ما انصف ندمانی، لو انکر ادمانی - فالقهوة من شرطی، لاالتوبة من شانی
ریحان به سفال اندر بسیار بود دانی - آن جام سفالین کو؟ وان راوق ریحانی
لو تمزجها بالدم، من ادمع اجفانی - یزداد لها صبغ فی احمر القانی
صفهای پری رویان، در بزم سلیمانی -با نغمه ی داودی، مرغ خوش الحانی
یا یوسف عللنی، لو لامک اخوانی - کم من علل یشفی، من علة احزانی
شو گوش خرد برکش، چون طفل دبستانی - تا پیر مغان بینی در بلبله گردانی
اقبلت علی وصلی، و اختلت بهجرانی - این القدم الاول این النظر الثانی