فهرست کتاب


راهبردها در کلام و پیام حضرت آیة الله العظمی خامنه ای

مرکز غدیر‏‏‏

امیر المؤمنین در شخصیت خود، مظهر خصوصیاتی است که اگر ما در رفتار و گفتار خودمان منعکس کنیم، جامعه اسلامی ما اعتلا پیدا خواهد کرد

تاریخ: 1/1/1380
ما به تاسی و پیروی کردن از امیر المؤمنین احتیاج داریم. امیر المؤمنین در شخصیت خود، مظهر خصوصیاتی است که امروز اگر ما مردم و مسئولان این خصوصیات را در رفتار و گفتار خودمان منعکس کنیم، جامعه اسلامی ما اوج و اعتلا پیدا خواهد کرد. راه تعالی و پیشرفت و اصلاح دنیا و آخرت یک ملت، یک راه پیمودنی است.
.... امروز هم می گویم، وظیفه مسئولان سنگین است، باید رفتار علوی در میان ما مسئولان نظام جمهوری اسلامی نهادینه شود، آن روز است که هیچ گونه آسیب و خطری این نظام را تهدید نخواهد کرد
... اگر عملکرد مسئولان در گذاردن و اجرای قانونها، در صداقت و پاکدامنی، در تلاش و خستگی ناپذیری، در به میان آوردن ابتکارهای خلاق و کارساز، در الگو قرار دادن انسانهای برجسته و نمونه، در طرد کردن انسانهای فاسد - که این زمینه ها هم جز با ایمان مخلصانه به خدا به طور کامل میسر نیست - عملکرد خوبی باشد، ملت احساس اقتدار می کند.

هفت شاخص مهم در نظامی که پیغمبر ساخت: ایمان و معنویت،قسط و عدل، علم و معرفت، صفا و اخوت، تزکیه، اقتدار و عزت، کار و حرکت و پیشرفت دایمی

تاریخ: 28/2/1380
نظامی که پیغمبر ساخت، شاخصهای گوناگونی دارد که در بین آنها هفت شاخص از همه مهمتر و برجسته تر است:
شاخص اول، ایمان و معنویت است.
شاخص دوم، قسط و عدل است. اساس کار بر عدالت و قسط و رساندن هر حقی به حقدار - بدون هیچ ملاحظه - است. شاخص سوم علم و معرفت است. در نظام نبوی، پایه همه چیز، دانستن و شناختن و آگاهی و بیداری است، شاخص چهارم، صفا و اخوت است. در نظام نبوی، درگیریهای برخاسته از انگیزه های خرافی، شخصی، سودطلبی و منفعت طلبی مبغوض است و با آن مبارزه می شود، فضا، فضای صمیمیت و اخوت و برادری و همدلی است.
شاخص پنجم، صلاح اخلاقی و رفتاری است. انسانها را تزکیه و از مفاسد و رذایل اخلاقی، پیراسته و پاک می کند، شاخص ششم، اقتدار و عزت است. جامعه و نظام نبوی، توسری خور، وابسته، دنباله رو و دست حاجت به سوی این و آن درازکن نیست، عزیز و مقتدر و تصمیم گیر است، صلاح خود را که شناخت، برای تامین آن تلاش می کند و کار خود را پیش می برد. شاخص هفتم، کار و حرکت و پیشرفت دایمی است. توقف در نظام نبوی وجود ندارد، به طور مرتب، حرکت، کار و پیشرفت است. اتفاق نمی افتد که یک زمان بگویند: دیگر تمام شد، حالا بنشینیم استراحت کنیم! این وجود ندارد.

یک جا خشونت لازم است و یک جا نرمش

تاریخ: 26/1/1379
اسلام درباره معاشرت و اخلاق فردی پیامبر می فرماید: فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ . پیامبر را به خاطر نرمش او به خاطر لینت او در برخورد با مردم ستایش می کند می گوید تو غلیظ و خشن نیستی. همین قرآن در جای دیگر به پیامبر می گوید:
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ با کفار و منافقان با خشونت رفتار کن. همان ماده غَلُظَ که در آیه قبلی بود در این جا هم هست منتها آن جا با مومنین است در معاشرت است در رفتار فردی است اما این جا در اجرای قانون و اداره جامعه و ایجاد نظم است آن جا غلظت بد است این جا غلظت خوب است ا آن جا خشونت بد است این جا خشونت خوب است.
پیامبر اکرم وارد مکه شد با مردمی روبه رو گردید که سیزده سال او را اذیت و تکذیب و شکنجه کرده بودند همه سختیها را بر سر او درآورده بودند اما به همه آنها گفت که شماها آزادید از آنها انتقام نگرفت ولی در همان سفر پیامبر عده یی را به نام ذکر کرد و گفت هر کجا اینها را یافتید بکشید! در میان آنها چهار نفر زن و چهار نفر مرد بود.
این جا خشونت لازم بود اما آن جا نرمش لازم بود.
وقتی که پیامبر در سال هشتم هجری برای حج آخر - حجت الوداع - به مکه رفته بودند امیر المؤمنین در یمن ماموریت داشت. پیامبر امیر المؤمنین را به یمن فرستاده بودا برای این که در آن جا دین را به آنها یاد بدهدا زکات آنها را بگیرد و به آنها کمک کند. وقتی امیر المؤمنین شنید که پیامبر به حج رفته است بسرعت خود را به مکه رساند.
از مردم یمن مبالغی زکات گرفته شده بود که در بین آنها مقداری حله یمنی هم بود یعنی لباسهای ساخت یمن آن روز که خیلی مطلوب و مقبول بود. امیر المؤمنین فرصت نداشت که با این کاروان حرکت کند عجله داشت خودش را به پیامبر برساند لذا یک نفر را در راس این کاروان گذاشت که آن اموال را بیاورد خودش را هم به پیامبر در مکه رساند که اول اعمال حج با پیامبر باشد. بعد که آن کاروان رسید امیر المؤمنین سراغ آنها رفت اما دید که آنها حله های یمنی را در نبود امیر المؤمنین بین خودشان تقسیم کرده اند و هر کدام یک حله زیبا پوشیده اند و آمده اند! فرمود چرا اینها را پوشیده اید! گفتند غنیمت و زکات است لذا متعلق به ماست! فرمود تا قبل از آن که به پیامبر برسد - به تعبیر امروز به خزانه واریز بشود - قابل تقسیم نیست این خلاف مقررات و خلاف دین است لذا حله را از آنها گرفت بعضی نمی دادند اما بزور از آنها گرفت. طبیعی است که اگر از کسی امتیازی را بگیرند چنانچه خیلی مومن نباشد ناراحت می شود. پیش پیامبر آمدند و از امیر المؤمنین شکایت کردند! پیامبر فرمود چرا شکایت می کنید مگر چه شده است عرض کردند که امیر المؤمنین آمد و اینها را از ما گرفت. پیامبر در جواب آنها گفت علی را بر این کار ملامت نکنید اِنَّهُ خَشِنٌ فِی ذَاتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ او در مساله مقررات خدایی مرد خشنی است. آن مرزی که اسلام معین می کند همین است