگر امروز نیز آن امور باشد، همان هلاکت ها خواهد بود.
9- سنّت الهی بر مبنای برنامه وزمان بندی و مهلت دادن است وگرنه مجرمان فوراً به هلاکت می رسیدند. (و لولا کلمة ...) (هر امّتی زمانی خاص دارد)
10- ستمکاران بی ایمان از تأخیر عذاب الهی مغرور نشوند. (کلمه سبقت من ربّک)
11- خداوند، مجرمان را پس از اتمام حجّت به عذاب می رساند. (لولا کلمه سبقت من ربّک)
12- عمر انسان ها براساس برنامه و زمان بندی است. (اجلٌ مسّمی)
سوره طه آیه 130
(130) فَاصْبِرْ عَلَی مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ ءَانَآیِ الَّیْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّکَ تَرْضَی
پس بر آنچه می گویند، شکیبا باش و پیش از طلوع آفتاب و قبل از غروب آن با ستایش پروردگارت (او را) تسبیح کن و (همچنین) برخی از اوقات شب و اطراف روز را تسبیح بگوی، باشد که خشنود شوی.
نکته ها:
این آیه همچون آیه ی (واستعینوا بالصبر والصلوة)**بقره، 45.*** پیامبر صلی الله علیه و آله را به شکیبایی و حمد وستایش پروردگار دعوت می کند، وگرچه مخاطب این آیه ظاهراً پیامبر صلی الله علیه و آله است، امّا بدیهی است که آیه جنبه عمومی دارد.
خداوند در قرآن کریم، 19 مرتبه پیامبر صلی الله علیه و آله را به صبر، فرمان داده است.
بر طبق بعضی از روایات**کافی، ج 3، ص 444.*** و نظر برخی از مفسّرین، این آیه با نمازهای یومیه و شبانه روزی تطبیق دارد و مراد از «اطراف النهار» نوافل روزانه است.
پیام ها:
1- توجّه به تدبیر خداوند و قانون مند بودن کیفر و عذاب و توجّه به سنّت های الهی، مقدمه ی صبر و تسبیح وتحمید است. (فاصبر) (با توجّه به آیات قبل)
2- صبر در امور باید به اندازه ی مشکلات باشد. (فاصبر علی ما یقولون)
3- حمد و تسبیح الهی وسیله ای برای تقویت روحیه در مقابل لجاجت ها و تبلیغات دشمن است. (فاصبر - سبّح)
4- تنزیه خداوند از راه ستایش و حمد او است. (سبّح بحمد)
5 - پیرایش از بدی ها بر آرایش به خوبی ها مقدم است. تسبیح بر تحمید تقدم دارد.(سبّح بحمد)
6- قرآن برای بیان زمان انجام تکالیف، از ابزار و معیارهای طبیعی استفاده کرده است. (قبل طلوع... وقبل غروبها)
7- تسبیح و حمد الهی قبل از طلوع وغروب آفتاب اثر خاصی دارد. (قبل طلوع... و قبل غروبها)
8 - اوقات خود را با یاد خدا پر کنیم تا زمینه ای برای سایر افکار باقی نماند. (قبل طلوع - قبل غروب - آناء اللیل - اطراف النهار)
9- شب، تنها برای استراحت و خواب نیست، باید بخشی از آن را به عبادت اختصاص داد. (و من آناء اللیل)
10- اگر ذکر خدا با سایر شرایط انجام شود، نتیجه بخش خواهد بود. (لعلّک)**کلمه ی «لعلّ» به معنای آن است که رسیدن به این غنچه، چند درصد است نه صد در صد و این به خاطر آن است که یاد خدا به تنهایی کافی نیست، بلکه تلاش، وحدت، اخلاص و سایر شرایط باید جمع شود تا نتیجه صد در صد باشد.***
11- مقام رضا، بالاترین درجه ی تکامل است. (لعلّک ترضی)
(تکامل دارای درجاتی است: اوّل: صبر (فاصبر)، دوّم: تنزیه خداوند (وسبّح... فسبّح)، سوّم: سپاس و ستایش پروردگار (فسبّح بحمد ربّک)، چهارم: رضا به قضای الهی. (لعلّک ترضی))
سوره طه آیه 131
(131) وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَی مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَ جاً مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَرِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَأَبْقَی
و هرگز به متاعی که ما به گروهی از آنها داده ایم، چشم مدوز که (این) شکوفه و جلوه ی زندگی دنیاست (و ما می خواهیم) تا آنها را در آن بیازمائیم و (به یقین) روزیِ پروردگارت بهتر و پایدارتر است.
نکته ها:
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمودند: هر کس چشم به دست مردم داشته باشد، غم او طولانی گردد و غیظش باقی ماند.**تفسیر المیزان.***
گرچه قرآن کریم، مال دنیا را خیر**(ان ترک خیراً) بقره، 180.***، فضل**(و ابتغوا من فضل اللّه) جمعه، 10. ***و زینت**(المال و البنون زینة الحیوة الدنیا) کهف، 46. ***می داند و بهره مندی از آن را حلال و مجاز می شمارد، لیکن دلبستگی شدید به آن را مذمّت می کند. چرا که زندگی دنیا مثل یک غنچه، عمری کوتاه دارد و با یک نسیم از بین می رود.
پیام ها:
1- رسیدن به مقام رضایت از خداوند، در صورتی است که به زرق و برق دنیا خیره نشوی. (آری کسی که جذب جلوه های مادّی شد، احساس کمبود و تبعیض می کند و از خدا راضی نمی شود) (لعلّک ترضی، لا تمدّن عینیک)
2- انسان به طور طبیعی به سوی مادّیات گرایش دارد، امّا باید آن را مهار کند. (لاتمدّن)
3- نگاه، مقدّمه جذب و دلبستگی است. (لا تمدّن عینیک)
ز دست دیده و دل هر دو فریاد - که هر چه دیده بیند دل کند یاد
4- رهبری امّت نباید چشم داشتی به مال دیگران و توجّهی به مادّیات داشته باشد و مقهور و شیفته ی دنیای پر زرق و برق دیگران شود. (لا تمدّن عینیک)
5 - جلوه های مادّی حتّی برای انبیا می تواند خطرساز باشد. (لاتمدّن عینیک)
6- همه ی متاع های دنیوی و وسایل کامیابی، نعمت الهی محسوب نمی شوند. (متّعنا) نه، «انعمنا»
7- همه ی کافران، کامیاب نیستند. (ازواجاً منهم)
8 - جلوه های زندگی دنیوی همچون غنچه و شکوفه ای است که هرگز گل نمی شود. (زهرة الحیوة الدنیا)
9- جلوه های زندگی دنیا، ابزار آزمایش انسان هاست. (لنفتنهم فیه)
10- به آنچه در خود داریم بیندیشیم، نه آنچه در دست دیگران می بینیم. (رزق ربّک خیر)
11- رزق دادن از شئون ربوبیّت خداوند است. (رزق ربّک)
12- همه ی دارایی های انسان رزق او نیست. چون بسیارند کسانی که همه نوع امکانات دارند، امّا بهره خودشان کم است. (لاتمدنّ... متّعنا... رزق ربّک خیر)
13- ملاک ارزش هر چیز دو امر است؛ یکی خیر بودن و دیگری پایدار بودن. (خیر و ابقی)