فهرست کتاب


تفسیر نور جلد 7

حاج شیخ محسن قرائتی‏

سوره کهف آیه 36

(36) وَمَآ أَظُنُّ السَّاعَةَ قَآئِمَةً وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَی رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیْراً مِنْهَا مُنقَلَباً
و گمان نمی کنم که قیامت برپا شود و اگر هم به سوی پروردگارم بازگردانده شوم، یقیناً بهتر از این (باغ) را در بازگشت، خواهم یافت.
نکته ها:
کافران می پندارند نعمت دادن بر خدا لازم است و این حقّ انسان است که باید همواره برخوردار باشد. چنانکه در آیه 50 سوره ی فصّلت می خوانیم: (لئن رجعت الی ربّی انّ لی عنده للحُسنی) اگر قیامتی هم باشد، بهترین ها برای ما خواهد بود. ولی این تفکّر در قرآن رد شده است. انسان از لطف وفضل خدا بهره مند است، ولی اگر خدا بخواهد، آبها راتلخ، درخت ها را خشک وکافران را نابود یا وحی به انبیا را قطع می کند، تا مپندارند که بدون لطف الهی استحقاق این نعمت ها را دارند.
پیام ها:
1- دلبستگی به دنیا و دنیاگرایی، زمینه ی انکار قیامت است. (انا اکثر منک... وما اظنّ الساعة قائمة...)
2- منکران قیامت، دلیلی بر نفی آن ندارند. (ما اظنّ)
3- امید و آرزوی بی جا و بی دلیل محکوم است. (ولئن رددت)
4- انسان فطرتاً گرایش به خدا و معنویات دارد. (الی ربّی)
5 - بعضی ها به غلط نعمت را نشانه ی کرامت و ارزش خود می پندارند و آن را ابدی می دانند. (لئن رددت الی ربّی لاجدنّ خیراً)

سوره کهف آیه 37

(37) قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ یُحَاوِرُهُ أَکَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّیَکَ رَجُلاً
دوستش در حالی که با او گفتگو می کرد گفت: آیا به آن (خدایی) که تو را از خاک، سپس از نطفه آفرید، آنگاه تو را مردی کامل و تمام اندام قرار داد، کافرشده ای؟!

سوره کهف آیه 38

(38) لَکِنَّاْ هُوَ اللَّهُ رَبِّیِ وَلَا أُشْرِکُ بِرَبِّی أَحَداً
ولی من (گویم:) اوست خداوند، پروردگار من و هیچ کس را با پروردگارم شریک نمی سازم.
نکته ها:
«محاوره» به معنای گفتگو و ردّ و بدل کردن کلام و پاسخگویی به یکدیگر است. کلمه ی «لکنّا» در واقع، «لکن أنا» بوده است.
پیام ها:
1- گفتگو و بحث آزاد میان مکتب ها مورد قبول قرآن است. (و هو یحاوره)
2- در مقابل ثروتمندان و قدرتمندان، بدون احساس حقارت وبا کمال عزّت، به ارشاد بپردازید. (قال له صاحبه... أکفرت)
3- گاهی علاقه به مال وثروت، زمینه ی کفر انسان به خدا وقیامت است. (انا اکثر منک... أکفرت بالذی خلقک)
4- آنکه به مال و خویشاوندان خود می بالد، علاجش یادآوری اصل خاکی اوست. (انا اکثر منک ... خلقک من ترابٍ ثم من نطفة)
5 - انکار معاد، انکار خداست او با گفتن (ما اظنّ الساعة قائمة) معاد را انکار کرد، ولی صاحبش به او گفت: (أکفرت بالذی خلقک) آیا به خدایی که تو را آفرید کفرورزیدی؟!
6- کفر به خدا، جای تعجّب و شگفتی و توبیخ دارد. (اکفرت)
7- اعتراض به کفّار جایز است. (أکفرت) ولی باید همراه با استدلال و نشان دادن راه باشد. (الذی خلقک من تراب)
8 - در تربیت وبازداشتن از انحراف دیگران، با استدلال سخن بگوییم. (أکفرت بالذی خلقک)
9- در برابر شک و تردید دیگران، مؤمن باید موضع خود را با صراحت اعلام کند. (لکنّا هو اللّه)
10- تکیه بر غیر خدا، شرک است. (أنا اکثر منک... و لکنّا... لااشرک بربّی احدا)
11- توحید ناب آن است که همراه با نفی هرگونه شرک باشد. (اللّه ربّی و لااشرک بربّی احدا)