فهرست کتاب


راهبردها در کلام و پیام حضرت آیة الله العظمی خامنه ای

مرکز غدیر‏‏‏

هرکس بخواهد در زندگی مردم منشا عدالت بشود اول باید در درون خود تقوای الهی را رعایت کند. تقوا یعنی مراقبت برای خطا نکردن

تاریخ: 26/12/1379
عدالت انسانی در دو قلمرو فردی و اجتماعی خود را نشان می دهد: عدالت یک انسان در قلمرو فردی او و عدالت یک انسان در زمینه حکومت و فرمانروایی او - که به آن عدالت اجتماعی می گوییم - هر دوی اینها در زندگی امیر المؤمنین برجسته است. اینها را ما باید به قصد عمل کردن بدانیم بخصوص کسانی که در جامعه مسئولیت هایی بر دوش دارند و در قلمرو حکومت شأنی دارند.
در امیر المؤمنین عدالت شخصی در حد اعلی بود همان چیزی که از آن به تقوا تعبیر می کنیم. همین تقواست که در عمل سیاسی او در عمل نظامی او در تقسیم بیت المال توسط او در استفاده او از بهره های زندگی در هزینه کردن بیت المال مسلمین در قضاوت او و در همه شئون او خودش را نشان می دهد. در واقع در هر انسانی عدالت شخصی و نفسانی او پشتوانه عدالت جمعی و منطقه تاثیر عدالت در زندگی اجتماعی است. نمی شود کسی در درون خود و در عمل شخصی خود تقوا نداشته باشد دچار هوای نفس و اسیر شیطان باشد اما ادعا کند که می تواند در جامعه عدالت را اجرا کند چنین چیزی ممکن نیست. هرکس که بخواهد در محیط زندگی مردم منشا عدالت بشود اول باید در درون خود تقوای الهی را رعایت کند. تقوا - به همان معنایی که در ابتدای خطبه عرض کردم - یعنی مراقبت برای خطا نکردن. البته معنای این حرف آن نیست که انسان خطا نخواهد کرد خیر بالاخره هر انسان غیر معصومی دچار خطا می شود اما این مراقبت یک صراط مستقیم و یک راه نجات است و از غرق شدن انسان جلوگیری می کند و به انسان قدرت می بخشد.
... هر کس که خود را در معرض ریاست امامت و پیشوایی جامعه می گذارد - در هر محدوده یی - اول باید شروع به تأدیب و تربیت خود کند بعد شروع به تربیت مردم کند یعنی اول خودش را اصلاح کند بعد به سراغ دیگران برود.

امیر المؤمنین ، آن چنان نامه یی (نسبت به اموال بیت المال) به عبدالله بن عباس نوشته است که مو بر تن انسان، راست می ایستد!

تاریخ: 20/11/74
نزدیکترین انسانها به امیر المؤمنین ، جناب عبدالله بن عباس بود ... او یک مقدار از اموال بیت المال را فکر کرده بود که به او می رسد، برداشته بود و به مکه رفته بود. امیر المؤمنین ، آن چنان نامه یی به عبدالله بن عباس نوشته است که مو برتن انسان، راست می ایستد!
این چه مردی است! این چه انسان عظیمی است! به عبدالله بن عباس می فرماید:
فَوَ اللَّهِ لَئِنْ لَمْ تَفْعَلْ . اگر این کاری را که گفتم نکنی - این اموال را برنگردانی ثُمَّ أَمْکَنَنِیَ اللَّهُ مِنْکَ بعد دست من به تو برسد، لَأُعْذِرَنَّ اللَّهَ فِیکَ پیش خدا درباره تو، خودم را معذور خواهم کرد، یعنی سعی می کنم به خاطر تو پیش خدا، خجل و سرافکنده نشوم، وَ لَأَضْرِبَنَّکَ بِسَیْفِی الَّذِی مَا ضَرَبْتُ بِهِ أَحَداً إِلَّا دَخَلَ النَّار . تو را با همان شمشیری خواهم زد که به هرکس زده شد، وارد جهنم گردید! فَوَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ حَسَناً وَ حُسَیْناً فَعَلَا مِثْلَ الَّذِی فَعَلْتَ لَمَا کَانَ لَهُمَا عِنْدِی فِی ذَلِکَ هَوَادَةٌ به خدا سوگند اگر این کاری که تو کردی، حسن و حسین من این کار را بکنند، پیش من هیچ گونه عذری نخواهند داشت! وَ لَا ظَفِرَا مِنِّی بِإِرَادَةٍ هیچ تصمیمی به نفع آنها نخواهم گرفت، حَتَّی آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُمَا وَ أُزِیحَ الْبَاطِلَ عَنْ مَظْلَمَتِهِمَا فِیهِ الرَّجْعَةَ وَ لاتَ حِینَ مَناصٍ حق را از آنها هم خواهم گرفت!
خوب، امیر المؤمنین می داند که حسن و حسین، معصومند، اما می گوید اگر چنین اتفاقی هم - که نخواهد افتاد - بیفتد، من ترحم نخواهم کرد! این شجاعت است. البته از یک دیدگاه، عدل است، از یک دیدگاه، ملاحظه قانون و احترام به قانون است، عناوین گوناگونی دارد. اما از این دیدگاه هم شجاعت و قدرت نفس است.
امروز، من و شما به این شجاعت احتیاج داریم، ملت ایران به آن احتیاج دارد. هرکس که کارگزار این حکومت است، بیشتر احتیاج دارد. هرکسی دستش به چیزی از این بیت المال مسلمانها می رسد، بیشتر به این شجاعت احتیاج دارد. هر کس که مردم به او بیشتر اطمینان دارند، بیشتر به آن احتیاج دارد. امروز، آحاد مردم، ملت ایران - در مجموع - هم به این شجاعت احتیاج دارد.

اگر آدم خوب و با سابقه ی خوب و زحمت کشیده برای اسلام و کشور تخطی کرد، رعایت آن حق نباید موجب نادیده گرفته شدن تخلفی که انجام داده، بشود

تاریخ: 15/8/1383
طلحه و زبیر هم - که بزرگان آن روز اسلام و جزو بقایای اصحاب پیغمبر بودند - خدمت امیر المؤمنین آمدند و حرفهای گله آمیزی زدند، از جمله گفتند: إِنَّکَ جَعَلْتَ حَقَّنَا فِی الْقَسْمِ کَحَقِّ غَیْرِنَا ، تو ما رابا دیگران در تقسیم بیت المال یکسان کردی، وَ سَوَّیْتَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ مَنْ لَا یُمَاثِلُنَا ، ما را با کسانی که شبیه ما نیستند، در دادن اموال بیت المال یکی قرار دادی. این چه وضعی است.چرا امتیاز قایل نیستی. فِیمَا أَفَاءَ اللَّهُ تَعَالَی بِأَسْیَافِنَا وَ رِمَاحِنَا ، با شمشیر ما اینها به دست آمد، ما بودیم که اسلام را پیش بردیم، ما بودیم که زحمت کشیدیم و تلاش کردیم، حالا تو ما را با کسانی که تازه آمده اند و عجمی و جزو کشورهای مفتوح هستند، یکسان قرار داده ای.
... حضرت بالای منبر رفت و جواب تندی داد. راجع به مساله ی تقسیم مساوی بیت المال فرمود: فَإِنَّ ذَلِکَ أَمْرٌ لَمْ أَحْکُمْ فِیهِ بَادِئَ بَدْءٍ ، من که بنیانگذار چنین روشی نیستم، قَدْ وَجَدْتُ أَنَا وَ أَنْتُمَا رَسُولَ اللَّهِ ص یَحْکُمُ بِذَلِکَ ، هم من و هم شما بودیم و دیدیم پیغمبر این طور عمل می کرد. من کار تازه یی نکرده ام، همان کار پیغمبر را دارم دنبال می کنم، می خواهم همان ارزشها و همان پایه های اعتقادی و عملی جامعه را در این دوران مستقر کنم. و علی مستقر کرد و می کرد، هزینه اش را هم امیر المؤمنین پرداخت. هزینه ی این کار، وقوع سه جنگ بود.
... امیر المؤمنین در همین زمینه یک جمله ی دیگر دارد. بد نیست ما با معارف علوی یک خرده آشنا شویم. ایشان می فرماید: لا تَمْنَعْنَکُمْ رِعایَةِ الْحَقِّ لاحَدٍ عَنْ اِقامَةِ الْحَقِّ عَلَیْه، یعنی اگر کسی انسان مومنی است، انسان مجاهد فی سبیل الله است، زحمات زیادی داشته، جبهه بوده و کارهای بزرگی کرده، رعایت حق او بر شما واجب است. اگر در جایی این شخص تخطی و حقی را ضایع کرد، شما که مدیر و مسوول هستید، نباید آن حق واجب، مانع بشود از این که در موردی که تخطی کرده، حق اجرا نشود. بنابراین مسایل را از هم جدا کنید. اگر کسی آدم خوبی است، شخص باارزشی است، سابقه ی خوبی دارد و برای اسلام و کشور هم زحمت کشیده، خیلی خوب، حق او مقبول و محفوظ و ما مخلص او هستیم، اما اگر تخطی کرد، رعایت آن حق نباید موجب شود تخلفی که انجام داده، نادیده گرفته بشود. این، منطق امیر المؤمنین است.