نگفتمت که تو سلطان خوبرویانی - به جای سبزه تو از خاک خوب رویانی
هزار یوسف زیبا برآید از هر چاه - چو چرخه و رسن حسن را بگردانی
ز بس رونده جانباز جان شدست ارزان - به عهد عشق تو منسوخ شد گران جانی
به پیش عاشق صادق چه جان چه بند تره - دلا ملرز چو برگ ار از این گلستانی
چه داند و چه شناسد نوای بلبل مست - کلاغ بهمنی و لک لک بیابانی
چو اشتهای کریمی به لوت صادق شد - گران نباشد بارانیی به بورانی
نه کمتری تو ز پروانه و حبیب از شمع - وگر کمی ز پر او چه باد پرانی
هزار جان مقدس بهای جان خسیس - همی دهد به کرم یار اینت ارزانی
سجود کرد تو را آفتاب وقت غروب - ببرد دولت و پیروزیی به پیشانی
کسی که ذوق پریشانی چنین غم یافت - دگر نگوید یا رب مده پریشانی
سوار باد هوا گشت پشه دل من - کی دید پشه که او می کند سلیمانی
خموش باش و چو ماهی در آب رو پنهان - بهل تو دعوت عامان چو ز اهل عمانی
خمش که خوان بنهادند وقت خوردن شد - حریف صرفه برد گر تمام برخوانی
بگو به جان مسافر ز رنج ها چونی - ز رنج های جهان و ز رنج ما چونی
تو همچو عیسی و اندیشه ها جهودانند - ز مکر و فعل جهودان بگو مرا چونی
ز دشمنان و ز بیگانگان زیانت نیست - که از دو چشم تو دورند ز آشنا چونی
ایا کسی که خوشی با وفا و صحبت خلق - بپرسمت ز وفاهای بی وفا چونی
تو همچو مرغ ز باز اجل گریزانی - ز ترس و جهد بریدن در این هوا چونی
اجل حیات توست ار چه صورتش مرگست - اگر نه غافلی از وی گریزپا چونی
از این درخت بدان شاخ و بر نمی بینی - سه شاخ داری کور و کری و گرگینی
میان آب دری و ز آب می پرسی - میان گنج زری مس قلب می چینی
خدات گوید تدبیر چشم روشن کن - تو چشم را بگذاری و می کنی بینی
اگر چه تیره شبی رو به صبح صادق آر - مگو که صبحم صبحی ولی دروغینی
رسید نعره عشرت ز ناصر منصور - غدوت اشربها و الخمار یسقینی
مجردان همه شب نقل و باده می نوشند - در این خوشی که در افواه سابق الدینی
مثال دنب ز پس مانده ای ز سرمستان - تو مست بستر گرمی حریف بالینی
چو غافلی ز ثواب و مقام مسکینان - مراقب ذهبی دشمن مساکینی
گلست قوت تو همچون زنان آبستن - تو را از آن چه که در روضه و بساتینی
دی و بهار همه سال مار خاک خورد - اگر انار زند خنده تین کند تینی
اگر چه نقش لطیفی نه سر به سر نقشی - وگر چه زاده طینی نه سر به سر طینی
هلا خموش که دیوان دف تو تر کردند - کانیس دفتری و طالب دواوینی