الف. انقلاب علمی
جریانی از جنبش چند وجهی تجدد، انقلاب علمی و فناوری آن است که در سده پانزدهم آغاز شده تا پایان سده شانزدهم ادامه می یابد. مقطعی از تاریخ علم است، تاریخی که نظریات انقلابی بسیاری درباره جهان طبیعی، طرز کار و رویدادهایش را در بر دارد. این نظریات به لحاظ عمق اثری که می گذارند متفاوت اند. چینی ها، مصریان، بابلیان، هندیان و مسلمانان پیشتر گامهای بلندی برمی دارند و زمینه کار اروپاییان را فراهم می آورند. در اروپا، یونانیان با بهره گیری از میراث هندیان باستان و دیگران کار در زمینه علوم طبیعی را آغاز می کنند و الگوی مقیاسها ارسطو برای طبقه بندی موجودات طبیعی شروع آن در قدیم بشمار می آید.
انقلاب علمی اروپا بر پایه آن میراث عظیم آسیایی استوار است و به همین سبب می تواند جهشی در آن را شکل بخشد. این، نه اولین انقلاب در تاریخ علم است و نه آخرینش.(115) طی سده شانزدهم نه تنها بر هر شاخه ای از علوم اثر می نهد بلکه روشهای تحقیق علمی، اهداف دانشمندان، و نقش احتمالی علم در فلسفه و حتی در خود جامعه را نیز دگرگون می سازد.
پیش از برپایی انقلاب علمی، نخست نحوه گریستن عده ای از مردم بویژه در ایتالیا به خودشان در مقام انسان، و به جهان یا هستی تغییر می کند، اما تغییری انحطاطی. توجه و اهتمام که تا آن زمان بیشتر به تعالی انسان، به عیسی (علیه السلام)، به پروردگار متعال و آموزه هایش متمرکز است تا به کسب و کار و تملک ثروت، از آن برگرفته شده به طبیعت و زیبایی هایش دوخته می شود. سپس شروع به مادی ساختن نگرشهای آدمیان می نماید و آنان را تشویق می کند که زیبایی را در طبیعت بجویند نه فقط در دنیایی محدود به تصاویر مقدس.(116)
رنسانس در سده چهاردهم در ایتالیا آغاز می شود... چرا رنسانس در ایتالیا آغاز می شود که رویهمرفته چیزی بیش از مشتی دولتشهر پراکنده و فاقد وحدت و اشتراک فرهنگی نیست؟ چرا نخست در اینجا و نه جای دیگر درک تازه از ارزشهای بشردوستانه جوانه می زند؟ به نظر نمی رسد این، پاسخ ساده ای داشته باشد. هم نبوغ طبیعی مردم دخیل است و هم پیشرفت اقتصادی و توسعه بازار کار، یا در واقع رشد سرمایه داری، هم قدری استقلال سیاسی... به علاوه رنسانس در همه جای ایتالیا در یک زمان آغاز نمی شود. ابتدا از توسکانی برمی خیزد که مرکز بانکداری در ایتالیاست.(117)
آنچه اتفاق می افتد این است که جمعی از مردم اعتلای بینش پیدا می کنند و نگاهشان را به دو افق دوردست می دوزند. از یکسو به عمق تاریخ اروپا، به عصر یونانیان و رومیان متأثر از هند و مصر و بین النهرین باستان؛ و از دیگر سو به پهنای جغرافیا. و این بدان سبب است که در سده چهاردهم، چند نقشه دقیق از دریای مدیترانه، سواحل، بنادر، و لنگرگاههایش در دسترس قرار می گیرد. سپس پرتغالیها به سفرهای اکتشافی دست زده استعمارگری می کنند و امپراتوری ماوراء بحارشان را تشکیل می دهند در کرانه غربی آفریقا تا سیرالئون در جنوب، و ضمیمه کردن جزایر کیپ ورد، و رسیدن به هندوستان در سال 1500 م. در 1492 کریستف کلمب بر اساس مطالعه نقشه جغرافیایی مسلمانان به قصد یافتن راه غربی به خاور دور آغاز سفر می کند و ناخواسته به جای رسیدن به هند به قاره آمریکا می رسد. این اکتشاف غیر منتظره مردم را به امکان اکتشافات تازه در جغرافیا، جهان طبیعی و هر زمینه دیگر واقف می گرداند.
دو دولت استعمارپیشه پرتغال و اسپانیا به انگیزه مطامع اقتصادی و کشورگشایی مخارج سفرهای اکتشافی را می پذیرند. در این میان اختراع کاغذ و چاپ مزید بر پیشرفت می شود. این هر دو از (تمدن) چین سرچشمه گرفته از طریق تمدن اسلامی به غرب راه پیدا می کند. کاغذ که در آغاز قرن دوم میلادی به وسیله تساوی لون اختراع می شود تقریبا صد سال بعد به آسیای مرکزی (تمدن اسلامی) می رسد. در قرن هشتم میلادی در سمرقند کاغذ می سازند و در قرن دهم در بازار قاهره (از کثرت وفور کاغذ علاوه بر چاپ کتاب) اجناس را در آن می پیچند. ولی در اروپا (قاره عقب مانده) تا سال 1150 میلادی در دسترس نیست. انتقال فن چاپ (از چین بواسطه تمدن پرشکوه اسلامی) نیز تقریباً بلا فاصله داد و ستد کتاب در آنجا رونق می گیرد. یک قرن بعد در قاهره (تمدن اسلامی) مبادرت به چاپ بخشهایی از قرآن می شود. در اروپا (قاره عقب مانده) نخستین چیزی که برای فروش به چاپ می رسد ورق قماربازی است که در سال 1377 در آلمان به بازار می آید. و از همین کشور است که فن چاپ، پس از اختراع حروف قابل جابجایی از نیمه نخست قرن بعد به دست زرگری به نام یوهانس گوتنبرگ به کشورهای دیگر راه می یابد. این، تحول تعیین کننده ای است. زیرا به این معناست که دیگر هر نوع کتابی را می شود با استفاده از حروف الفبای مجزا به چاپ رساند. همین که اختراع صورت می گیرد کار در اروپا به سرعت رواج می یابد... و این باعث اشاعه اندیشه نوین رنسانس در خارج از محدوده دیر (و کلیسا) و دانشگاه می شود.(118)
کاغذسازی و چاپ که دو هدیه تمدن اسلامی به قاره عقب مانده اروپاست به مسیحیان امکان می دهد کتاب مقدس را شخصاً و دور از چشم کلیسا مطالعه کنند. با مطالعه آن و اندیشه در آن برای نخستین بار از این حقیقت تکان دهنده آگاه می شوند که بخش کوچکی از آن، تورات، چند کتاب چند صفحه ای از چند پیامبر دیگر و چهار انجیل تکراری است و مابقی که چندین برابر آن باشد گفته های بشر است. بخش اعظم اینها هیچ ربطی به هستی، انسان، زندگی شناسی و خدا - پیامبرشناسی ندارد. اینها همه خارج از موضوع درس پروردگار به بشر است و اگر مطلبی حقی یا باطل باشد به قلمرو اندیشه و دانش بشری تعلق دارد. گرد بودن زمین یا مسطح بودن آن به جغرافیا و اخترشناسی ارتباط دارد. پروردگار متعال درس مکانیک، زیست شناسی، و ستاره شناسی نمی دهد. پزشکی خارج از موضوع آن درس است.
هر چه از این جمله در ادعای مدعیان تدریس آموزه های وحیانی یافت می شود ساخته و پرداخته عناصری طماع، جاه پرست و مستکبر است؟ بدین وسیله بر گردن مردم سوار شده از ستمدیدگان ناآگاه بهره می کشند. علوم و فنون، ساخته مردم چین، هند، بابل، مصر و ایران است. در تمدن اسلامی هیچکس علوم و فنون را به قرآن نسبت نمی دهد و دانشمندان، محققان، پزشکان، و مهندسان را مالک و تولید کننده اش می شمارند. در تمدن اسلامی، هیچ فقیه پرهیزگار مطیع پروردگاری با نظریات و آراء پزشکان، ستاره شناسان، مهندسان مخالفت ننموده و حتی وجود و زیستن خود را به آنان سپرده است. امر اجتماعی - سیاسی مسلمانان در شورای چنین کارشناسانی رتق و فتق می شود. پیامبرشان مأمور مشاوره با چنین دانایانی است. زندگی اجتماعی آنان فقط با مداخله فقیهان بسامان نمی آید. پاپی در کار نیست و نه انحصار مطالعه و فهم قرآن به کسی. حتی بعکس، ایمان و اسلام جز با یادگیری درس پروردگار، فهم آن و تفقه در زندگی، قابل تحقق و وقوع نیست.
این حقایق و غیر آن، از طریق تماس مدام با مسلمانان در سراسر اروپا به ذهن مردم انتقال می یابد. پیش از آن که با دکارت و کانت و هگل آشنا شوند با ابویوسف کِندی، ابن رشد آوروئس، جابر ابن افلح گبر، بطروجی اشبیلی الپتراجیوس، ابن سینا اویسنا، ابن هیثم الهازن، مسعودی، ادریسی، ابوالحکیم کاثی، و زکریای رازی آشنا شده از ایشان درس می آموزند.
طب در قرون وسطی پیشرفت چندانی ندارد؛ ولی با ورد متون طبی اسلامی به جهان غرب در قرن دوازدهم اوضاع رفته رفته تغییر می کند. نخستین تأثیر قابل ذکر، در ایتالیا و در دانشگاه بولونیاست. در آن جا در سال 1312 موندینو لوتسی موفق به اتمام آناتومیا موندینی می شود، کتابی که اختصاص دارد به بلندخوانی برای دانشجویان در هنگام کالبد شکافی بدن انسان... این گام سرنوشت سازی است که طب رنسانس فراوان از آن بهره می برد چنان که از اصطلاحات تشریحی موندینو بهره می برد. این اصطلاحات را که بسیاریشان امروزه نیز به کار می روند موندینو نه از یونانی بلکه از عربی اخذ کرده است.(119)
اسلام نقش تعیین کننده ای در تاریخ جهان بازی کرده است. چه در مقام تمدنی مهم و چه به عنوان واسطه ای میان تمدنهای باستانی و تمدنهای اولیه جهان معاصر. این سهم مضاعف اسلام در تاریخ علم منعکس است. ما در ادامه بحث خود بیشتر به روزگاری چشم خواهیم دوخت که عصر طلایی اسلام نام گرفته و مصادف با قرون هشتم تا یازدهم میلادی است. این برهه، عصر شکوفایی فرهنگ اسلامی در اسپانیا، شمال آفریقا، سوریه و ایران است... در فاصله 1000 میلادی تا تقریباً سال 1500 میلادی پربارترین کار علمی اسلامی انجام می گیرد... شک نیست که مسلمانان علم یونان را و نه فقط آن حتی بخشی از علم چین و هندوستان را به ارث برده بعدها به غرب صادر می کنند. ولی این فقط جزئی از کار ایشان است. مسلمانان آنچه را به ارث می برند ترجمه و تفسیر کرده و تحلیلهای ارزشمندی به آن می افزایند. مهم تر این که از خود نیز فراوان ابداع می کنند. عربستان مغزهای علمی اصیلی ببار می آورد و آنان را تا بلوغشان می پرورد. و حمایت می کند تا چیزهای بدیعی از خود در خوان علم بگذارند. از این رو وقتی به بدهکاری غرب به فرهنگ اسلامی می اندیشیم مهم است که هر دو جنبه را در نظر بگیریم؛ هم کار اصیل مسلمانان را و هم انتقال افکار عصری قدیمی تر را توسط آنان به غرب. علم یونان بعد از کار بطلمیوس در اسکندریه در نیمه قرن دوم میلادی تا حد زیادی دچار رکود می شود... از طریق مسلمانان است که اعداد و حساب هندی اعداد عربی نام می گیرد و به غرب می آید و ما غربیان امروزه بکار می بریم... تاریخ اسلام نه با جهش فرهنگی بلکه با وحی آسمانی و تغییر دین آغاز می شود... با دستیابی عباسیان به قدرت، بازگشت به ترویج هنرهای عصر صلح آغاز می شود. معمار اصلی این رنسانس دومین خلیفه عباسی، منصور است که در 762 میلادی بغداد را پایتخت خود می سازد. در این دوره پربار، متون نجومی و ریاضی تازه ای از هندوستان می رسد... مأمون حامی جنبشی است که معتقد است دین را با استدلالهای عقلی می توان برپا داشت. آنان شیوه های استدلال خود را بر روشهایی بنا می کنند که نخست مورد استفاده فیلسوفان یونان و اسکندریه است. مأمون بیت الحکمه (فرهنگستان علوم) را در بغداد بنیاد می کند که جمعی مترجم در آن کار می کنند... با مأمون است که رنسانس فرهنگی عربستان آغاز می گردد. رنسانسی که برای غرب و لذا برای رشد بینش علمی معاصر اهمیت فراوانی می یابد. در بیت الحکمه (فرهنگستان علوم و فلسفه) علاوه بر ترجمه در عرصه های دیگر هم کار می شود. یکی از متقدم ترین و پرنفوذترین علمای بلندنظر بیت الحکمه ابویوسف کِندی است متولد 801 میلادی. او طالب ارتقای سطح مطالعه فلسفه است و دسترسی کامل به اندوخته خرد علمی جهان باستان را ضروری می داند. او نورشناسی را مطالعه می کند... همچنین مطالعاتی در جغرافیا، زمین شناسی، هواشناسی، اخترشناسی و ستاره خوانی انجام می دهد و ابزارهای نجومی و ساعتها را نیز بررسی می کند و حتی توجه زیادی به شمشیر سازی دارد. مطالب زیادی درباره داروها و ترکیبات آنها نوشته اظهار می دارد که تأثیر آنها متناسب با اجزای متشکله آنهاست. و جالب این که می گوید اثر آنها را نمی توان به خاصیت یکی از اجزا منهای اجزای دیگر نسبت دارد... آموزش او در این زمینه بعدها در قرون وسطی در اروپای غربی نفوذ فراوانی می یابد. البته کندی نمی توانست همه موضوعات مورد علاقه خود را تا جزئیاتش دنبال کند. در نتیجه، او دیگران را تشویق می کند که تحقیقات را پیش ببرند.(120) صرفنظر از کار خیام و خازنی و طوسی، عمده کار اخترشناسی قرن دوازدهم میلادی در غرب تمدن اسلامی یعنی در اسپانیا و مراکش صورت می گیرد. بعدها از طریق اسپانیاست که میوه های تحقیقات مسلمانان به دامان اروپا می ریزد. و از همین رو است که می بینیم مهم ترین اخترشناسان آن دیار نام خود برگردان لاتینی هم پیدا می کنند تا ذکر آن برای مسیحیان غربی آسانتر گردد... جابر بن افلح اشبیلی در نیمه اول قرن دوازدهم کتاب مشهورش اصلاح مجسطی را انتشار می دهد که در آن به انتقاد از بطلمیوس به ویژه در مورد مواضع متخذه برای زهره و عطارد می پردازد. ابن افلح این دو ستاره را در آن سوی خورشید قرار می دهد و طرحش هم در غرب و هم در جهان اسلامی با استقبال وسیعی روبرو می شود. او همچنین با استفاده از پیشرفتهایی که در مثلثات اسلامی به دست می آید رضیات نجومی مجسطی را ساده می کند. شخصیتی اعجاب انگیزتر، ابن رشد است که در اروپای قرون وسطی به شارح شهرت دارد. او علاوه بر این که طبیب و قاضی شایسته ای است در مقام اخترشناسی که خود هم رصد می کند و هم نظر می دهد از طریق تألیفاتش تاثیری چشمگیر بر اخترشناسی در غرب می گذارد...(121)
این، اشاراتی بیش نیست از سهم تمدن اسلامی در بیداری و هشیاری و پیشرفت علمی و فناوری اروپا و غرب.
انتقال علوم، فنون، و فلسفه اسلامی و پرتوی از آموزه های وحیانی از طریق مشاهده زندگی اجتماعی مسلمانان به اروپا، و از اسپانیای اسلامی به آن، چنان تحول و ارتقایی در روح و عقل و اندیشه مردم بوجود می آورد که در تاریخ اروپا بی سابقه است تردید در این که کلیسا نماینده آموزه های وحیانی باشد اولین تحول تعیین کننده است. یقین به این که پروردگار متعال پس از هر درس وحیانی، بشر را به تفکر و تعقل و مشاهده رفتار و زندگی انسانهایی که حضور دارند و قابل دسترسی اند فرا می خواند و شرط یادگیری درسهایش می شمارد و شرط بکار بستن آنها در زندگی به نحو آگاهانه و ارادی، دومین تحول تکاملی است که در اروپاییان روی می دهد. از این پس اندیشمندان چشم بسته و از راه تقلید کشیشان نمی پذیرند که آنچه گذشتگان گفته اند درست و قابل اطمینان است تصمیم می گیرند از این پس و برای همیشه، عقاید و نظریات و اظهارات موروثی را مورد بررسی، مطالعه، و تحقیق قرار دهند خواه در زمینه رویدادها و موضوعات طبیعی، و خواه در مورد زندگی اجتماعی و شخصی. پدیده های طبیعی را خارج از موضوع درس پروردگار بدانند و آنها را جداگانه و هر یک بعنوان موضوعی مستقل مورد بحث و فحص بگذارند. دانشمندان برای خدمت به مردم و بهبود زیستن و برخورداری از امنیت و استقلال، آزادانه به اندیشه و تحقیق روی آورند و مشکلات مردم را چنان که در جامعه پهناور و پیشرفته اسلامی رسم است حل کنند. در حالی که اخترشناسان مسلمان با حمایت فقها و دولتمردانشان در اعماق آسمانها کاوش می کنند و سایر دانشمندان و محققان آنان به علوم و فنون مختلف پرداخته اند و پیامبرشان دستور می دهد اطلبوا العلم ولو بالصین چرا باید در اروپای باصطلاح مسیحی برونو را با حکم دادگاه کلیسایی به جرم اکتشاف علمی در آتش بسوزانند (1600 م) و گالیله را به همان جرم محاکمه و تهدید به مرگ کنند (1633 م)؟!
جنبش انتقاد و اعتراض اجتماعی به سیاست ضد عقلی و ضد وحیانی کلیسا که تحت تاثیر تمدن اسلامی و آموزه های وحیانی برپا می شود سبب عقب نشینی کلیسا گشته امکان چاپ و نشر تأملاتی در باب چندگانگی عالمها اثر فونتنل در 1686 و اصول نیوتن (1642 - 1727) و نظایر آنها فراهم می آید. حال آن که اولی متضمن مطالبی است که برونو جانش را بر سر آن می گذارد و دومی حاوی مطالبی که گالیله را به دادگاه و اظهار ندامت اجباری می کشاند.
مقدمات این پیروزی را حقوقدانان و فلاسفه ای مانند بودان (1596 - 1530) فرانسیس بیکن (1626 - 1561) و رنه دکارت (1596 - 1650) با الهام از تمدن اسلامی تمهید می نمایند.
ب. انقلاب در فناوری و اقتصاد
انقلاب علمی تجدد که تحت تأثیر تمدن اسلامی روی می دهد به انقلاب در فناوری و اقتصاد می انجامد و به انقلابی دیگر در سلطه گری بر توده های مستضعف که از آن با نوسازی اجتماعی یاد شده جامعه های مدرن پیاپی را تولید می کند از چند گونه سرمایه داری متوالی، تا جامعه های مدرن کمونیستی، نظامهای فاشیستی، و امپراتوری ژاپن در خاور دور در قرن بیستم که تاین بی آن را عصر پسامدرن و عصر حاکمیت نابخردی، جامعه توده ای، و آشوب فرهنگی می خواند.
انقلاب در فناوری اقتصاد که ابتدا در انگلستان و میان سالهای 50 تا 75 سده هیجدهم روی می دهد تحولی در کشاورزی، دامداری، و صنعت ایجاد می کند، تا سال 1871 به سراسر اروپا گسترش می یابد، و در آمریکای شمالی و ژاپن هم در این سال آغاز می گردد. انقلابی که تا به امروز ادامه دارد و قوت و سرعت می گیرد و پایانی برایش قابل تصور نیست. همین قدر معلوم شده است که رابطه انسان با محیط زیست وارونه گشته است.
سلطه ای که نخست انگلیسی ها و سپس چند قوم اروپایی دیگر بر محیط زیست پیدا می کنند به آنها امکان می دهد که موقتاً و بتدریج تا پایان سده نوزدهم بر بخش بزرگی از کشورهای جهان تسلط سیاسی - نظامی پیدا کنند. استعمارگری مستکبران و مترفان اروپایی، دومین پیامد انقلاب در فناوری و اقتصاد بشمار می آید.
در این نقطه از اندیشه و بحث، پای هستی، انسان، زندگی شناسی به میان می آید. کدام علائق پست یا عالی موجبات دگرگونی و پیشرفت در کشاورزی، دامپروری و صنعت را فراهم می کند؟ و کدامیک آن حکام یا ملتها یا اکثریت اعضای آن دولتها را به لشکرکشی و استعمارگری و چپاول و استثمار برمی انگیزد؟
پاسخ تواناترین مورخان عربی به نخستین پرسش این است: قصد انگلیسی هایی که دو انقلاب کشاورزی و صنعتی را برپا می کنند رسیدن به بالاترین سطح تولید ثروت مادی است. و این کاری است به موقع چون نسل پیش از آن در انگلستان و برخی دیگر از کشورهای غربی شروع به افزایش جمعیت و زاد و ولد می کنند. با این همه، قصد کسانی که وسائل تولید را ترقی می دهند مصلحت جامعه و تامین نیازمندیهای جمعیت رو به افزایش نیست، بلکه آنها فقط بدنبال منافع شخصی خود هستند. آنها تولید ناخالص ملی را بشدت افزایش می دهند، اما در همین حال نابرابری در توزیع این تولیدات را هم افزایش می دهند و بر نابرابری در مالکیت زمین و کارخانه ها که وسائل تولید بشمار می آیند نیز می افزایند.(122)
پاره ای از روشهای تولیدی متداول که نسبتاً ضعیف است مثل کشاورزی در واحدهای کوچک که در کنار صنایع دستی و خرد نظیر ریسندگی و بافندگی قرنها به حیاتش ادامه داده بکلی از بین می رود. تولید، چه زراعی و چه صنعتی که اکنون در واحدهای کلان سازماندهی و مدیریت می شود بسیار سرمایه بر است. این تغییرات هماهنگ، جمعیت را سیل آسا از روستا به کلانشهرهای جدید صنعتی سرازیر می کند. اکثریت مهاجران اگرچه پیشتر اندک استقلالی هم داشته اند آخرین ذره اش را نیز از کف می نهند. اکثریت قاطع جمعیت در حال افزایش سریع کشور را مردمی تشکیل می دهند که مجبورند از طریق فروش کار و خدماتشان به مشتی مالک وسائل تولید ارتزاق می کنند در حالی که خریداران کار و خدمت توده های زحمتکش، اقلیت کوچکی بیش نیستند که روز به روز کوچکتر می شوند.
دگرگونی در احوال معیشت، شرایط کار، و چگونگی توزیع درآمد ملی و مالکیت، به افزایش درآمد ملی می انجامد. اما به چه قیمتی؟ به بهای رنجبری و ستم کشی توده ها و انحطاط و ذلت پذیری آنان. معلوم نیست چه مساحتی از زمینها و املاک به حکم قوانین مصوبه مجالس به مالکیت خصوصی گروه انگشت شماری در می آید. این هم نامعلوم است که سودهای حاصله از صنایع را به چه نسبتی باید میان مالکان وسایل تولید و کارگران تقسیم کرد. اما این هست که پیدایش مالکیت های کلان بر وسایل تولید مجال دسترسی به قوت لایموت را از توده خرده کشاورز سلب می کند. و وقتی اینها به شهر سرازیر می شوند تا کارگری کنند باز به قوتی لایموت دست نمی یابند.
اینهاست نتایج و آثار متضاد و در عین حال نکبت باری که افزایش فاحش در آمد ملی در پی دارد. چه عاملی اینها را به بار می آورد؟ آز سرمایه داران و مالکان تبهکار و خوشگذران، و علائق پستشان که به نحو آگاهانه و ارادی در خویشتن ایجاد می کنند و سیری ناپذیر است. این علائق پست و مترفان دارنده اش پیش از این مقطع تاریخی هم هستند، اما در آن ایام و روزگاران موانعی در برابرشان وجود داشته است. اینک آن علائق پست سیری ناپذیر از بند قانون و شریعت و نیروی بازدارنده مردمی رها گشته است. آدم اسمیت در 1776 کتابی را انتشار می دهد تحت عنوان بحثی در باب ماهیت ثروت ملل و عوامل آن با این ماحصل که اگر هر فردای اجازه پیدا کند که در پی علائق اقتصادی خودش برود این آزادی و اجازه بهترین نتیجه را برای مجموع کشور به بار خواهد آورد. اندیشه وی قانع کننده و اطمینان بخش نیست، هر چند خود بر این کار قید و شرطهایی هم قائل می شود. در عمل، بی بند و باری امر تولید که تحریک کننده آز مالکان وسایل تولید هم می گردد دست به دست رقابت افسار گسیخته در بازار، بر زیانهای وارده از این رهگذر می افزاید. رقابت اقتصادی بی بند و بار، در کنار اقلیتی سوء استفاده کننده که بار خود را می بندد قربانیان بیشماری بر جا می گذارد.
کارگران صنعتی، طبقه اجتماعی جدیدی است بیگانه با جامعه ای که آن را بوجود می آورد، و خود در میان آن غریب و بدون حامی. تنها وسیله حمایتی که در دست دارد این است که دسته جمعی و ید واحده با استثمارگران مذاکره کرده به توافق برسند. در نتیجه، ناچار از تشکیل اتحادیه های کارگری می شوند. لکن با این اقدام برای خود آقا بالاسر تازه ای می تراشند، یک بردگی تازه بالای بردگی قبلی به قصد رهایی احتمالی از بردگی ارباب سرمایه. در 1799 قانونی می گذرد دایر بر ممنوعیت تشکیل چنین اتحادیه هایی. اما در یک عقب نشینی از سوی سرمایه داری در 5 - 1824 مجاز می گردد. بدینسان جنگ طبقاتی شروع می شود و پا به پای گسترش انقلاب صنعتی از انگلستان به سایر کشورها گسترش می یابد.
تاین بی در وصف طبقه مترفان می نویسد: کارفرمایان و دشمنان کارگران عموماً سنگدل و بی رحم بودند، اما در عین حال افرادی هوشمند، گستاخ و شکست ناپذیر.(123)
با بهینه سازی ماشین بخار توسط وات - مردی فاقد تحصیلات دانشگاهی این ماشین به خدمت تولیدات صنعتی، کشیدن واگن، و انتقال آب در می آید. اولین کشتی بخاری در سال 1807 و نخستین قطار آن در 1829 راه اندازی می شود. ماشین بخار و بکارگیری ابزار مکانیک ویژگی بارز تکنولوژی انقلاب صنعتی بشمار می آید. ابزار را انسان از قدیم بکار می برد، و بهینه سازیش بر قدرت عضلانی او می افزاید بدون این که بتواند جایگزین قدرت عضلانی او گردد. اما ابزار مکانیکی، انسان را از هر گونه کار عضلانی بی نیاز ساخته می رهاند و آسایش می بخشد، و کاری صورت می دهد در سطح و گسترده و با سرعتی غیر قابل قیاس با انسان. و این درباره همه انواع ابزار مکانیکی - از قایق و کشتی بادبانی گرفته تا توپخانه - صدق می کند.
پیش از انقلاب صنعتی، کاربرد ابزار مکانیکی در مقایسه با بکارگیری ابزار بسیار اندک است. اما پس از آن، کاربرد ابزار مکانیکی و ماشینها امری متداول است و عمومیت می یابد. برای به حرکت در آوردن ابزارهای مکانیکی تنها از نیروی باد، آب روان، مواد منفجره، و بخار استفاده می شود. اما در 1844 برای ارسال پیام تلگرافی از برق کار می گیرند. با اختراع ابزار فلزی، آهنگری بوجود می آید؛ و اختراع ابزارهای مکانیکی، مهندس را می آفریند. نیروی باد و نیروی آب، پاکیزه و غیر آلاینده است. اما بخار مستلزم سوزاندن مواد است و فضا را می آلاید. بشر روزگاری دراز، دو قرن تمام پس از انقلاب صنعتی، فضا را می آلاید بی آن که آگاه باشد یا به عواقب تخریب و افساد خویش بیندیشد. پس از دویست سال آلودن فضا و محیط، ناگهان می بیند - و نه این که بیندیشد و بفهمد - محیط زیست، آلوده شده است. در این مدت طولانی علاوه بر تخریب روی زمین، موادی را برای تولید نیرو می سوزاند که تجدیدناپذیرند و برای تامین زیستن بشر، لازم پیش از انقلاب صنعتی، بشر بخش محدودی از محیط زیست را تخریب می کند، قسمتی از خشکی که جنگل است بی درخت و لخت می شود و تعدادی از معادن خالی می شود اما بقیه زمین و دریاها و فضا سالم و سرشار از نعمت می مانند. تخریب این عرصه های باقیمانده، از معلولهای نه انقلاب صنعتی، بلکه مالکان سرمایه و وسائل تولید، و کارگزاران سیاسی و فرهنگی آنهاست.
پیش از انقلاب علمی، و پیشرفت سریع فن پزشکی، بعلت مجهول ماندن باکتری و میکروب، و امکان کسب مصونیت از طریق تزریق واکسن، تلفات سنگینی بر بشر وارد می آید که تلفات ناشی از درندگان در قیاس با آن هیچ است. کشفیات ادوار ژنر (1749 - 1823) در 1798 و پاستور (1895 - 1822) انسان را از این بلایا می رهاند و آسایش می بخشد و چون با موفقیت های دیگر توأم می گردد و دشمنی برای بشر نمی ماند جز دو گروه دولتمرد مستکبر و مترف با کارگزاران سیاسی و فرهنگی آنها که زمام جامعه های مدرن را در کف تبهکارشان می فشارند.
کاربردی شدن علوم مختلف بر قدرت انسان می افزاید، و کاربردش در زمینه بهداشت به افزایش هر چه شتابنده تر جمعیت می انجامد. کاهش مرگ و میر، چندان است که خودداری از بچه دار شدن در آن تاثیرگذار نیست.
بدینسان، انقلاب در فناوری و اقتصاد، توازن قوایی را که پیش از آن میان بشر با محیط زیست برقرار است به نفع بشر و به زیان قطعی محیط زیست بر هم می زند. انسان صاحب قدرتی می شود که تا آن روز در تاریخ بی سابقه است. قدرت بر افساد فی الارض، بر دگر تباهگری، و بر این که محیط زیست را چندان فاسد و ویران کند که هیچیک از انواع گیاهان و جانوران از جمله انسان قادر به زیستن در آن نباشند.
ج. دولتمردان جامعه های مدرن چه می کنند؟
در دهه هفتاد سده بیستم، معلوم می شود که مستکبران و مترفانی که قرنها یکه تاز میدان سیاست و فرهنگ و اقتصاد جامعه های مدرن اند علاوه بر جنایات جنگ افروزی، کشتار مردم غیر نظامی و زن و کودک، استعمارگری، اختناق، استبداد، وحشیگری و ستم چه بر سر خانه، و کاشانه طبیعی بشر و نسلهای آینده آورده اند. صنعت و فناوری، محیط زیست را بشدت آلوده کرده است و کار به جایی رسیده که ممکن است غیر قابل سکونت بشود و حتی گیاهی بر جا نماند. و این همه با اندیشه، و سیاست دولتمردان و همدستان دانشگاهیشان.
کسی که به عمق تاریخ نظر افکند می بیند تسلط انسان سال به سال بر طبیعت بیشتر می شود و در همان حال خودش روز به روز منحطتر و پست تر تا از او در مقام بشر چیزی نمی ماند جز یک تن سالم و ورزیده و بهداشتی با یک مغزی که می اندیشد. انسانی که نامش دولتمرد است و با اندیشه اش برنامه ریزی کرده آن برنامه را با قدرتی اجرا می کند که طی دو قرن اخیر گرد آورده است. طی دو قرنی که انقلاب در فناوری و اقتصاد روی می دهد بی آن که مستکبران و مترفان جای خود را به انسانهای راستین و نیکوکار بسپارند. همانچه جز با اعتلای مستضعفان به یکی از دو زندگی انسانی یا اسلامی، و بر هم خوردن توازن قوا به سود این دو گروه اجتماعی امکان پذیر نیست. تنها در این صورتت محیط زیست و موجودیت انسان از خطر نابودی می دهد. ویرانی و نابودی کره زمین و بشریت اگر اتفاق افتد علتی جز سلطه مستکبران و مترفان ندارد. گروههای اقلیتی که دانشگاهها، رسانه ها، وسائل تولید، قدرت نظامی اکثراً مجهز به سلاح هسته ای و کشتار دسته جمعی، و بالاخره تصمیم سیاسی را در قبضه دارند.
علائم این هلاکت دسته جمعی و ناگهانی از مدتی پیش از این نمودار و آشکار شده است. جمعیت جهان با شتابی باور نکردنی رو به افزایش است و بخش قابل توجهی از آن در کلانشهرها متمرکز است. و چون اکثریت جمعیت جهان همچنان در فقر و بدبختی بسر می برند کلانشهرها در کنار آن اکثریت بشری به دنباله و زائده ای می ماند چسبیده به کشورهای پهناور اما فقر زده ای که پر است از بیکاران، از کار افتادگان، روستاییانی کوچ کرده در پی انقلاب صنعتی. اقلیتی که کالاهای صنعتی و مواد غذایی و مواد خام را تولید می کند آن را بوسیله فرایندها و ابزار پیچیده و مکانیکی غول پیکری تولید می کند که هر دو لایه آبی و هوایی محیط زیست را می آلاید، حتی نه زمانی که جنگهای ویرانگر و خونینی راه می اندازد و به انسان و حیوان و درخت و گیاه رحم نمی کند بلکه بظاهر دارد کار مسالمت آمیز صورت می دهد.
تا سال 1944، و پیش از شکافتن هسته اتم به عقل کسی خطور نمی کند که آدم با ضعف و زبونیش در برابر جهان بزرگ طبیعی بتواند دریا، هوا، و سطح زمین را مسموم و غیر قابل زیست گرداند، یعنی خانه بزرگش را بر سر خودش خراب کند. انسانی که خودش یکی از محصولات یا زاییده های محیط زیست است بتواند مادرش - محیط زیست - را همراه با خودش خفه کند. اما با شگفتی و ناباوری می بینیم این اتفاق در حال روی دادن است.
...................) Anotates (.................
1) مؤمن، 60.
2) بقره، 186.
3) اصول کافی، ج 2، ص 319.
4) اصول کافی، ج 2، ص 319.
5) اصول کافی، ج 2، ص 315.
6) در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) به جای مؤمن مسلم می آید.
7) اصول کافی، ج 2، ص 315.
8) اصول کافی، ج 2، ص 316.
9) بقره، 35.
10) اصول کافی، ج 2، ص 317.
11) اصول کافی، ج 2، ص 125.
12) حجرات، آیه 8.
13) و احسنوا ان الله یحب المحسنین. بقره، 195.
14) آل عمران، 76.
15) آل عمران، 146 و 159.
16) صف، 4.
17) اصول کافی، ج 2، ص 126.
18) اصول کافی، ج 2، ص 126.
19) اصول کافی، ج 2، ص 126.
20) اصول کافی، ج 2، ص 127.
21) اصول کافی، ج 2، ص 510.
22) فرقان، 67.
23) اصول کافی، ج 2، ص 511.
24) اصول کافی، ج 2، ص 510.
25) اصول کافی، ج 2، ص 509.
26) در اصل: مقسط که با عادل تفاوتی هم دارد.
27) اصول کافی، ج 2، ص 509.
28) اصول کافی، ج 2، ص 509.
29) در نااسلام که باطل باشد ورد خدا، خدا یا الله، الله، جای درس پروردگار را گرفته است ورد یکی از راههای از کار انداختن و توقف ذهن است برای رفتن به خلسه.
30) آل عمران، 58.
31) اعراف، 63.
32) یوسف، 104.
33) بسیاری قرائت قرآن را خواندن می پندارند نه یادگیری آن برای بکار بستن در خود و در کشور و در جهان.
34) اصول کافی، ج 2، ص 500.
35) اصول کافی، ج 2، ص 499.
36) اصول کافی، ج 2، ص 603.
37) اصول کافی، ج 2، ص 603.
38) اصول کافی، ج 2، ص 603.
39) نه آنچه قرنهاست از این عبارت مرادشان است.
40) اصول کافی، ج 2، ص 604.
41) اصول کافی، ج 2، ص 607.
42) اصول کافی، ج 2، ص 607.
43) اصول کافی، ج 2، ص 608.
44) اصول کافی، ج 2، ص 608.
45) اصول کافی، ج 2، ص 608.
46) در اصل: خیر، است. حاشیه نویس آن را از مستحبات تفسیر کرده است.
47) در اصل: علیکم بالقرآن.
48) اصول کافی، ج 2، ص 608.
49) اصول کافی، ج 2، ص 609.
50) زخرف، 43.
51) نحل، 45.
52) اصول کافی، ج 1، ص 210.
53) اصول کافی، ج 1، ص 212.
54) منحرف از خط آموزه های وحیانی، که بالضروره ستمکار هم معنی می دهد. اما متاسفانه این واژه عربی را در ایران به معنی ستمکار بکار می برند.
55) امام حسین بن علی (علیه السلام) در کربلا.
56) اصول کافی، ج 1، ص 208.
57) توبه، آیه 11.
58) احزاب، 62 - فتح، 23 - فاطر، 43 و 44: ... و لا یحیق المکر السیی ء الا بأهله. فهل ینظرون الا سنه الاولین فلن تجد لسنه الله تبدیلا و لن تجد لسنه الله تحویلا.
59) الذین یتبعون الرسول النبی الأمی الذی... و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم.
60) مریم 35 - 32.
61) اصول کافی، ج 1.
62) در اصل: فانه مِنّی.
63) اصول کافی، ج 1، ص 210.
64) نحل، آیه 97.
65) به مشروح این بحث در جایش مراجعه فرمایید: ج 5، فصل 36.
66) اصول کافی، ج 1، ص 271.
67) حجر، 21.
68) اصول کافی، ج 1، ص 272.
69) نحل، 2 - 1.
70) اصول کافی، ج 1، ص 274.
71) neuroses
72) nervous disorders ( ص 46)
73) Freud , Introductory Lectures in psychoanalysis, in vol. XVI , 7191 , p. 582.
74) The unconscious , in vol. XIV , 5191 , p 59.
75) تعبیر رؤیا، ص 247.
76) توتم و تابو، فروید.
77) رک: فلسفه انقلاب اسلامی، چاپ 1368. تعالی شناسی، ج 3.
78) بحران روانکاوی، ص 66 - 65.
79) بحران روانکاوی، ص 73.
80) بحران روانکاوی، ص 12.
81) بحران روانکاوی، ص 19.
82) Edvard O.Wilson , Consilience: The unity of knowledge, 8991.P.04
83) Whose justice ? wich Rationality ?.8891 , P.9
84) بحران روانکاوی، ص 350.
85) سرشت آدمی، راجر تریگ، ص 237.
86) راجر تریگ، سرشت آدمی، ص 250.
87) فرهنگ تبار شناختی لغات انگلیسی آکسفورد، 1982، ص 584.
88) La crise de La cuture, paris, 9891, P 04.
89) چاپ کمبریج، 1991، ص 1.
90) گزیده آثار تاین بی، کار تاملین، 1978، ص 103 - 101.
91) بابک احمدی، معمای مدرنیته، ص 25.
92) نقد مدرنیته، الن تورن، صص 33 - 29.
93) رک: آدم متز، تمدن اسلامی در سده چهارم هجری.
94) انتشارات آکسفورد، 1975، ص 273.
95) نقد عقل محض، تهران 1362، ص 872.
96) دانشنامه علوم فلسفی، قطعه 377.
97) بابک احمدی، معمای مدرنیته، ص 39.
98) متولد 1830 در پاریس، و متوفای 1889م.
99) ترجمه نصرالله فلسفی، تهران، 1309.
100) به گفته هایدگر.
101) ج 1، ص 39.
102) سه سخنرانی زیر عنوان: بیماریهای تجدد در دانشگاه تورنتو، 1991 م.
103) انتشارات دانشگاه آکسفورد، چاپ 1975، ص 259.
104) انتشارات دانشگاه آکسفورد، چاپ 1975، ص 261 - 260.
105) انتشارات دانشگاه آکسفورد، چاپ 1975، پیشگفتار کتاب، ص 15.
106) انتشارات دانشگاه آکسفورد، چاپ 1975، ص 872.
107) معمای مدرنیته، بابک احمدی، ص 39.
108) رک: جهان انسانی گشوده خودمختار؛ و ساختار تعالی شناختی انسان.
109) معمای مدرنیته، بابک احمدی، ص 138.
110) A. Macintyre. A Study in Moral Therry, 1891.
111) گذر راههای اخلاقی: به سوی یک نظریه اخلاق جمعی، کاترین پاین ادلسون، ص 10.
112) تاریخ تمدن، هنری لوکاس، 3 - 772.
113) تاریخ تمدن، هنری لوکاس، ص 781 - 778.
114) تاریخ تمدن، هنری لوکاس، ص 784.
115) تاریخ علم کمبریج، 373.
116) تاریخ علم کمبریج، 374.
117) تاریخ علم کمبریج، 375.
118) تاریخ علم کمبریج، 377 - 376.
119) تاریخ علم کمبریج، 397 - 396.
120) تاریخ علم کمبریج، 287 - 281.
121) تاریخ علم کمبریج، 300.
122) تاین بی، تاریخ بشر، عنوان 80.
123) تاریخ بشر، ج 2، عنوان 50.