درسهائی از نهج البلاغه

مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای

مشکل ناقص بودن بعضی خطبه ها

موضوع چهارم اینست که بسیاری از از خطبه های نهج البلاغه متاسفانه ناقص است یعنی یا از آغاز خطبه و یا از پایان خطبه یک بخش افتاده است حتی گاهی سید رضی وسط یک خطبه در نهج البلاغه را انداخته و حذف کرده، خطبه را نقل می کند بعد به یک جائی میرسد قطع می کند بعد زیرش مینویسد و منها یعنی از همان خطبه است و بعد یک تکه دیگر را نقل می کند، مثل کاری که امروز گاهی خبر نگارها و روزنامه نگارها می کنند مثلاً می نویسند (وی در بخشی دیگر از سخنان خود چنین گفت) این عمل را منها می گویند این منها یعنی این، خوب حالا آن قسمتی که وسط این دو بخش از سخنان علی وجود داشته آن چیست؟ ما نمی دانیم و این مشکلی در کار ما ایجاد می کند، و چرا سید رضی این کار را کرده است؟ و این چرا برای ما یک نکته ای را می فهماند که بعد به آن نکته اشاره می کنیم آن چرا اینست که نهج البلاغه همچنان که از نامش پیداست شیوه و راه بلاغت و فصاحت یعنی جمع شده صرفاً بلحاظ هنری.
البته نه این که سید رضی فقط جنبه هنری از جنبه شیوائی لفظ این کتاب را جمع آوری کرده، به مضامینش اعتنائی یا توجهی نداشته قطعاً داشته منتهی سید رضی آن مرد شاعر فصیح زبان آور که یکی از بزرگترین شعرای عرب در زمان خودش است با یک دید شاعرانه و سخن شناسانه با نهج البلاغه بر خورد کرده، گشته تا کلمات زیبا را پیدا کند. البته کلمات علی بن ابیطالب زیبا و در حد عالی فصاحتش هم دارای مضامین عالی است. آنهم که از لحاظ فصاحت و بلاغت در آن حد بالا نباشد باز دارای مضامین عالی است، اما سید رضی بیشتر به این جهت توجه داشته، آنوقت در یک خطبه مثل این که مثلاً شما بخواهید در یک غزل تک بیت انتخاب کنید آن تک بیتی را که زیباتر هست می خواهید یادداشت کنید بعد می رسید به یک جائی که می بینید نه این برایتان چشم گیر نیست آن را میاندازید و یک چیز دیگر یادداشت می کنید، بیت بعدی را یادداشت می کنید و همین طور سید رضی این کار را کرده، لذا رشته سخن از هم گسسته است. حالا آن نکته ای که گفتم ما بدست می آوریم از اینست که ما امروز بعد از هزار سال از تدوین نهج البلاغه بیشتر قدر نهج البلاغه را می دانیم تا یک عالم بزرگ در قرن چهارم هجری. و ما در قرن چهاردهم هجری هستیم یعنی بشریت بطور طبیعی به سختی پیش رفته که سخن علی و پیام علی و آهنگ اسلام از حنجره علی برایش مغتنم تر هست تا قرنها پیش، و این چیز بسیار مهمی است که شما ببینید آن زمانی که رضی این سخنان را جمع می کرد: اولاً در جهان اسلام کم بودند کسانی که به علی بن ابیطالب و سخن او با آن چشمی نگاه کنند که امروز شما نگاه می کنید و این اندیشه و این جریان فکری در اقلیت قرار داشت. ثانیاً آنهائی هم که بودند و به سخن علی می رسیدند و آن را جمع می کردند بیش از آن چه که به محتوا اهمیت بدهند یا لااقل به همان اندازه که به محتوی اهمیت می دادند به لفظ و قالب هم آن چنان بهائی می دادند که اگر جائی قالب به آن زیبائی و شیوائی نبوده حاضر بودند آن را قیچی کنند و بگذارند کنار و آن زیباترهایش را جمع کنند.
اگر شما بودید این کار را نمی کردید یعنی اگر امروز شما به جای رضی هزار سال پیش بودید یقینا این کار را نمی کردید سعی می کردید که از محتوای کلام علی بیشتر استفاده کنید. پس ما در این روزگار از شیعه قرن چهارم قدرشناستر به علی گرایش مندتر و نسبت به سخن او و هدایتی که از این سخن بر میخیز دقدردان تر و مشتاق ترید پس تاریخ دارد به طرف علی پیش می رود و این یک واقعیت است و کوشش کنیم که ما در پیشرفت تاریخ به سمت علی و پیام علی کوشاتر باشیم. البته من سعی خواهم کرد که در آن جایی که وسط خطبه افتاده یا اول یا آخر خطبه افتاده اگر بتوانم با استفاده از منابع و مدارک دیگری که در اختیار هست و با کمک گیری از برادران جوانی که به من کمک خواهند کرد یا همین حالا کمک می کنند آنها را پیدا کنم و خطبه را تا آنجائی که می شود کامل کنم و بعد برای شما شرح و تفصیل دهم. این هم نکته و مقدمه چهارم.

امهات مطالب نهج البلاغه مطلب پنجم:

امهات مسائل نهج البلاغه چند چیز است. 1- اعتقادات البته اعتقادات را علی ابن ابیطالب به شیوه متکلمان قرن سوم و چهارم مطرح نکرده بلکه همراه با یک بینش و ذوق معنوی و عرفانی معنی کرده و لذا اگر انسان درباب توحید کلام علی را بشنود خواهد دید که از لحاظ کل قوا به بیان و سخن کلام علی متفاوت است با کلام مثلاً خواجه نصیرالدین طوسی که یک متکلم و فیلسوف اسلامی است و هر متکلم و استدلال کننده دیگر. پس اول اندیشه و فکر اسلامی و افکار اسلامی مثل توحید مثل انسان... مثل قایمت مثل نبوت مثل مسئله امامت و سایر مسائل اصولی اسلامی.
2- مسائل اجتماعی و سیاسی با تیتر درشت یعنی چه آنهائی که ناظر بر سیاست کلی اجتماع می باشد و چه آنهائی که ناظر بر سیاست جزئی مثلاً چگونگی اداره کشور و روابط حاکم با زیردستان، با مردم یا مثلاً نامه به مالک اشتر، به مصر، فرمان معروف برخورد، با دشمن قاطعیت همراه با اجتناب از کنیه توزیهای بیجا، دقیقاً مرز دشمنی و دوستی را حرکت کردن و دچار ساده لوحی و ساده اندیشی نشدن، وسایل فراوان دیگر اجتماعی چه مربوط به آن زمان و چه مربوط به کل جامعه، به کل تاریخ اینهم یک رشته دیگر از بحثهای نهج البلاغه است.
3- اخلاق: تربیت نفس، تهذیب و تزکیه انسان، این سه فصل بزرگ و کلی و سه عنوان اصولی از نهج البلاغه است البته فصل بندی نهج البلاغه کاریست که تا کنون انجم گرفته و کسانی این کار را کرده اند نه بطور کامل، از جمله مرحوم مطهری در کتاب سیری در نهج البلاغه یک چنین کاری را کرده اند البته ایشان نهج البلاغه را فصل بندی نکرده اند، بلکه موضوعاتی از نهج البلاغه را انتخاب کردند و همان طور که خودشان گفتند یک گشت و
گذاری در نهج البلاغه کردند و این موضوعات را مطرح کرده اند و درباره هر کدام توضیحی نوشته اند و آن چه را که از نهج البلاغه خودشان می فهمیدند یا از سایر منابع فکری اسلامی، آن را با استناد به جملات از این کتاب ذکر کردند، نوعی فصل بندی است نه یک فصل بندی کامل، دیگرانی هم این کار را کرده اند در آن فصل بندی هر یک از این سه بخش، یعنی بخش عقاید، بخش اخلاق و بخش زندگی عملی و اجتماعی یعنی سیاسی اجتماعی دارای فصول فراوانی خواهد بود و ما سعی می کنیم تا آنجایی که بشود اول مسائل مربوط به زیر بنای فکری و عقاید را مطرح کنیم. اگر دیدیم که برادران و خواهران پسندیدند همان را ادامه می دهیم و اگر دیدیم که نه مایل هستند که از مسائل سیاسی اجتماعی مطرح شود از آنها مطرح می کنیم یا همین طور اخلاق و...
چند شیوه کار مطرح می شود. یک شیوه ای که سالها پیش داشته ام و این راه را پیموده ام گزینش بخشهای برجسته ای از کتاب شریف نهج البلاغه و شرح و تفصیل و بیان وافی و کافی از آن است البته شیوه های دیگری هم برای بحث وجود دارد از جمله این که یک خطبه را می گیریم از اول تا آخر معنا می کنیم و از جمله این که بحث را موضوعی کامل بکنیم چون آن شیوه ای که من قبلاً ارائه کردم می تواند موضوعی باشد که موضوعی کامل، یعنی نیمه موضوعی می تواند باشد. که البته این کار سوم در صورتی که وقت فرصتی وجود می داشت اولی تر بود و مفیدتر، منتهی در این شرایطی که ما قرار داریم وقت و مجال فراوانی نیست که هر هفته ای بتوانیم چندین ساعت صرف وقت کنیم و به آن صورت کامل موضوعی، مباحث را دسته بندی کنیم. آن شکل اول بنظرم مناسب می رسد که از هر خطبه ای بخشی را انتخاب می کنیم و آن را درسی قرار می دهیم و آن را دقیقاً شرح می دهیم و روشن می کنیم که علی چه می خواهد بگوید، جان کلام چیست؟ آن چه مسلم است ارائه بحث از نهج البلاغه از باب عقاید و اصول فکری و ایدئولوژیک مانند خدا، انسان، قیامت، امامت، نبوت و غیره ذالک و آنهم بصورت این که از بخشهای مختلف نهج البلاغه آن گزینشهایی انجام بگیرد و گزیده ها ایجاد شرح و تفصیل و تبدیل شود مفید می تواند باشد.
من تا حالا روی مسئله نبوت و توحید بیشتر فکر کردم که اگر در این مورد بحث کنیم می تواند مفید باشد.
الان خطبه خاصی در نظرم نیست البته خطبه اول در باب نبوت و در باب توحید هر دو مطلب دارد می توانید به خطبه اول و خطبه دوم مراجعه کنید.
و در خطبه چهارم هم ظاهراً در مورد نبوت بحث شده. سوالاتی شده کتباً، که آنها را با اجازه خواهران و برادران جواب می دهم.
سئوال: شما فرمودید که نهج البلاغه کاملاً معتبر است آیا به این معناست که تمام کلمات نهج البلاغه کاملاً مستند است اگر چنین است پس چرا آقای منتظری در مورد هن نواقص العقول فرمودند این این مستند نیست و نظیر این گفته در نهج البلاغه باز هم هست که بنظر من با روح قرآن تطابق ندارد نظر شما چیست؟ جواب: البته ببینید وقتی که یک کتاب حدیث را ما می گوئیم معتبر است معنایش این نیست که تک تک این احادیث آن چنان معتبر است که شما بتوانید بگوئید که هیچ سخن غیر معتبری در این کتاب نیست.
درباره هیچ کتاب حدیثی ما این حرف را نمی زنیم از جمله درباره نهج البلاغه یک وقت هست که یک واحد غیر قابل تفکیک از کسی به سند صحیحی نقل شده این البته اگر معتبر باشد باید همه اش معتبر باشد اما کی وقت هست این واحد غیر قابل تفکیک نیست این چند صد روایت است در حقیقت، آن که سند دارد معتبر است و آن که سند ندارد معتبر نیست، ما خواستیم بگوئیم آن که گفته می شود که چو در این کتاب سلسله سندی ذکر نشده است پس این کتاب معتبر نیست این حرف غلط است، زیرا که بابت محتویات این کتاب سندهای وجود دارد که در مصادر این کتاب، یعنی کتابهائی که نهج البلاغه از آنها نقل نشده وجود دارد، آن سلسله سندها ذکر شده، بنده قول نمی دهم که همه مطالب نهج البلاغه یعنی همه آن خطبه ها دارای سلسله سندی باشد و اما بخصوص این مثالی که شما زدید که هن نواقص العقول درباره این جمله خلی حرف می شود زد که هیچ گونه اهانتی به زن هم نباشد و هیچ گونه منافی با روح قرآن نداشته باشد و جمله درستی باشد نه فقط درباره این جمله، درباره خیلی از جمله هایی که درست فهمیده نمی شود. ما راه حل درست در برابر جملاتی که بنظرمان نادرست می آید این نیست که فوراً بگوئیم این سند ندارد خوب ممکن است فردا یکی برایش سند پیدا کند بعدش چی؟ بله باید فکر کنیم ببینیم که آیا ما از این می توانیم چیزی را بفهمیم و کشف کنیم که این منافی با قرآن نباشد یا نه. اگر منافات با قرآن داشته باشد سند هم داشته باشد می زنیمش به دیوار خودشان به ما دستور دادند، خود ائمه گفته اند که ما مخالف کتاب الله فاضر بو علی الجدار هر روایتی که با قرآن مخالفت و منافات دارد بزنیدش بدیوار، یعنی اصلاً قبولش نکنید بدور بییندازیدش یعنی اعتنا به آن نکنید اگر ثابت شد که منافات دارد دنبال سندش دیگر نمی رویم، سند هم داشته باشد، سند بسیار موثقی هم باشد وقتی که مخالف با قرآن است هر که گفته می اندازیم دور، بحث در اینست که آیا این جمله امیرالمومنین چه یم خواهد بگوید و می شود این جمله را از غیر قابل قبول بودن بیرون آورد و بنده حالا در آن مقام نیستم که آن را شرح کنم اما حال فرض کنید اگر علی بن ابیطالب اشاره اش به زن آن زمان باشد باز هم شما شک دارید به این آیا زنی که در زمان علی تازه از زیر بار جاهلیت قبل از پیغمبر کمرش راست شده و بیرون آمده، واقعاً تربیتش، فرهنگش، اندیشه اش، رسایی اندیشه اش قوت اندیشه اش، بقدر مردها بود؟ مطمئناً نبود ممکن است شما در بین چهره های ارزنده زمان علی بن ابیطالب چهره سه تا چهار زن را که بنام مشخصاً می بینید در مقابل آن تعداد زیاد مردان مومن، این اهانت به زن نیست که زن را مظلوم قرار داده اند و نگذاشتند که از لحاظ سطح معرفت آن پرواز لازم را بکند. شما به زمان خودمان نگاه کنید قبل از این انقلاب وضع زنها چه بود؟ شما همه دخترهای خانه بودید وضع مادرانتان چگونه بود؟ وضع خودتان تا پنج، شش سال پیش چطور بود؟ البته همه تان را نمی گویم بعضی از شماها آن چه فرهنگی است؟ آن چه عقل کاملی است که در زندگی پابند پوچ ترین و بی معنی ترین مسائل زندگی است؟ تجملات!مثلاً فرض کنید یک چیزی را به گوشش یا به دستش یا به سینه اش حتماً باید آویزان کند خوب این چیز بی منطقی نیست؟ و این در میان زنان بیشتر از مردان بود. نه این که در میان مردان نبود، انقلاب آمد و شما را به میدان آورد حرف اینست که جنس زن از لحاظ طبیعت تا از لحاظ خصلت ذاتی هیچ گونه کمبود و کسری ندارد اما اگر چنان چه این جنس را در زندان در زنجیر گذاشتند و مانع از رشدش شدند چی؟ رشد نکرد چی؟ فرض کنیم که دو نفر رفیق یکی را ده سال بگذارند در یک سلولی و نگذارند از سلول بیرون بیاید، ده سال توی یک تبعید گاه نگهش دارند نگذارند هیچ گونه استفاده ای بکند و آن یکی دیگر همان ده سال را برود درس بخواهد، مطالعه کند، مسافرت کند، دنیا را ببیند، رجال را ببیند، اندیشمندان را ببیند خوب اینها مثل هم هستند؟ نه دومی کاملتر از آن یکی است اما آیا تقصیر آن برادری است که در زندان یا در سلول یا تبعید گاه مانده و نتوانسته؟ او تقصیری دارد؟ نه تقصیری ندارند اما این یک واقعیت است. علی شاید نظر به واقعیت زمان خودش دارد که می گوید هن ناقصات العقول و ناقصات الایمان و ناقصات الحفوظ یعنی کم بهره، کم بهره یعنی چه؟ این مال دوران اسارت و انحطاط زن است که زن کم بهره است، بهره ای از زندگی نمی برد، اسیر است، زیر فشار است محکوم به اینست که آن چه می خواهد نتواند انجام دهد، محکوم به اینست که آن چه می خواهد بفهمد نتواند بفهمد اگر به این معنا می گیرید، برداشتهایش بر داشتهای کاملاً درستی نیست پس در ترجمه هم اثر گذاشته است.

ترجمه های نهج البلاغه

یعنی شما وقتی نگاه کنید از ترجمه ای که ایشان کره بود یک کتاب زیبای شیوای مترقی آنچنانی را نمی شنوید، استشمام نمی کنید ترجمه دیگریست مال داریوش شاهین اتفاقاً خوب است اما دو عیب دارد یکی این که چون متن نهج البلاغه را همراه ترجمه اش چاپ نکرده بنابراین نمی شود متن و ترجمه را به آسانی با هم تطبیق داد. و من یک جاهائی متن و ترجمه را با هم تطبیق کردم، یک جاهائی معنای جمله هائی را که ترجمه کرده خیلی خوب می فهمد و یک جاهائی هم سخت اشتباه می کند که پیداست درست نمی فهمد بنابراین ترجمه کاملی نیست. یک چند تا خطبه را آقای مبشری ترجمه کرد. (اسداله مبشری )چند نامه و چند خطبه را ظاهراً ترجمه کره که آنها راهم من همه اش را نگاه نکردم آن دو سه سال پیش که چاپ شده بود، یک مرور کردم آثار صحت در آن دیدم و تا الان در کل بهترین ترجمه ای که من دیدم ترجمه آقای طالقانی است.
ترجمه دیگری که الان یادم نیست همان ترجمه آقای انصاری هم هست که اصلاً خوب نیست ترجمه جعفری را هم من ندیده ام و حالا آن را که من دیده ام می گویم ترجمه آقای طالقانی که بنام سید محمود حسینی چاپ شده البته غلط چاپی دارد اما ترجمه خوبی است می دانید یک سخن کوتاه و زیبا را اگر کسی بخواهد ترجمه کند بفارسی یا بزبان دیگر باید در کی جمله زیبا و کوتاه ترجمه کند صرف این که مقصود را بیان کند کافی نیست آن می شود یک شرح، ایشان انصافاً عبارتش هم خوب است و کوتاه هم هست اما البته بهیچ وجه معناییش این نیست که اصلاً اشتباه ندارد، ایشان هم اشتباه دارد، ایشان در مواردی جمله را اشتباه کرده اند و در مواردی عبارات، عبارات خیلی خوبی نیست اما در مجموعه بهتر از آنهای دیگر است البته ناقص است همه نهج البلاغه نیست و بخشی از نهج البلاغه است.
امیدواریم که بتوان ترجمه های خوبی فراهم کرد. ترجمه جواد فاضل اصلاً ترجمه نهج البلاغه نیست آن نهج البلاغه جواد فاضل است نه نهج البلاغه علی (ع).
سؤال: شما گفتید که سید رضی از کتب احادیث و تاریخ برای تدوین نهج البلاغه استفاده کرده آیا نمی شود قسمتهای حذف شده از همان کتب را بدست آورد؟
جواب: البته در ضمن صحبت گفتیم که امیدواریم این کار را بتوانیم بکنیم.
سؤال: آیا در وسایل الشیعه تحریفاتی است؟ ظنی الدلاله چیست؟ ظنی الصدور بودن نهج البلاغه چیست؟
جواب: اینها این اصطلاحات در آیه است اما در وسائل الشیعه تحریفاتی نیست نه وسائل تحریف ندارد همان چیزی است که شیخ حر عاملی صاحب وسائل نوشته و همان دست ما آمده این تحریفی در آن نیست اما این که آیا حدیث ضعیف در آن است؟ بله در وسایل حدیث ضعیف هست همه احادیثش متقن و صحیح نیست، اما این که ظنی الدلاله چیست؟ آن متنی از متون اسلام را که وقتی گفته می شود معنای آن بطور قاطع و صریح مشخص نباشد بلکه صدی مثلاً هشتاد اینست که معنای این جمله این باشد یک صدی بیست هم هست که معنایش چیز دیگری باشد. این را می گویند ظنی الدلاله؟ دلالتش قطعی و یقینی نیست، بلکه ظنی است مظنون است. ظنی الصدور یعنی همین تکه یقین نداریم که این حدیث از امام صادر شده مثل آن حدیث بی سند که قبلاً برایتان مفصلاً ذکر کردیم.
سؤال: نام آن قسمتی که غیر از خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار است چیست؟ غیر از اینها نگفتنی چیزی هست!همان کلمات قصار را حکم می گویند یعنی جملات حکمت آمیز.
سؤال: اگر امکان دارد اصول دین را و فروع دین را بطور خلاصه از دیدگاه نهج البلاغه بررسی نمائید؟
جواب: البته فروع دین که شما می گوئید یعنی نماز، روزه، زکوة، خمس، حج، جهاد اگر اینها را بخواهیم بررسی کنیم یک دوره فقه را باید بررسی کنیم اما اصول دین را در یک دوره می توانیم بررسی کنیم نمی دانم اما امیدواریم.
سؤال: نحوه برداشت از مفاهیم و فصول نهج البلاغه را مختصراً توضیح دهید؟
جواب: من نمی دانم مقصود چیست از این که نحوه برداشت را توضیح دهم نحوه برداشت را در هنگام کار وقتی که مطرح کردیم و برداشت کردیم برایتان روشن می شود که از نهج البلاغه چگونه استفاده می شود اولاً ما سعی دارم که معنای هر کلمه را دقیقاً بفهمیم اشتباه نکنیم در معنای کلمات، بعد جمله بندی را بفهمیم بعد جو و فضای زندگی علی و فضای صدور این سخن را درست بشناسیم در مجموع اینها معنای جمله فهمیده می شود. سؤال: شما گفتید که نهج البلاغه بیشتر بخاطر جنبه هنری که داشت در آن زمان جمع آوری شد. آیا این امکان وجود ندارد که جمع آورنده آن بخاطر زیباتر کردن خطبه ها در آن دست برده باشد؟ جواب: خیر به هیچ وجه زیرا جمع کننده آن خودش را در مقابل این کلمات و زیبایی و هنری حقیر می دانست. این مثل این می ماند که شما بگویید که مثلاً فلان کسی که دیوان حافظ را جمع کرده یا خلخالی از کجا معلوم است که در شعر حافظ دست نبرده برای این که زیباترش کند. شعر حافظ از سطح اندازه معمولی که غنی و قزوینی و عبدالرحیم خالخالی می توانند بگویند و بشنوند بالاتر است، زیبائی آن زیبائی است که یک انسان شاعر هنرمندی مثل سید رضی وقتی نگاه می کند به این جر ثومه هنر، یعنی نهج البلاغه حقارت می کند، او اگر بتواند از کلمات علی فرض کنیم چیزی را اقتباس می کند و در کلام خودش می گنجاند که کلام خودش زیبا شود نه این که از خودش بر دارد در کلام علی این اولاً ثانیاً سید رضی مردی است کاملاً امین و امکان ندارد که ما چنین فرضی را در مورد او بکنیم.