فهرست کتاب


دیوان شمس تبریزی «غزلیات»

مولانا جلال الدین محمد بلخی‏

ای کاشکی تو خویش زمانی بدانیی - وز روی خوب خویشت بودی نشانیی

در آب و گل تو همچو ستوران نخفتیی - خود را به عیش خانه خوبان کشانیی
بر گرد خویش گشتی کاظهار خود کنی - پنهان بماند زیر تو گنج نهانیی
از روح بی خبر بدیی گر تو جسمیی - در جان قرار داشتیی گر تو جانیی
با نیک و بد بساختیی همچو دیگران - با این و آنیی تو اگر این و آنیی
یک ذوق بودیی تو اگر یک اباییی - یک نوع جوشییی چو یکی قازغانیی
زین جوش در دوار اگر صاف گشتیی - چون صاف گشتگان تو بر این آسمانیی
گویی به هر خیال که جان و جهان من - گر گم شدی خیال تو جان و جهانیی
بس کن که بند عقل شدست این زبان تو - ور نی چو عقل کلی جمله زبانیی
بس کن که دانش ست که محجوب دانشست - دانستیی که شاهی کی ترجمانیی

بزم و شراب لعل و خرابات و کافری - ملک قلندرست و قلندر از او بری

گویی قلندرم من و این دلپذیر نیست - زیرا که آفریده نباشد قلندری
تا کی عطارد از زحل آرد مدبری - مریخ نیز چند زند زخم خنجری
تا چند نعل ریز کند پیک ماه نیز - تا چند زهره بخش کند جام احمری
تا چند آفتاب به تف مطبخی کند - بازار تنگ دارد بر خلق مشتری
تا چند آب ریزد دولاب آسمان - تا چند آب نشف کند برج آذری
تا چند شب پناه حریفان بد شود - تا چند روز پرده درد بر مستری
تا چند دی برآرد از باغ ها دمار - تا کی بهار دوزد دیباج اخضری
زین فرقت و غریبی طبعم ملول شد - ای مرغ روح وقت نیامد که برپری
وین پر درشکسته پرخون خویش را - سوی جناب مالک و مخدوم خود بری
اندر زمین چه چفسی نی کوه و آهنی - زیر فلک چه باشی نی ابر و اختری
زان حسن آبدار چو تازه کنی جگر - نی آب خضر جویی نی حوض کوثری
ای آب و روغنی که گرفتار آمدی - با آنچ در دلست نگویی چه درخوری

آن دل که گم شده ست هم از جان خویش جوی - آرام جان خویش ز جانان خویش جوی

اندر شکر نیابی ذوق نبات غیب - آن ذوق را هم از لب و دندان خویش جوی
دو چشم را تو ناظر هر بی نظر مکن - در ناظری گریز و ازو آن خویش جوی
نقلست از رسول که مردم معادنند - پس نقد خویش را برو از کان خویش جوی
از تخت تن برون رو و بر تخت جان نشین - از آسمان گذر کن و کیوان خویش جوی
برقی که بر دلت زد و دل بی قرار شد - آن برق را در اشک چو باران خویش جوی
انبان بوهریره وجود توست و بس - هر چه مراد توست در انبان خویش جوی
ای بی نشان محض نشان از کی جویمت - هم تو بجو مرا و به احسان خویش جوی