3099 بداد پندم استاد عشق از استادی Aکه هین بترس ز هر کس که دل بدو دادی
هر آن کسی که تو از نوش او بنوشیدی Aز بعد نوش کند نیش اوت فصادی
چو چشم مست کسی کرد حلقه در گوشت Aز گوش پنبه برون کن مجوی آزادی
بر این بنه دل خود را چو دخل خنده رسیدAکه غم نجوید عشرت ز خرمن شادی
مگر زمین مسلم دهد تو را سلطان Aچنانک داد به بشر و جنید بغدادی
چو طوق موهبت آمد شکست گردن غم Aرسید داد خدا و بمرد بیدادی
به هر کجا که روی ماه بر تو می تابدAمهست نورفشان بر خراب و آبادی
غلام ماه شدی شب تو را به از روزست Aکه پشتدار تو باشد میان هر وادی
خنک تو را و خنک جمله همرهان تو راAکه سعد اکبری و نیکبخت افتادی
به وعده های خوشش اعتماد کن ای جان Aکه شاه مثل ندارد به راست میعادی
به گوش تو همه تفسیر این بگوید شاه Aچنانک اشتر خود را نوا زند حادی