آمریکا، آن طوری که ادعا می کند، قدرت ندارد
تاریخ: 12/2/1369
دلیل واضح دیگر بر این که آمریکا، آن طوری که ادعا می کند، قدرت ندارد و هیبت او هیبتی که آدمهای ضعیف را می ترساند خیلی بیش از قدرت واقعی است، این است که خیلی جاها می خواهند اعمال قدرت و زور کنند، اما قادر نیستند. به چه دلیل به دلیل این که آن جایی که می توانستند، کردند و آن، پاناماست. اگر آمریکا می توانست آن کاری را که در پاناما کرد، در کشورهای انقلابی دیگر، در همان کوبایی که آن قدر از آن ناراحت و شکار است، بکند، انجام می داد، پس نمی تواند. اگر می توانست این کار را در کشورهای دیگری که در آن منطقه و یا در مناطق دیگر هستند و با سیاست آمریکا مخالفند، انجام بدهد، انجام می داد، به دلیل این که در پاناما انجام داد.
اینها که به فکر مسایل انسانی نیستند. دولت آمریکا که به فکر قوانین بین المللی نیست. اینها که به حقوق ملتها احترام نمی گذارند. یک وقت بتوانند، وارد کشوری می شوند و بدون اعتنا به حقوق آن ملت، حکومت و دولتش را از بین می برند. آن فرد را هم برداشتند بردند و در کشور خودشان، زندانی کردند. هرجا بتوانند، همین کار را می کنند. آن جایی که نمی کنند، نمی توانند. این، واقعیت قدرتشان است.
چه ساده لوحی است که کسانی بگویند برویم پشت میز مذاکره با یک دستگاه متکبر و بی اعتقاد به اصول انسانی و حقوق بین الملل بنشینیم. آمریکاییها، به اصول و حقوق بین الملل، اعتقادی ندارند.
این که دائماً می گویند ایران می خواهد با امریکا مذاکره کند هدفشان چند چیز است
تاریخ: 26/10/1376
این که دائماً می گویند ایران می خواهد با امریکا مذاکره کند، ایران می خواهد بتدریج رابطه با امریکا برقرار کند، هدفشان از این حرفها چیست چه می خواهند مخالفان ما به دنبال چه چیزی هستند آنچه مسلم است، دنبال خیر جمهوری اسلامی و خیر ملت ایران نیستند، این که واضح است. تا حالا در طول این نوزده سالی که از انقلاب می گذرد، هم حکومت امریکا، هم مطبوعات امریکا، هم رسانه ها و تلویزیونها و رادیوهای امریکا، تا آن جایی که توانستند، به ملت ایران ضربه زدند، خنجر زدند، اهانت کردند، خیانت کردند، دروغ پرداختند. هشت سال جنگی که ما داشتیم و در قضایای اقتصادی، یک جا اینها به نفع ما کار نکردند، حالا هم از همان قبیل است. پس، هدفشان چیست؟!
هدف، چند چیز است:
یکی این که اینها می خواهند آن چیزی را که تا امروز وسیله وحدت ملت ایران بوده است، به وسیله اختلاف ملت ایران تبدیل کنند. تا حالا ملت ایران به خاطر این که می دانستند دولت امریکا دشمن آنهاست، در مقابل دشمنی امریکا، اگر یک وقت اختلافات جزیی هم داشتند، کنار می گذاشتند و متحد می شدند. مقابله با امریکا، یکی از وسایل وحدت این ملت بوده است. اینها می خواهند با این جنجالها، همین وسیله وحدت را، به وسیله اختلاف تبدیل کنند. این علیه آن، آن علیه این، این بگوید مذاکره، آن بگوید مذاکره چه فایده یی دارد، آن یکی بگوید چه ضرری دارد! یک عده از این طرف بحث کنند، یک عده از آن طرف بحث کنند! این وحدت عظیم ملی را که ملت ایران در مقابله با حضور دشمن دارد، به اختلاف ملت ایران تبدیل کنند.
هدف دوم این است که می خواهند با تکرار این قضیه - مذاکره و رابطه با امریکا - قضیه یی را که در چشم ملت ایران، به دلایلی منطقی، یکی از زشت ترین چیزهاست، قبحش را از بین ببرند. تا حدی که در نماز جمعه می شود حرف زد، خواهم گفت که دلایل منطقی آن چیست. می خواهند قبح این را از بین ببرند، مثل کاری که سر قضیه اسرائیل با اعراب کردند یک روز بود که دولتهای عرب، صحبت کردن با اسرائیل، رابطه با اسرائیل، حتی آوردن اسم اسرائیل را یکی از چیزهای بسیار زشت می دانستند. اینها با مطرح کردن و پیش کشیدن این قضیه، آنها را یکی یکی از صفوف ملت عرب خارج کردند و بار را به گردن او انداختند. بتدریج کاری کردند که قبح این قضیه ریخت، حتی دولتهایی که در مرزهای اسرائیل نیستند و هیچ خطر و ضرری هم از اسرائیل نمی بینند، در خانه خودشان نشسته اند و صحبت از مذاکره با اسرائیل می کنند! واقعا چه لزومی دارد اما می کنند، چون قبحش ریخته است.
ملت ایران به دلایل کاملا محکم و با استدلال منطقی، دولت امریکا را دشمن خود می داند، که من بعدا اشاره خواهم کرد. همه ملتهای دنیا هم این را از ملت ایران شناخته اند و با چشم تعظیم و تجلیل به این نگاه می کنند. بتدریج می خواهند قبح این را از بین ببرند و یک کار عادی و معمولی بکنند.
هدف سوم این است که اصل مذاکره با ایران، برای امریکا به عنوان ابرقدرت، بسیار مهم است. ممکن است بعضی تعجب کنند و بگویند مگر ایران چیست که برای امریکای ابرقدرت مهم است که با ایران پشت میز مذاکره بنشینند بله، بسیار مهم است. اتفاقا چون ابرقدرت است، برایش خیلی مهم است. ابرقدرت، یعنی آن قدرتی که از همه قدرتهای سیاسی دنیا بالاتر است و می تواند اراده خود را بر آنها تحمیل کند. یک روز دو ابرقدرت در دنیا بود - امریکا و شوروی - و هر کدام منطقه نفوذی داشتند، هر کار هم می خواستند، می توانستند بکنند، حتی امریکا در مقابل آن دشمن، موشکهای امریکایی - کروز و غیره - را در کشورهای اروپایی مستقر کرده بود، بیچاره اروپاییها هم چاره یی نداشتند، حرفی هم نمی زدند، چون به عنوان دفاع در مقابل شوروی سابق بود. شوروی هم در منطقه نفوذ خودش، این کارها را می کرد. حالا شوروی از بین رفته است، امریکا مدعی است و بشدت در پی این است که نظام یک قطبی در دنیا به وجود بیاید، یک ابرقدرت در راس امپراطوری بزرگی که اسمش دنیاست!
این مطلبی که عرض می کنم، حرفی است که صاحب نظران سیاسی امریکا از گفتن آن اِبایی ندارند. در مطبوعات امریکایی، مقالات سیاسی فکری با همین مضمون چاپ می شود. در همین حدود یک ماه پیش، در یکی از مطبوعات امریکایی دیدم که یک نویسنده معروف سیاسی نویس امریکایی به دنیا خطاب می کرد که چه عیبی دارد که در راس یک امپراطوری واحد جهانی، امریکا قرار داشته باشد! امریکا امروز چنین و چنان است! آنها اصلا ادعایشان این است، دنبال این هستند.
مساله اصلی آمریکا در رابطه با هر کشوری و بخصوص در رابطه با ایران اسلامی حمایت از اسرائیل است
تاریخ: 12/8/1378
در این سه، چهار سال اخیر، گاهی آمریکاییها در گوشه و کنار گفتند که ما مایلیم با ایران ارتباط داشته باشیم! سه، چهار سال است که گاهی این حرفها را می زنند. البته این که گفتن نداشت، معلوم است که می خواهند ارتباط داشته باشند، اما هدف آنها از این ارتباط چیست، این را پوشیده نگه می داشتند، تا این اواخر که یکی از دولتمردانشان - حالا دولتمردان که چه عرض کنم، طرف، خانم بود! - ساده لوحی بخرج داد و چیزی را که آنها نمی گفتند، او در کلماتش افشا کرد! گفت که ما با ایران رابطه برقرار می کنیم، لیکن شرط این رابطه این است که ایران اول باید مساله اش را با اسرائیل حل کند! بله، اصلا قضیه همین است. این را همیشه ما می گفتیم، اما بعضیها ملتفت نبودند! مساله اصلی آمریکا در رابطه با هر کشوری و بخصوص در رابطه با ایران اسلامی - که امروز بلندترین پایگاه مبارزه با اسرائیل این جاست - همین مساله است.
... مساله، مساله صهیونیستهاست، مساله حضور نیروی غاصب اسرائیل - مثل یک غده سرطانی - در قلب ملتهای اسلامی است، که بزرگترین بدبختیها برای ملتهای اسلامی از این ناحیه آمده است.
... هرکس که اهل تحلیل باشد، این معنا روشن است که امروز آمریکا برای ایران هیچ نقشه یی جز نقشه استکباری ندارد، یعنی بازگشت به وضعیت قبل از انقلاب! معلوم است که ملت ایران در مقابل این نقشه می ایستد، این، آن جهتگیری ضد استبدادی ملت ایران است.
... شناختن دشمن از همه مهمتر است. دشمن سعی می کند خود را دوست جلوه بدهد و شعارهای ملتها را عوض کند، کمااین که شعار ضدیت با صهیونیسم را در میان بعضی از دولتمردان عرب، تبدیل به یک شعار انحرافی کردند! یکی از کارهایشان تبدیل کردن شعارهاست. ملت و دولتی تسلیم می شود که دشمن را درست نشناسد، یا دچار فساد و بدبختی باشد، اما اگر دشمن شناسی بود - که من این توصیه را به جوانان دارم - آن وقت شعارها، شعارهای روشن و آگاهانه یی خواهد بود و آنچه که دشمن می خواهد، به فضل پروردگار آن را در میان ملت ایران به دست نمی آورد.