نكوهش طعن به دیگران و زخمزبان زدن
از جمله صفات ناپسندى كه پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر مىشمارند، طعن به دیگران و نیشدار بودن زبان است. آزردن مؤمن با حرفهاى نیشدار و زننده، زخمزبان نامیده مىشود كه شخص سعى مىكند شكستها و ضعفهاى دیگرى را به رخ او بكشد و با اینكار قلبش را مىآزارد. بجاست
﴿صفحه 200 ﴾
كه انسان درصدد دلجویى دیگران باشد و اگر در زندگى براى آنها شكستهایى پیش آمده، سعى كند با سخنان خود مرهم بر زخم دلشان نهد، نه اینكه آنان را مستوجب و مستحق آن پیشامدها و خسارتها بداند و با زخمزبان دلشان را ریش سازد؛ على(علیه السلام) مىفرمایند:
«حَدُّ اللِّسانِ أَمْضى مِنْ حَدِّ السَّنانِ»(180)
تیزى و برندگى زبان از تیزى نیزه بیشتر است.
منشأ نیشدار بودن سخن، عداوت و كینهتوزى و گاهى حسادت است كه طعنهزن را وا مىدارد كه وقتى با دیگرى حرف مىزند سخنانش نیشدار و گزنده باشد. ممكن است ظاهر سخن و محتواى آن حق باشد، اما آن را به صورت گزنده و زننده بیان مىكند كه موجب رنجش و ناراحتى طرف مىشود. وقتى با دیگرى مباحثه مىكند، اگر طرف در ارائه مطلب اشتباه كند، مىتواند آن را با زبان نرم به او تفهیم كند كه فلان عبارت را درست نخواندى و فلان مطلب را درست بیان نكردى؛ اما گاهى در لفافهاى گزنده و با نیش زبان به او تفهیم مىكند. اگر انسان در پى توجه دادن دیگرى به اشتباه و عیبش باشد، باید به زبانى بگوید كه در او اثر كند و به گونهاى به او تفهیم كند كه بپذیرد و سر لج نیفتد، نه اینكه باعث گردد او بر اشتباهش پافشارى كند و علاوه بر اشتباه اوّل، بر اثر لجاجت، اشتباه دوم را نیز مرتكب شود كه در نتیجه شیوه نادرستِ بیان اشتباه و نقص، در سراشیبى جهل و لجاجت بیفتد و اصلاحش دشوار گردد.
برخى در مقام امر به معروف و نهى از منكر طورى رفتار مىكنند كه نه تنها طرف را اصلاح نمىكنند و به معروف نمىكشانند، بلكه با شیوه بد نصیحتگرى و چه بسا با ملامت و سرزنش و گاه تكرار ملامت و سرزنش، او را به منكر دیگرى نیز وا مىدارند، از این رو على(علیه السلام) مىفرمایند:
«إِیّاكَ أَ نْ تُعاتِبَ فَیَعْظُمَ الذَّنْبُ وَیَهُونَ الْعَتْبُ»(181)
از ملامت و سرزنش بپرهیز كه گناه را بزرگ جلوه مىدهد و ملامت را بىاثر مىسازد.
﴿صفحه 201 ﴾
یا در نكوهش افراد و تكرار ملامت و سرزنش مىفرمایند:
«أَلاِْفْراطُ فِى الْمَلامَةِ یَشُبُّ نیرانَ اللِّجاجِ»(182)
زیادهروى در ملامت و سرزنش، آتش لجاجت را شعلهور مىكند.
«إِیّاكَ أَنْ تُكَرِرَ الْعَتْبَ فَإِنَّ ذلِكَ یُغرى بِالذَّنْبِ وَیُهَوِّنُ بِالْعَتْبِ»(183)
از توبیخ مكرر پرهیز كن، چه آنكه تكرار سرزنش گناهكار را در اعمال ناپسندش جرى و جسور مىكند، بعلاوه ملامت را پست و بىاثر مىسازد.
پس وقتى مىخواهید ضعف كسى را به او یادآور شوید با خوشرویى و مهربانى و دلسوزى با او روبرو شوید، نه اینكه زبانتان به مانند عقرب، نیش داشته باشد. به گونهاى سخن بگویید كه آن شخص درصدد جبران ضعف خود برآید والا اگر به او بگویید تو اشتباه كردى، نمىفهمى و سخنانى از این قبیل، طبیعى است كه خوشش نمىآید و ناراحت مىگردد، چه اینكه اگر ما خودمان را جاى او بگذاریم، وقتى با آن لحن زننده با ما سخن بگویند آیا ناراحت نمىشویم؟ هر انسانى وقتى با او نسنجیده سخن بگویند، به او توهین كنند و یا با درشتى با او سخن گویند ناراحت مىشود و برخورد مشابه آن از خود نشان مىدهد، مگر اینكه از چنان تقوایى برخوردار باشد كه بزرگوارانه سكوت كند و جواب ندهد.
پس وقتى ما برخورد ناشایسته و درشتى را نمىپسندیم چگونه توقع داریم با سخنان نیشدار دیگرى را وادار به اصلاح كنیم. ما در همه حال باید در اندیشه نیكى و خوبى به دیگران باشیم و سخن و رفتارمان بیانگر اخلاق نیكوى انسانى باشد كه بدان متصف شدهایم؛ چنانكه سعدى مىگوید:
آن كس كه به دینار و درم خیر نیندوخت *** سرْ عاقبت اندر سرِ دینار و درم كرد
خواهى كه متمتع شوى از دنیى و عقبى *** با خلق كرم كن چو خدا با تو كرم كرد.
نكوهش مراء و پافشارى بر سخن خویش
چهارمین ویژگى ناپسندى كه پیامبر(صلى الله علیه وآله) ذكر مىكنند، مراء و پافشارى بر خطاست: مراء یعنى
﴿صفحه 202 ﴾
رد كردن سخن دیگرى و اثبات برترى خود، بدینسان كه وقتى انسان اشتباهى مىكند حاضر نمىشود به اشتباه خود اعتراف كند و سخن خود را با مطلب نادرست دیگرى توجیه مىكند و درصدد ترمیم آن برمىآید و این كار مرتباً انجام مىگیرد؛ چون هر بار كه انسان بر اشتباه خود پاى مىفشرد، طرف مقابل نیز كه مىنگرد دیگرى مطلب باطلى را حق جلوه مىدهد در رد سخن او پافشارى مىكند.
وقتى روحیه جدال و مراء در انسان ایجاد شد همواره تلاش مىكند حرف خود را بر كرسى بنشاند و این روحیه از خودپسندى و خودخواهى ناشى مىگردد: یعنى انسان نمىخواهد بگوید اشتباه كردم و اعتراف به اشتباه را موجب پایین آمدن شأن و مرتبه خود مىداند. او با اینكه مىداند اشتباه كرده، نمىخواهد دیگران بفهمند كه اشتباه كرده است، از این جهت وقتى مطلب را توضیح مىدهند و او را متوجه اشتباه خود مىسازند با یكدندگى رد مىكند و سخن خود را حق جلوه مىدهد و مىگوید آنچه من گفتم درست است!
شكى نیست كه مراء از آزار به دیگران و برانگیختن خشم و اعتراض طرف مقابل خالى نیست، از این جهت مراء موجب مىگردد كه مراءكنندگان به جان هم افتند و هركس تلاش كند كه حرف خود را برترى بخشد؛ از این جهت پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمودند:
«ذَرُوا الْمِراءَ فَإِنَّهُ لاتُفْهَمُ حِكْمَتُهُ وَلا تُؤْمَنُ فِتْنَتُهُ»(184)
مراء را كنار نهید كه حكمت آن آشكار نیست (یعنى حكمتى در آن نیست) و كسى از شر آن ایمن نیست.
مراء و پافشارى بر سخن نادرست خود، صفت نادرستى است و متأسفانه بعضى از اهل علم نیز به آن آلوده مىگردند. در هنگام بحث وقتى رأى غلطى مطرح مىكند، بر رأى خود پافشارى مىكند و اگر بخواهد تسلیم رفیقش شود، احساس شكست مىكند، بخصوص اگر شخص سومى نیز ناظر گفتگو باشد كه براى حفظ آبروى خود بیشتر تلاش مىكند و از حرف خود دفاع مىكند؛ بخصوص اگر آن شخص سوم مریدش نیز باشد! بالاخره همه اینها انگیزه مىشوند كه انسان تن به حق ندهد و ناحق را بر حق ترجیح دهد.
﴿صفحه 203 ﴾
با توجه به آفاتى كه در نتیجه لجاجت و مراء متوجه انسان مىگردد، جا دارد كه انسان به مبارزه با این خصیصه همت گمارد. از جمله آفاتى كه مراء در پى دارد وادار گشتن انسان به ارائه نظریههاى غیر واقعى است.
على(علیه السلام) مىفرمایند:
«أَللِّجاجُ یُفْسِدُ الرَّاىَ»(185)
پافشارىهاى لجوجانه رأى انسان را فاسد مىكند (و او را به اظهار نظرهاى غیر واقعى وا مىدارد.)
از جمله آفات مراء كه در كلام على(علیه السلام) ذكر گشته است، بیمار گشتن روح انسان است:
«أَللِّجاجُ یُشینُ الْعَقْلَ»(186) لجاجت وجدال روح را معیوب مىكند.
از جمله آفاتى كه در كلام على(علیه السلام) آمده زوال فكر و اندیشه از انسان است:
«أَللَّجوُجُ لا رَأْىَ لَهُ»؛(187) ستیزهكار و لجوج داراى رأى (و نظر صحیح) نیست.
اما راه علاج و مبارزه با مراء و پافشارى بر نظر نادرست خود به این است كه كِبرى را كه موجب مىگردد اظهار فضل كند، از درون خود ریشهكن سازد و بداند كه مراء موجب كدورت و دشمنى مىشود و الفت و برادرى را از بین مىبرد. همچنین زیبنده دانشجویان است كه سعى كنند مراء و جدال را كنار نهند و رویه ضد آن را پیش گیرند و همواره تسلیم سخن حق شوند و گفتار و سخن نیك داشته باشند، كه در نتیجه روحیه بزرگوارى و حقپذیرى ملكه آنان گردد و خصیصه مراء و جدال از دلشان ریشهكن شود.
براى كنار نهادن مراء و جدال، انسان باید به خود بقبولاند كه هر كس، خواه ناخواه، دچار اشتباه و لغزش مىشود و چنان نیست كه همه انسانها مصون از اشتباه باشند. تنها معصومین مصون از اشتباهند و دیگر افراد ممكن است اشتباه كنند، یا در بیان و نقل چیزى اشتباه مىكنند و یا در فهم و درك آن. این چیز دور از انتظارى نیست و براى همه رخ مىدهد، پس نباید عیب تلقى گردد. البته انسان باید سعى كند كمتر اشتباه كند، بخصوص
﴿صفحه 204 ﴾
براى درس و مباحثه بیشتر مطالعه كند تا كمتر اشتباه كند، ولى اگر اشتباهى كرد نباید آن را عیب بزرگى براى خود تلقى كند و فكر كند آبرویش ریخته شد و شكست خورد.
در درجه دوّم وقتى فهمید اشتباه كرد، فوراً به اشتباه خود اعتراف كند و بگوید من اشتباه كردم و حق با شماست. البته در دفعه اول سخت است كه به اشتباه خود اعتراف كند، اما پس از آن وقتى شیرینى اعتراف به اشتباه را درك كرد و فهمید كه اشتباه در نظر و رأى، عیب نیست، برایش آسان مىگردد. پیش خود مىگوید: من انسانم و انسان مصون از اشتباه نیست و گاهى من اشتباه مىكنم و دیگرى درست مىفهمد و گاهى بالعكس. چه خوب است از رفیقش كه او را متوجه اشتباهش كرد و راه صحیح و نظر صحیح را به او نموده است تشكر كند و به صرف سكوت در برابر او اكتفا نكند، چون اگر ما بخواهیم از ویژگى مراء و جدال و آفات آن نجات یابیم، باید سعى كنیم نقطه مقابل آن را پیش گیریم و نقطه مقابل مراء، اعتراف به اشتباه است. به دوستش بگوید: شما خیلى خوب مطلب را دریافتید و من متوجه نبودم. در نتیجه این برخورد شیرین و شایسته، نه تنها احساس شكست و كمبود نمىكند، بلكه این برخورد مناسب زندگىاى شیرین آكنده از جوّ تفاهم و صمیمیت به ارمغان مىآورد و انسان بیشتر در دل دیگران جاى مىگیرد و بیشتر به حرف او اعتماد مىكنند.
اگر انسان سعى كند حرفهاى اشتباه خود را توجیه كند و سرپوش بر اشتباهش بنهد، اعتماد دیگران از او سلب مىگردد و وقتى حرف حسابى و درستى نیز زد به آن توجه نمىكنند. اما وقتى به اشتباه خود اعتراف كرد و تسلیم نظر صحیح دیگرى شد، به حرفهاى او اعتماد مىكنند، چون مىدانند كه او سرسرى حرف نمىزند و در نتیجه این رفتار، موقعیت اجتماعى او نیز بهتر مىشود. البته مؤمن نباید به موقعیت اجتماعى بهتر دلخوش باشد، اما آن رفتار و تسلیم در برابر حق چنین آثارى نیز در پى دارد. هم اعتماد دیگران به او بیشتر مىشود، هم محبوب آنان مىگردد و نیز موقعیت اجتماعى بهترى نیز پیدا مىكند؛ بعلاوه از آن اخلاق زشت و ناپسند نیز نجات مىیابد. گرچه به هیچ یك از آنها نباید دل بست: باید به خدا دل بست و به آنچه مرضىّ اوست و در هر كار باید انگیزه انسان جلب رضاى خداوند متعال باشد و آن آثار، منافع جنبى رفتار مؤمن است.
﴿صفحه 205 ﴾
درس سى و چهارم : جلوه عبادت و جایگاه و نقش مساجد در اسلام
مفهوم و گستره عبادت
الف) تقسیمى براى عبادت
ب) نماز، اوج بندگى و تقرب به معبود
ج) فلسفه تشریع مقدمات و عوامل توجه دهنده به نماز:
مسجد عروجگاه عاشقان لقاء حق
حكمتهاى توجه دادن مردم به مساجد
لزوم درك اهمیّت مساجد و آداب حضور در آن
فضیلت حضور در مسجد و عبادت در آن
محبوبترین بندگان خداوند
﴿صفحه 206 ﴾
﴿صفحه 207 ﴾