انسان شناسی جلد سوم

استاد جلال الدین فارسی

دین چیست؟

دین مفهومی محوری در کلام مجید الهی است. بدون فهم ژرف این واژه نمی توان جمله ای و آیه ای از کلامش را فهمید. فهم ولایت او بر ما، ولایت خودمان بر خویشتن، ولایت همگانی، و ولایت پیامبرش بر بشر، و اطاعت ما از او منوط به فهم ما از دین است.
لغت شناسان نامدار و مفسران بلند آوازه به این پرسش بنیادین جز پاسخ ابتدایی ناقص دست و پا شکسته و گاهی غلط نداده اند. اغلب مدعیان آموزش دین هم در سطحی از آشنایی با پدیدارها و حوادث و واقعیات انسان شناختی نبوده اند که بتوانند پس از تتبع در کاربردهای آن در قرآن به تعریف جامعی از آن دست یابند.
دین یک رخداد آگاهانه و ارادی در انسان است که به سبب آگاهانه بودن و وقوعش بنحو ارادی، متنوع و متضاد گشته است.
به نام خداوند بخشنده مهربان
بگو: هان ای کافران، من آنچه را می پرستید نمی پرستم، و نه شما پرستنده آن هستید که من می پرستم، و نه من پرستنده آنم که پرستیده اید، و نه شما پرستنده آن خواهید شد که من می پرستم. دین شما شماراست و دین من مرا.
می بینیم دین به معنی مهم ترین کارهایی است که فرد آگاهانه و بنحو ارادی در گذشته کرده و اکنون می کند. ایجاد علائق پست یا عالی در خودش، عشق ورزیدن به اشیاء و اشخاص یا آفریدگار انسان و جهان، اطاعت از این یا آن، بطوری که بنده و مطیع این و آن گردد،... بکار بستن اوامر و نواهی این یا آن که بالضروره او را بر حسب ماهیت آن اوامر و نواهی و اراده یا علائقی که پشت سر آنهاست و بر حسب میزان اطاعتش از مصدر آنها متحول می گرداند تحولی اعم از پست شدن و بهتر و برتر شدن، و رفتن به اسفل سافلین یا به اعلی علیین. چنانکه کافران در درجات پستی و بعد از خدا و درکات حجیم و پیامبر اکرم در اعلی مراتب علیین قرار می گیرد.
این معانی را از آیه دیگری هم استنباط می کنیم: و قال فرعون... انی اخاف أن یبدل دینکم أو یظهر فی الارض الفساد.(1)
فرعون که در رأس هرم حاکمیت مصر قرار داشته قانونگذار و مصدر امر و نهی است و مردم با اطاعت از او عابدش بشمار می آیند احساس می کند که اطاعت مردم از موسی کلیم و شناختن و ایمان آوردن به اوامر و نواهی الهی و تسلیم شدن به موسی و به آفریدگار حکیم، تغییر احوالات آنان و دگرگونی زندگیشان و بالنتیجه یک انقلاب اجتماعی بزرگ و تکاملی را در پی خواهد داشت همانچه او آن را یک افساد فی الارض تلقی و معرفی می نماید.
پس دین عبارت است از نوعی زندگی، و شیوه یا راه و رسمی از آن که اطاعت از این و آن مصدر حاکمیت و صدور اوامر و نواهی در تعیین چگونگی و ماهیت آن زندگی نقش اساسی دارد. اراده کردن هر نوع زندگی - از پست تا عالی - با اختیار یک نوع مصدر حاکمیت - یا قانونگذار و قبول اطاعت از آن و تسلیم شدن به آن ملازمه وجودی دارد. و بعکس، قبول هر نوع قانونگذار و مصدر حکومت مستلزم پذیرش و گزینش یک نوع زندگی از پست تا عالی است. اینها دو واقعیت جدایی ناپذیرند. تن دادن به حاکمیت فرعون - و هر طاغوتی - همان و داموار یا دون جانور شدن همان. قبول و تسلیم شدن به حاکمیت پروردگار عالمهای آفریدگان و به حکومت و اداره پیامبرش و اطاعت از اوامر و نواهی الهی - یا شریعت - همان و اعتلا به حیات طیبه همان.
زندگی مجموعه ای کار است، کارهای متنوع از رفتارهای عقلی: اندیشه، استدلال، تجرید و تعمیم، داوری، و تخیل و یادگیری و حافظه، و رفتارهای هیجانی - عاطفی، تا کارهای عملی نظیر انتخاب شغل و همسر، یا خوردن و پوشیدن. در رأس آنها، اراده، تصمیم گیری، گزینش نوع زندگی، موضعگیری سیاسی - امنیت - دفاعی، و ایجاد علائق پست و عالی که بعداً انگیزه رفتارها و اعمال و اندیشه های ما می شوند قرار دارند. این اعمال حتی حرکات بیهوده و بیفایده - یا لهو - و بازی را در بر می گیرند. چنانکه زندگی پست هست که فقط ترکیبی از لهو و لعب است: الذین اتخذوا دینهم لهواً و لعباً و عزتهم الحیاة الدنیا.(2) اینها گروهی از کافران اند. زندگی پست دنیا داری متنوع تر از این است: اعملوا انما الحیاة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الاولاد کمثل غیث اعجب الکفار نباته...(3)
اندیشه ها، استدلال ها، و داوری ها و گزاره های زندگی های پست داموارگی، دون جانوری، دنیا داری و استکباری حول همین موضوعات و کارها می چرخد. چنانکه ادبیات مدرنیته را همین ها پر کرده است. تفاوتی که زندگی استکباری با سایر زندگی های پست دارد این است که مفهوم سلطه یا قدرت سیاسی - نظامی در آن برجسته تر است نسبت به زندگی دنیا داری - که سرمایه داری یکی از شاخه های آن بشمار می آید. سلطه مالکان یا سرمایه همین جایگاه را در اندیشه و فرهنگ و فلسفه زندگی دنیاداری بازی می کند و در خود آن زندگی. ما با زندگی پستی که ترکیبی از لهو و لعب باشد هم در محیط اجتماعی و محیط بین المللی خویش آشناییم و هم اگر مطالعه ای در تاریخ بشر کرده باشیم با آن آشنا شده ایم.
دینداری اروپاییان عهد باستان این گونه است. معبودشان ژوپیتر از غیبت آمفی تریون سردار دولتشهر تب که به جنگ دشمن رفته سوء استفاده کرده خود را به شکل او در آورده به همسر وی که زنی زیباست نزدیک می شود و او را می فرماید همانچه موضوع نمایشنامه آمفی تریون اثر پلوتوس نمایشنامه نویس رومی سده های سوم و دوم پیش از میلاد است. رومیان که معتقد بودند ژوپیتر مانند همه زنبارگان بزهکار و پست از بازگویی داستانهای عیش و عشرت و هرزگی خویش غرق سرور می شود برای ارضایش در هر گرفتاری و شکستی یا پیشامد قحطی و طاعونی دستور می دادند تا بار دیگر این نمایشنامه به روی پرده بیاید.(4) آریستو فانس بزرگترین نمایشنامه نویس یونان که حدود 450 تا 380 ق.م می زیسته است تاریخ دینداری بازیگرانه و بلهوسانه اروپاییان قدیم را با مهارت و هنرمندی می نگارد.
در حالی که اندیشه در زندگی دیندارانه به مفهوم وحیانی - توحیدی آن، همچنین سایر رفتارهای عقلی با محرک حقگرایی - پاکی گرایی - که از آن با حنیفیت یاد شده است - صورت می پذیرد. نقطه مقابلش در زندگی دنیاداری آز است و در زندگی استکباری، علائق استکباری که نه فطری - ساختاری بلکه با ایجاد ارادی آن در خود برقرار و دست اندرکار می شود. اندیشه حقگرایانه گام نخست در صراط مستقیم رشد معنوی و سیر تقرب الی الله است. اینگونه اندیشه که در سرگذشت ابراهیم خلیل در کلام الهی می آید و ارائه می گردد گشایش خود است به روی ظهور آیات آفاقی و انفسی، و نیل به حقیقت. آنگاه نوبت به آرمیدن در آغوش حقیقت می رسد یعنی ایمان. در این حال از زمان - مکان بمثابه ناآفریده، آرامش در آغوش حقیقت را برای خود می آفرینیم. ایمان بنحو آگاهانه و ارادی در ما آفریده می شود.
نه ما سوژه دکارتی هستیم و نه آیات آفاقی و انفسی، ابژه های آن هستند تا موضوع پژوهش و اندیشه مان واقع شوند؛ و نه معرفت، شناخت و نیل به حقیقت بدان گونه که دکارت و کانت و دیگر اخلافش در مدرنیته می پندارند روی می دهد.
ما، چنانکه جهان - انسان شناسی وحیانی و توحیدی می گوید به رویداد خود آفرینی و حاکمیت بر چهار محیط، یا محکومیت، ذلت در آن سپرده می شویم. به دو امکان رشد و بیراهه روی، قرب به خدا و بعد از او، فراگرد ارتقا از وضعیت های محیطی اسارت - ذلت به وضعیت های محیطی و کیفیت های تکاملی آزادی - عزت سپرده شده ایم: قد تبین الرشد من الغی فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقی لاانفصام لها...(5) به ریسمانی سپرده شده ایم که بسیار محکم است و در سیر الی الله پاره نمی شود تا به قعر پستی و درکات جهنم سقوط کنیم. در عین حال به تبعیت از ابلیس سپرده شده ایم بطوری که می توانیم گوش به تلقینات کاهنان قدیم و سلاطین رسانه ای و مدعیان دانش اجتماعی مدرنیته بسپاریم و به اباطیل آنها باور بسته قواعد رفتاری آنان را بکار ببندیم تا هستی پستی را که آنان برای ما می پسندند و تکیه گاه سلطه آنان بشمار می آید از آن خود سازیم.
این آیه کریمه و نظائرش بر خلاف متافیزیک یونانی که به علت توجه دارد و بر آن متمرکز است از آینده خبر می دهند. به موجب آنها دین: هرگونه زندگی از پست تا عالی، و هر رفتار و کار از بد تا خوب و از صالح تا فاسد، و نیز تحولی که به بار می آورند جملگی یک رخداد آگاهانه و ارادی است و نحوه ای از خود آفرینی.
و انا منا المسلمون و منا القاسطون فمن اسلم فاولئک تحروا رشداً. و اما القاسطون فکانوا لجهنم حطباً(6)
دین: هر گونه زندگی و رفتار و کار آگاهانه و ارادی، و نیز تحولی که آن گونه از زندگی و آن رفتار و کار در عامل و فاعل خود ایجاد می کنند یک رخداد است رخدادی در یک انسان. برای مثال، حیات طیبه را یک فرد بر می گزیند و پیش می گیرد تا طی آن کیفیت هایی تکاملی پیدا کند. کارهایش از اندیشه و استدلال و داوری تا گفتگو و خوردن و آشامیدن و رفتن و خفتن عمل صالح می گردد همانچه رشدش داده اعتلایش می بخشد و به یک یا چند آزادی - عزت نائلش می گرداند تا به منزلتی والا در نظام هستی فرا رود. مثلاً شخصیت او در مکان و زمان - در بسیط جغرافیا بگونه امت و در طول تاریخ و دوران آینده - بسط می یابد و خود بر چهار محیط اثر مثبت می نهد آثاری که بصورت باقیات الصالحات بعد از مردنش هم دوام دارند. برای بشریت و برای نسلهای آینده نافع شده است و فیض از خیر و صلاح از وجودش جاری گشته است.
دین کفار دنیادار و کفار مستکبر هم چنین است. رخدادی است در خود آنها، رویدادی آگاهانه و ارادی که پیامدهایی برای خودشان و نیز در محیط اجتماعی، طبیعی، و بین المللی دارد. آنچه سرمایه داران استعمارگر و مستکبران جنگ افروز و مفسد فی الارض در سده های اخیر کرده اند رخدادهایی بیش نیست.
علت تفاوت بلکه تضاد ماهوی این چند دسته رخداد، این است که مردمی خدا را ولی خویش و شارع - یا قانونگذار - و مصدر امر و نهی خود گرفته اند و بسیاری هم در برابرش طغیان - یا سرکشی و نافرمانی - نموده تابع علائق دنیاداری یا استکباری یا داموارگی یا دون جانوری خود گشته اند. مستکبران و دنیاداران، سلطه گر شده اند و داموارگان و دون جانوران سلطه پذیر و اسیر - ذلیل آنها. دو گونه دولت یا سازمان سیاسی در کنار هم در طول تاریخ برقرار مانده اند: 1. الحادی - طاغوتی 2. وحیانی - توحیدی.
آن دوراهی سرنوشت ساز و تعیین کننده ماهیت انسان ها عبارت است از دوراهی گزینش حاکمیت و شریعت الهی، و گزینش طاغوت. اسلام یا تسلیم شدن به خدا، و سرسپاری به طاغوت، طاغوتی که خود اسیر - ذلیل علائق پست دنیاداری و آز درونی خویش است یا اسیر - ذلیل علائق استکباریی که خود در خویشتن ایجاد کرده است.
کشمکش پیامبران با مترفان و مستکبران بر سر همین دوراهی است. کشمکش ما در صحنه بین المللی و حتی در درون سرزمین و میهن اسلامی در حال حاضر بر سر همین دوراهی است.

کار تشریعی خدا چه فایده ای برای زندگی و رفتار ما دارد؟

تشریع که در آیه شرع لکم من الدین ما وصی به نوحاً... و غیر آن آمده است بیان کردن، توضیح دادن، و روشن کردن راه زندگی و کار را افاده می نماید. یا اگر از شرعه و شریعه باشد به معنای رسیدن انسان به جوی یا چشمه آبی گوارا و قطع نشدنی است که می توان مستقیماً و بدون احتیاج به وسیله ای از آن نوشید چنانکه وقتی می گویند شرع یشرع به این معناست که با دهان نوشید.
این آب حیاتبخشی که خدا از راه وحی به پیامبرانش در دسترس مردم قرار می دهد چیست؟ معارف حقه یا جهان - انسان شناسی و احکامی است که هم زندگی های پست و فروگردهای بعد از خدا را معرفی می نماید و هم چگونگی حیات طیبه را روشن می کند. یک زندگی شناسی تطبیقی و مقایسه ای است که ما هم در زندگی شخصی و هم با مشاهده و مطالعه زندگی دیگران و هم در گزارشهای مکتوب و شفاهی دانشمندان و متفکران می توانیم تا حدودی با آن آشنا شویم و پی ببریم که خدا با ارائه این معرفت فوق العاده با اهمیت و غیرقابل چشم پوشی از آن امکان بهتری و برتری را برای ما فراهم آورده و لطفش را به ما به نهایت رسانده است. بخشی از این معارف حقه آموزه ها و طرحی است درباره سازماندهی اجتماعی یا حکومت و اداره محیط اجتماعی. چه، محیط اجتماعی یکی از سه عنصر اصلی مؤثر در رشد و انحطاط ماست.
مجموعه معارف حقه و اوامر و نواهی الهی و احکام وضعی و احکام تکلیفی یک کارکرد دارد و آن بیان چگونگی حیات طیبه است تا آن را در پیش گیریم و از زندگی های پست اجتناب نماییم. این کلام الهی را بشنوید: استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم... وقتی خدا و پیامبر شما را دعوت می کنند به آنچه که شما را زنده می کند (به حیات طیبه، به زندگی بایسته) دعوتشان را اجابت کنید و بپذیرید.(7)
در زندگی طیبه، و زندگی بایسته - دین الحق - ما زندگی جدیدی پیدا می کنیم که فوق زندگی انسانی است، از سطح عادی و عامی فرا رفته فاتح چهار محیط شده عوامل مخل زیستن و مفسد رشد معنوی را شکست داده مقهور خویش ساخته یا زدوده به دوازده وضعیت محیطی آزادی - عزت نائل می شویم؛ به مقامی هر چه والاتر در نظام هستی یافته به قرب خدا نائل می گردیم. افعال ما رنگ - یا صبغه - و ماهیت فعل خدا پیدا می کند. با برادران و خواهرانمان بر سر نیکی بیکران و تقوی همکاری می کنیم. از جمله فعل وصایت یا سفارشی را که خدا نسبت به پیامبرانش داشته است نسبت به یکدیگر انجام می دهیم: الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر همان جهان - انسان شناسی و زندگی شناسی و احکام و اوامری را که خدا به پیامبرانش از آدم و نوح تا ابراهیم و موسی و عیسی و پیامبر خاتم سفارش کرده است و همان زندگی را که به ایشان آموخته است به یکدیگر می آموزیم. همچنین در دفاع از این زندگی، و در جریان براندازی طاغوت و مستکبران و مترفان سلطه گر، یکدیگر را به ادامه جهاد و انقلاب و پایداری در برابر آن دشمنان تبهکار فرا می خوانیم و سفارش و دعوت می کنیم، دعوتی که تکرار دعوت خدا و پیامبر است. بدینسان با پیامبران و خدا در صحنه تاریخ، و در محیط اجتماعی و محیط بین المللی، حتی در نظام همکار و همنوا می شویم. و این همان ولایت همگانی مؤمنان نمازگزار زکات پرداز، صدقه دهنده دینشناس است با یکدیگر که در راستای ولایت امامان معصوم و پیامبران گیرنده وحی، و ولایت الهی قرار دارد و همواره تاریخ جاری بوده است.

کارهای ما در زندگی

رخدادهای ارادی و آگاهانه ای که جمعاً نوعی زندگی یا دین را تشکیل می دهند از لحاظ زمانی تقدم و تأخر دارند. چه محال است همزمان روی دهند. دلیل این تقدم و تأخر زمانی آنها رابطه علیت است که میان برخی با سایر رخدادها برقرار است. نخستین رخداد، گزینش نوعی از زندگی - دین است. دومین رخداد، تسلیم شدن به، و اطاعت از یک شارع یا قانونگذار و مجموعه قوانین است. به ملاحظه همین حقیقت خداوند متعال از طاعت یا اطاعت با لفظ دین تعبیر می فرماید تا بفهماند که ما با اسلام یا تسلیم شدن به او و اطاعت از اوامر و نواهیش و رعایت احکام وضعی او به نوعی از زندگی که همان حیات طیبه باشد و به فرجامی معین نائل می گردیم و با تسلیم شدن به او اطاعت از غیر او، یا طاغوت، به نوعی متضاد از زندگی، استکباری، دنیاداری، دامواره، و دون جانوری و به فرجامی می رسیم نقطه مقابل فرجام مردمی که احکام الهی را اطاعت کرده و وجودشان را به شریعت سپرده اند. و بفهماند که هیچیک از انواع زندگی بدون طاعت از یک مصدر امر و نهی یا حاکمیت و حکومت و سازمان سیاسی - فرهنگی روی نمی دهد.
می بینیم در آیات بسیاری برای اشاره به طاعت و اطاعت از لفظ دین استفاده می شود. برای مثال: و قاتلوهم حتی لاتکون فتنة و یکون الدین کله لله(8) با مستکبران و دنیاداران سلطه گر بجنگید و سلطه و تخت و تاجشان را براندازید تا شرایط فرهنگی - سیاسی لغزنده فریبنده گمراه کننده ای نمانده مستضعفان - یا مردم دامواره و مردم دون جانور - بتوانند فارغ از ترس و تهدید، نوع زندگی انسانی یا نوع دیندارانه را برگزیده راه آزادی - عزت - بسپارند و اطاعت - دین - فقط برای خدا باشد.