پای درس پروردگار (جلد چهاردهم)

استاد جلال الدین فارسی

دلبستگی ها و علائق ما چگونه بوجود می آیند؟

علائق زیستی مرا سائقه های عضوی بدنم ایجاد می کنند. علائق عالیه مرا حقگرایی بر می انگیزد اما من باید تصمیم بگیرم که آن را دیمومت بخشم تا مانند سائقه های عضوی من پیوسته عمل کنند و مرا به کار نیک برانگیزند و در زندگی اسلامی نگه دارند. علائق دنیاداری را آز برمی انگیزد و تا من تصمیم به زندگی دنیاداری نگرفته ام علائق خاص آن تثبیت و دائمی نمی شود. علائق استکباری را هیچ محرک موروثی ایجاد نمی کند. این من هست که می توانم ایجادش کنم و به یک مفسد فی الارض تبدیل شوم تا بلایی برای مال و جان و آبرو و حقوق دیگران حتی محیط طبیعی و کره زمین باشم.
من اگر اراده کنم به اسلام اعتلا یابم خدا را دایر بر چگونگی ایجاد علائق عالیه و مطهره بکار می بندم. یعنی دست به دعا برمی دارم، خدا را می خوانم و خواهان بهترین رخدادها و پاکترین نعمتها و هستی ها برای دیگران و سپس برای خودم می شوم. این کار را در شبانه روز تکرار می کنم تا خواسته هایی ثابت و پایدار در وجودم باشند. و قال ربکم ادعونی أستجب لکم... از من بخواهید تا خواسته را برایتان محقق کنم.(1) و اذا سألک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان... و چون بندگانم (مطیعان پرستنده من) درباره من از تو جویا شده بپرسند باید بدانند که من نزدیکم، دعا کننده (خواهنده) را آن گاه که مرا بخواند و بخواهد اجابت کنم. بنابراین باید به فراخوان من (که نشستن پای درس من باشد) پاسخ مثبت دهند و باید به من ایمان آورند باشد که آنان رشد یابند.(2)
زندگی عالی و مطهر اسلامی مستلزم اعتلای علائق من است و عدم اکتفا به علائق زیستی. اگر به علائق زیستی به شکم و غریزه جنسی بسنده کنم جانورم نه مسلمان. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: ابعد ما یکون العبد من الله عز و جل اذا لم یهمه الا بطنه و فرجه. دورترین بنده از خدای عز و جل وقتی است که آن بنده اهتمامی جز به شکم و آلت تناسلی اش نداشته باشد.(3) و می فرماید: کسی که شبانه روزش را در حالی سپری کند که دنیا (زندگی پست - جانوری) بالاترین وجهه همتش باشد خدای تعالی نگاهش را به امور نگاهی تنگ و ناچیز می گرداند و کارش را پریشان می سازد و از دنیا جز آنچه خدا قسمتش کرده به دست نمی آورد. اما کسی که شبانه روزش را در حالی سپری کند که بالاترین وجهه همتش زندگانی بازپسین باشد خدا غنای فرهنگی را در دلش نهد و امورش را به سامان آورد.(4)
واژه دنیا گرچه برای اشاره به زندگی اکنون یا طول عمر و در مقابل زندگانی بازپسین - آخرت - بکار می رود حیات طیبه مسلمانان را در بر نمی گیرد و فقط شامل زندگیهای پست می شود. بنابراین، مراد از دنیا وجهه همت کسی بودن، داشتن یکی از زندگی های پست به نحو آگاهانه و ارادی است که در طول عمر میسر است و پس از آن که برگزیدگان آنها مردند آن را وانهاده زندگی برزخی ویژه ای را که کیفر آن گزینش بشمار می آید تکویناً دارا می شوند.
داموارگان و عموم جانورسانان زندگی پستی را دارند که بر پایه علائق پست ناشی از سائقه های عضوی استوار است. پست تر از آنان دنیاداران هستند که اراده شان را به آز موروثی می سپارند و علائق دنیاداری در ایشان ایجاد می شود. علاوه بر ارضای سائقه های عضوی که هر کس ناگزیر از آن است علائق دنیاداری را هم ارضا می کنند. از این ارضاست که دو رفتار اساسی دارند: اندوختن، و بخل. آن چه را دارند خواه انواع ثروت و مال، و خواه دانشهای طبیعی، یا مهارتهای از قبیل جراحی تخصصی، و غیر آن با شدت و وسواس حفظ کرده بر آن می افزایند. دیگر این که عطا و بخششی ندارند و از انفاق و کمک و خدمت به دیگران خودداری می نمایند. بی خیرند.
علائق شدید و بیمارگونه به داشتن و گردآوری و انباشتن آنچه برایشان قابل مصرف نیست سبب می شود که مرتکب ستم و زشتکاری و فریب و نیرنگ و جنگ افروزی شوند. استعمارگران مشهورترین دنیاداران تاریخ اند. آتش بیشترین جنگهای تاریخ را دنیاداران برافروخته اند. کشورگشایی به قصد تصاحب مردم ناتوان و مایملک آنان یا به قصد از میان برداشتن سایر حکام دنیادار. جنگ جهانی دوم، منازعه دولتهای مستکبر و دنیادار علیه یکدیگر است. اما تاریخ استعمارگری دولتهای اروپایی پیش از آن جنگ، کشورگشایی دنیاداران در سه قاره بزرگ غیر صنعتی و غیر توانمند است. سیاست ایالات متحده آمریکا پس از آن جنگ، تصاحب مایملک و سرزمینهای مفتوحه استعمارگران قدیمی است و به همین لحاظ، آمریکا میراث خوار استعمار لقب می گیرد.
علائق دنیاداری در قیاس با علائق داموارگی و علائق شی ءوارگی علائقی تبهکارانه و خطرناک برای بشریت بشمار می رود. لکن از آنجا که داموارگان و شی ءوارگان که مستضعفان ستم پذیر و اسارت پذیرند با علائق پستشان موجبات تسلط سیاسی دو طبقه حاکمه دنیاداران و مستکبران را فراهم می سازند منشأ و اساس هر سیاست اشغالگری و سلطه گری مجموعه این علائق پست است نه پاره ای از آنها. برای اشاره به این حقیقت بزرگ سیاسی و اجتماعی و انسان شناختی است که امام جعفر صادق (علیه السلام) می فرماید: رأس کل خطیئة حب الدنیا عشق و علاقه پست مبدأ هر کار بد و زشتی است.(5) و امام محمد باقر (علیه السلام) می فرماید: عشق و علاقه پست به مال و برتری (شهرت و هر چه به ناروا مایه افتخار شمرده شود.) با همان سرعتی زندگی مؤمن(6) را به تباهی و پستی می کشد که دو گرگ درنده یکی از پایین و دیگری از بالا گله بی صاحب و چوپانی را از بین می برند.(7) مؤمن یا مسلمان به محض این که علائق دنیاداری را در خود ایجاد کردند از زندگی اسلامی به زندگی دنیاداری که زندگی مترفان باشد سقوط می کنند. هستی پستی پیدا می کنند و دیگر انسان سابق نخواهند بود.
علائق دنیاداری سیری ناپذیر است و بزرگترین تهدید را برای مردم یک کشور و برای بشریت تشکیل می دهد. سیاست جهان خواری و کشورستانی پایان ناپذیر است. امام صادق از قول پدرشان علیهما السلام می فرماید: آدمی که حرص دنیا را دارد به کرم ابریشم می ماند که هر قدر تار بر تنش بتابد و بر حجم تار و اموالش بیافزاید خارج شدنش را از آن دشوارتر و غیر ممکن می گرداند و ادامه می دهد تا از غم بمیرد.(8)
از امام سجاد می پرسند: چه کاری در پیشگاه خدا برترین و ارزشمندترین کار است؟ می فرماید: پس از شناسایی خدای عز و جل، و معرفت پیامبرش - صلی الله علیه و آله - (یعنی یادگیری درس پروردگار) بالاترین کار عبادت است از نفرت داشتن از دنیا (یا دوست نداشتن زندگی های پست). و این نفرت از دنیا چندین شاخه دارد. چنان که معاصی هم چند شاخه است. اولین نوع معصیت خدا و سرپیچی از فرمانش بزرگی فروشی است. ابلیس (مجموعه و نوع شیاطین از آدمیان و نامرئیان) با امتناع از انجام دستور و استکبار ورزیدن در برابر خدا عصیان کرد و از کافران بود. بعد از آن، حرص ورزی (آز) روی داد و آن نافرمانی آدم و حوا است آن لحظه که خدای عز و جل به آنان فرمود: کلا من حیث شئتما و لا تقربا هذه الشجره فتکونا من الظالمین.(9) اما این دو نفر دست به چیزی دراز کرده گرفتند که هیچ نیازی به آن نداشتند. در نتیجه (این تصرف آزمندانه ای که فوق نیاز زیستی شان بود) تا رخداد قیامت در نسل آنان دوام یافت. چون می بینیم بیشتر چیزهای که آدمیزاد دنبال می کند و می خواهد چیزهایی است که نیاز زیستی به آن ندارد. سومین معصیت، حسد ورزیدن است که آن هم عصیان پسر آدم (یا آدمیزاد) است که به برادرش حسد ورزیده او را کشت. آن چه از آن تولید و منشعب گشت عشق به زنان، عشق به دنیا، عشق به ریاست (علاقه پست سیاسی، سیاست سلطه گری و ناروا) عشق به رفاه و آسایش، عشق به سخنوری (و شاعری و ادب اشرافی)، و علاقه به بلندی مرتبه (قهرمانی مبتذل و در کارهای بیهوده) و به ثروت. جمعه می شوند هفت شاخه، و همه در بطن عشق به دنیا جای می گیرند. بهمین سبب پیامبران و دانشمندان پس از شناخت این حقایق گفته اند: عشق به دنیا منشأ هر کار بد و زشتی است.(10)
پست تر و خطرناکتر از علائق دنیاداری، علائق استکباری است. این علائق بر خلاف علائق دنیاداری و علائق زیستی یا جانوری به اشیاء تعلق نمی گیرد بلکه به افعال تبهکارانه و وحشیانه تعلق می گیرد. به دگر آزاری، ویرانگری، کشتار و خونریزی، ذلیل و حقیرسازی، افساد فرهنگی، بویژه ویران کردن معابد و مساجد، و شکنجه و کشتن شخصیتهای متعالی: پیامبران، امامان معصوم و طاهرین، و آمران به معروف و ناهیان از منکر، انقلابیون برجسته و بیدارگر، و دانشمندان بزرگ و خدمتگزاری مانند گالیله.
علائق عالیه کدام اند؟
علائق عالیه عبارتند از دوست داشتن آنچه خدا دوست می دارد و در درسش بیان فرموده است و دوست نداشتن و دشمن داشتن آنچه خدا دشمن می دارد و بر آن خشم گرفته است. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: محکم ترین پیوند ایمان این است که مطابق دوست داشتن خدا دوست بداری و مطابق دوست نداشتن خدا دشمنی کنی و مطابق مقررات خدا عطا کنی و مطابق خودداری از عطایش از عطا دست بداری.(11)
مسلمانان عصر نبوی بر حسب توصیف پروردگار از ایشان ایمان را دوست می دارند و از کفر و کارهای زشت و عصیان (نافرمانی در برابر خدا) نفرت دارند:(12) و لکن الله حبب الیکم الایمان و زینه فی قلوبکم و کرّه الیکم الکفر و الفسوق و العصیان. احسان را که کاری برتر از قیام به قسط و عدل است و پایین تر از بِرّ به معنی نیکی بیکران و نامتناهی، دوست می دارند چون خدا احسان و محسنین را دوست می دارد.(13) تقوی را دوست می دارند به همین دلیل.(14) صبر و توکل را دوست می دارند.(15) جهاد و مجاهدان راه خدا را دوست می دارند.(16)
پیش از همه اینها باید پروردگار متعال را از طریق نشستن پای درسش، اندیشیدن درباره آن، تعقل در آن، و دینشناس شدن بشناسند و سپس به او عشق بورزند در عین اطاعت از او و بکار بستن درسش در خویشتن و در محیطهای سه گانه بیرونی. فسوف یأتی الله بقوم... یحبونه. چه می شود که کسی به خدا عشق می ورزد و مطیع دستورهایش می شود؟ انگیزش دائمی حقگرایی که در وجود هر کی هست؛ و پیدایش علاقه آگاهانه و ارادی به کار نیک، به فضیلت، به تعالی، به بهتری و برتری، خلاصه به الحسنی. فأما من أعطی و اتقی و صدق بالحسنی فسنیسره للیسری. به این معنی که بر اثر انگیزش حقگرایی و اندیشیدن و تعقل پی ببرد به این که خوب و بد، و بدتر و بهتر تا بی نهایت در جهان انسانی و در هستی وجود دارد و وجود متعال یقینی و قطعی است؛ و انسان و جامعه ممکن است روز به روز و سال به سال بهتر و برتر بشوند.
پیامبر خدا از شاگردانش می پرسد: کدام رشته ایمان محکم تر و ناگسستنی تر است؟ پاسخ می دهند: خدا و پیامبرش داناترند. و یکی می گوید: نماز. دیگری می گوید: زکات. سومی: روزه. چهارمی: حج و عمره. پنجمی: جهاد. آنگاه پیامبر خدا می فرماید: هر یک از اینها ارزشمند هستند اما ارزشمندترین نیستند. ارزشمندترین و محکم ترین رشته ایمان عبارت است از دوست داشتن مطابق دوست داشتن خدا و دشمن بودن مطابق دشمنی خدا، و پذیرفتن ولایت اولیاء خدا و ابراز تنفر و جدایی از دشمنان خدا.(17)
امام صادق علیه السلام می فرماید: سه نشانه مؤمن اینهاست: شناختن خدا و شناختن کسی که باید او را دوست بدارد و کسی که باید نسبت به وی دشمنی بورزد.(18)
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: اگر خواستی بدانی در تو خیری (ایمانی، اسلامی) هست نگاهی به دلت بیانداز. اگر دیدی در دلت دوستی اهل طاعت خدا هست و کینه کسانی که از اوامرش سرپیچی می کنند بدان که خیری در تو هست و خدا تو را دوست می دارد. اما اگر دیدی در دلت دشمنی با اهل طاعت خدا هست و دوستی مردم نافرمان در برابر خدا بدان که خیری در تو نیست و خدا دشمن تو است. و هر کس با کسانی است که دوستشان می دارد.(19)
همچنین می فرماید: اگر مردی کسی را برای خدا (به قصد تقرب به خدا) دوست بدارد هر چند آن شخص محبوبش در علم خدا اهل دوزخ باشد باز خدا (در صورتی که این مرد دقت کافی در شناسایی آن شخص کرده باشد و اشتباهاً او را قابل دوست داشتن پنداشته باشد.) به خاطر این دوست داشتن پاداش می دهد. و اگر کسی را برای رضای خدا دشمن بدارد هر چند آن شخص در علم خدا اهل بهشت باشد باز خدا به خاطر این دشمنی پاداش می دهد.(20)
این عشق و علاقه های علیه و تعالی و تقرب آفرین در حال دعا شکل می گیرد، دعای کسی که درس پروردگار را با دقت، حوصله، تفکر و تعقل یاد گرفته و دینشناس شده باشد. اوست که می داند چه چیزهایی را باید از خدا بخواهید، یا اساساً بخواهد. خواسته های مطلوب را با عقلش و تفکر بشناسد و به این شناسایی اکتفا ننماید و به پای درس پروردگار بنشیند تا بدقت تمام بداند چه چیزی را بخواهد و چه چیزی را نخواهد.
سپس به انجام وظائفش و اعمال صالحه همت گمارد و فقط در اثنای اعمال صالحه و در حالی که سیر تقرب به خدا دارد دستها را به درگاهش دراز کند و از طریق دعا علائق عالیه اش را عالی تر بگرداند. در غیر این صورت، دعایش مستجاب نشده علائقش عالی تر نخواهد گشت.

دو گونه اجابت، و شرایط آن

پس از متعالی شدن علائق ما، هستی ما اعتلا می یابد و منزلتی والاتر در نظام هستی، آفرینش، پیدایش و زندگی پیدا می کنیم. باز به همین نسبت، احتمال برآورده شدن آنچه از خدا می خواهیم افزایش پیدا می کند. اگر از خدا، ثروت حلال می خواستیم خداوند ما را در تحصیل آن بقدر شایستگی ما موفق می گرداند. اما اگر در صرف این ثروت حتی در تشخیص شایستگی کسی که می خواهیم به او عطا کنیم دقت لازم نکردیم خدا همانقدر در عطای بعدیش به ما کم می گذارد. ولید بن صبیح می گوید: در سفر از مکه به مدینه در مصاحبت امام جعفر صادق (علیه السلام) بودم. گدایی آمد. دستور داد به او عطا کنند. بعد دیگری آمد، و دستور اعطا صادر فرمود. سومی آمده عطایش را گرفت. چهارمی که آمد امام صادق (علیه السلام) به او فرمود: خدا تو را سیر گرداند. و بعد رو به ما کرده فرمود: البته ما چیزی برای دادن به او داریم اما از آن ترسیدم که یکی از سه نفری باشم که دعایشان مستجاب نمی شود، یعنی آدمی که خدا به او مالی داده است اما او آن را در غیر مورد شایسته می بخشد. سپس دعا می کند که خدایا، به من روزی مرحمت بفرما. لکن خدا درخواستش را اجابت نمی فرماید. و مردی که زنش را به این عبارت نفرین می کند که مرا از وجود او راحت کن؛ در حالی که خدای عز و جل امر سرپرستی و حمایت زن را به او محول کرده است. و مردی که همسایه اش را نفرین می کند؛ حال آن که به جای نفرین کردنش می تواند از راهی که خدای عز و جل برایش میسر کرده استفاده کند این راه که خانه اش را فروخته از همسایگی او برود.(21)
باز می فرماید: چهار نفرند که هیچ یک از دعاهایشان اجابت نمی شود. مردی که در خانه نشسته و می گوید: خدایا، روزی مرا برسان. پاسخ او این است: مگر دستور ندادم به تو که در جستجوی روزی باشی؟! و مردی که همسری دارد و همسرش را نفرین می کند. پاسخش این است: مگر تو را سرپرست او قرار نداده ام (و لازمه اش خیرخواهی و نه بدخواهی و نفرین کردن است؛ و خدمت به او است)؟! و مردی که ثروتی دارد اما آن را بر باد می دهد (از جمله به کسی می بخشد که نباید ببخشد). بعد هم دعا می کند که خدایا به من روزی و نعمت بده. جوابش این است: مگر به تو دستور ندادم که اقتصاد را رعایت کنی؟! مگر به دستور اصلاح و انجام اعمال صالحه ندادم.؟! امام صادق در پی این فرمایش این آیه را تلاوت می کند: و کسانی که چون انفاق کنند اسراف ننمایند و نه چیزی از انفاق کم بگذارند بلکه موضعی میان این دو حال بگیرند.(22) و بعد چنین ادامه می دهد: و مردی که ثروتی دارد اما بدون گرفتن تضمین و سند معتبر آن را به این و آن قرض می دهد. پاسخ او این است: مگر من به تو دستور ندادم که (در این کار و نظایرش) باید شاهد بگیری که به این شخص وام می دهی؟!(23)
اینها شرایط دعاست که اگر رعایت نشود نه علائق ما تعالی پیدا می کند و نه شخص ما تقرب به خدا می یابیم و نه آنچه از خدا خواسته ایم محقق می گردد. پس هر کس باید از طریق دعا کردنهایش به خود آید و ببیند کدام شرط را فاقد است که نه خودش نیکرفتارتر و نیک اندیش تر و نیکخواه تر از گذشته نشد و نه خدا خواسته هایش را برآورده ساخت. این سومین فایده دعا کردن برای ماست.

شرایط تسریع اجابت در نظام هستی و آفرینش

اجابت، رخدادی است که در نظام هستی و زندگی صورت می پذیرد؛ و مانند هر رخدادی در دو جهان انسانی و طبیعی شرایطی دارد. و دانستیم که این دو رخداد پیاپی یکی در وجود دعاکننده و دیگری در محیط طبیعی، اجتماعی، و بین المللی اتفاق می افتد. از علل عدم اجابت هم آگاه شدیم و دانستیم که عدم اجابت، معلول نبودن شرایط لازم اجابت است.
تسریع اجابت، پدیداری است که می توان در این نقطه از بحث به آن پرداخت. تسریع اجابت برای اشخاصی صورت می بندد که واجد جمیع شرایط آن باشند. رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - می فرماید: چهار نفرند که دعایشان پس از آن که روزنه های علی جهان برین را گشوده به عرش فرمانفریی بر هستی رسید اجابت و در موردشان محقق می شود: پدر درباره فرزندش، مظلوم علیه کسی که به او ستم کرده است، کسی که در حال انجام عمره است تا لحظه بازگشتش، و روزه دار پیش از افطار.(24) و می فرماید: موسی علیه السلام دعا کرد و هارون علیه السلام آمین گفت و فرشتگان علیهم السلام آمین گفتند. بر اثرش خدای تبارک و تعالی فرمود: دعای شما دو نفر را اجابت کردم، پس بر صراط مستقیم و افراشته قامت (رفتار خاص زندگی اسلامی) بمانید. و دعای هر کس را که در راه خدا جنگید و مبارزه کرد نیز اجابت کردم همانطور که به شما دو نفر پاسخ مثبت دادم تا رخداد قیامت. و می فرماید: از دعای مظلوم بر حذر باشید. چون به ورای ابرها (به جهان برین، ورای وجودی و نه مکانی و فضایی جهان طبیعی) فرا می رود و به نظر خدای عز و جل رسیده می فرماید: به فراز آوریدش تا اجابتش کنم. و از دعای پدر (و مادر) بر حذر باشید چه قاطع تر و کارسازتر از شمشیر است.(25) می بینیم اجابت دعا، خواه تعالی و تقرب دعا کننده باشد و خواه برآورده شدن خواسته هایش، همه مطابق سنن حاکم بر نظام هستی، آفرینش، پیدایش و زندگی روی می دهد و شرایط اجابت در بطن همین قوانین عام عالم هستی است، عالمی که جهان طبیعی و جهان انسانی جزء ناچیز و حساب نشدنی آن بشمار می آیند.
ائمه هدی علیهم السلام حقایق مربوطه به دعا و اجابت آن را از جدشان شنیده عینا یا به اختصار و تغییر پاره ای از الفاظ آن ضمن حفظ معنای اصلی برای ما بیان می فرمایند. چنان که امام صادق از پدرش علیهما السلام چنین نقل می فرماید: پنج دعا هست که (چون واجد شرایط است) به آستان پروردگار تبارک و تعالی می رسد: دعای امام (یا حاکم و رهبر) عادل،(26) و دعای مظلوم که خدای عزوجل می فرماید: انتقام تو را از او گرچه با اندکی تأخیر هم شده می گیرم. و دعای فرزند صالح در حق پدر و مادرش، و دعای پدر صالح در حق فرزندش و دعای مؤمن در غیاب برادر دینی اش؛ و همه با این متمم اجابت که تو (دعاکننده) نیز همین بهره را می بری.(27)
بدینسان طبق قوانین عام نظام هستی و زندگی، نه تنها خواسته دعاگوی واجد شرایط در حق دیگران تحقق می یابد بلکه در کنارش نظیرش برای خود او محقق می گردد.
امام صادق (علیه السلام) - یقینا از قول جدش نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم - می فرماید: سه دعاگوی مستجاب داریم: حاجی، بنابراین مواظب باشید در غیاب و زمان سفر حجش چه رفتاری (درباره خانواده و اموال و کارش) دارید. و مجاهد جنگجوی راه خدا؛ بنابراین مواظب باشید در غیابش چگونه جانشینی او می کنید. و بیمار؛ مواظب باشید کاری نکنید که به خشم آید یا از شما برنجد.(28)