فهرست کتاب


دیوان شمس تبریزی «غزلیات»

مولانا جلال الدین محمد بلخی‏

نسیم عشق شمس الدین وزیدی - بتو بوی جگر در چین رسیدی

تو را بر روی دل زان بوی عشقش - هزاران گلشن سودا رمیدی
به سودای جمال گلشن تو - روانها پا برهنه می دویدی
در آن ره کو دویدی هر زمانی - به هر منزل شراب نو چشیدی
گرفتی بال و پرش در چشیدن - بسی قوت که تا او خوش پریدی
در آن منزل که زان شربت نبودی - ندانستی همو که می مکیدی
که هم او محرم بود و نبودی - چو مرغ نیم بسمل می طپیدی
ولیکن از درون آن طپیدن - درون جان او لذت مزیدی
چنانکه از خلوت لذت پذیره - در آن آگه نباشد چون تنیدی
از آن لذت سراییدی سرودی - که آن را حیله جان او شنیدی
چه بشنیدی شدی او سوی تبریز - بدادی جان و دل عشقش خریدی

ای لعل لب تو را بهانی - و آنجا که تویی بجز عطانی

گویم سخن لب تو یا نی - ای لعل لب تو را بها نی
ای گفته ما غلام آن دم - کان جا همگی تویی و ما نی
این جا که منم بجز خطا نی - و آن جا که تویی بجز عطا نی
این جا گفتن ز روی جسم است - و آن جا همه هستی است جا نی
سیاره همی روند پا نی - صد مشک روانه و سقا نی
رنجورانند همچو ایوب - دریافته صحت و دوا نی
بی چشمانند همچو یعقوب - بینا شده چشم و توتیا نی
ره پویانند همچو ماهی - بینند طریق ها ضیا نی
از رشک تو من دهان ببستم - شرح تو رسد به منتها نی
خاموش شود مگو فراوان - در دل تو بگو دوا دوانی
تبریز برو دوای جان کن - اکنون بروی دگر فضانی

از قصه حال ما نپرسی - وز کشتن عاشقان نترسی

ای گوهر عشق از چه بحری - وی آتش عشق از چه درسی
آن جا که تویی کی راه یابد - زان جانب چرخ و عرش و کرسی
ای دل تو دلی نه دیگ آهن - از آتش عشق چند تفسی
جان و دل و نفس هر سه سوزید - تا کی گویم ظلمت نفسی