سوره طه آیه 112
(112) وَمَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّلِحَتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا یَخَافُ ظُلْماً وَ لَا هَضْماً
و (اما) هر کس از کارهای نیکو انجام دهد و مؤمن باشد، پس (در آن روز) نه از ستم و کاستی (در پاداشش) نترسد.
نکته ها:
کلمه «هَضم» به معنای کم شدن است و شاید از آن روی به جذب غذا در بدن «هضم» می گویند که ظاهراً غذا کم می شود و تفاله های آن باقی می ماند.**تفسیر نمونه.***
از قرآن و روایات به دست می آید که اعمال و روحیات انسان در یکدیگر تأثیر متقابل دارند، لذا هرگاه یک عمل نیکو که از شخصی منافق، مشرک، ریاکار و... که دارای روحیه ای فاسد است سر زند، مورد قبول واقع نمی شود. چنانکه اگر کافری، کار شایسته و خوبی مثل اختراع و اکتشاف نافع انجام دهد، در حالی که حقّ را فهمیده و آگاهانه در کفر اصرار ورزد، کار نیکوی او پذیرفته نخواهد شد. همانند ریختن شربت شیرین و گوارا در ظرفی کثیف و آلوده که طبیعتاً دیگر قابل پذیرش نیست.
در ده آیه ی اخیر، به سیمایی اجمالی از برپایی قیامت اشاره شده است:
الف: در صور دمیده شده ومردگان زنده می شوند. (یوم ینفخ فی الصور)
ب: مجرمان محشور می گردند. (نحشر المجرمین)
ج: کوهها متلاشی می شوند. (ینسفها ربی نسفا)
د: همه گوش به فرمان دعوت کننده ی الهی هستند. (یتّبعون الداعی)
ه: شفاعت بدون اذن خدا مؤثّر نیست. (لاتنفع الشفاعه)
و: خداوند با احاطه علمی اش به همه حساب ها می رسد. (یعلم مابین ایدیهم و...)
ز: همگی در برابر حکم الهی تسلیم هستند. (عنت الوجوه)
ح: ظالمان مأیوسند. (خاب من حمل ظلما)
ط: مؤمنان صالح در آرامش به سر می برند. (لایخاف ظلما و لاهضما).**تفسیر نمونه.***
پیام ها:
1- اگر چه انجام تمام کارهای شایسته امکان پذیر نیست، ولی باید به اندازه ی توان و طاقت، کار صالح انجام داد. (مَن یعمل من الصالحات)
2- نه تنها کارهای بزرگ که ذرهّ ای از کار صالح بی پاداش نمی ماند. (من الصالحات)
3- شرط قبولی عمل صالح، ایمان به خداست. (و هو مؤمن)
4- ایمان از عمل جدا نیست، ایمان بی عمل، مثل درخت بی ثمر و عمل بی ایمان همچون درخت بی ریشه است. (و هو مؤمن)
5 - آرامش و امنیّت روحی مؤمنان در قیامت در گرو کارهای صالح آنان است. (من یعمل من الصالحات...فلا یخاف ظلما)
6- در قیامت، نه اصل عمل وپاداش از بین می رود تا ظلمی صورت گیرد (لا یخاف ظلما) و نه آنکه از پاداش کم گذاشته می شود. (و لا هضما)
7- با آنکه پاداش، تفضّل الهی است نه استحقاق انسان، امّا خداوند در پاداش کسی کوتاهی نمی کند و کم نمی گذارد. (لا یخاف ظلما و لاهضما)
سوره طه آیه 113
(113) وَکَذَلِکَ أَنزَلْنَهُ قُرْءَاناً عَرَبِیّاً وَصَرَّفْنَا فِیهِ مِنَ الْوَعِیدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ أَوْ یُحْدِثُ لَهُمْ ذِکْراً
و بدینسان ما آن را قرآنی عربی نازل کردیم و در آن با انواع بیان ها هشدار دادیم، شاید آنها پروا کنند و یا برایشان پندی ایجاد شود.
نکته ها:
«کذلک انزلناه» یعنی ما با بیان صحنه های قیامت (در آیات قبل) و پاداش و عذاب های آنچنانی، این گونه قرآن را هشدار دهنده فرستادیم.
کلمه ی «عربی» از نظر لغت به معنای روشن است و احتمال دارد که به معنای منسوب به زبان عربی باشد. کلمه ی «صرّفنا» به معنای بیانات گوناگونی از یک واقعیّت است؛ گاهی با اشاره، گاهی با استدلال، گاهی با مثال و تمثیل و گاهی از طریق نقل تاریخ.
پیام ها:
1- مقدّس بودن قانون وحی (انزلنا)، روشن بودن مقاصد آن (عربیّا)، گوناگونی وتنوّع بیانات آن (صرفّنا) و هشداردهندگی آن (من الوعید) از زمینه های تقواگرایی و پندپذیری است. (لعلّهم یتّقون او یحدث لهم ذکرا)
2- همه ی مردم به وحی نیاز دارند، لیکن بعضی از باب اخطار و بعضی از باب تذکّر. (یتّقون، ذکرا)
3- هشدار بی اثر نیست، یا تأثیر عمیق دارد، (یتّقون) ویا حداقل، تذکّر است. (ذکرا) یا نتیجه می دهد، (یتّقون) و یا اتمام حجّت می کند. (ذکرا)
سوره طه آیه 114
(114) فَتَعَلَی اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْءَانِ مِن قَبْلِ أَن یُقْضَی إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِی عِلْماً
پس (بدان که) بلند مرتبه است خدای فرمانروای بر حقّ، و تو (ای پیامبر!) بر خواندن قرآن پیش از آنکه وحی آن بر تو پایان یابد شتاب مکن و بگو: پروردگارا! علم مرا زیاد کن.
نکته ها:
از عبارت «لاتعجل بالقرآن»**نظیر این عبارت در سوره قیامت، آیه 18 نیز آمده است. (لاتحرّک به لسانک لتعجل به)*** به دست می آید که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله مجموعه آیات قرآن را می دانسته و آن را پیش خوانی می کرده است واین خود دلیل روشنی است بر آنکه قرآن مجید دو بار بر پیامبر نازل شده است، یکبار به صورت دفعی و بار دیگر به شکل تدریجی و آنچه را پیامبر در نزول دفعی در شب قدر دریافت کرده بوده، در هنگام نزول تدریجی، قبل از وحی می خوانده است.**تفسیر المیزان.***
میان شتابزدگی و عجله از یک طرف و سرعت و سبقت که در قرآن با عباراتِ (سارعوا)**آل عمران، 133.***، (سابقوا)**حدید، 21.*** مورد ستایش و دستور قرار گرفته از طرف دیگر، تفاوت و اختلاف اساسی وجود دارد. حُسن سرعت و سبقت در جایی است که تمام مسائل محاسبه و تنظیم شده باشد، لذا نباید فرصت و وقت را از دست داد، ولی شتابزدگی و عجله در جایی است که هنوز موعد انجام نرسیده و یا نیاز به تکمیل و بررسی است، از این روی می بایست درنگ کرد.
سرچشمه ی عجله و شتاب، گاه امور منفی چون کم صبری، غرور و اظهار وجود است که البتّه این صفات، مذموم، و از ذات مقدّس نبوی به دور است، و گاهی به خاطر شدّت عشق و علاقه به دریافت مطلب و دلسوزی برای حفظ چیزی است، که در این صورت امر نیکویی به شمار می رود و تعجیل پیامبر صلی الله علیه و آله در وحی از این جهت بوده است، یعنی دریافت عاشقانه، و هیجان و نگرانی برای حفظ وحی.
خداوند، حضرت موسی علیه السلام را برای آموزش در اختیار حضرت خضر گذاشت، لذا موسی علیه السلام از او کسب اجازه کرد که (هل اتّبعک علی ان تعلّمن ممّا علّمت رشدا)**کهف، 66.*** آیا اجازه می دهی که من همراه و پیرو تو باشم تا از آنچه آموخته ای به من نیز بیاموزی؟ امّا تعلیم و آموزش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را ذات مقدّس الهی بر عهده گرفت و به او فرمود: (قل ربّ زدنی علما) بگو: پروردگارا! علم مرا زیاد کن.
اوّلین معلّم، خداوند علاّم و علیم است، (علّم آدم الاسماء)**بقره، 31.***، (الرحمن، علّم القرآن، علّمه البیان)**الرحمن، 1 - 3.*** پس علم را از او بخواهیم. (ربّ زدنی علماً)
در حدیث آمده است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: اگر روزی بر من بگذرد و در آن بر علم من افزوده نشود، آن روز برای من مبارک نیست.**تفسیر نورالثقلین.***
پیام ها:
1- آفرینش بی هدف و انسان رها نیست، زیرا بیهودگی وبی هدفی در شأن خدا نیست. (فتعالی اللّه)
2- ذات مقدّس الهی را از هر فکر و اندیشه ای برتر و افعال او را از هر امر باطل، پاک ومنزّه بدانیم. (فتعالی اللّه)
3- حکومت حکیمانه، حقیقی، مطلق ومنحصربه فرد، از آنِ خداست. (الملک الحق)
4- پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله عاشقانه طالب شنیدن و گرفتن وحی بود. (لاتعجل بالقرآن)
5 - فراگیری هر چیزی به تناسب خود آدابی دارد. (لا تعجل بالقرآن)
6- نهی ها وعتاب های قرآن نسبت به پیامبر، نشانه ی صداقت پیامبر است وگرنه کسی خود را مورد نهی وعتاب قرار نمی دهد. (لاتعجل بالقرآن)
7- در بیان قوانین الهی، باید به شرایط زمانی توجّه کرد. (لاتعجل... قبل ان یقضی)
8 - علم را از عالم حقیقی طلب کنیم. (ربّ زدنی علما)
9- برای علم و دانش نهایتی نیست و فارغ التحصیل معنا ندارد. (زدنی علما)
10- علم حقیقی، قرآن مجید است. (لا تعجل بالقرآن - و قل ربّ زدنی علما)
11- اگر کسی را از چیزی نهی می کنیم، در مقابل، راه صحیح و حقّ را هم به او نشان دهیم. (لا تعجل - قل ربّ زدنی علما)
12- افزون طلبی در کمالات ارزش است. (ربّ زدنی علما)
13- علم، وسیله ی رشد انسان هاست. (ربّ زدنی علما)
14- علمی دارای ارزش و اعتبار است که همراه با فراگیری آن، ظرفیّت انسان نیز زیاد شود و رشد کند. (زدنی علما)، نه، «زد علمی»
15- اگر چه خداوند می تواند بدون دعا هم لطف کند، ولی از پیامبرش می خواهد که دعا نماید. (قل ربّ زدنی علما)
16- در دعا از کلمه ربّ و ربوبیّت خدا استمداد کنیم. (ربّ زدنی علما)
17- جز خداوند، علم همه حتّی علم پیامبر محدود است. (ربّ زدنی علما)