مستم از باده های پنهانی - وز دف و چنگ و نای پنهانی
مر چنین دلربای پنهان را - واجب آمد وفای پنهانی
می زند سال ها در این مستی - روح من های های پنهانی
گفتم ای دل کجایی آخر تو - گفت در برج های پنهانی
بر چپم آفتاب و مه بر راست - آن مه خوش لقای پنهانی
مشتری درفروخت آن مه را - دادمش من بهای پنهانی
ظلمتم کی بقا کند که بر او - تابد از کبریای پنهانی
آتشم چون بمرد دودم چیست - آیتی از بلای پنهانی
ز آن بلا جان های ما مرهاد - تا برد تحفه های پنهانی
شمس تبریز شورنای بجست - عاشقان الصلای پنهانی
مستی و عاشقانه می گویی - تو غریبی و یا از این کویی
پیش آن چشم های جادوی تو - چون نباشد حرام جادویی
پیش رویت چو قرص مه خجلست - به چه رو کرد زهره بی رویی
عاشقان را چه سود دارد پند - سیل شان برد رو چه می جویی
تو چه دانی ز خوبی بت ما - ما از آن سو و تو از این سویی
ما ز دستان او ز دست شدیم - دست از ما چرا نمی شویی
رو به میدان عشق سجده کنان - پیش چوگان عشق چون گویی
پیش آن چشم های ترکانه - بنده ای و کمینه هندویی
به ستیزه در این حرم ای صبر - گاه لاله و گاه لولویی
آفتابا نه حد تو پیداست - که نه در خانه ترازویی
هله ای ماه خویش را بشناس - نی به وقت محاق چون مویی
هله ای زهره زیر چادر رو - رو نداری وقیحه بانویی
تو بیا ای کمال صورت عشق - نور ذات حقی و یا اویی
اندر این ره نماند پای مرا - زانوم را نماند زانویی
همچو کشتی روم به پهلو من - ای دل من هزارپهلویی
مست و بی خویش می روی چپ و راست - سوی بی چپ و راست می پویی
نی چپست و نه راست در جانست - بو ز جان یابی ار بینبویی
ز آن شکر روی اگر بگردانی - گر نباتی بدان که بدخویی
ور تو دیوی و رو بدو آری - الله الله چه ماه ده تویی
دلم از جا رود چو گویم او - همه اوها غلام این اویی
هین ز خوهای او یکی بشنو - گاه شیری کند گه آهویی
هین خمش کار دیده کف نکند - نکند سیب و نار آلویی
من مراد توام مراد تویی - من غلامم چو کیقباد تویی
دل مرید تو و تو را خواهد - کاین در بسته را گشاد تویی
خاک پای توام ولی امروز - گردم اندر هوا که باد تویی
زهد من می جهاد من ساغر - چو مرا زهد و اجتهاد تویی
گر چه من بدنهاد و بدگهرم - شاکرم چون در این نهاد تویی
ور نهادی که تو کنی برداشت - خوش بود چون همه مراد تویی
زهر باده شود چو جام تویی - ظلم احسان شود چو داد تویی
بس کنم ذکر تو نگویم بیش - ذکر هر ذکر ذکر یاد تویی