فهرست کتاب


تفسیر نور جلد 7

حاج شیخ محسن قرائتی‏

سوره کهف آیه 72

(72) قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً
(خضر) گفت: آیا نگفتم تو هرگز نمی توانی همراه من شکیبا باشی؟
نکته ها:
«خَرق» به معنای پاره کردن چیزی از روی فساد و بدون مطالعه است. کلمه ی «اِمر» به کار مهم شگفت آور یا بسیار زشت گفته می شود.
پیام ها:
1- در آموزش، زمان را از دست ندهید. (فانطلقا) (حرف «ف» نشانه فوریّت است)
2- همراهی افراد، گاهی تا پایان راه نیست. همسفر اوّل موسی، در ادامه راه با آنان نبود و موسی وخضر، دو نفری به راه افتادند. (فانطلقا) و نفرمود: «فانطلقوا»
3- فراگیری علم، محدود به زمان و مکان و وسیله ی خاصّی نیست. (رکبا فی السفینة) (در دریا و سوار بر کشتی و در سفر هم می توان آموخت.)
4- اگر علم و حکمتِ کسی را پذیرفتیم باید در برابر کارهایش، حتّی اگر به نظر ما عجیب آید، سکوت کنیم. (السفینة خرقها)
5 - گاهی لازمه ی آموزش، خراب کردن است. (خرقها)
6- هنگام خطر، هر کسی خود و منافع خود را می بیند، ولی انبیا به فکر دیگرانند. (لتغرق اهلها) و نفرمود: «لتغرقنا»
7- سوراخ کردن کشتی، هم تصرّف بی اجازه در مال دیگری بود، هم زیان و خسارت رساندن به مال و جان خود و دیگران. (شیئاً امراً)

سوره کهف آیه 73

(73) قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِی بِمَا نَسِیتُ وَلَا تُرْهِقْنِی مِنْ أَمْرِی عُسْراً
(موسی) گفت: مرا به خاطر فراموشی ام مؤاخذه مکن و از این کارم بر من سخت مگیر.

سوره کهف آیه 74

(74) فَانطَلَقَا حَتَّی إِذَا لَقِیَا غُلَماً فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْساً زَکِیَّةَ بِغَیْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَیْئاً نُّکْراً
پس به راه خود ادامه دادند تا به نوجوانی برخورد کردند، پس خضر او را کشت. موسی گفت: آیا بی گناهی را بدون آنکه کسی را کشته باشد، کشتی؟ به راستی کار زشت و منکری انجام دادی!
نکته ها:
نه انبیا فراموشکارند، نه فراموشی قابل انتقاد و مؤاخذه است. بنابراین در جمله ی «لا تؤاخذنی بما نسیت»، مراد از نسیان، رها کردن قرار تبعیّت و سکوت، به دلیل کارهایی بود که به نظر موسی خلاف شرع می آمد.
«اِرهاق»، هم به معنای فراگیر شدن با قهر و غلبه است و هم به تکلیف کردن به کار سخت گفته می شود.
از کلمه ی «غلام» و«زکیّة» استفاده می شود که نوجوان به تکلیف نرسیده بود. کلمه «نُکر» از «اِمر» شدیدتر است، زیرا در مورد سوراخ کردن کشتی فرمود: «شیئاً اِمراً»، ولی در مورد کشتن نوجوان فرمود: «شیئاً نُکراً».
پیام ها:
1- معلّم و استاد می تواند شاگرد خود را مؤاخذه کند. (لاتؤاخذنی)
2- در تعلیم وتربیت نباید کار را بر شاگردان سخت گرفت. (لاترهقنی من امری عسراً)
3- معلّم و استاد، پس از پذیرش اشتباه وعذرخواهی شاگرد، تعلیم و ارشاد را ادامه دهد. (فانطلقا)
4- معلّم باید شاگرد را به تدریج با معارف آشنا کند. (فانطلقا) (موسی گام به گام با اسرار آشنا می شود.)
5 - مراعات محکمات، مهم تر از تعهّدات اخلاقی است. (أقتلت نفساً زکیّة) موسی به خاطر قتل را از منکرات می دانست، نهی از منکر را برخورد لازم دید و نهی کرد و از تعهّد اخلاقی که داده بود، دست برداشت.
6- قانون قصاص، در دین موسی نیز بوده است. (أقتلت نفساً زکیّة بغیر نفس) اعتراض موسی این بود که چرا نوجوانی را که قاتل نبوده کشتی؟
7- گاهی آنچه نزد کسی «معروف» است، نزد دیگری «منکر» جلوه می کند. (جئت شیئاً نکراً)