سوره کهف آیه 81
(81) فَأَرَدْنَآ أَن یُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیْراً مِّنْهُ زَکَوةً وَأَقْرَبَ رُحْماً
(از این رو) خواستیم که پروردگارشان به جای او (فرزندی) پاک تر و بهتر و با محبّت تر به آن دو بدهد.
نکته ها:
«اِرهاق» به معنای وادار کردن دیگری به کاری است که انجام آن برای او دشوار و طاقت فرسا باشد.
در حدیث آمده است: خداوند به جای آن پسر، دختری به آن دو مؤمن داد که از نسل او هفتاد پیامبر پدید آمدند.**تفسیر نورالثقلین.***
گاهی فرزند، سبب انحراف و کفر والدین می شود، «خشینا ان یرهقهما...» گاهی هم والدین فطرت پاک و توحیدی فرزند را به کفر و آیین های انحرافی می کشانند. چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: هر فرزندی، به طور فطری خداشناس و مؤمن است، مگر آنکه پدر و مادر او را تغییر دهند.**«کلّ مولودٍ یولد علی الفطرة حتّی یکون ابواه یهوّدانه و ینصّرانه». بحار، ج 3، ص 282.***
پیام ها:
1- اولیای خدا کار لغو و بی جهت نمی کنند، گرچه در ظاهر خلاف به نظر آید. (اما الغلام)
2- مرگ فرزند، بهتر از آن است که بد عاقبت و موجب فساد و طغیان شود. (یرهقهما طغیاناً و کفراً)
3- خداوند به پدر و مادر با ایمان، عنایت خاص دارد. (ابواه مؤمنین فخشینا)
4- گاهی جسم باید فدای فکر بشود. فرزند کشته می شود تا ایمان پدر و مادر محفوظ بماند. (خشینا ان یرهقهما)
5 - باید فتنه ها را پیش بینی کرد و از ریشه خشکاند. (خشینا ان یرهقهما)
6- طغیان و سرکشی زمینه ی کفر است. (طغیان» قبل از «کفر» آمده است.)
7- اراده ی مردان خدا، اراده ی خداست. (اردنا ان یبدِلهما)
8 - اولیای خدا هم مسئولیّت دارند و هم در اندیشه ی آینده ی مردم می باشند. (اردنا ان یبدِلهما)
9- گاهی دلیل گرفتار شدن مؤمنین به بعضی ناگواری ها، حفظ ایمان و عقیده خود آنان است. (یبدِلَهما خیراً منه)
10- اگر خداوند چیزی را از مؤمن گرفت، بهتر از آن را به او می دهد. (یبدِلهما ربّهما خیراً منه)
11- از بین رفتن فرزنذ ناصالح و جایگزینی آن با فرزند صالح، جلوه ای از ربوبیّت خداوند است. (یبدِلَهما ربّهما خیراً منه)
12- تنها پاکی و صلاح فرزندان کافی نیست، باید نسبت به پدر و مادر مهربان باشند. (زکوة واقرب رحماً)
13- آنچه ارزش است، سلامت، پاکی ومحبّت به والدین است، نه دختر یا پسر بودن فرزند. (زکوةً و اقرب رحماً)
سوره کهف آیه 82
(82) وَ أَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلَمَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَکَانَ تَحْتَهُ کَنزٌ لَّهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَلِحاً فَأَرَادَ رَبُّکَ أَن یَبْلُغَآ أَشُدَّهُمَا وَ یَسْتَخْرِجَا کَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّکَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی ذَلِکَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَیْهِ صَبْراً
و امّا آن دیوار، از آنِ دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن دیوار، گنجی برای آن دو بود و پدرشان مردی صالح بود. پس پروردگارت اراده کرد که آن دو به حدّ رشد (و بلوغ) خود برسند و گنج خویش را که رحمتی از سوی پروردگارت بود استخراج کنند و من این کارها را خودسرانه انجام ندادم. این بود تأویل و راز آنچه نتوانستی بر آن صبر و شکیبایی ورزی.
نکته ها:
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در روایتی فرمودند: آن گنج، کلماتی حکیمانه بود که بر صحیفه ای از طلا نوشته شده بود. مضمون آن حکمت ها این بود: تعجّب از کسی که ایمان به تقدیر الهی دارد، چرا محزون می شود!؟ شگفت از کسی که یقین به مرگ دارد، چرا شاد است، یقین به حساب دارد، چرا غافل است، یقین به رزق دارد، چرا خود را به زحمت بیش از اندازه می اندازد و یقین به دگرگونی دنیا دارد، چرا به آن اطمینان می کند!؟**تفسیر مجمع البیان.***
طبق احادیث، لطف و رحمت خدا مخصوص فرزندان بی واسطه نیست، بلکه در نسل های بعدی هم تأثیر دارد و نیکوکاری اجداد، موجب عنایت خدا به ذریّه ی آنان می شود.**تفسیر نورالثقلین.***
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند به موسی وحی کرد: من فرزندان را به خاطر خوبیِ پدران پاداش می دهم. سپس فرمود: اگر به ناموس مردم خیانت کنید، به ناموس شما خیانت می شود. «کما تدین تدان».**تفسیر نورالثقلین.***
یک جا فرزند به خاطر حفظ ایمان والدین کشته می شود، و در جای دیگر به خاطر صالح بودن پدر، پیامبری کارگری می کند تا سرمایه به دست فرزند برسد.
وقتی بعضی به امام مجتبی علیه السلام به خاطر صلح با معاویه اعتراض کردند، فرمود: مگر نمی دانید خضر برای مصلحت، کشتی را سوراخ کرد و نوجوانی را کشت و کارهای او مورد غضب موسی قرار گرفت؟ ای مردم! اگر صلح را نمی پذیرفتم همه ی شیعیان روی زمین نابود می شدند. «لولا ما اتیتُ لما ترک من شیعتنا علی وجه الارض احد الاّ قتل».**تفسیر نورالثقلین.***
«قریة» و «مدینة» هردو به یک معنی می باشد. چنانکه در آیه ی 77 فرمود: «اتیا اهل قریة» در اینجا می فرماید: «فی المدینة».**به گفته دوست دانشمندمان آقای کلباسی: اگر در قرآن کلمات «قریة» و «مدینة» را بررسی کنیم مشاهده خواهیم کرد که مدینة در مواردی است که در آن نور هدایت تابیده باشد و هرکجا نور هدایت نباشد، قریة گفته شده است.***
«اَشُدّ»، جمع «شدّة»، و (یبلغا اشُدّهما) یعنی تا آنان به تمام رشد خود برسند.
پیام ها:
1- کودک نابالغ نیز می تواند مالک باشد، امّا شرط تصرّف در اموال، توانمندی و رشد است. (کنز لهما، حتّی یبلغا اشدّهما)
2- ذخیره سازی ثروت برای فرزندان، جایز است. (کنزلهما و کان ابوهما صالحاً)
ولی زراندوزی اگر بدون انفاق باشد ممنوع است.
3- حفظ اموال یتیمان، واجب است. (لغلامین یتیمین)
4- کارهای خوبِ پدر، در زندگی فرزندان اثر دارد. (ابوهما صالحاً)
5 - خضر، پیامبر بوده است. (ما فعلته عن امری)
6- گاهی حوادث دارای تحلیل و تفسیر عمیق و در مسیر رشد انسان است. هدف از این دوره ها، رشد موسی بود. (اراد ربّک، رحمةً من ربّک)
7- در برابر خدا باید مؤدّبانه سخن گفت. حضرت خضر آنجا که سخن از عیب و نقص است، به خود نسبت می دهد، (اردت ان اعیبها) و آنجا که محدوده ی کار الهی است، به خدا نسبت می دهد. (اراد ربّک ان یبلغا اشدّهما)
8 - اراده ی اولیای خدا، اراده خداست. (اردت، اردنا، اراد ربّک)
سوره کهف آیه 83
(83) وَیَسْئَلُونَکَ عَن ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُواْ عَلَیْکُم مِّنْهُ ذِکْراً
واز تو درباره ذوالقرنین می پرسند. بگو: به زودی از او یادی بر شما خواهم کرد.
نکته ها:
«قَرن»، دو معنا دارد: یکی دوران طولانی و دیگری به معنای شاخ حیوان، و ذوالقرنین را از آن جهت بدین وصف نامیده اند که یا حکومت طولانی داشته و یا آنکه دو رشته موی خود را مثل دو شاخ می بافته و یا روی کلاه او دو شاخک قرار داشته است. همچنین ممکن است مراد از «قَرنَین» شرق و غرب جهان باشد،**چنانکه عربها می گویند: «قرنی الشمس» یعنی دو شاخ آفتاب که مراد شرق و غرب عالم است.*** که چون او به تمام شرق و غرب عالم سلطه پیدا کرده بوده «ذوالقرنین» نامیده شده است.
امام باقر علیه السلام فرمودند: «ذوالقرنین» پیامبر نبود، لیکن مرد صالحی بود که خدا او را دوست می داشت و او قوم خود را به تقوا سفارش می کرد. مردم بر یک طرف سر او ضربه ای وارد کردند و او تا مدّتی ناپدید شد، پس از آن به سوی مردم بازگشت و دعوت خود را تکرار کرد، مردم به سمت دیگر سر او ضربه ای زدند. آنگاه امام فرمود: در میان شما نیز شخصی با این خصوصیات است.**تفسیرنورالثقلین ؛ کمال الدین صدوق.*** بنابراین به خاطر این دو ضربه به ذوالقرنین معروف بوده است.
تفسیر نمونه با توجّه به اظهارات چند مورّخ یونانی و چند فراز از تورات (کتاب اشعیا، فصل 46، شماره ی 28 و 11) و کشف مجسمه ی کورش در قرن نوزدهم میلادی که تاجی با دو شاخ بر سر داشت، ذوالقرنین را با کورش بیشتر تطبیق می دهد، ولی مرحوم شعرانی، در حاشیه تفسیر ابوالفتوح، ذوالقرنین را همان اسکندر مقدونی می داند که از سیزده سالگی شاگرد ارسطو بوده است. و صاحب تفسیر المیزان او را همان کورش می داند.
به هر حال در اینکه ذوالقرنین چه مدّت حکومت کرده و نام واقعی او چیست و چند سال عمر کرده وآیا بشر بوده یا فرشته، پیامبر یا عبد صالح؟ اسکندر بوده یا کورش؟ چرا ذوالقرنین نام دارد؟ امکاناتش چه بوده، محدوده ی حکومتش کجا بود؟ طول و عرض و مشخصات سدی که ساخت چه بود؟ چه زمانی بود؟ آیا این سدّ همان دیوار چین است یا نه؟ سخنان بسیاری بیان شده وبحث در جزئیّات آن چندان مفید نیست. باید دنبال هدف ها رفت، نه مسائل جزئی که در آنها هیچ رشدی نیست.
پیام ها:
1- انبیا مرجع مردم وپاسخگوی سؤالات آنان بوده اند. (یسئلونک عن ذی القرنین)
2- رهبر ومبلّغ دینی باید با تاریخ و حوادث مهم آشنا باشد. (یسئلونک...)
آنکه پیشوای مردم شد، همه گونه سؤال از او می پرسند، چنانکه در آیات دیگر سؤال روح مطرح است.
3- سؤالات بجا و منطقی مردم را بی پاسخ نگذاریم. (سأتلوا)
4- در پاسخ سؤال ها، شتابزده جواب ندهیم. (سأتلوا)
5 - تاریخ وبازگویی آن، به اندازه ای که در آن تذکّر و عبرت باشد ارزشمند است. (سأتلوا علیکم منه ذکراً)
6- پرسش های مردم، زمینه ی نزول بعضی از آیات بوده است. (یسئلونک... قل...)