کدامیک شومتر بودیم؟
روزی طاهر بن حسین که یک چشم او معیوب بود بهر شکار می رفت. از قضا به نزدیکی دروازه، مردی را دید که به شهر می آمد و او نیز یک چشم بود. طاهر این معنا را به فال بد گرفت و بفرمود که او را زندانی کنید تا ما باز گردیم. طاهر که از شکار برگشت، صید بسیار با خود داشت و زمانی که به دروازه شهر رسید، آن بیچاره ندا داد که: ای پادشاه! دیدار کدامیک از ما بر دیگری امروز شوم تر بود؟ من روی تو دیدم و در بند شدم و تو روی من دیدی و خداوندت این چنین به تو روزی داد. طاهر خندید و انعامش بخشید.(1286)