2799 بی گهان شد هر رفتن سوی روزن ننگری Aآتشی اندرزنی از سوی مه در مشتری
منگر آخر سوی روزن سوی روی من نگرAتا ز روی من به روزن های غیبی بنگری
روی زرینم به هر سو شش جهت را لعل کردAتا ز لعل تو بیاموزید رویم زرگری
شش جهت گوساله ای زرین و بانگش بانگ زرAگاوکان بر بانگ زر مستان سحر سامری
شیرگیرا گاو و گوساله به بانگ زر سپارAچونک شیر و شیرگیر جام صرف احمری
دشمن اسلام زلف کافرت ما را بگفت Aدور شو گر مومنی و پیشم آ گر کافری
گفتمش این لاف ها از شمس تبریزیستت Aگفت آری و برون آورد مهر دلبری