سوره کهف آیه 50
(50) وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئِکَةِ اسْجُدُواْ لِأَدَمَ فَسَجَدُواْ إِلَّا إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیَآءَ مِن دُونِی وَ هُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّلِمِینَ بَدَلاً
و(یاد کن) هنگامی که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده کنید. پس همه به جز ابلیس سجده کردند! او از جنّ بود و از فرمان پروردگارش سر بر تافت. آیا (با این حال) او و نسل او را به جای من سرپرستان خود می گیرید؟ در حالی که آنان برای شما دشمنند! ستمگران بد چیزی را به جای خدا برگزیدند.
نکته ها:
سجده سه نوع است:
الف: سجده ی عبادت که مخصوص خداست مثل سجده ی نماز.
ب: سجده ی اطاعت، مثل سجده ی فرشتگان بر آدم، که برای اطاعت فرمان خداوند بود.
ج: سجده ی تحیّت و تکریم، مثل سجده ی یعقوب بر یوسف.
پیام ها:
1- سرگذشت سجده فرشتگان بر آدم و تمرّد ابلیس، قابل تأمّل و مایه ی عبرت است. (واذ قلنا...)
2- فرشتگان پیش از انسان بوده اند. (قلنا للملائکة اسجدوا لآدم)
3- انسان برتر از فرشته است که مسجود او قرار گرفته است. (اسجدوا لآدم)
4- فرشتگان مطیع امر خدایند. (اسجدوا... فسجدوا)
5 - آنان که سجده ای ندارند، در خط ابلیس اند. (فسجدوا الاّ ابلیس)
6- نباید به سابقه ی خود مغرور شد. ابلیس با سابقه ی طولانی عبادت، فاسق شد. (کان من الجنّ ففسق ...)
7- ابلیس فرزند و ذریّه دارد. (و ذریّته)
8 - فاسقان را نباید دوست خود گرفت. (ففسق ... افتتّخذونه و ذریّته اولیاء)
9- پیروان شیطان باید در عملکرد خود بازنگری کنند که چه می کنند. (افتتّخذونه و ذریّته اولیاء)
10- شیطان و نسل او، دشمن انسانند. (وهم لکم عدوّ)
11- آنان که به جای خدا پیرو شیطان می شوند، ستمگرند. (بئس للظّالمین بدلاً)
12- رها کردن خدا و پیروی از شیطان، انتخاب بدترین جایگزین است. (بئس للظّالمین بدلاً)
سوره کهف آیه 51
(51) مَآ أَشْهَدتُّهُمْ خَلْقَ السَّمَوَ تِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ وَمَا کُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً
من آنان (ابلیس و فرزندانش) را نه در آفرینش آسمان ها و زمین و نه در آفرینش خودشان به شهادت نطلبیدم ومن گمراه گنندگان را دستیار خود نمی گیرم.
نکته ها:
به حضرت علی علیه السلام گفتند: تا استقرار یافتن حکومتت، معاویه را بر امارت ثابت نگهدار و پس از قدرت یافتن، او را کنار بگذار. حضرت در جواب آنان فرمود: «ما کنت متّخذ المضلّین عضدا»**تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 268.***
خداوند، بی نیاز مطلق است وبه هیچ یاوری حتّی در آفرینش نیاز ندارد و اگر اموری را به دیگران می سپارد، مانند واگذاری تدبیر به فرشتگان، (و المدبّرات امراً)**نازعات، 5.*** از روی عجز و ناتوانی نیست، بلکه از روی حکمت ودر مسیر تربیت و رشد انسان است.
پیام ها:
1- خداوند در آفرینش، نیازی به شاهد ندارد. (ما اشهدتهم)
2- اسرار هستی و آفرینش را جز خدا کسی نمی داند. (ما اشهدتهم خلق...)
3- کسی که آفریده، حقّ ولایت دارد. (أفتتخذونه اولیاء... ما اشهدتهم خلق...)
4- کارگزاران الهی باید امین باشند. (ماکنت متخذّ المضلّین عضداً)
5 - آنان که در راه و خط خدایند، نباید از منحرفان کمک بگیرند و باید استقلال سیاسی و اقتصادی خود را حفظ کنند. (ماکنت متخذّ المضلّین عضداً)
سوره کهف آیه 52
(52) وَیَوْمَ یَقُولُ نَادُواْ شُرَکَآءِیَ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ یَسْتَجِیبُواْ لَهُمْ وَجَعَلْنَا بَیْنَهُمْ مَّوْبِقاً
و (یاد کن روز قیامتی را) روزی که (خداوند به مشرکان) می گوید: آنان را که شریک من می پنداشتید فرا بخوانید (تا کمکتان کنند)، پس (مشرکان) آنها را می خوانند ولی پاسخی به آنان نمی دهند و ما میانشان ورطه ی هلاکت قرار می دهیم.
نکته ها:
آنان که از خدا جدا شوند سرگردانند و به هر چیز روی می آورند، از انسان تا جماد و حیوانات، از خورشید و ماه در آسمان تا گاو وگوساله در زمین، از فرشتگان معصوم تا شیاطین فاسق، ولی هرچه بخوانند جوابی نمی شنوند، (فلم یستجیبوا لهم) امّا اگر خدا را بخوانند، حتماً پاسخشان داده می شود. (ادعونی استجب لکم)**غافر، 60.***
سؤال: در قرآن می خوانیم که خدا با کتمان کنندگان حقّ وپیمان شکنان حرف نمی زند، (لا یکلّمهم الله)**بقره، 174 ؛ آل عمران، 77.*** پس چرا در این آیه بامشرکان سخن می گوید؟
پاسخ: شاید به خاطر این است که دانشمندانِ کتمان کننده از مشرکان بدترند، یا آنکه قیامت مراحل مختلفی دارد، در یک مرحله خدا سخن نمی گوید، ولی در مرحله ای دیگر با آنان سخن گفته و مورد عتاب قرار می دهد. و ممکن است مراد این باشد که سخنی محبّت آمیز با آنان نمی گوید، ولی سخنان توبیخی و تحقیرآمیز می گوید.
پیام ها:
1- در قیامت میان مشرکان و معبودهای آنان، فاصله زیادی است. (نادوا)
2- خداوند در قیامت به مشرکان فرصت استمداد از معبودها را می دهد، ولی چه سود؟ (نادوا شرکائی...فلم یستجیبوا لهم)
3- ریشه ی شرک، جهل وپندارهای بی اساس است. (زعمتم)