فهرست کتاب


دیوان شمس تبریزی «غزلیات»

مولانا جلال الدین محمد بلخی‏

گر گریزی به ملولی ز من سودایی - روکشان دست گزان جانب جان بازآیی

زین خیالی که کشان کرد تو را دست بکش - دست از او گر نکشی دست پشیمان خایی
رو بدو آر و بگو خواجه کجا می کشیم - ک آسمان ماه ندیده ست بدین زیبایی
رایگان روی نموده ست غلط افتادی - باش تا در طلب و پویه جهان پیمایی
گنده پیر است جهان چادر نو پوشیده - از برون شیوه و غنج و ز درون رسوایی
چو بدان پیر روی بخت جوانت گوید - سرخر معده سگ رو که همان را شایی
لا یغرنک سد هوس عن رایی - کم قصور هدمت من عوج الا رآ
اشتهی انصح لکن لسانی قفلت - اننی انصح بالصمت علی الاخفا
این همه ترس و نفاق و دودلی باری چیست - نه که در سایه و در دولت این مولایی
بیم از آن می کندت تا برود بیم از تو - یار از آن می گزدت تا همه شکر خایی
شمس تبریز نه شمعی است که غایب گردد - شب چو شد روز چرا منتظر فردایی

نیستی عاشق ای جلف شکم خوار گدای - در فروبند و همان گنده کسان را می گای

کار بوزینه نبوده ست فن نجاری - دعوی یافه مکن یافه مگو ژاژ مخای
عاشقی را تو کیی عشق چه درخورد توست - شرم دار ای سگ زن روسبی آخر ز خدای

در دلت چیست عجب که چو شکر می خندی - دوش شب با کی بدی که چو سحر می خندی

ای بهاری که جهان از دم تو خندان است - در سمن زار شکفتی چو شجر می خندی
آتشی از رخ خود در بت و بتخانه زدی - و اندر آتش بنشستی و چو زر می خندی
مست و خندان ز خرابات خدا می آیی - بر شر و خیر جهان همچو شرر می خندی
همچو گل ناف تو بر خنده بریده ست خدا - لیک امروز مها نوع دگر می خندی
باغ با جمله درختان ز خزان خشک شدند - ز چه باغی تو که همچون گل تر می خندی
تو چو ماهی و عدو سوی تو گر تیر کشد - چو مه از چرخ بر آن تیر و سپر می خندی
بوی مشکی تو که بر خنگ هوا می تازی - آفتابی تو که بر قرص قمر می خندی
تو یقینی و عیان بر ظن و تقلید بخند - نظری جمله و بر نقل و خبر می خندی
در حضور ابدی شاهد و مشهود تویی -بر ره و ره رو و بر کوچ و سفر می خندی
از میان عدم و محو برآوردی سر - بر سر و افسر و بر تاج و کمر می خندی
چون سگ گرسنه هر خلق دهان بگشاده ست - تویی آن شیر که بر جوع بقر می خندی
آهوان را ز دمت خون جگر مشک شده ست - رحمت است آنک تو بر خون جگر می خندی
آهوان را به گه صید به گردون گیری - ای که بر دام و دم شعبده گر می خندی
دو سه بیتی که بمانده ست بگو مستانه - ای که تو بر دل بی زیر و زبر می خندی