در بین نوع دوم استخاره است
که بعد از عمل استخاره رجوع به قلب خود کند و آنچه در خاطرش رجحان به هم رسانیده به آن عمل نماید.
چنانچه شیخ طوسی (قدس اللَّه روحه) در کتاب اقتصاد گفته است: که کسی که اراده امری کند سنت است که غسل کند و دو رکعت نماز به جا آورد، و بعد از آن به سجده رود و صد مرتبه بگوید أستخیراللَّه تعالی فی جمیع اموری کلّها خیرة فی عافیة پس آنچه در دلش افتد به آن عمل کند(58).
و کلینی و شیخ و سید و طبرسی (رحمةاللَّه علیهم) به سند کالصحیح روایت کرده اند که ابن اسباط اراده مصر داشت و در راه دریا و صحرا متردد بود، حضرت امام رضا (صلوات اللَّه علیه) فرمود: که برو به سجده در غیر وقت نماز واجب، و دو رکعت نماز بکن، و صد مرتبه طلب خیر خود از خدا بکن، و آنچه در دلت می افتد به آن عمل کن(59).
و به روایت علی بن ابراهیم صد و یک مرتبه أستخیراللَّه بگوید(60) و اگر أستخیراللَّه برحمته خیرة فی عافیة بگوید بهتر است.
و شیخ (رحمه اللَّه) در مجالس به سند معتبر از حضرت امام علی نقی (علیه السلام) روایت کرده است که حضرت صادق (صلوات اللَّه علیه) فرمود: که هرگاه یکی از شما را حاجتی عارض شود باید که مشورت با پروردگار خود بکند، گفتند: چگونه مشورت کند؟ فرمود: که بعد از نماز فریضه به سجده رود و صد مرتبه بگوید اللهمّ خرلی پس متوسل شود به ما و صلوات فرستد بر ما و ما را شفیع گرداند در درگاه خدا، پس آنچه حق تعالی به دلش می اندازد به آن عمل کند(61). و این مطالب را اگر به فارسی بگوید نیز خوبست.
و اگر بگوید که: اللهمّ انّی أتوسل الیک بنبیّک نبیّ الرحمة محمد و أهل بیته الطاهرین، و أتوجه بهم الیک أن تصلی علی محمد و آل محمد، و أن تلهمنی ما هو خیر لی فی دینی و دنیای و آخرتی خیرة فی عافیة، برحمتک یا أرحم الراحمین ظاهراً خوب باشد.
و در فقه الرضا علیه السلام مذکور است که هرگاه امری را اراده کنی دو رکعت نماز بکن و صد مرتبه أستخیراللَّه بگو پس بگو: لا اله الاّ اللَّه العلیّ العظیم، لا اله الا اللَّه الحلیم الکریم، ربّ بحق محمد و علی خرلی فیما أردت للدنیا و الاخرة خیرة من عندک لک فیه رضاً ولی فیه صلاح فی خیر و عافیة، یا ذالمن و الطول پس آنچه رأیش بر آن قرار گیرد به عمل آورد(62).
و سید (رضی اللَّه عنه) به سندهای صحیح و معتبر روایت کرده است که مردی به حضرت امام محمد جواد (علیه السلام) عریضه در باب فروختن ملکی نوشت، در جواب نوشتند: که دو رکعت نماز به جا آور و بعد از آن صد مرتبه طلب خیر خود از خدا بکن، و در اثنای استخاره با کسی سخن مگو تا صد مرتبه تمام شود، پس اگر در دلت بیفتد فروختن آن ملک بفروش(63).
و دیلمی در فردوس الاخبار روایت کرده است که حضرت رسول (صلی اللَّه علیه و آله) به انس گفت: که هر وقت که امری را اراده کنی هفت مرتبه طلب خیر از پروردگار خود بکن، پس آنچه در دل تو بیفتد بکن که خیر تو در آن است(64).
و ایضاً در صحاح عامه از جابر بن عبداللَّه انصاری روایت کرده اند که حضرت رسالت پناه (صلی اللَّه علیه و آله) استخاره را تعلیم ما می کرد چنانچه سوره قرآن را تعلیم می کرد و می گفت: که هر یک از شما که امری را قصد نماید دو رکعت نماز بکند در غیر وقت نماز واجب، پس بگوید:
اللهمّ انّی أستخیرک بعلمک، و أستقدرک بقدرتک، و أسالک من فضلک العظیم، فانّک تقدر و لا أقدر، و تعلم و لا أعلم، و أنت علام الغیوب. اللهمّ ان کنت تعلم أنّ هذا الامر خیر لی فی دینی و معاشی و عاجل أمری و آجله، فاقدره لی و یسره لی ثم بارک لی فیه. اللهمّ و ان کنت تعلم أنّ هذا الامر شرّ لی فی دینی و معاشی و عاجل أمری و آجله، فاصرفه عنّی و اصرفنی عنه، واقدر لی الخیر حیث کان و رضنی به و حاجت خود را نام ببرد!(65)
و شیخ مفید در مقنعه و علی بن بابویه در رساله گفته اند: که هرگاه امری را اراده کنی دو رکعت نماز بکن و صد و یک مرتبه أستخیراللَّه برحمته بگو و این دعا بخوان:
لا اله الّا الله العلی العظیم، لا اله الّا اللَّه الحلیم الکریم، ربّ بحقّ محمّد و آل محمّد صلّ علی محمّد و آله، و خرلی فیما أردت للدّنیا و الآخرة خیرة منک ف عافیه پس هرچه بر آن عزم کنی به عمل آور.
و کلینی و شیخ و سید و غیر ایشان به سند معتبر روایت کرده اند که اسحاق بن عمّار، به خدمت حضرت صادق (علیه السلام) عرض کرد که بسیار واقع می شود که امری را اراده می کنم، و بعضی مرا امر می کنند به آن و بعضی نهی می کنند، حضرت فرمود: که هرگاه چنین باشد دو رکعت نماز بکن و صد و یک مرتبه طلب خیر از خدا بکن، پس نظر کن که کدم یک در دل تو راجح است، پس آن را بکن که ان شاء الله خیر تو در آن است، و باید که طلب خیر را در عافیت بکنی، یا آن که بگویی: أستخیر اللَّه برحمته خیرة فی عافیة زیرا که بسا باشد که خیر آدمی در بریدن دست او باشد، یا در مردن فرزند او، یا در رفتن مال او، یعنی: هرچند خیر در اینها باشد اما چون اکثر خلق صبر بر این بلاها نمی توانند کرد و حق تعالی قادر است بر آن که خیر را در امری قرار دهد که مقرون به عافیت از این بلاها باشد، پس در دعا باید که شرط عافیت بکند.(66)
و سید به سند صحیح از امام محمد باقر (علیه السلام) روایت کرده است که هر بنده که صد مرتبه طلب خیر از حق تعالی بکند البته آنچه خیر اوست در دلش می افتد می گوید: اللّهم عالم الغیب و الشّهادة ان کان ما أردت خیرا لامر دنیای و آخرتی و عاجل أمری و آجله، فیّسره لی و افتح لی بابه و رضّنی فیه بقضائک.(67)
ودر عیون اخبار الرضا از آن حضرت (علیه السلام) روایت کرده است که حضرت صادق (صلوات اللَّه علیه) فرمود: در استخاره که بعد از نماز فریضه به سجده می رود و صد مرتبه می گوید: اللّهم خرلی پس متوسل می شود به رسول خدا و أئمه هدیصلوات اللَّه علیهم، و صلوات برایشان می فرستد و ایشان را شفیع خود می گرداند، پس آنچه بعد از آن خدا او را الهام کند عمل به آن می کند، زیرا که البته از جانب حق تعالی است.(68)
مفتاح سوم
استخاره به جناب مقدس الهی است با مشورت کردن با مؤمنان
بدان که مشورت کردن با برادران مؤمن عاقل، از اهمّ امور است، و تاکید بسیار در آیات و اخبار در آن وارد شده است، چنانچه حق تعالی برای تعلیم سایر بندگان و تألیف قلوب مؤمنان و امتحان منافقان حضرت رسالت پناه (صلی اللَّه علیه و آله) را که صاحب عقل کل بود و خاطر مقدسش اسرار وحی الهی و مشرق انوار الهامات نامتناهی بود خطاب نمود که ... و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکّل علی اللَّه انّ اللَّه یحب المتوکلین(69). یعنی: با صحابه، مشورت کن در امر جهاد و غیر آن که اراده می نمایی، پس چون عزم کنی بر آنچه ما بر زبان ایشان جاری می سازیم و به خاطر مقدس تو می اندازیم، پس توکل کن بر خدا و کار خود را به او بگذار و اعتماد بر غیر او مکن، بدرستی که خدا دوست می دارد آنها را که در همه امور بر خداوند خود توکل می کنند.
بدان که امر آن حضرت به مشوره برای تعلیم سایر بندگان و تطییب خاطر مؤمنان و مصالح بسیار، دیگر باز امر فرمود به توکل و اعتماد بر جناب مقدس او، و تفویض امور خود به علم کامل و لطف شامل او، پس با ارتکاب مشورت باید که اعتماد بر آرای خلق نکند و خیر خود را از علام الغیوب طلب کند، تا آنچه خیر اوست حق تعالی بر زبان ایشان جاری گرداند.
و ایضاً در جای دیگر فرموده است و الذین استجابوا لربهم و أقاموا الصلاة و أمرهم شوری بینهم و ممّا رزقناهم ینفقون.(70) پس مدح کرده است جماعتی را که اجابت می کنند پروردگار خود را در هر امری از امور دین که ایشان را به سوی آن می خواند و نماز را برپا می دارند در اوقات فضیلت با شرائط و آداب آن و کار ایشان مشوره است در میان ایشان. یعنی: مستبد به رأی خود نمی باشند، و در هر کار با یکدیگر مشورت می کنند، و از آنچه به ایشان روزی کرده ایم
از مال حلال در راه رضای ما انفاق می کنند. و از این آیه کریمه نهایت مبالغه در مشورت ظاهر می شود.
و از حضرت رسول (صلی اللَّه علیه و آله) منقول است که هر که با کسی مشورت کند البته هدایت می یابد به آنچه خیر او در آن است(71).
و در حدیث دیگر فرمود: که یا علی کسی که طلب خیر خود از خدا می کند در کار خود حیران نمی شود، و کسی که در کارها با مردم مشورت می کند پشیمان نمی شود(72).
و از حضرت امیرالمؤمنین (صلوات اللَّه علیه) مروی است که نفس خود را به خطرها می اندازد کسی که مستغنی می شود به رأی خود از رأی دیگران(73).
و سید و برقی و دیگران به سند معتبر از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده اند که مشورت نمی باشد مگر با چهار حدّ اگر کسی آنها را رعایت کند منتفع می شود، و اگر نکند ضررش بر مشورت کننده زیاده از نفع آن است:
اول: آن که با کسی مشورت کنی که عاقل باشد.
دوم: آن که آزاد و دین دار و صالح باشد.
سوم: آن که دوست و برادر مؤمن باشد.
چهارم: آن که او را بر سرّ خود مطلع گردانی بنحوی که چنانچه تو راز خود می دانی او هم بداند، و اعتماد بر او داشته باشی که افشای راز تو نمی کند نزد مردم.
اما اول: برای آنکه اگر عاقل باشد رأی او بکار تو می آید و رأی احمق به کار نمی آید.
و اما دوم: برای آن که اگر آزاد و دین دار باشد سعی می کند که خیر تو رت بداند و به تو بگوید، و اگر از خدا نترسد پروا ندارد از آن که خیر تو را از تو پنهان کند.
و اما سوم: زیرا که اگر یار و برادر ایمانی نباشد، راز خود را به او نمی توانی گفت.
و اما چهارم: برای آنکه تا اسرار تو را نداند خیر تو را نمی تواند دانست(74).
مؤلف گوید: که در عبارت حدیث اجمالی هست و حاصل مضمونش آن است که مذکور شد و دور نیست که مراد از آزاد، آزاد مرد خوش اخلاق باشد.
چنانچه به سند معتبر از حسن بن الجهم منقول است که حضرت امام رضا (علیه السلام) فرمود: که عقل پدرم به مرتبه ای بود که عقلهای دیگران را به آن نمی توانست سنجید، و با آن مرتبه از علم و عقل بسیار بود که با یکی از سیاهان غلامان خود مشورت می کرد، می گفتند: با چنین کسی مشورت می کنی؟ جواب می فرمود که بسا باشد که خدا خیر مرا بر زبان او جاری گرداند، پس آنچه آن سیاهان می گفتند از مصالح بساتین و مزارع آن حضرت به آن عمل می نمود(75).
و از حضرت صادق (علیه السلام) منقول است که از حضرت رسول (صلی اللَّه علیه و آله) پرسیدند که حزم و دوراندیشی چیست؟ فرمود: که مشورت کردن با صاحبان عقل و رأی نیک و متابعت ایشان کردن(76).
و در مکارم از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده است که حضرت رسول خدا (صلی اللَّه علیه و آله) فرمود: که مشورت کردن با عاقل ناصح خیرخواه موجب میمنت و مبارکی و رشد و صلاح و توفیق حق تعالی است، پس هرگاه خیرخواه دانای عاقل رأیی برای تو اختیار کند زنهار و مخالفت او مکن که باعث هلاک تو می گردد(77).
و در حدیث دیگر فرمود: که هیچ معاونتی بهتر از مشورت کردن نیست، و هیچ عقلی بهتر از تدبیر نیست(78).
و از حضرت امیرالمؤمنین (صلوات اللَّه علیه) منقول است که مشورت کن با جماعتی که از خدا ترسند، و دوست دار برادران مؤمن را بقدر پرهیزکاری ایشان، و بپرهیز از زنان بد و از نیکان ایشان در حذرباش، اگر تو را به نیکی امر کنند مخالفت کن ایشان را تا طمع نکنند در آن که موافقت کنی ایشان را در بدیها(79).
و در حدیث دیگر فرمود که من بیزارم از کسی که مسلمانی با او مشورت کند و آنچه خیر او را در آن داند به او نگوید(80).
و از حضرت رسول (صلی اللَّه علیه و آله) مروی است که هر گروهی که با یکدیگر مشورت کنند، و در میان ایشان کسی باشد که نامش محمد یا حامد یا محمود یا احمد باشد و در مشورت ایشان داخل باشد البته آنچه خیر ایشان است بر ایشان ظاهر می شود(81).
و از حضرت صادق (علیه السلام) منقول است که مشورت کن با مردان عاقل پرهیزکار، زیرا که امر نمی کنند تو را مگر به نیکی، و زنهار که مخالفت ایشان مکن که مخالفت دانای پرهیزکار باعث فساد دین و دنیاست(82).
و به سند معتبر از حضرت صادق (علیه السلام) منقول است که اگر خواهی نعمت الهی برای تو مستقیم باشد و مروت و مردی تو کامل و تمام باشد و زندگانی تو نیکو باشد، پس در امور خود با برده و با مردم دنی و دون مشورت مکن(83).
و از حضرت رسول (صلی اللَّه علیه و آله) مروی است که مشورت مکن با جبان و ترسان که راه بدر شد را بر تو تنگ می کند، و بسبب جبنی که دارد راه گشاد را به تو نمی نماید، و مشورت مکن با بخیل که مانع می شود تو را از رسیدن به نهایت مقصود خود، و مشورت مکن با کسی که حرص دنیا داشته باشد، زیرا که زینت می دهد برای تو بدترین رأیها را(84).
و به سند معتبر از حضرت صادق (علیه السلام) منقول است که هر که برادر مؤمنش با او مشورت کند و آنچه محض خیر او را در آن داند نگوید حق تعالی عقل و رأیش را از او سلب کند(85).
و در محاسن و معانی الاخبار و فتح الابواب به سندهای معتبر از حضرت صادق (علیه السلام) منقول است که هرگاه یکی از شما کاری را اراده کند با کسی مشورت نکند تا آنکه پیش از آن با خداوند خود مشورت کند. راوی گفت: چگونه با خدا مشورت کند؟ فرمود: که اول از حق تعالی طلب خیر خود بکند، بعد از آن با مؤمنان مشورت کند، تا خدا آنچه خیر در آن است بر زبان ایشان جاری گرداند(86).
و در مکارم از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده است که هرگاه امری را اراده کنی، پس با کسی مشورت مکن تا با خدا مشورت کنی، پرسیدند که چگونه با پروردگار خود مشورت کند؟ فرمود: که صد مرتبه بگوید أستخیراللَّه پس با مردم مشورت کند تا خدا خیر او را بر زبان هر که خواهد جاری کند(87).
و سید، به سند معتبر از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده است که چون احدی از شما - یعنی شیعیان - اراده کند که چیزی بخرد یا بفروشد یا داخل امری بشود، پس اول خیر خود را از خدای عزوجل سؤال کند به آن که بگوید:
اللّهمّ انی أرید أمراً، فان کان خیراً لی فی دینی و دنیای و آخرتی و عاجل أمری و آجله فیسّره لی، و ان کان شرّاً لی فی دینی و دنیای فاصرفه عنّی، ربّ اعزم لی علی رشدی و ان کرهته و أبته نفسی
پس با ده نفر از مؤمنان مشورت کند در آن امر که اراده کرده است، و اگر ده کس نیابد با پنج نفر مشورت کند، با هر یک دوبار، و اگر نیابد مگر دو نفر از مؤمنان با هر یک پنج مرتبه مشورت کند، و اگر نیابد مگر یک مرد با او ده نوبت مشورت کند(88).
مؤلف گوید: که اگر صد مرتبه أستخیراللَّه را با این حدیث ضم کند اتم و اکمل خواهد بود انشاءاللَّه تعالی.
مفتاح چهارم
در بیان استخاره به قرآن مجید است
کلینی (رحمه اللَّه) از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده است که تفأل مکن به قرآن(89).
مشایخ ما (رحمةاللَّه علیهم) این حدیث را تأویل می کردند که مراد نهی از فال گشودن از قرآن است که احوال آینده را از آیات مناسبه استنباط کنند، چنانچه بعضی از جهّال این را وسیله روزی خود کرده به این نحو مردم را فریب می دهند.
و به خاطر قاصر فقیر می رسد که ممکن است که مراد نهی از تفأل و تطیری باشد که اکثر خلق از دیدن و شنیدن بعضی امور می کنند، و بعضی را بر خود مبارک و بعضی را شوم می گیرند، مانند صدای کلاغ و جغد و دیدن بعضی از حیوانات و غیر آن در افتتاح سفر و احوال دیگر. یعنی از شنیدن بعضی از آیات کریمه فال نیک و فال بد می گیرند، و شاید یک حکمتش این باشد که باعث کم اعتقادی مردم به قرآن کریم نگردد اگر موافق نیفتد.
و استخاره به قرآن مجید به چندین طریق معروف است و در بعضی از کتب مذکور است:
اول: آن که بعد از طلب خیر از جناب مقدس ربانی مصحف را بگشاید و آیه اول صفحه دست راست را ملاحظه نماید، اگر آیه رحمتی یا امر به خیری باشد خوب است، و اگر آیه غضبی یا نهی از شرّی یا عقوبتی باشد بد است، و اگر ذوجهتین باشد یا مشتبه باشد میانه است.
چنانچه شیخ طوسی در تهذیب و صاحب کتاب (90)الغایات و سید بن طاووس (رضی اللَّه عنهم) به سند معتبر روایت کرده اند که یسع بن عبداللَّه قمی به حضرت صادق (علیه السلام) عرض کرد که من اراده می کنم کاری را و طلب خیر از حق تعالی می کنم و رأیم بر یک طرف قرار نمی گیرد، حضرت فرمود: که نظر کن در هنگامی که به نماز برمی خیزی، زیرا که دورترین احوال شیطان از آدمی حالتی است که به نماز می ایستد، پس ببین که چه چیز در دلت می افتد و اخذ کن به آن، و بگشا مصحف را پس نظر کن به سوی اول چیزی که می بینی در مصحف، پس به آن عمل کن انشاءاللَّه.
مؤلف گوید: که ظاهر آن است که مراد آن باشد که یا بگشا، و آن حضرت دو طریق بجهت استخاره و تشخیص خیر بیان فرموده باشد، و همچنین مراد از اول چیزی که می بینی اول صفحه باشد، زیرا که غالب آن است که اول نظر بر آن می افتد.
و مؤید این معنی است آنچه روایت کرده است ابن ادریس (رحمه اللَّه) در کتاب سرائر از شخصی از اصحاب که گفت: در خدمت حضرت امام زین العابدین (صلوات اللَّه علیه) بودم و عادت آن حضرت این بود که چون نماز صبح می کرد با کسی سخن نمی گفت تا آفتاب طلوع می کرد، و روزی که زید فرزند آن حضرت متولد شد بعد از نماز صبح آن حضرت را بشارت به ولادت او دادند، پس رو به اصحاب خود کرد و گفت: چه نام کنم این فرزند را؟ هر یک از حاضران نامی گفتند.
حضرت مصحف طلبید و در دامن خود گذاشت و گشود در اول صفحه این آیه بود ...و فضّل اللَّه المجاهدین علی القاعدین أجراً عظیماً(91).
پس مصحف را بر هم گذاشت و بار دیگر گشود این آیه در اول صفحه بود انّ اللَّه اشتری من المؤمنین أنفسهم و أموالهم بأنّ لهم الجنة یقاتلون فی سبیل اللَّه فیقتلون و یقتلون وعداً علیه حقاً فی التّوراة و الانجیل و القرآن و من أوفی بعهده من اللَّه فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم.(92) پس حضرت دوبار فرمود: که واللَّه زید است و او را زید نام کرد(93).
مؤلف گوید: که چون حضرت سجاد (علیه السلام) می دانستند که یکی از فرزندان او که مسمّی به زید خواهد بود در جهاد مخالفان شهید خواهد شد و در این دو آیه که در استخاره ظاهر شد اشاره به شهادت او بود به این سبب دانستند که این همان فرزند است، پس او را به زید مسمی گردانیدند،و دلالت می کند بر استخاره به این نحو که مذکور شد، بلکه ایمائی به جواز تفأل به قرآن نیز دارد.
و ایضاً سید (رحمة اللَّه علیه) در فتح الابواب گفته است که خطیب مستغفری در دعوات خود ذکر کرده است که هرگاه خواهی تفأل نمائی به کتاب خدا، پس سه مرتبه سوره قل هو اللَّه أحد را بخوان و سه مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد بفرست، پس بگو اللّهمّ تفألت بکتابک و توکّلت علیک فأرنی من کتابک ما هو المکتوم من سرک المکنون فی غیبک پس مصحف مجید را بگشا و عمل کن به آنچه در سطر اول صفحه دست راست ظاهر می شود بی آن که اوراق و سطور را بشماری، و این را از حضرت رسول (صلی اللَّه علیه و آله) روایت کرده است(94).
مؤلف گوید: که این حدیث اگرچه از طرق عامه روایت شده است اما مؤید استخاره صفحه اول می تواند شد.
طریق دوم استخاره قرآن مجید: آن است که به صفحه اولی عمل نکنند و آن چند قسم است:
اول: آن است که فقیر دیدم به خط شیخ جلیل شیخ شمس الدین محمد صاحب الکرامات و المقامات جدّ شیخ الاسلام و المسلمین شیخ بهاء الدین محمد (قدس اللَّه روحهما)، که از خط شیخ سعید شهید، محمد بن مکی (رفع اللَّه درجته) نقل کرده که او به سند معتبر از مفضل بن عمر روایت کرده است که گفت: با جمعی از اصحاب در خدمت حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) نشسته بودیم، پس یکی از ایشان به خدمت آن حضرت عرض کرد که گاه هست اراده کاری و قصد حاجتی می کنیم، پس مصحف مجید را بر می داریم و حاجت خود را به خاطر می آوریم و قرآن را می گشائیم و بعد از آن به ورق اول نظر می کنیم و به آن استدلال بر نیک و بد حاجت خود می کنیم.
حضرت فرمود: که می دانید به چه نحو باید کرد؟ واللَّه که نمی دانید، گفتم فدای تو شوم چگونه باید کرد؟ فرمود: که هرگاه یکی از شما را حاجتی باشد و قصد آن داشته باشد نماز جعفر را به جا آورد و دعایش را بخواند، و چون فارغ شود مصحف را بردارد و نیت کند فرج آل محمد را که ظهور حضرت صاحب الامر (علیه السلام) در این نزدیکی خواهد شد و بگوید: اللّهمّ ان کان فی قضائک و قدرک أن تفرج عن ولیّک و حجّتک فی خلقک فی عامنا هذا أوفی شهرنا هذا فأخرج لنا آیة من کتابک نستدلّ بها علی ذلک
پس مصحف را بگشاید و هفت ورق بگرداند، و از پشت ورق هفتم ده سطر بشمارد و نظر کند به سطر یازدهم که در آنجا امری بر او ظاهر خواهد شد در آن مطلبی که برای آن گشوده، پس مصحف را برهم می گذارد و بار دیگر برای حاجت خود قصد می کند و مصحف مجید را می گشاید و به همان نحو که مذکور شد عمل می کند تا حاجت او ظاهر شود.
و سید بن طاووس (قدس سره) نیز همین عمل را مرسل نقل کرده و گفته است که در کتب اصحاب ما دیده ایم، و این احتمال استخاره و فال هر دو دارد(95).
دوم: استخاره جلاله مشهور است که قرآن را بگشاید و در صفحه دست راست نظر کند و عدد لفظ اللَّه هر چه باشد بشمارد و بعدد آن از طرف چپ ورق بشمارد، و بعد از آن به همان عدد از صفحه دست چپ سطر بشمارد و آنچه از سطر آخر ظاهر شود عمل کند، و اگر در مرتبه اول استخاره لفظ جلاله در صفحه اول نباشد بار دیگر نیت کند و بگشاید تا جلاله ظاهر شود.
و این طریق را اگرچه از سید بن طاووس نقل می کنند، اما در کتاب او نیست و در غیر آن از کتب معتبره فقه و دعا به نظر فقیر نرسیده.
و لیکن به خط یکی از فضلای بحرین دیدم که نوشته بود که دیدم در یکی از تألیفات علمای امامیه (رضوان اللَّه علیهم) که مرسلاً از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده بود که آن حضرت فرمود: که هرگاه بر احدی از شما کار تنگ شود مصحف را بدست گیرد و عزم کند بر عمل کردن به آنچه ظاهر شود بر او از جانب حق تعالی.
پس سوره حمد و سوره قل هو اللَّه أحد و آیة الکرسی و آیه و عنده مفاتح الغیب لایعلمها الاّ هو و یعلم ما فی البرّ و البحر و ما تسقط من ورقة الاّ یعلمها و لاحبّة فی ظلمات الارض و لارطب و لا یابس الاّ فی کتاب مبین و سوره انا أنزلناه، و سوره قل یا أیها الکافرون، و سوره قل أعوذ بربّ الفلق، و سوره قل أعوذ برب الناس، هر یک از اینها را سه مرتبه بخواند، پس متوجه شود به قرآن مجید و بگوید:
اللّهمّ انّی أتوجّه الیک بالقرآن العظیم من فاتحته الی خاتمته، و فیه اسمک الاکبر و کلماتک الثامّات، یا سامع کلّ صوت، و یا جامع کلّ فوت، و یا باری ء النّفوس بعد الموت، یا من لاتغشاه الظّلمات، و لاتشتبه علیه الاصوات، أسألک أن تخیرلی بما أشکل علیّ به، فانّک عالم بکلّ معلوم غیر معلّم، بحقّ محمد و علیّ و فاطمة و الحسن و الحسین و علیّ بن الحسین و محمد الباقر و جعفر الصّادق و موسی الکاظم و علیّ الرضا و محمد الجواد و علیّ الهادی و الحسن العسکریّ و الخلف الحجّة من آل محمد علیه و علیهم السّلام.
پس مصحف را بگشاید و جلالات صفحه راست را بشمارد و به عدد آن اوراق از جانب چپ بشمارد، پس بعد از آن از صفحه دست چپ به همان عدد سطر بشمارد، پس به سطر آخر نظر کند که آن به منزله وحی است در مطلبی که دارد انشاء اللَّه تعالی(96).
و به خط بعضی از فضلا همین استخاره به این طریق به نظر رسیده، که آیة الکرسی تا هم فیها خالدون و آیة و عنده مفاتح الغیب تا کتاب مبین بخواند، و ده مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد، پس این دعا بخواند:
اللّهمّ انّی توکّلت علیک و تفألت بکتابک، فأرنی ما هو المکنون فی سرّک النحزون فی علم غیبک، برحمتک یا أرحم الراحمین. اللّهمّ أرنی الحقّ حقّاً حتی أتّبعه، و أرنی الباطل باطلاً حتّی أجتنبه بعد از آن مصحف را می گشاید و به همان نحو که مذکور شد عمل می کند.
و در تألیف بعضی از فضلا به همین نحو نقل کرده است، اما در دعا چنین است:
المحزون فی غیبک یا ذاالجلال و الاکرام، اللّهمّ أنت الحقّ و منزل الحق بمحمد صلّی اللَّه علیه و آله، اللّهمّ أرنی الحقّ حقّاً حتی أتبعه، و أرنی الباطل باطلاً حتی اجتنبه یا أرحم الرّاحمین.
سوم: آن است که سید (رضی اللَّه عنه) در فتح الابواب ذکر کرده است که از بدر بن یعقوب أعجمی (رضوان اللَّه علیه) در روضه حضرات کاظمین (صلوات اللَّه علیهما) شنیدم که گفت مصحف را برمی داری و می گوئی: اللّهمّ ان کان فی قضائک و قدرک أن تمنّ علی أمّة نبیّک بظهور ولیّک و ابن بنت نبیّک، فعجّل ذلک و سهّله و یسره و کمّله، و أخرج لی آیة أستدلّ بها علی أمر فأءتمر أو نهی فأنتهی فی عافیة و اگر تواند حاجت خود را بگوید، پس هفت ورق بگرداند، پس از روی دوم ورق هفتم هفت سطر بشمارد، و در سطر هفتم تفأل کند برای مطلب خود(97).
چهارم: آن است که باز سید (رحمه اللَّه) از شیخ بدر مذکور روایت کرده است که بعد از خواندن دعائی که مذکور شد مصحف را بگشاید و هفت ورق بگرداند و از صفحه دوم ورق هفتم و صفحه اول ورق هشتم عدد جلاله آنچه باشد بشمارد، و بعدد جلاله های هر دو صفحه باز ورق بگرداند، پس از صفحه دوم ورق آخر سطر به عدد جلاله بشمارد و در سطر آخر آنچه بر او ظاهر شود عمل کند(98).
پنجم: باز سید (رضی اللَّه عنه) از شیخ بدر مذکور (رحمه اللَّه) روایت کرده است که دعای سابق را بخواند و مصحف شریف را بگشاید و هشت ورق بعد از آن بشمارد، و از صفحه اول ورق هشتم ده سطر بشمارد، و به سطر یازدهم تفأل کند(99).
مؤلف گوید: که اقسام طریق دوم استخاره مصحف، هیچ یک مستند معقولی ندارد، خصوصاً سه قسم آخر که هیچ یک را به معصومین (علیهم السلام) نسبت نداده اند. و چون در بعضی از این استخارات وارد شده است که بعد از نماز حضرت جعفر (علیه السلام) به عمل آورند مناسب است که مختصری از کیفیت آن مذکور شود.
بدان که مشهورترین طرقش آن است که چهار رکعت بکند بدو سلام، و در رکعت اول بعد از فاتحه سوره اذا زلزلت، و در دوم سوره عادیات، و در سوم اذا جاء نصراللَّه، و در چهارم قل هواللَّه أحد بخواند، و در هر رکعت بعد از فراغ از قرآت پانزده مرتبه بگوید سبحان اللَّه و الحمدللَّه و لا اله الاّ اللَّه و اللَّه اکبر پس در رکوع و سر برداشتن از آن و در سجود اول و بعد از سربرداشتن و در سجده دوم و بعد از سربرداشتن در هر یک ده مرتبه این تسبیحات را بخواند.
و اگر در سجده آخر بعد از تسبیحات این دعا را بخواند بهتر است: سبحان من لبس العزّ و الوقار، سبحان من تعطّف بالمجد و تکرّم به، سبحان من لاینبغی التّسبیح الاّ له، سبحان من أحصی کلّ شی ء علمه، سبحان ذی المنّ و النّعم، سبحان ذی القدرة و الکرم، سبحان ذی العزّة و الفضل، سبحان ذی القوة و الطّول، اللّهمّ انّی أسألک بمعاقد العزّ من عرشک، و منتهی الرّحمة من کتابک، و اسمک الاعظم الاعلی و کلماتک التّامّة الّتی تمّت صدقاً و عدلاً أن تصلّی علی محمد و آل محمّد پس حاجت خود را بطلبد، و اگر نتواند بگوید و أن تقضی لی حاجتی
و بعد از سلام بگوید یا ربّ یا ربّ بقدر آن که یک نفس وفا کند، و باز یا ربّاه یا ربّاه همانقدر، و باز یا ربّ یا ربّ همانقدر، و باز یا اللَّه یا اللَّه به همانقدر، و باز یا رحیم یا رحیم به همانقدر، پس هفت مرتبه یا رحمن یا رحمن پس هفت مرتبه یا أرحم الراحمین پس بگوید:
اللّهمّ انّی أفتح القول بحمدک، و أنطق بالثّناء علیک، و أمجّدک و لاغایة لمجدک [لمدحک - خ ل ]و أثنی علیک، و من یبلغ غایة ثنائک و أمد مجدک، و أنّی لخلیقتک کنه معرفة مجدک، و أیّ زمن لم تکن ممدوحا بفضلک، موصوفاً بمجدک، عوّداً علی المذنبین بحلمک، تخلّف سکّان أرضک عن طاعتک، فکنت علیهم عطوفاً بجودک، جواداً بفضلک، عوّداداً بکرمک، یا لا اله الاّ أنت المنّان ذو الجلال و الاکرام. و اگر آن سوره ها را نداند هر سوره که بخواند خوب است، و این دعاها نیز شرط نماز نیستند بلکه از مکملات نمازند، و سایر آداب و ادعیه را در ربیع الاسابیع(100) ذکر کرده ایم.
و چون راوی آن استخاره و این دعا هر دو مفضل بن عمر است دور نیست که دعائی که در حدیث استخاره وارد شده است اشاره به این دعا باشد، لهذا این دعا را در اینجا اختیار کردیم.
مفتاح پنجم