فصل هفتم: حسابرسی
از جمله مواقف مهوله، موقف حساب است. خداوند در این باره می فرماید: اقترب للناس حسابهم و هم فی غفلة معرضون. وقت حساب مردم نزدیک شد مردم از اندیشه و تفکر در آن غفلت داشته و از آن رو گردانند. و قال تعالی فی سورة الطلاق: و کأیّنْ من قریة عتت عن امر ربها و رسله فحاسبناها حساباً شدیداً. و بسا از قریه یعنی اهل قریه که از فرمان پروردگار خود و پیغمبران خدا سرکشی کردند و برای ایشان حساب و عذابی سخت خواهد بود، پس کفر کارهای خود را چشیدند. لازم است که در اینجا به چند حدیث بسنده کنیم.
1- شیخ صدوق (ره) از اهل بیت (علیهم السلام) روایت کرده که حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: روز قیامت قدمی برداشته نمی شود تا از او چهار چیز سئوال کنند: الف - از عمر او که در چه چیزی صرف کرده، ب - و جوانی خود را که در چه چیزی سپری ساخته، ج - و از مالش که از کجا پیدا کرده و در چه مواردی خرج نموده ح - و از محبت ما اهل بیت (علیهم السلام).
2- شیخ طوسی رحمه الله علیه از حضرت امام باقر (ع) روایت کرده که فرمود: اول چیزی که از بنده حساب می کشند نماز است، پس اگر قبول شد چیزهای دیگر هم قبول خواهد شد.
3- شیخ صدوق روایت کرده که روز قیامت صاحب قرض می آید و شکایت می کند، اگر آنکه قرض گرفته است حسنات دارد از برای صاحب قرض می گیرند و اگر حسنه ندارد گناهان صاحب قرض را به او می دهند.
4- شیخ کلینی از حضرت علی بن الحسین صلی الله علیه و آله روایت کرده که از برای اهل شرک ترازو نصب نمی شود، ایشان را فوج فوج بی حساب به جهنم می برند زیرا نصب موازین و نشر دواوین از برای اهل اسلام است.
5- شیخ صدوق از حضرت صادق (ع) روایت کرده است که چون روز قیامت شود و بنده مؤمن را از برای حساب باز دارند که هر دو از اهل بهشت باشند، یکی فقیر باشد و دیگر غنی در دنیا، فقیر گوید: پروردگارا، از برای چه مرا باز می داری به عزت تو سوگند که می دانی به من ولایت و حکومتی نداده بودی که در آن به عدل یا جور عمل کنم، و مال زیادی به من نداده بودی که حق تو در آن باشد و من نداده باشم، و روزی مرا به قدر کفاف می دادی به قدر آنچه می دانستی که مرا کافی است. پس خداوند جلیل فرماید که راست می گوید بنده مؤمن من، بگذارید تا داخل بهشت شود. و آن که غنی باشد او را نگه می دارند تا آنقدر عرق از او جاری شود که اگر چهل شتر بیاشامند آنها را کفایت کند پس از آن داخل بهشت شود. پس فقیر به او گوید که چه چیز تو را نگاه داشت؟ گوید: طول حساب؛ پیوسته چیزی بعد از چیزی از تقصیرات ظاهر می شد و خدا می بخشید تا آنکه مرا به رحمت خود فرو گرفت و مرا به توبه کاران، ملحق گردانید پس تو کیستی؟ گوید: من آن فقیرم که با تو در محشر بودم گوید: نعمتهای بهشت، تو را تغییر داده است که من تو را نشناختم.
6- شیخ طوسی از آن حضرت روایت کرده است که چون روز قیامت شود حق تعالی ما را بر حساب شیعیان موکل گرداند پس آنچه از خدا است از خدا سؤال می کنیم که از برای ما ببخشد پس آن از ایشان خواهد بود، و آنچه از حق ماست، بر ایشان می بخشیم؛ پس حضرت این آیه را خواند: ثم ان الینا ایابهم، ثم ان علینا حسابهم.(26)
7- شیخ کلینی از حضرت امام محمد باقر (ع) روایت کرده است که فرمود: حق تعالی با بندگان در حساب روز قیامت به قدر آنچه در دنیا از عقل به ایشان داده دقت می کند.
حکایت:
از خط شیخ شهید (علیه الرحمة) نقل شده که احمد بن ابی الحواری گفت که آرزو کردم ابو سلیمان دارانی(27) را در خواب بینم تا آنکه بعد از یکسال او را در خواب دیدم به او گفتم ای معلم! حق تعالی با تو چه کرد؟ گفت: ای احمد! وقتی از باب صغیر آمدم، دیدم شتری از درمنه (و آن گیاهی است که به عربی آنرا شیح می گویند) پس من یک چوب از آن کندم، نمی دانم که با آن خلال کردم یا نه، الحال مدت یکسال است که من مبتلا به حساب آن هستم.
مؤلف گوید که استبعاد ندارد این حکایت بلکه تصدیق می کند آن را، آیه شریفه: یا بنی انها ان تک مثقال حبة من خردل فتکن فی صخرة او فی السموات او فی الارض یأت بها الله و قول امیرالمؤمنین (ع) در یکی از خطبه های خود: الیست النفوس عن مثقال حبة من خردل مسئولة؟ یعنی آیا چنین نیست که از مردم از یک دانه خردل سؤال خواهد شد؟
و در کاغذی که به محمد بن ابی بکر نوشته فرموده: واعلموا عباد الله ان الله عز و جل سائلکم عن الصغیر من عملکم و الکبیر ای بندگان خدا بدانید که خداوند از هر عمل کوچک و بزرگ شما سئوال خواهد کرد.
و در کاغذی که به ابن عباس مرقوم داشته فرمود: اما تخاف نقاش الحساب آیا نمی ترسی از مناقشه در حساب؟ و اصل مناقشه از (نقش الشوکة) است یعنی بیرون کردن خار را؛ یعنی همچنانکه در بیرون آوردن خار از بدن کمال دقت و کاوش و باریک بینی را به عمل می آورند تا آن را پیدا کرده و بیرون آورند، همین طور در حساب دقت و باریک بینی به عمل می آورند. و بدان که بعضی از محققین گفته اند که نجات نمی یابد از خطر میزان و حساب مگر کسی که در دنیا از نفس خود حساب بکشد و با میزان شرع اعمال و اقوال و خطرات و لحظات خود را بسنجد چنانکه در خبر وارد شده است که فرمودند به حساب نفسهای خود برسید پیش از آنکه از شما حساب کشند و بسنجید اعمال خود را، پیش از آنکه بسنجند اعمال شما را.
حکایت:
شخصی بود به نام توبة بن صمه، نقل شده که او نفس خود را در بیشتر اوقات شب و روز حساب می کرد پس روزی ایام عمر خود را حساب کرد و متوجه شد که شصت سال از عمرش گذشته است متوجه شد که بیست و یکهزار و پانصد روز می شود، گفت: وای بر من، آیا من ملاقات خواهم کرد مالک را به بیست و یکهزار و پانصد گناه، این را گفت و بیهوش افتاد و در همان بیهوشی وفات کرد.
فقیر گوید: روایت شده که وقتی حضرت رسول صلی الله علیه و آله به زمین بی گیاهی فرود آمد پس به اصحاب خود فرمود که بروید هیزم بیاورید، عرض کردند یا رسول الله ما در زمین بی گیاه هستیم که هیزم در آن یافت نمی شود، فرمود: هر کس هر چه ممکنش می شود بیاورد پس هیزم آوردند و مقابل آن حضرت روی هم ریختند چون هیزمها جمع شد حضرت فرمود: همین طور گناهان شما جمع می شود با این کار حضرت، اصحاب متوجه شدند که در بیابانی که از هیزم خبری نبود ولی با جستجوی خود مقدار زیادی هیزم جمع شد و روی هم ریخته شد، همین طور گناه به نظر نمی آید، چون جستجو و حساب شود گناهان بسیاری جمع می شود چنانکه توبه بن صمه برای هر روز عمر خود یک گناه فرض کرد حساب کرد بیست و یکهزار و پانصد گناه کرده است.
فصل هشتم: تحویل نامه های اعمال
چنانچه حق تعالی در اوصاف قیامت فرموده: و اذا الصحف نشرت یعنی وقتی که صحیفه ها منتشر و پهن می شود؛ علی بن ابراهیم (قمی) گفته که مراد صحیفه های اعمال مردم است. و نیز حق تعالی در سوره انشقاق می فرماید: فأما من اوتی کتابه بیمینه فسوف یحاسب حساباً یسیراً یعنی آنکه نامه او به دست راستش داده شود پس به زودی از او حساب گرفته می شود و اما آنکه نامه را از پشت سر به او می دهند بزودی هلاک می شود و در آتش افروخته می سوزد.
عیاشی از حضرت صادق (ع) روایت کرده است که چون روز قیامت شود نامه او را به هر کس بدهند و گویند: بخوان پس حق تعالی هم کارهای او از سخن گفتن و نگاه کردن و غیر را به خاطر او می آورد به نحوی که گویا الآن گناهان را انجام داده و از قلم نینداخته است. پس می گوید: ای وای بر ما، چه می شود این نامه را که ترک نکرده است صغیره را و نه کبیره را مگر آنکه احصا کرده است.
ابن قولویه از حضرت صادق (ع) روایت کرده که هر کس قبر امام حسین (ع) را در ماه رمضان زیارت کند و در راه زیارت بمیرد، برای او حسابی نخواهد بود و به او می گویند که بدون خوف و بیم داخل بهشت شو.
علامه مجلسی (رحمه الله علیه) در تحفه فرموده، به دو سند معتبر منقول است که حضرت امام رضا (ع) فرمود: هر کس مرا زیارت کند با آن دوری قبر من، من در سه موطن روز قیامت به نزد او بیایم و او را از اهوال قیات آزاد کنم:
1- وقتی که نامه های نیکوکاران را به دست راست ایشان و نامه های بدکاران را به دست چپ ایشان می دهند.
2- نزد صراط،
3- نزد ترازوی اعمال.
و در حق الیقین فرموده که حسین بن سعید در کتاب زهد از حضرت صادق (ع) روایت کرده است که چون حق تعالی بخواهد مؤمن را حساب کند نامه او را به دست راست او می دهد و میان خود و او حساب کند که دیگری مطلع نشود و گویند: ای بنده من فلان کار و فلان کار کردی، گوید: ای پروردگار آری من کرده ام، پس خداوند کریم فرماید آنها را از تو آمرزیدم و آنها را به حسنات بدل کردم. پس مردم گویند: سبحان الله! این بنده حتی یک گناه نداشته است؛ و این است معنی قول حق تعالی: هر که نامه به دست راستش داده شود پس بعد از این حسابش آسان خواهد شد و به سوی اهل خود مسرور و خوشحال بر می گردد راوی پرسید: کدام اهل؟ فرمود: اهلی که در دنیا داشته و اگر مؤمن باشد در بهشت خواهد بود. پس فرمود: اگر نسبت به بنده اراده بدی داشته باشد بطور آشکار در حضور مردم از او حساب می گیرد و حجت را بر او تمام می کند و نامه را به دست چپش می دهند؛ چنانچه حق تعالی فرموده است: و اما آنکه نامه او را از پشت سر به او می دهند پس وا ثبورا خواهد گفت و آتش افروز جهنم خواهد گردید؛ به درستی که در اهل خود شاد بود؛ یعنی در دنیا و گمان می کرد که به آخرت بر نخواهد گشت. و این اشاره است به آنکه دستهای منافقان و کافران را غل می کنند و نامه ایشان را از پشت سر به دست چپ ایشان می دهند. و به این دو حال اشاره شده است در دعاهای وضو در هنگام شستن دستها که خداوندا بده نامه مرا به دست راست من و نامه مخلد بودن مرا در بهشت به دست چپ من و حساب کن مرا حسابی آسان. و خداوندا مده نامه مرا به دست چپ من و نه از پشت سر من و مگردان دستهای مرا غل کرده در گردن من.(28)
مؤلف گوید که در این مقام مناسب دیدم تبرک جویم به ذکر یک روایت:
سید بن طاووس - رضوان الله علیه - خبری نقل کرده که حاصلش این است که چون ماه رمضان داخل می شد حضرت امام زین العابدین (ع) غلام و کنیز خود را نمی زد و هر کدام که تقصیری در خدمت می کردند در کتابی اسم آن غلام یا کنیز و نوع تقصیر او را در آن روز معین می نوشت بدون آنکه او را تأدیب و شکنجه کند و این تقصیرات جمع می شد تا شب آخر ماه رمضان، آن شب آنها را می طلبید و به دور خود جمعشان می کرد آنگاه نوشته را بیرون می آورد و می فرمود: ای فلان، آیا به یاد می آوری در فلان روز فلان تقصیر را بجا آوردی و من تو را مجازات نکردم؟ عرض می کند بلی یابن رسول الله. پس به دیگری این را می فرماید و همچنین یک به یک خطاهاشان را به یادشان می آورد و از آنها اقرار می گیرد آنگاه در وسط ایشان می ایستد و می فرماید: صداهای خود را بلند کنید و بگوئید: ای علی بن الحسین، پروردگار تو هم هر چه کرده ای عمل ترا شمرده و ضبط کرده همچنانکه تو ضبط کرده ای و بر ما بر شمردی و نزد خدا کتابی است که به حق نطق می کند و عمل کوچک و بزرگ تو را از یاد نمی برد و هر چه را که کرده ای ضبط کرده و در آن حاضر می بینی پس ما را ببخش همانطور که خود امیدواری خداوند تو را ببخشد زیرا که خودش فرمود: ولیعفو ولیصفحوا الا تحبون ان یغفر الله لکم باید جرمی را که از گناهکاران صادر شده عفو کنند و از انتقام بگذرند و چشم پوشی کنند، آیا دوست ندارید که خدا شما را بیامرزد؟
و حضرت به آنها تلقین می فرمود به این نحو کلمات و ایشان این کلمات را به حضرت می گفتند و آن جناب در بین ایشان ایستاده بود و گریه می کرد و می گفت: پروردگارا تو به ما امر فرمودی آن کسی را که به ما ظلم کرده ببخشیم، پس ما عفو کردیم، پس تو هم ما را عفو کن چون تو به عفو کردن از ما سزاوارتر هستی، و به ما فرمان دادی که سائل را از در خانه رد نکنیم. پروردگارا ما از روی سؤال و مسکنت به درگاه تو آمده ایم و امید به احسان تو داریم پس بر ما منت گذار و ما را نومید بر مگردان و از این نوع کلمات می گفت.
آنگاه رو می کرد به غلامان و کنیزان خود و می فرمود من شما را بخشیدم، آیا شما هم مرا می بخشید من مالک شما و مملوک خداوند کریم و عادل هستم. غلامان و کنیزان عرض می کردند: ای آقای ما تو را بخشیدیم، تو به ما بدی نکردی، می فرمود: بگویید: خدایا علی بن الحسین را ببخش همچنانکه از ما گذشت و او را از آتش آزاد کن همچنانکه ما را از قید بندگی آزاد کرد. آنها این کلمات را می گفتند و آن حضرت می گفت: اللهم آمین رب العالمین اذهبوا فقد عفوت عنکم و اعتقت رقابکم رجاء للعفو عنی و عتق رقبتی. پس چون روز عید می شد، به ایشان به مقداری که آنها را حفظ کند و بی نیاز گرداند جایزه می داد و هیچ سالی نبود مگر آنکه در شب آخر ماه رمضان بیست نفر یا چیزی کمتر یا زیادتر از ایشان آزاد می کرد و می گفت: حق تعالی در هر شب ماه رمضان وقت افطار هفتاد هزار هزار نفر از آتش جهنم آزاد می کند کسانی که مستوجب آتش باشند و چون شب آخر شود به مقداری که در جمیع ماه رمضان آزاد کرده آزاد می فرماید و من دوست دارم که خدا مرا ببیند که من بندگان خود را در دنیا به امید آنکه مرا از آتش جهنم آزاد گرداند آزاد کردم.
فصل نهم: صراط یا پل عبور
یکی از جاهای هولناک آخرت صراط است و آن جِسری است که بر روی جهنم می کشند و تا کسی از آن نگذرد داخل بهشت نمی شود.
در روایات وارد شده است که از مو باریک تر و از شمشیر برنده تر و از آتش گرم تر است، و مؤمنان خالص به راحتی مانند برق از آن می گذرند و بعضی با دشواری می گذرند اما نجات می یابند، و بعضی از عقبات آن، به جهنم می افتند و آن در آخرت، نمونه صراط مستقیم دنیا است که دین حق و راه ولایت و متابعت حضرت امیرالمؤمنین و ائمه طاهرین از ذریه او صلوات الله علیهم اجمعین است و هر که از این صراط عدول و میل به باطل کرده است، از گفتار یا کردار، از همان عقبه از صراط آخرت می لرزد و به جهنم می افتد و صراط مستقیم سوره حمد، اشاره به هر دو است.
علامه مجلسی (رحمه الله علیه) در حق الیقین از کتاب عقاید شیخ صدوق (رحمه الله) نقل کرده که فرمود: اعتقاد ما در عقباتی که در راه محشر است آنست که هر عقبه ای اسم واجب و فرضی است از اوامر و نواهی الهی، پس انسان به هر عقبه ای که می رسد اگر تقصیری کرده است در آن عقبه او را هزار سال نگه می دارند و حق خدا را از او می خواهند اگر از عهده آن با عمل صالحی که از پیش فرستاده بیرون آمد و یا رحمت خدا شامل حالش شد از آن نجات می یابد و به عقبه دیگر می رسد، پس پیوسته او را از عقبه ای به عقبه دیگر می برند و نزد هر عقبه سؤال می کنند از آنچه که او انجام داده است پس اگر از همه سلامت بیرون رفت منتهی می شود به دار بقاء، پس حیاتی می یابد که هرگز مرگ در آن نمی باشد و سعادتی می یابد که شقاوت در آن نیست و در جوار خدا با پیغمبران و صدیقین و شفعاء و صالحان از بندگان خدای تعالی، ساکن می شود و اگر او را در عقبه ای حبس کنند و از او حقی را که تقصیر در آن کرده بخواهند دیگر راه نجاتی نخواهد داشت و با لغزش قدمهایش به درون جهنم می افتد و این عقبات بر روی صراط است و نام یکی از این عقبات ولایت است که همه خلایق را نزد آن عقبه باز می دارند و از ولایت امیرالمؤمنین (ع) و ائمه بعد از او (علیهم السلام) سئوال می کنند اگر به وظایف خود عمل کرده است نجات می یابد و می گذرد و گرنه به جهنم می افتد چنانکه حق تعالی فرموده است: وقفوهم انهم مسئولون(29) و اهم عقبات، مرصاد است؛ ان ربک لبالمرصاد و حق تعالی می فرماید: به عزت و جلال خود سوگند یاد می کنم که ظالمی از آن نمی گذرد تا کیفر شود و عقبه دیگر رحم است، و اسم دیگری امانت است و اسم دیگری نماز، و بنام هر وظیفه و تکلیفی عقبه ای هست که انسان را در آن نگه می دارند و به بازرسی و پرس و جوی او می پردازند.
از حضرت امام محمد باقر (ع) روایت کرده است که چون این آیه نازل شد: و جی ء یومئذ بجهنم یعنی و بیاورند در آن روز جهنم را، از حضرت رسول صلی الله علیه و آله پرسیدند معنی این آیه چیست؟ فرمود که روح الامین مرا خبر داده که چون حق تعالی اولین و آخرین را در قیامت جمع کند، جهنم را با هزار مهار با صد هزار ملک در نهایت شدت و غلظت، بکشند و بیاورند و صدائی از آن برمی خیزد که اگر خدا بخواهد همه را نابود می کند و همه فریاد زنند: رب نفسی نفسی پروردگارا جان مرا جان مرا نجات ده. و تو ای پیغمبر خدا ندا کنی: امتی امتی و از برای امت خود دعا کنی. پس صراط را بر روی آن بگذارند، که از مو باریکتر و از شمشیر برنده تر، و در آن سه شاخه است بر یک شاخه مسأله امانت و صله رحم است، و بر دوم نماز، و بر سوم عدالت پروردگار عالمیان. سپس دستور می دهند که مردم از آنها بگذرند، پس در عقبه اول صله رحم و امانت ایشان را نگه می دارد، و اگر از این عقبه نجات یافتند عدالت الهی ایشان را نگه می دارد؛ و اشاره به این است آنچه حق تعالی فرموده: ان ربک لبالمرصاد هر آینه پروردگار تو بر سر راه یا کمینگاه است و مردم بر صراط می روند و بعضی به دست چسبیده اند و بعضی یک پایش لغزیده با پای دیگر، خود را نگه می دارد و ملائکه بر دور ایشان ایستاده و دعا و ندا می کنند که ای خداوند حلیم بردبار، به فضل و کرم خود آنها را ببخش و ایشان را سالم عبور ده و می بینی که مردم خطا کار در آتش جهنم می ریزند، پس کسی که به رحمت خدا نجات یافت و گذشت می گوید: الحمد لله، حمد می کنم خداوندی را که مرا نجات داد بعد از آنکه ناامید شده بود هر آینه پروردگار ما آمرزنده است.
ثقه جلیل، حسین بن سعید اهوازی از حضرت امام محمد باقر (ع) روایت کرده که مردی نزد حضرت ابی ذر رضی الله عنه آمد و او را به زائیدن گوسفندش بشارت داد پس گفت: ای ابوذر مژده باد تو را که گوسفندانت اولاد آورده و بسیار شدند. فرمود: زیادی آنها مرا خوشحال نمی سازد و بهتر است که تعداد آنها برایم کمتر باشد زیرا زیادی آنها مرا گرفتار می سازد؛ همانا شنیدم که پیغمبر خدا فرمود: بر دو طرف صراط، روز قیامت عقبه رحم و امانت است پس کسی که صله رحم و اداء امانت کرده باشد، از آن بگذرد و آن دو طرف صراط نمی گذارند که در آتش بیفتد. و در روایت دیگر است که اگر خیانت کننده در امانت و قطع کننده رحم بخواهد بگذرد، با این دو خصلت، عملی دیگر او را نفع ندهد و صراط او را در آتش می افکند.
حکایت:
سید اجل اکمل مؤید، علامه نحریر بهاء الدین سید علی بن سید عبدالکریم نیلی نجفی که جلالت شأنش بسیار و مناقبش بی شمار است و تلمیذ شیخ شهید و فخر المحققین است در کتاب انوار المضیئة در ابواب فضایل حضرت امیرالمؤمنین (ع) به مناسبتی این حکایت را از والدش نقل کرده که در قریه نیله که قریه خوشان باشد شخصی بود که تولیت مسجد آن قریه با او بود روزی از خانه بیرون نیامد، او را طلبیدند عذر آورد که نمی توانم، چون تحقیق کردند معلوم شد که بدن او با آتش سوخته غیر از دو طرف رانهای او تا طرف زانوها و دیدند درد و الم او را بی قرار کرده، سبب آنرا از او پرسیدند، گفت: در خواب دیدم که قیامت برپا شده و مردم به داخل جهنم می ریزند و من از آن کسانی بودم که مرا به بهشت فرستادند همین که رو به بهشت می رفتم به پلی رسیدم که عرض و طول آن بزرگ بود، گفتند که این صراط است پس از آن عبور کردم و هر چه از آن طی می کردم عرضش کم، و طولش بسیار می شد تا رسید بجائی که مثل تیزی شمشیر شد، در زیر آن نگاه کردم دیدم که وادی بسیار بزرگی است و در آن آتش سیاهی است، و در آن، جمره هایی مثل قله کوهها، و مردم بعضی نجات می یابند و بعضی در آتش می افتند و من شروع کردم به لرزیدن مثل کسی که بخواهد بیفتد تا خود را رسانیدم به آخر صراط، به آنجا که رسیدم نتوانستم خودداری کنم که ناگاه در آتش افتادم و در میان آن فرو رفتم، پس خود را رساندم به کنار وادی و هر چه دست انداختم دستم به جایی بند نشد و آتش با قوت جریان خود، مرا به پایین می کشید و من استغاثه می کردم، عقل از من پریده بود، پس ملهم شدم به آنکه گفتم: یا علی بن ابی طالب، پس نظر افکندم دیدم مردی به کنار وادی ایستاده، در دلم افتاد که او علی بن ابی طالب (ع) است. گفتم ای آقای من، یا امیرالمؤمنین، فرمود: دست خود را بیاور نزدیک، پس دست خود را به جانب آن حضرت، دراز کردم پس دستم را گرفت و کشید و مرا بیرون آورد و با دست خود آتش را از دو طرف رانم دور کرد در این محل وحشت زده از خواب جستم و این حال خود را دیدم که می بینید سالم نمانده بدن من از آتش مگر آنجائی که امام دست مالیده؛ پس مدت سه ماه مرهم کاری کرد تا سوخته ها بهتر شد. و بعد از آن کم بود که نقل کند این حکایت را جهت احدی مگر آنکه تب می گرفت او را (انتهی).
ذکر چند عملی برای سهولت گذشتن از این عقبه، غیر از صله رحم و اداء امانت، که گذشت.
روایت اول:
سید بن طاووس در کتاب اقبال روایت کرده که در شب اول ماه رجب بعد از نماز مغرب، بیست رکعت نماز کند به حمد و توحید و بعد از هر دو رکعت سلام دهد تا محفوظ بماند خودش و اهل و مال و اولادش و از عذاب قبر در پناه باشد و از صراط بی حساب مانند برق بگذرد.
روایت دوم:
روایت شده که هر که شش روز از ماه رجب روزه بگیرد از آمنین باشد روز قیامت و بگذرد بر صراط به غیر حساب.
روایت سوم:
و نیز سید روایت کرده که کسی که در شب بیست و نهم شعبان ده رکعت نماز کند بخواند در هر رکعت حمد یک مرتبه و الهیکم التکاثر ده مرتبه، و معوذتین ده مرتبه، و توحید ده مرتبه، عطا فرماید حق تعالی به او ثواب مجتهدین و سنگین کند میزان او را از حسنات و آسان گرداند بر او حساب را و بگذرد بر صراط مثل برق جهنده.
روایت چهارم:
در فصل سابق گذشت که هر که زیارت کند حضرت امام رضا (علیه السلام) را با آن دوری قبر شریفش، آن حضرت بیاید نزد او در سه موطن روز قیامت تا او را خلاصی بخشد از اهوال آنها که یکی از آنها صراط است.