سوره کهف آیه 13
(13) نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ ءَامَنُواْ بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَهُمْ هُدیً
ما داستان آنان (اصحاب کهف) را به درستی برای تو حکایت می کنیم. آنان جوانمردانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم.
نکته ها:
مردم نسبت به فساد و جامعه ی فاسد سه دسته اند:
الف: گروهی در فساد جامعه هضم می شوند. (آنان که هجرت نکنند و ایمان کامل نداشته باشند.) (کنّا نخوض مع الخائضین)
ب: گروهی که در جامعه ی فاسد، خود را حفظ می کنند. (مثل اصحاب کهف) (انّهم فتیة آمنوا)
ج: گروهی که جامعه ی فاسد را تغییر می دهند و اصلاح می کنند. (مثل انبیا و اولیا) (یزکّیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة)
در روایات آمده است که اصحاب کهف، جزء اصحاب ویاران حضرت مهدی علیه السلام خواهند بود.**منتخب الاثر، ص 485.***
پیام ها:
1- داستان سرایی و قصه ی حق وحقیقی گفتن، کار هر کس نیست. (نحن نقصّ)
2- داستان اصحاب کهف مهم و مفید است. (نبأ)، خبر مهم و مفید است.
3- بهره گیری از حقایق و عبرت های تاریخ، از روشهای تربیتی قرآن است. (نحن نقصّ نبأهم بالحقّ)
4- قصه های قرآن، حقیقت دارد و ساختگی یا آمیخته به اوهام و تحریف شده نیست. (بالحقّ)
5 - حرکت وتلاش انسان، سبب رشد وهدایت اوست. (آمنوابربّهم وزدناهم هدی )
6- ایمان و هدایت مراتبی دارد. (زدناهم هدیً)
سوره کهف آیه 14
(14) وَرَبَطْنَا عَلَی قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُواْ فَقَالُواْ رَبُّنَا رَبُّ السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضِ لَن نَّدْعُوَاْ مِن دُونِهِ إِلَهاً لَّقَدْ قُلْنَآ إِذاً شَطَطاً
و ما به دلهایشان نیرو و استحکام بخشیدیم، آنگاه که آنان بپاخاستند و (برخلاف عموم مردم) گفتند: پروردگار ما همان پروردگار آسمان ها وزمین است، هرگز جز او (کسی را به) خدایی نخواهیم خواند، چرا که در این صورت حرف خطایی گفته ایم.
نکته ها:
«شَطَط»، به معنای افراط در دوری از حقّ و گفتنِ حرف باطلی است که به هیچ وجه قابل قبول نباشد.
پیام ها:
1- آرامش و پایداری دلها به دست خداست. (ربطنا)
2- در برابر انحرافات جامعه، نشستن جایز نیست، باید قیام کرد. (اذقاموا)
3- امدادهای الهی، در سایه ی ایمان، وحدت، قیام و توکّل بر اوست. (ربطنا علی قلوبهم اذ قاموا)
4- قیام در برابر ستمگر، نیاز به ایمانی استوار و دلی مطمئن دارد. (ربطنا علی قلوبهم اذ قاموا)
5 - ایمان واقعی همراه با قیام است. (ربطنا علی قلوبهم اذ قاموا)
6- موحّد واقعی، هرگز سراغ شرک نمی رود. (لن ندعوا من دونه الهاً)
7- ثمره ی توحید در ربوبیّت، (ربّنا ربّ السموات و الارض) توحید در بندگی است. (لن ندعوا من دونه الهاً)
8 - شرک، انحراف بعید و فاحشی است که هرگز قابل عفو نیست. (شططاً)
سوره کهف آیه 15
(15) هَؤُلَا ءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُواْ مِن دُونِهِ ءَالِهَةً لَّوْلَا یَأْتُونَ عَلَیْهِم بِسُلْطَنٍ بَیِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللَّهِ کَذِباً
آنان قوم مایند که به جز او، خدایان دیگری گرفته اند. چرا آنان دلیل آشکاری بر خدایان خود نمی آورند؟ پس کیست ستمکارتر از کسی که بر خداوند، دروغی افترا بندد؟
نکته ها:
با اینکه در کلمه ی «افتراء» نسبت دروغ نهفته است، ولی بازهم کلمه «کذباً» در آیه مطرح شده است. این شاید به خاطر آن باشد که افترا دو گونه است: گاهی امکان نسبت هست، ولی گاهی امکان نسبت هم نیست و شرک از نوع دوّم است. زیرا شریک برای قدرت و علم بی نهایت محال است.
پیام ها:
1- بی تفاوتی نسبت به گمراهی وانحراف دیگران، ممنوع است. (هؤلاء قومنا) (اصحاب کهف، از انحراف قوم خود ناراحت بودند.)
2- بزرگ ترین دغدغه ی مردان خدا، انحراف عقیدتی مردم است. (اتّخذوا من دونه آلهة)
3- تقلید و تبعیّت از محیط در عقاید، منطق صحیحی نیست، برای عقاید، باید دلیل روشن داشت. (قومنا اتخّذوا ... لولا یأتون علیهم بسلطان مبین)
4- شرک، افترا بر خدا و بی دلیل است. (ممن افتری علی الله)
5 - دروغ، ظلم است و دروغگو ظالم، و کسی که به خدا دروغ بربندد، ظالم تر است. (فمن اظلم)