الف) تقسیمى براى عبادت:
در نگرشى عام و فراگیر مىتوان عبادت را به دو قسم تقسیم كرد:
1. عبادت به معناى خاص كه عبارت است از افعال عبادى، از قبیل نماز، روزه و حج و...
2. عبادت به معناى عام كه عبارت است از هر كار خوبى كه به قصد اطاعت خداوند متعال انجام مىگیرد. در این تعریف حتى خوردن، نشستن، برخاستن و صحبت كردن و سایر كارهایى كه خداوند متعال آنها را نیكو شمرده است و به قصد اطاعت او نیز انجام مىگیرند، عبادتند. پس براى اینكه عمر انسان صرف راه صحیحى گردد و بیهوده نگذرد و سرمایهاش را نبازد باید سعى كند كه هر چه بیشتر لحظههاى عمرش در عبادت خداوند ـ چه به معناى خاصش و چه به معناى عامش ـ صرف شود. یا آنچه در شرع مقدس به عنوان عبادت تشریع شده انجام بدهد و یا وظایف و افعال توصلى را سعى كند به قصد قربت انجام بدهد.
﴿صفحه 210 ﴾
اگر كارى كوچك و یا بزرگ از انسان سر بزند و در این كادر نگنجد، یعنى عنوان عام و یا خاص عبادت بر آن صدق نكند، لغو است و در روز قیامت موجب حسرت انسان مىشود. اگر العیاذباللّه، گناه باشد كه موجب خسران دنیا و آخرت و عذاب ابدى مىشود و اگر گناه نباشد و مباح و یا مكروه باشد، به هر حال سرمایه انسان از كف رفته، صرف چیزى شده كه نفعى براى او ندارد. در شرع به انجام بسیارى از كارهاى ذاتاً مباح سفارش شده است كه همین تشویق و سفارشها باعث مىشود انسان آنها را انجام بدهد، حال اگر آن كارها به قصد اطاعت همان امرى كه به آنها تعلق گرفته انجام گیرند، عبادت مىشوند.
با توجه به آن نگرش اسلامى و قرآنى، در ارتباط با زندگى انسان، هدف از زندگى و راه سعادت و اعمال و رفتار او طبیعى است كه دعوت اسلام به این باشد كه انسان هر چه بیشتر و بهتر عبادت كند: از نظر كمّیّت و مقدار، همه كارهایى كه انسان انجام مىدهد عبادت مىشود و در واقع عبادت چنان گستردگى و دامنهاى مىیابد كه سراسر زندگى انسان را فرا مىگیرد.
اما از نظر كیفیت (كیفیت عبادت به نیّت و معرفت انسان بستگى دارد.) هر قدر معرفت انسان به خداوند بیشتر گردد، هر چه محبت او به خداوند فزونى گیرد، قصد او در انجام عبادت خالصتر گردد و بیشتر در هنگام انجام عبادت حضور قلب داشته باشد، كیفیت عبادت بالاتر مىرود: گاهى دو ركعت نماز مختصر كه با كیفیت خوب انجام مىگیرد، ثوابش از هزاران نماز بیشتر است. این چیزى است كه همه مىدانیم و بدان جهت اسلام ما را بدان توجه داده است كه هر چه بیشتر سعى كنیم كارهایمان رنگ خدایى بیابد و زندگىمان سراسر بندگى خدا گردد؛ چون كمال انسان در بندگى خداست. پیامبر(صلى الله علیه وآله)مىفرمایند:
«أَفْضَلُ النّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبادَةَ فَعانَقَها وَ أَحَبَّها بِقَلْبِهِ وَ باشَرَها بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَها فَهُوَ لا یُبالى عَلى ما أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْیا عَلى عُسْر أَمْ عَلى یُسْر»(191)
ارزشمندترین مردم كسى است كه به عبادت عشق مىورزد، عبادت را در آغوش
﴿صفحه 211 ﴾
مىكشد و قلباً آن را دوست داشته، اعضا و جوارحش را به آن مشغول مىكند و همه همّ و سعى خود را متوجه آن مىكند و به این ترتیب به راحتى یا ناراحتى دنیا اهمیت نمىدهد.
با توجه به آنچه ذكر شد، طبیعى است كسى كه براى انسان چنین هدفى را در نظر گرفته، براى او چنین میدانى را فراهم ساخته كه به همه كارهایش رنگ عبادت و خدایى ببخشد، همه وسایلى را كه مردم به كمك آنها بهتر و بیشتر مىتوانند خداوند را عبادت كنند و به او نزدیك شوند فراهم مىسازد؛ چون خداوند متعال رحمتش از همه بیشتر است و بیش از دیگران مىخواهد كه بندگانش به او نزدیك شوند. همان طورى كه وجودش و علمش نامتناهى است، خیرخواهىاش نیز نامتناهى است. همه اوصاف الهى نامتناهى است، همچنین اراده او به اینكه كار خیر بكند نامتناهى است؛ محبتى كه به بندگانش دارد نیز حد و حصرى ندارد. كسى كه چنین رحمت بىپایانى دارد و اینقدر خیر بندگانش را مىخواهد، در مقام تشریع دستوراتى مىدهد كه بندگان بیشتر بتوانند به او نزدیك شوند. از این جهت تشریع احكام، عبادات چه واجب و چه مستحب و نیز تعیین كیفیت و آداب آنها همه الطاف الهى است. خداوند متعال مىخواهد ما به كمال و سعادت درخور خود برسیم و تكامل بیشترى بیابیم از اینروى تكویناً و تشریعاً وسایل لازم را فراهم ساخته است.
ب) نماز، اوج بندگى و تقرب به معبود:
درمقام تكوین، خداوند هر چه به بندگانش لطف بیشترى داشته باشد، توفیق بیشترى مىدهد كه وظایف و عبادات را انجام دهند كه البته آنچه خداوند انجام مىدهد گزاف نیست و تابع قوانین خاص الهى است. در مقام تشریع، تشویق مىكند و احكامى را تشریع مىكند كه مردم با انجام آنها بیشتر به او نزدیك شوند. از جمله نماز را تشریع كرده كه بهترین وسیله براى تقرب به خداوند است؛ چنانكه معصوم فرموده است:
«الصَّلوةُ قُرْبانُ كُلِّ تَقِىٍّ»(192) نماز وسیله تقرب هر مؤمن با تقوایى است.
﴿صفحه 212 ﴾
البته باید توجه داشت كه صورت و ظاهر نماز قربان و قرب به خداوند نیست، بلكه حقیقت و باطن نماز موجب قرب به خداوند است و از نظر آیات و روایات حقیقت نماز مقصود اصلى است نه صورت آن. خداوند مىفرماید:
«أَقِمِ الصَّلوةَ لِذِكْرى»(193) نماز را براى یاد من بپاى دار.
(در این آیه تعبیر «اقامه» با حقیقت نماز تناسب دارد،نه صورت آن.) ونیز خداوند مىفرماید:
«وَ أَقِمِ الصَّلوةَ إِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْكَرِ...»(194)
نماز را بجاى آر، همانا نماز اهل نماز را از هر كار زشت و منكر باز مىدارد.
علامه طباطبایى(رحمه الله) مىفرماید: سیاق آیه شاهد بر این است كه مراد از بازداشتن نماز از فحشاء، بازداشتن طبیعت نماز از فحشاء و منكر است. خواهى گفت: چطور نماز از فحشاء و منكر نهى مىكند؟ در جواب مىگوییم: اگر بنده خدا در هر روز پنج بار نماز را بجا آورد و همه عمر این كار را ادامه دهد و بخصوص اگر آن را همه روزه در جامعهاى صالح بجا آورد و افراد آن جامعه نیز مانند او همه روزه بجا آورند و مثل او به آن اهتمام ورزند، طبعاً آن نماز با گناهان كبیره سازش ندارد. آرى توجه به خداوند از در بندگى، آنهم در چنین محیط و در چنین افرادى، باید انسان را از هر معصیتى و هر عملى كه ذوق دینى آن را شنیع مىداند، از قبیل قتل نفس، تجاوز به جانها و مال ایتام و زنا باز دارد. بلكه نه تنها از ارتكاب آنها، حتى از فكر آنها نیز جلوگیرى كند. براى اینكه نماز مشتمل است بر ذكر خداوند و این ذكر، اولا ایمان به وحدانیت خداى تعالى، رسالت و جزاى روز قیامت را به نمازگزار تلقین مىكند و به او مىگوید كه خداى خود را به اخلاص مخاطب قرار داده، از او استعانت بجو و درخواست كن كه تو را به صراط مستقیم هدایت كند؛ همچنین از ضلالت و غضبش به او پناه ببر. ثانیاً او را وادار مىكند كه با روح و بدن خود متوجه ساحت عظمت و كبریایى خدا شده، پروردگار خویش را با حمد، ثنا، تسبیح و تكبیر یاد آورد.(195)
﴿صفحه 213 ﴾
اما از نظر روایات، از پیامبر(صلى الله علیه وآله) روایت شده كه ذات اقدس حق به نمازى كه در آن نمازگزار قلبش را با بدنش هماهنگ نسازد و دلش نزد آن نماز نباشد نمىنگرد. پر واضح است كه این روایت به حقیقت نماز اشاره دارد كه همان ذكر و یاد خداوند است؛ چرا كه ذكر و یاد خداوند هدف عبادت است و دل را جلا و صفا مىدهد و آن را آماده پذیرش تجلیات الهى مىكند. حضرت على(علیه السلام)درباره یاد حق كه روح عبادت است چنین مىفرماید:
«إِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ وَ تَعالى جَعَلَ الذِّكْرَ جَلاءً لِلْقُلُوبِ، تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَ تَنْقادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعانَدَةِ»(196)
خداوند متعال ذكر و یاد خود را صیقل و روشنایى دلها قرار داد كه به سبب آن( اوامر و نواهى او را) بعد از كرى مىشنوند و بعد از تاریكى(نادانى) مىبینند و بعد از دشمنى و ستیزگى فرمانبردار مىگردند.
در ادامه مىفرماید:
«همواره براى خداوند ـ كه نعمتها و بخششهایش والاست ـ در پارهاى از زمان بعد از پاره دیگر و در روزگارانى كه آثار شرایع در آنها گم گشته، بندگانى است كه در اندیشههایشان با آنان راز مىگوید و در حقیقت عقلهایشان با آنها سخن مىگوید.»
باز با توجه به حقیقت نماز و اهمیت آن است كه على(علیه السلام) در گرماگرم جهاد و مبارزه با دشمن، در جنگ صفّین به خورشید مىنگرد كه اگر وقت نماز ظهر فرا رسید به نماز ایستند. ابن عباس مىگوید: چه مىكنید؟ حضرت در جواب مىفرمایند:
«أَنْظُرُ إِلى الزَّوالِ حَتّى نُصَّلى»
( به آسمان) مىنگرم تا وقت زوال خورشید فرا رسد و نماز بخوانیم.
ابن عباس مىگوید: آیا اكنون وقت نماز خواندن است؟ اكنون جنگ و مبارزه فرصتى براى نماز باقى ننهاده است. حضرت در جواب مىفرمایند:
﴿صفحه 214 ﴾
«عَلى ما نُقاتِلُهُمْ؟ إِنَّما نُقاتِلُهُمْ عَلى الصَّلوةِ»(197)
مگر ما براى چه با آنان مىجنگیم؟ ما براى نماز با آنها مىجنگیم!
آرى نماز در نظر على(علیه السلام) از چنان والایى و عظمتى برخوردار است كه هیچ چیز موجب نمىگردد او از نماز روى گرداند. بعلاوه دنیاى عبادت در نظر او، آكنده از لذّت است، لذّتى كه با لذّتهاى مادّى قابل مقایسه نیست، در نظر او، دنیاى عبادت سراسر روشنى است و تیرگى و كدورت و اندوه ندارد و عبادت یكسره صفا و خلوص است. از نظر او خوشبخت كسى است كه به این دنیاى بىانتها پا نهد كه با تبسم جانبخش آن روح خویش را نوازش دهد، چرا كه كسى كه به این دنیاى بىكرانه گام سپرد، دیگر دنیا در نظرش كوچك و حقیر مىگردد و حتى حاضر نمىشود در هنگام مبارزه با دشمن نماز را ترك گوید؛ چون او همه چیز را براى نماز مىخواهد و نماز را براى این مىخواهد كه نجواى با خداوند و گفتگوى با اوست.
على(علیه السلام) در نامهاى به عثمان بن حنیف انصارى مىنویسد:
«خوش باد بر نفسى كه آنچه پروردگارش بر او واجب كرده بهجاى آورد و سختى و دشوارى را به جان خرد و در شب از خواب دورى گزیند، تا آنگاه كه خواب و سستى بر او غلبه كند و زمین را فرش ساخته، دستش را بالش قرار دهد. در گروهى كه ترس بازگشت (روز رستاخیز) چشمهایشان را بیدار داشته، پهلوهایشان را از خوابگاه دور ساخته، لبهایشان به ذكر و یاد پروردگارشان آهسته گویاست و به فراوانى استغفار، گناهانشان (به مانند ابرهاى پراكنده) پراكنده شده است (همانا آنان حزب و گروه خدایند، بدانید كه حزب خدا رستگارند. مجادله/22.)(198)
ج) فلسفه تشریع مقدمات و عوامل توجه دهنده به نماز:
با توجه به اهمّیت نماز و نقش آن در سلامت فرد و جامعه، خداوند متعال براى بهتر انجام
﴿صفحه 215 ﴾
گرفتن آن مقدماتى قرار داده، آدابى براى آن تعیین كرده است تا هر چه بیشتر بندگان به یاد او بیفتند و اهمّیت عبادت او را درك كنند. براى اینكه انسان بخواهد كار خیرى انجام دهد، اول باید بداند كه آن كار خیر است و سپس به یاد آن كار نیز بیفتد. ما به نیكى بسیارى از كارها واقفیم، اما به موقع انجام آنها را فراموش مىكنیم. از این جهت براى اینكه ما نماز را فراموش نكنیم، خداوند متعال مقدمات و تمهیداتى فراهم ساخته است، مثلا اذان را تشریع كرده: یك بار نماز را واجب كرد و تاكید كرد كه حتماً آن را انجام دهید و از ترك آن دورى جویید. علاوه بر این، عبادت دیگرى را به نام اذان تعیین كرد كه مقدمه و یادآور نماز است و فرمود اذان را بلند بگویید؛ براى اینكه دیگران به نماز و فرارسیدن وقت آن توجه یابند و انگیزهاى در آنان جهت برپاى داشتن نماز پدید آید. گر چه اصل تشریع نماز و آیات و روایاتى كه در زمینه آن وارد شده، همه به انسان كمك مىكنند كه مقام نماز را دریابد، اما وقتى، به هنگام نماز، صداى اذان بلند مىشود، توجه مردم به وقت نماز و اهمّیت آن جلب مىگردد و این عامل مؤثرى است جهت توجه مردم به نماز.
حتى بسیارى از كسانى كه خواندن نماز در اول وقت برایشان ملكه شده است، وقتى گرم انجام كار مىشوند چه بسا از انجام نماز غافل مىگردند و یادشان مىرود كه وقت نماز فرا رسیده است، اما وقتى صداى اذان بلند شود، خواه ناخواه به نماز توجه پیدا مىكنند. پس حكمت تشریع اذان و تاكید بر بلند گفتن آن، تذكار و توجه دادن دیگران به نماز است و در نتیجه، خود وسیلهاى است براى دعوت دیگران به انجام عبادت در اول وقت.
امام صادق(علیه السلام) درباره فضیلت نماز اول وقت مىفرمایند:
«إِذا صَلَّیْتَ صَلاةَ فَریضَة فَصَلِّها لِوَقْتِها صَلاةَ مُوَدِّع یَخافُ أَنْ لایَعُودَ إِلَیْها أَبَداً»(199)
هر گاه خواستى نماز واجب بخوانى، به مانند نماز كسى كه گاه وداع او با دنیا فرا رسیده است و مىترسد كه دیگر فرصتى براى انجام نماز نداشته باشد، آن را در اول وقت بهجاى آور.
﴿صفحه 216 ﴾
همچنین از ابن مسعود نقل شده است كه:
«سَأَلْتُ رَسُولَ اللّه(صلى الله علیه وآله) أَىُّ الْأَعْمالِ أَحَبُّ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ؟ قالَ: الصَّلوةُ لِوَقْتِها»(200)
از رسول اللّه سئوال كردم، كدام یك از اعمال نزد خداوند بهتر و محبوبتر است؟ فرمود: (محبوبترین اعمال نزد خداوند) نماز در اول وقت است.
باز براى تشویق بیشتر مردم به عبادت و ایجاد روح عبادت و بندگى در مردم، خداوند متعال زمانها و مكانهاى خاصى را براى تشویق به نماز و یادآورى آن معیّن كرده است. مثلا شب و روز جمعه را براى عبادت معیّن كرده كه نفس توجه به روز جمعه و اینكه چنین روزى اختصاص به عبادت دارد، انسان را به یاد انجام عبادت و كنارهگیرى از انجام كارهاى بیهوده مىاندازد. همچنین فضیلتى كه خداوند براى ماه ذیقعده و دهه اول ذیحجه قرار داده است، خود یادآور عبادت خداست؛ چرا كه در این چهل روز حضرت موسى(علیه السلام) به دعوت خداوند متعال در كوه طور به عبادت مشغول گشت. خداوند در این باره مىفرماید:
«وَ وَاعَدْنَا مُوسىَ ثلثِینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْر فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَةً وَ قَالَ مُوسَى لاَِخِیهِ هرُونَ اخْلُفْنِى فِى قَوْمِى وَ أَصْلِحْ وَ لاَ تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ»(201)
و با موسى سى شب وعده نهادیم، چون پایان یافت ده شب دیگر بر آن افزودیم تا آنكه زمان وعده به چهل شب تكمیل شد. موسى به برادر خود هارون گفت: تو جانشین من و پیشواى قوم من باش و راه اصلاح پیش گیر و از تبهكاران پیروى مكن.
چهل روزى كه موسى در كوه طور به عبادت سپرى كرد، به «اربعین كلیمیّه» مشهور است و اهل سیر و سلوك اهمیت فراوانى براى آن قائلند و آداب و دستورات خاصى را براى آن ذكر كرده اند و در آن بیشتر به عبادت مىپردازند؛ چه اینكه در منابع روایى ما براى «اربعین» ویژگى خاص ذكر شده، مثلا در روایتى وارد شده كه:
﴿صفحه 217 ﴾
«مَنْ أَخْلَصَ لِلِّهِ أَرْبَعینَ یَوْماً فَجَّرَ اللّهُ یَبابیعَ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلى لِسانِهِ»(202)
كسى كه چهل روز براى خداوند متعال خالص گردد، خداوند چشمههاى حكمت را از قلبش بر زبانش جارى مىكند.
(یا براى چهل روز عبادت و یا حفظ چهل حدیث و از این قبیل ثمرات فراوانى ذكر كردهاند.)
همچنین روزهاى مبارك، اعیاد، شبهاى احیا و ماه رمضان از امتیازاتى برخوردار گردیدهاند تا استفاده از آنها و درك آن موقعیتهاى زمانى مردم را بیشتر به یاد خداوند آورد و بیشتر به عبادت بپردازند و به یادشان بماند كه سعادت آنها در بندگى خداوند و عبادت اوست و شایسته نیست كه انسان از خداوند روى برتابد و به غیر او روى آورد.
ما در خلوت به روى خلق ببستیم *** از همه باز آمدیم و با تو نشستیم
هرچه نه پیوند یار بود بریدیم *** و آنچه نه پیمان دوست بود شكستیم
در همه چشمى عزیز و نزد تو خواریم *** در همه عالم بلند و پیش تو پستیم