فهرست کتاب


تفسیر نور جلد 7

حاج شیخ محسن قرائتی‏

سوره کهف آیه 83

(83) وَیَسْئَلُونَکَ عَن ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُواْ عَلَیْکُم مِّنْهُ ذِکْراً
واز تو درباره ذوالقرنین می پرسند. بگو: به زودی از او یادی بر شما خواهم کرد.
نکته ها:
«قَرن»، دو معنا دارد: یکی دوران طولانی و دیگری به معنای شاخ حیوان، و ذوالقرنین را از آن جهت بدین وصف نامیده اند که یا حکومت طولانی داشته و یا آنکه دو رشته موی خود را مثل دو شاخ می بافته و یا روی کلاه او دو شاخک قرار داشته است. همچنین ممکن است مراد از «قَرنَین» شرق و غرب جهان باشد،**چنانکه عربها می گویند: «قرنی الشمس» یعنی دو شاخ آفتاب که مراد شرق و غرب عالم است.*** که چون او به تمام شرق و غرب عالم سلطه پیدا کرده بوده «ذوالقرنین» نامیده شده است.
امام باقر علیه السلام فرمودند: «ذوالقرنین» پیامبر نبود، لیکن مرد صالحی بود که خدا او را دوست می داشت و او قوم خود را به تقوا سفارش می کرد. مردم بر یک طرف سر او ضربه ای وارد کردند و او تا مدّتی ناپدید شد، پس از آن به سوی مردم بازگشت و دعوت خود را تکرار کرد، مردم به سمت دیگر سر او ضربه ای زدند. آنگاه امام فرمود: در میان شما نیز شخصی با این خصوصیات است.**تفسیرنورالثقلین ؛ کمال الدین صدوق.*** بنابراین به خاطر این دو ضربه به ذوالقرنین معروف بوده است.
تفسیر نمونه با توجّه به اظهارات چند مورّخ یونانی و چند فراز از تورات (کتاب اشعیا، فصل 46، شماره ی 28 و 11) و کشف مجسمه ی کورش در قرن نوزدهم میلادی که تاجی با دو شاخ بر سر داشت، ذوالقرنین را با کورش بیشتر تطبیق می دهد، ولی مرحوم شعرانی، در حاشیه تفسیر ابوالفتوح، ذوالقرنین را همان اسکندر مقدونی می داند که از سیزده سالگی شاگرد ارسطو بوده است. و صاحب تفسیر المیزان او را همان کورش می داند.
به هر حال در اینکه ذوالقرنین چه مدّت حکومت کرده و نام واقعی او چیست و چند سال عمر کرده وآیا بشر بوده یا فرشته، پیامبر یا عبد صالح؟ اسکندر بوده یا کورش؟ چرا ذوالقرنین نام دارد؟ امکاناتش چه بوده، محدوده ی حکومتش کجا بود؟ طول و عرض و مشخصات سدی که ساخت چه بود؟ چه زمانی بود؟ آیا این سدّ همان دیوار چین است یا نه؟ سخنان بسیاری بیان شده وبحث در جزئیّات آن چندان مفید نیست. باید دنبال هدف ها رفت، نه مسائل جزئی که در آنها هیچ رشدی نیست.
پیام ها:
1- انبیا مرجع مردم وپاسخگوی سؤالات آنان بوده اند. (یسئلونک عن ذی القرنین)
2- رهبر ومبلّغ دینی باید با تاریخ و حوادث مهم آشنا باشد. (یسئلونک...)
آنکه پیشوای مردم شد، همه گونه سؤال از او می پرسند، چنانکه در آیات دیگر سؤال روح مطرح است.
3- سؤالات بجا و منطقی مردم را بی پاسخ نگذاریم. (سأتلوا)
4- در پاسخ سؤال ها، شتابزده جواب ندهیم. (سأتلوا)
5 - تاریخ وبازگویی آن، به اندازه ای که در آن تذکّر و عبرت باشد ارزشمند است. (سأتلوا علیکم منه ذکراً)
6- پرسش های مردم، زمینه ی نزول بعضی از آیات بوده است. (یسئلونک... قل...)

سوره کهف آیه 84

(84) إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَءَاتَیْنَهُ مِن کُلِّ شَیْ ءٍ سَبَباً
همانا ما در زمین به او (ذوالقرنین) قدرت دادیم و از هر چیزی وسیله ای به او عطا کردیم.

سوره کهف آیه 85

(85) فَأَتْبَعَ سَبَباً
پس او در پی سبب رفت (وسفر خود را آغاز کرد).
نکته ها:
در دعایی که حضرت علی علیه السلام تعلیم آن جوان بلخی داد، (دعای مشلول) می خوانیم: «یا من نَصر ذی القرنین علی ملوک الجبابرة» ای خدایی که ذوالقرنین را بر پادشاهان ستمگر پیروز کردی. و در حدیثی آن حضرت، ذوالقرنین را کسی می داند که نشانه ی پادشاهی و نبوّت داشته و به همه چیز، آگاهی داشته تا حقّ را از باطل بشناسد و خداوند شهرها و دلها را تسلیم او گرداند.**تفسیرنورالثقلین.***
ذوالقرنین و سلیمان، دو مؤمن بودند که حاکم زمین شدند و بخت النصر و نمرود دو کافر که حاکم زمین شدند.**تفسیر نورالثقلین.***
قدرتی را که خداوند به اولیای خویش می دهد، (همچون حضرت سلیمان و یوسف و برخی مؤمنان) برای استفاده در راه خداست. قرآن درباره بندگان خوب خدا می فرماید: (الّذین ان مکنّاهم فی الارض اقاموا الصلوة...)**حج، 41. ***آنان کسانی هستند که اگر تمکّن و قدرت به آنان دهیم به اقامه ی نماز و پرداخت زکات و احیای امربه معروف و نهی از منکر می پردازند. واز کسانی که از قدرت خود در مسیر ناحق استفاده کنند، انتقاد کرده و می فرماید: (کم اهلکنا قبلهم من قرنٍ مکنّاهم فی الارض)**انعام، 6.*** چه بسیار کسانی را که پیش از شما هلاک کردیم، زیرا از قدرت وحکومت خود سوءاستفاده می کردند.
پیام ها:
1- خداوند بر همه ی هستی واسباب طبیعی، حاکم است و به هر کس بخواهد مکنت و قدرت می دهد. (مکنّاله) ولی بهره وری صحیح، در سایه ی حسن نیّت و حسن تدبیر انسان است. (فاتبع سببا)
2- گاهی خداوند همه گونه امکانات را در اختیار بعضی قرار می هد. (مکنّاله... آتیناه من کل شی ء سببا)
3- نظام طبیعی، نظام سبب و مسبّب است و هر چیزی سببی دارد که باید آن را شناخت ودر پی آن رفت. (من کل شی ءٍ سبباً فاتبع سببا)
4- بندگان خاص خدا نیز باید به وسیله ی اسباب و امکانات طبیعی، اهداف حقّ را دنبال کنند. (کل شی ءٍ سبباً، فاتبع سبباً)
5 - مهم تر از داشتن امکانات و قدرت، خوب استفاده کردن است. (آتیناه...سبباً فاتبع سبباً)
6- ذوالقرنین علاوه بر داشتن امکانات، از دانش بکارگیری اسباب نیز برخوردار بود. (فاتبع سببا)