منازل الآخرة (حکایات و روایات مرگ و عالم پس از مرگ)

حاج شیخ عباس قمی (رضوان الله علیه)

فصل چهارم: قیامت

یکی از منازل هولناک آخرت، قیامت است که هولش عظیم، بلکه از هر هول اعظم و فزعش فزع اکبر است و خداوند در وصف آن می فرماید: ثقلت فی السموات و الارض لا تأتیکم الا بغتة سنگین و گران و عظیم است قیامت از حیث شدائد و هولهای آن، در آسمانها و زمین یعنی بر اهل آنها از ملائکه و جن و انس، نیاید شما را مگر ناگهان.
قطب راوندی از حضرت صادق (ع) روایت کرده که حضرت عیسی (ع) از جبرئیل پرسید: کی قیامت بر پا خواهد شد؟ جبرئیل چون اسم قیامت شنید به لرزه افتاد و غش کرد؛ پس چون به حال آمد گفت یا روح الله، مسئول به امر قیامت اعلم از سائل نیست، سپس آیه شریفه را که ذکر شد خواند.
و شیخ جلیل علی بن ابراهیم قمی (رحمةالله) از حضرت امام محمد باقر (ع) روایت کرده که وقتی حضرت رسول صلی الله علیه و آله نشسته بود و جبرئیل نزد آن حضرت بود که ناگاه نظر جبرئیل به جانب آسمان افتاد و از ترس، رنگش مانند زعفران زرد شد؛ پس خود را به رسول خدا چسبانید و به حضرت پناه برد. پس حضرت رسول به آنجا که جبرئیل نظرش افتاده بود، نظر افکند ملکی را دید که مشرق و مغرب را پر کرده بود. پس آن ملک رو به پیغمبر کرد و گفت یا محمد! من فرستاده خدایم تا تو را خبر دهم که یا پادشاهی را اختیار کنی یا پیامبری را؟ پس حضرت به سوی جبرئیل توجه کرد، دید رنگش به حال اول برگشته و به حال آمده.
جبرئیل عرض کرد: بهتر است که رسول و بنده باشید. پس پیغمبر گفت: می خواهم بنده و رسول باشم. پس آن ملک پای راست را بلند کرد و گذاشت در میان آسمان دنیا و پای چپ را بلند کرد و گذاشت در آسمان دوم، بعد از آن پای راست را گذاشت در آسمان سوم؛ به همین نحو رفت تا آسمان هفتم.
هر آسمان را یک گام خود کرد و هر چه بالا رفت کوچک تر شد تا آنکه به اندازه مرغ کوچکی شد. پس حضرت به جبرئیل فرمود: دیدم طوری ترسیده بودی که رنگت تغییر کرده بود. جبرئیل گفت: یا رسول الله مرا ملامت مفرما. آیا دانستید که این ملک کی بود؟ این اسرافیل حاجب الرب بود و از زمانیکه حق تعالی آسمانها و زمین را خلق فرموده از مکان خود پائین نیامده.
من او را دیدم که به سوی زمین می آید، گمان کردم که برای بر پا کردن قیامت آمده است پس از ترس قیامت، رنگم چنان تغییر کرد که مشاهده فرمودید. پس چون دیدم که برای امر قیامت نیامده بلکه حق تعالی چون شما را برگزیده و به خاطر عظمت شما او را به نزد شما فرستاده، رنگم به حال اول برگشت و نفسم به سوی من برگشت.
و در روایتی است که نیست ملک مقربی و نه آسمانی و نه زمینی و نه بادی و نه کوهی و نه صحرایی و نه دریائی مگر اینکه بترسند از روز جمعه برای آنکه قیامت در آن بر پا می شود.
فقیر گوید: شاید ترسیدن آسمان و زمین و سایر چیزها که ذکر شد ترسیدن اهل آنها و موکلین آنها باشد چنانچه مفسرین در معنی آیه ثقلت فی السماوات و الارض(13) گفته اند.
و روایت شده که چون حضرت رسول صلی الله علیه و آله قیامت را ذکر می نمود، صدای آن حضرت شدید و رخسار آن حضرت سرخ می شد.
و شیخ مفید در ارشاد نقل کرده که چون حضرت رسول صلی الله علیه و آله از غزوه تبوک به مدین مراجعت فرمود، عمرو بن معدی کرب به خدمت آنحضرت رسید. حضرت به او فرمود: اسلام بیاور ای عمرو تا خدا تو را از فزع اکبر ایمن گرداند یعنی ترسی که بزرگترین ترسهاست. عمرو گفت: ای محمد صلی الله علیه و آله فزع اکبر کدام است؛ من کسی هستم که نمی ترسم.
مؤلف گوید که از این کلام معلوم می شود دلیری و قوت قلب عمرو؛ نقل شده که او از شَجعان نامی روزگار بوده و بسیاری از فتوحات عجم به دست او واقع شده و شمشیر او به صمصامه معروف بود، که با آن، به یک ضربت، پاهای شتر را از هم جدا می کرد.
و عمر بن الخطاب در زمان خلافت خود از او خواهش کرد که آن شمشیر را نشان او دهد، عمرو آن را حاضر کرد. عمر آن را کشید و بر محلی زد که تیزی آنرا امتحان کند ابداً اثر نکرد. عمر آن را دور افکند و گفت: این چیزی نیست. عمرو گفت: ای امیر شما از من شمشیر طلبیدید نه بازویی که آن شمشیر را می زد. عمر از سخن عمرو بدش آمد و او را سرزنش کرد و به قولی او را بزد.
و بالجمله چون عمرو گفت من از فزع اکبر نمی ترسم، حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: ای عمرو چنین نیست که گمان کرده ای؛ همانا صیحه ای بلند خواهد شد که میتی نماند مگر آنکه زنده شود و نماند زنده ای مگر آنکه بمیرد، مگر آنها که خدا خواسته نمیرند. پس یک صیحه دیگر برایشان زده می شود که همه زنده می شوند و صف می کشند و آسمان شکافته می شود و کوهها متلاشی و پراکنده می شوند و پاره ها از آتش جهنم جدا شود و مانند کوه ها افکنده شود؛ پس نماند صاحب روحی مگر آنکه دلش کنده شود و گناهش را یاد کند و مشغول به خود شود مگر کسانی که خدا خواسته باشد؛ پس کجایی تو ای عمرو و این؟ عمرو گفت: همانا من می شنوم امری را که عظیم و بزرگ است. و به حدی قیامت هولناک است که اموات و مردگان در عالم برزخ و قبر نیز هول و وحشت آن را دارند به نحوی که بعضی از مردگان که به دعای اولیاء خدا زنده شده اند موهایشان تمام سفید بوده. سبب سپیدی موی آنها را پرسیدند، گفتند وقتی که ما را به زنده شدن امر کردند گمان کردیم که قیامت بر پا شده و از وحشت و هول قیامت تمامی موهای ما سپید شد.
اینک ما در اینجا چیزهائی که سبب خلاصی از سختیهای قیامت است ذکر می کنیم شاید آن را به کار بندید.
1- روایت شده است که هر که سوره یوسف (ع) را در هر روز یا در هر شب بخواند، روز قیامت که مبعوث می شود جمالش مانند جمال یوسف باشد، و به او فزع و ترسی از روز قیامت نرسد.
و از حضرت امام محمد باقر (ع) مرویست که هر که سوره دخان را در نمازهای فریضه و نافله، بخواند حق تعالی او را در جمله آنهائی که امین و بی ترسند مبعوث فرماید.
و از حضرت امام جعفر صادق (ع) مروی است که هر که سوره احقاف را در هر شب یا در هر جمعه بخواند، به او ترسی در دنیا نرسد و حق تعالی او را از ترس روز قیامت ایمن گرداند.
و نیز از آن حضرت منقولست که هر که سوره والعصر را در نمازهای نافله خود بخواند روز قیامت با صورت سفید و روشن مبعوث می شود، و دهانش به خنده گشوده باشد و چشمش روشن باشد تا داخل بهشت شود.
2- شیخ کلینی از حضرت امام جعفر صادق (ع) نقل کرده که حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: هر که احترام و تعظیم کند کسی را که در اسلام موی خود را سپید کرده حق تعالی او را از فزع و ترس روز قیامت ایمن گرداند.
3- و نیز از آن حضرت روایت کرده که فرمود: هر که بمیرد در راه مکه، خواه در وقت رفتن باشد یا در وقت برگشتن، از ترس بزرگ روز قیامت ایمن باشد. و شیخ صدوق از آن حضرت روایت کرده که فرمود هر که در یکی از دو حرم، یعنی حرم مکه و حرم مدینه بمیرد خداوند او را از جمله آنهائیکه امین و بی ترسند قرار می دهد.
4- شیخ کلینی از حضرت صادق (ع) روایت کرده که فرمود: هر که در حرم مکه معظمه دفن شود از فزع اکبر ایمن گردد.
5- شیخ صدوق از حضرت رسول صلی الله علیه و آله نقل کرده که هر کس از زنا و یا زشتی دیگر به خاطر خداوند بپرهیزد خداوند آتش جهنم را بر او حرام گرداند و او را از ترس بزرگ روز قیامت ایمن گرداند.
6- کسی که نفس اماره را دشمن خویش شمرد خداوند او را از ترس روز قیامت ایمن گرداند.
7- شیخ اجل علی بن ابراهیم قمی از حضرت امام محمد باقر (ع) روایت کرده که هر کس خشم خود را فرو برد خداوند دل او را از امن و ایمان روز قیامت پر گرداند.
8- حق تعالی در سوره نمل فرمود: من جاء بالحسنة فله خیر منها و هم من فزع یومئذ آمنون(14) یعنی هر که آورد در روز قیامت حسنه را پس از برای اوست بهتر از آن و ایشان از فزع آن روز ایمنند. از حضرت امیرالمؤمنین روایت شده که فرمود: حسنه در این آیه، معرفت و ولایت و محبت ما اهل بیت است.
9- شیخ صدوق از حضرت صادق (ع) روایت کرده که فرمود: هر کس که برادر مؤمن اندوهگین و تشنه را کمک کند و اندوهش را از بین ببرد و یا خواسته اش را بر آورده سازد برای او از طرف خداوند هفتاد و دو رحمت است که یکی از آنها را حق تعالی در دنیا به او مرحمت فرماید که با آن زندگی خود را اصلاح نماید و هفتاد و یک رحمت دیگر برای جلوگیری از ترسهای روز قیامت او باشد.
مؤلف گوید که در خصوص قضاء حوائج برادران دینی روایات بسیار نقل شده؛ از جمله از حضرت امام محمد باقر (ع) مروی است که کسی که دنبال کار برادر مسلمان خود برود حق تعالی او را در حمایت هفتاد و پنج هزار فرشته قرار دهد که برای او در هر قدمی حسنه ای بنویسد و زشتی را از او بردارد و درجه بالاتر را به او دهد. و چون فارغ شود از حاجت او بنویسد برای او اجر کسیکه حج و عمره را بجا آورده باشد. و از حضرت صادق (ع) منقول است که قضاء حاجت مرد مؤمن افضل است از حجّه و حجّه و حجّه و شمرد تا ده حج.
و روایت شده که در بنی اسرائیل هر گاه عابدی به نهایت عبادت می رسید از میان همه عبادات سعی و کوشش در بر آوردن حاجات مردم اختیار می کرد.
و شیخ جلیل، شاذان بن جبرئیل قمی از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت کرده که حضرت در شب معراج این کلمات را دید که بر در دوم بهشت نوشته شده: لا اله الا الله محمد رسول الله علی ولی الله، از برای هر چیزی حیله ایست و حیله سرور در آخرت چهار خصلت است: دست مالیدن بر سر یتیمان و مهربانی بر بیوه زنان و رفتن پی حاجت مؤمنان و تعهد و پرستاری از فقیران و مسکینان لهذا علما و بزرگان دین خیلی اهتمام در قضاء حوائج مؤمنین داشتند و حکایاتی از ایشان در این باب نقل شده که جای نقلش نیست.
10- شیخ کلینی از حضرت امام رضا (ع) نقل کرده که هر که نزد قبر برادر خود بیابد و دست خود را بر قبر بگذارد و انا انزلناه فی لیلة القدر را هفت مرتبه بخواند خداوند او را از فزع اکبر ایمن گرداند.
(مؤلف گوید که در روایت دیگر است که رو به قبله کند و دست بر روی قبر بگذارد) و این ایمن بودن از ترس بزرگ روز قیامت، ممکن است برای خواننده باشد چنانچه ظاهر خبر است، و محتمل است برای میت باشد چنانچه از بعضی روایات ظاهر می شود.
و این فقیر دیدم در مجموعه ای که شیخ اجل افقه، ابو عبدالله محمد بن مکی عاملی معروف به شیخ شهید، به زیارت قبر استاد خود شیخ اجل عالم فخر المحققین نجل آیة الله علامه حلی (رضوان الله علیهم اجمعین) آمد و گفت: نقل می کنم از صاحب این قبر و او نقل کرد از والد ماجدش به سند خود از امام رضا (ع) که هر که زیارت کند قبر برادر مؤمن خود را و بخواند نزد او سوره قدر را و بگوید: اللهم جاف الارض عن جنوبهم و صاعد الیک ارواحهم و زدهم منک رضوانا و أسکن الیهم من رحمتک ما تصل به وحدتهم و تونس وحشتهم، انک علی کل شی ء قدیر ایمن شود خواننده و میت از فزع اکبر.
مؤلف گوید که قبر فخر المحققین بنابر آنچه از کلام مجلسی اول در شرح فقیه ظاهر می شود در نجف اشرف است و شاید نزدیک قبر والدش علامه (رحمه الله علیه) در ایوان مطهر باشد.

فصل پنجم: بیرون آمدن از قبر

یکی از مواقع هولناک قیامت ساعتی است که انسان از قبر خود بیرون می آید و این ساعت یکی از آن سه ساعتی است که سخت ترین ساعات و وحشتناکترین آنها برای فرزندان آدم است.
حق تعالی در سوره معارج فرمود: فذرهم یخوضوا و یلعبوا - الی آخر السورة(15)؛ یعنی ایشان که در باطل خود فرو رفته اند بحال خود واگذار تا بازی کنند و روز خود را ملاقات کنند روزی که از آنها دعوت شده و روزی که از قبرهای خود با شتاب بیرون می آیند. تا بسوی پرچمی که بر افراشته شده بسرعت روان شوند، چنانکه لشکر پراکنده که علم را برپا ببینند به جانب آن شتاب کنان می روند، در حالیکه چشمانشان فرو افتاده که نمی توانند از هول نظر کنند، و خواری بر ایشان چیره شده و این است آن روزیکه وعده داده می شدند.
از ابن مسعود روایت شده که گفت: من در خدمت حضرت امیرالمؤمنین (ع) نشسته بودم که آن جناب فرمود: همانا در قیامت پنجاه موقف است هر موقفی هزار سال؛ موقف اول بیرون آمدن از قبر است که هزار سال با بدن برهنه و پای برهنه با حال گرسنگی و تشنگی در جائی نگهداری می شوند، پس هر که از قبر خود با ایمان بخدا و به بهشت و دوزخ و بعث و حساب و قیامت بیرون آید و بخدا و پیامبر اقرار کند از تشنگی و گرسنگی نجات خواهد یافت.
و حضرت امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه فرموده: و ذلک یوم یجمع الله فیه الاولین و الآخرین لنقاش الحساب و جزاء الاعمال خضوعاً قیاماً قد الجمهم العرق و رجفت بهم الأرض و احسنهم حالاً من وجد لقدمیه موضعاً و لنفسه متسعاً(16)
روزی که خداوند خلق اول و آخرین را برای رسیدگی به حساب و اعمالشان در یک جا جمع فرماید و حال مردم در آن روز به این نحو است که خاضع و فروتن ایستاده اند، و عرقهای ایشان تا دهنهای ایشان رسیده و زمین ایشان را به سختی و شدت می جنباند و از میان مردم حال آن کسی خوب است که برای قدمهای او جایی باشد و به قدر کافی توان نفس کشیدن را داشته باشد.
و شیخ کلینی از حضرت صادق (ع) روایت کرده که مثل مردم هنگام ایستادن در روز قیامت مانند تیر است در ترکش؛ یعنی همچنانکه تیرها را دسته کرده در ترکش جای می دهند به حدی که از تنگی تکان نمی خورند، همین طور جای آدمی در آن روز به حدی تنگ است که توان حرکت از جای خود ندارد.
و بالجمله این موقف، موقفی عظیم و شایسته است. در اینجا مطالبی را پیرامون اشخاصی که از قبر بیرون می آیند بیان می کنیم.
1- شیخ صدوق روایت کرده از ابن عباس از حضرت رسول صلی الله علیه و آله که آن حضرت فرمود: کسی که در ولایت و امامت علی شک دارد روز قیامت در حالی برانگیخته می شود که در گردنش طوقی از آتش باشد که دارای سیصد شعبه است که بر هر شعبه ای از آن، شیطانی باشد که روترش کند در روی او و آب دهن افکند در صورت او.(17)
2- شیخ کلینی از حضرت امام محمد باقر (ع) روایت کرده که خداوند تبارک و تعالی روز قیامت مردمانی را از قبرهایشان برمی انگیزد که دستهایشان به گردنهایشان بسته شده بحدی که توان کوچکترین چیزی را ندارند و فرشتگان با ملامت و سرزنش به آنها می گویند اینها مردمی هستند که حق خداوند را در اموالشان ندادند.
3- شیخ صدوق از حضرت رسول صلی الله علیه و آله در حدیث طولانی روایت کرده که هر کس بین دو نفر نمامی و سخن چینی کند خداوند در قبر آتشی بر او مسلط می سازد که بسوزاند او را تا روز قیامت؛ پس چون از قبر خود بیرون آید مسلط فرماید حق تعالی بر او چهار مار سیاه بزرگی که گوشت او را با دندان بکند تا داخل جهنم شود.(18)
4- و نیز از آن حضرت روایت کرده که هر چشم خود را از نگاه کردن به زن نامحرم پر کند حق تعالی او را روز قیامت در حالی محشور می سازد که او را به میخهای آتشین کشیده باشند و سپس امر شود که او را به سمت آتش برند.
5 - و نیز از آن حضرت صلوات الله علیه روایت کرده که فرمود: خداوند روز قیامت شرابخوار را با روی سیاه و چشمهای کبود و دهان کج محشور می گرداند در حالی که آب از دهانش می ریزد و زبان او را از قفایش بیرون کرده اند.
و در علم الیقین محدث فیض است که روایت شده در صحیح که شارب الخمر محشور می شود روز قیامت در حالی که کوزه ای در گردنش است و قدح در دستش و بویش گندیده تر است از هر مرداری که بر زمین است، لعنت می کند او را هر که می گذرد بر او از خلایق.(19)
6- شیخ صدوق از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود: روز قیامت شخص دو رو و دو رنگ را می آورند در حالی که زبانش از پشت سرش بیرون آمده و زبان دیگر از جلو رویش در حالی آتش از دهانش شعله ور است و می گویند این مجازات دو روئی و دو زبانی است.
و بدان که چیزهایی که برای این موقف سودمند است، بسیار است و ما به چند نمونه از آن اشاره می کنیم:
1- در حدیثی وارد شده که هر که جنازه ای را تشییع کند، حق تعالی بر او ملائکه ای موکل فرماید که با ایشان رایاتی باشد و تشییع کنند او را از قبرش تا محشرش.
2- شیخ صدوق از حضرت صادق (ع) روایت کرده که هر کس از مؤمنی اندوهی را برطرف کند، حق تعالی بر طرف کند از او اندوه های آخرت را و بیرون آید از قبر خود در حالیکه دلش خنک و سرد باشد.
3- شیخ کلینی و صدوق از سُدیر صیرفی روایت کرده اند در خبر طولانی که گفت: حضرت صادق (ع) فرمود: که چون حق تعالی مؤمن را از قبرش بیرون آورد، بیرون شود با او مثالی یعنی قالبی و کالبدی که پیش روی او باشد، پس مؤمن هر چه بیند، هولی از هولهای روز قیامت، آن مثال به او می گوید: اندوهناک مشو و مترس و مژده باد تو را به سرور و کرامت از حق تعالی. و پیوسته او را بشارت دهد تا در مقام حساب؛ پس حق تعالی حساب آسانی از او بگیرد و او را به بهشت فرمان دهد و آن مثال در جلو او باشد.
پس مؤمن به او گوید: خدا رحمت کند تو را خوب رفیقی برای من بودی؛ از قبر با من بیرون آمدی و پیوسته مرا به سرور و کرامت از حق تعالی بشارت دادی تا دیدم من آن را. پس تو کیستی؟ گوید: من آن سرور و شادی هستم که بر قلب برادر مؤمن خود در دنیا وارد کردی؛ حق تعالی مرا خلق فرموده تا تو را بشارت دهم.
4- و نیز شیخ کلینی از حضرت صادق (ع) روایت کرده که فرمود: هر که برادر مؤمن خود را لباس زمستانی یا تابستانی بپوشاند، و آنکه بر او سختیهای مرگ را آسان کند، و گشاد کند قبر او را و آنکه وقتی که از قبر خود بیرون آید فرشتگان را با مژده ملاقات کند؛ یعنی ملائکه او را بشارت دهند و اشاره به همین است آیه شریفه: و تتلقیهم الملائکه هذا یومکم الذی کنتم توعدون.
5- سید بن طاووس در کتاب اقبال از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت کرده که هر کسی که در ماه شعبان هزار مرتبه بگوید: لا اله الا الله و لا نعبد الا ایاه مخلصین له الدین و لو کره المشرکون حق تعالی برای او عبادت سال را بنویسد و گناه او را محو کند و روز قیامت از قبرش بیرون بیاید در حالی که چهره اش مانند ماه شب چهارده درخشان باشد.
6- خواندن دعای جوشن کبیر در اول ماه رمضان است.
شایسته است که ما در اینجا چیزی که مناسب مقام است نقل کنیم: شیخ اجل امین الدین طبرسی (رحمه الله علیه) در مجمع البیان از براء بن عازب نقل کرده که معاذ بن جبل نشسته بود نزدیک حضرت رسول صلی الله علیه و آله در منزل ابی ایوب انصاری. پس معاذ گفت: یا رسول الله خبر ده مرا از قول حق تعالی یوم ینفخ فی الصور فتأتون افواجاً(20) یعنی روزی که دمیده شود در صور پس فوج فوج بیائید. حضرت فرمود: ای معاذ سؤال کردی از امر عظیمی، بعد فرمود: ده صنف از امت من متفرق و پراکنده محشور می شوند که خداوند ایشان را از مسلمانان جدا کرده و تغییر صورتشان را به این صورتها تغییر داده است بعضی به صورت بوزینه باشند، بعضی به صورت خوکها، بعضی نگونسار باشند، به این طریق که پاهایشان از بالا و صوتهایشان از زیر و ایشان را با صورتهایشان به محشر بکشند، بعضی کور باشند که رفت و آمد کنند، بعضی کران و گنگان باشند که چیزی نفهمند، بعضی زبانهایشان بمکند در حالی که چرک و خون از دهانشان جاری باشد بعضی با دستها و پاهای بریده محشور شوند، بعضی به تنه های درخت آتشین آویخته باشند بعضی از مردار، گندیده تر باشند بعضی پوشیده باشند از قطران که تمام اندام ایشان را گرفته و پیراهنها به پوستهای ایشان چسبیده باشد پس آنهائی که به صورت بوزینه اند اشخاصی هستند که سخن چینی و نمامی می کردند. و آنهائی که به صورت خوکها باشند کسبهای حرام داشتند و اما آنان که نگونسارند پس خورندگان ربا می باشند. و آنان که کورند کسانی اند که با ستم داوری کرده اند و آنان که کر و گنگ می باشند اشخاصی هستند که دچار عجب و خودبینی اند آنان که زبانهایشان را می مکند علما و قاضیانند که اعمالشان مخالف با گفتارشان می باشد و آنان که دستها و پاهایشان بریده شده کسانی اند که همسایگان خود را آزار داده اند و آنان که به دار آتشین آویخته شده اند کسانی هستند که سعایت و سخن چینی می کنند و آنان که از مردار گندیده ترند اشخاصی اند که حق خدا را که در اموالشان بوده نداده اند و آنان که جبه هائی از قطران بر تن دارند مردم خودخواه و مغرورند.

فصل ششم: میزان

یکی از مواقف هولناک قیامت، موقف میزان و سنجش اعمال است و خداوند در این باره می فرماید:
و الوزن یومئذ الحق فمن ثقلت موازینه فاولئک هم المفلحون. و من خفت موازینه فاولئک الذین خسروا انفسهم بما کانوا بآیاتنا یظلمون(21) یعنی وزن و سنجیدن اعمال در روز قیامت حق است پس هر کس ترازوی حسنات و خوبیهای او سنگین باشد از رستگاران و هر کس سبک باشد از زیانکاران خواهد بود و آنها به خاطر انکار آیات ما از ستمکارانند.
و در سوره قارعه فرموده: القارعة ما القارعة (تا آخر سوره) قارعه یعنی قیامت به جهت آنکه دلها را به ترس و فزع می کوبد؛ پس معنی چنین است: قیامت و چیست قیامت؟ و چه دانا کرد تو را که چیست آن؟ روزی که مردم مانند پروانه پراکنده اند، و کوهها مانند پشم حلاجی شده؛ پس آنکس که حسناتش سنگین باشد در عیش و خوشی پسندیده است و آنکس که حسناتش سبک باشد جایگاهش هاویه است و تو چه می دانی هاویه چیست؟ آتشی است بسیار سوزنده.
بدان که برای سنگین کردن میزان حسنات شاید هیچ عملی مثل صلوات بر حضرت رسول و آل او و مثل حسن خلق نباشد، و من در اینجا به ذکر چند خبر در فضیلت صلوات و سه روایت با چند حکایت در حسن خلق بیان می کنم.