نمودهاى بزرگداشت و اجلال خداوند
«یا أَباذَرٍّ؛ مِنْ إِجْلالِ اللّهِ تَعالى إِكْرامُ ذِى الشَّیْبَةِ الْمُسْلِمِ وَ إِكْرامُ حَمَلَةِ الْقُرانِ الْعامِلینَ وَإِكْرامُ السُّلْطانِ الْمُقْسِطِ. یا أَباذَر؛ لا یَزالُ الْعَبْدُ یَزْدادُ مِنَ اللّهِ بُعْداً ماساءَ خُلْقُهُ.»
اى ابوذر؛ بزرگداشت و تعظیم خداوند تبارك و تعالى، احترام به كهنسال مسلمان و احترام به حاملان قرآن و عمل كنندگان به آن و احترام به حاكم دادگستر است. اى ابوذر؛ هركس بد خلق و خو باشد همواره از خداوند دورتر مىشود.
در این بخش از حدیث، پیامبر(صلى الله علیه وآله) یادآور مىشوند كه بزرگداشت و احترام به برخى از بندگان خداوند، به منزله تعظیم و احترام به خداوند است. عقلا بر اساس ذوق عقلانى خویش، براى اهدافى گاه چیزى را به منزله چیز دیگر و یا كارى را به منزله كار دیگر و یا شخصى را به منزله شخص دیگر، معرّفى مىكنند؛ چنانكه در گفتگوهاى متعارف نیز گفته مىشود: این كار به منزله آن كار است، این شخص به مانند آن شخص است. این تنزیل و تشبیه، بر اساس شباهت و وجه مشتركى است كه بین «مشبّه» و «مشبّهبه» وجود دارد.
دلیل این تنزیل و تشبیه این است كه ویژگى و خصیصهاى در شخص و یا كارى مخفى و پنهان است و همان ویژگى و خصیصه، در شخص و یا كار دیگر آشكار است و براى اینكه آن ویژگى پنهان و مخفى بازشناخته شود و توجه دیگران بدان جلب گردد، آن را به منزله چیزى و یا شخص و یا كارى معرّفى مىكند كه مرتبه عالىتر آن ویژگى و خصیصه را دارد: در تشبیههاى متعارف مىنگریم كه انسان شجاعى را به شیر تشبیه مىكنند، در صورتى كه آن مرتبه شجاعتى كه شیر دارد انسان ندارد، اما از آن جهت كه ویژگى شهرت یافته شیر
﴿صفحه 158 ﴾
شجاعت است آن شخص را به شیر تشبیه مىكنند، تا شجاعت ناشناخته او را باز شناسانند و كاملا شهامت و شجاعت او براى دیگران آشكار گردد و نظرها به او جلب شود؛ كه این جلب توجه دیگران خود مىتواند اغراض و اهدافى داشته باشد.
در آیات قرآن و روایات به تعابیر زیادى بر مىخوریم كه افرادى به منزله خداوند متعال معرّفى شدهاند و یا كارى كه براى برخى انجام مىگیرد، به مانند كارى معرفى شده كه براى خداوند انجام مىگیرد؛ چنانكه در آیات قرض دادن به نیازمند، به عنوان قرض دادن به خداوند معرّفى شده، از جمله:
«مَنْ ذَا الَّذِى یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضَاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِیمٌ»(128)
كیست كه به خداوند وام نیكو دهد، تا خداوند آن را براى او چندین برابر كند؟ و براى او پاداش پر ارزشى خواهد بود.
این تنزیل در حالى است كه خداوند متعال همه كمالات را در حد بىنهایت، بلكه به بیان دقیق برخى بزرگان فوق بىنهایت داراست. كسى كه خداوند را بشناسد و بدو ایمان آورد، پى مىبرد كه خداوند متعال همه كمالات را در بالاترین وجهى كه تعقل مىشود داراست.
منزلت ناشناخته پیامبر و ائمه اطهار
گذشته از خداوند متعال در میان مخلوقات هم گرچه كمالاتشان محدود است اما گاه برخى از همین كمالات و میزان آنها براى دیگران مجهول و ناشناخته است. از جمله بزرگترین و كاملترین انسانها و مخلوقات خداوند، یعنى چهارده معصوم(علیهم السلام) قدرشان و گستره كمالات و والایىهایشان براى دیگران ناشناخته است؛ از این جهت انسانهاى متعارف و معمولى آنها را در حد دیگر انسانها مىدیدند. حتى برخى از كسانى كه به پیامبر ایمان مىآوردند، تصور مىكردند كه او انسانى است به مانند دیگران، با این تفاوت كه به او وحى شده است! اما نه مىدانستند و نه مىتوانستند درك كنند كه مقام او چقدر از مقام دیگران برتر است!
﴿صفحه 159 ﴾
براى آشنایان به بلنداى مقام و منزلت پیامبر(صلى الله علیه وآله) شكى باقى نمانده است كه او برترین، والاترین و كاملترین انبیاء است و بهترین شرایع شرع اوست. خداوند متعال او را به پیامبرى مبعوث كرد و كتابى را با او فرستاد، تا بر اساس قسط و عدل حكم راند و به امر خداوند قیام كند و مردم را به راه راست هدایت كند. با براهین و كلماتى درخور عقل مردم، آنها را آشنا به خداوند و مصالح دنیوى و اخرویشان سازد و دینشان را كامل گرداند. در این راستا، در حد عقل هر كسى براى او دلیل و برهان مىآورد و سخن مىگفت، براى اینكه امّت به حقیقت آگاه شوند، حجت و برهان همراه ادعاى خود مىساخت:
«لِیَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَیِّنَةِ وَ یَحْیى مَنْ حَىَّ عَنْ بَیِّنَة ...»(129)
تا آنها كه هلاك مىشوند، از روى اتمام حجت باشد و آنها كه زنده مىشوند (و هدایت مىیابند) از روى دلیل روشن باشد.
على(علیه السلام) در شأن پیامبر(صلى الله علیه وآله) مىفرمایند:
«إِخْتارَهُ مِنْ شَجَرَةِ الاَْنْبِیاءِ وَ مِشْكاةِ الضِّیآءِ وَ ذُؤابَةِ الْعَلْیاءِ وَ سُرَّةِ الْبَطْحاءِ وَ مَصابِیحِ الظُّلْمَةِ وَ یَنابِیعِ الْحِكْمَةِ»(130)
خداوند متعال رسول اكرم را برگزید از شجره پیامبران (آل ابراهیم) و از چراغدان روشنایى (كه نور هدایت و رستگارى از آنان تابان بود) و از خاندانى بلند مرتبه و مشهور (كه اشرف و افضل بر دیگرانند) و از سرزمین بطحا (سرزمین فخر و بزرگوارى) و از چراغهاى تاریكى (پدران آن بزرگوار همه چون چراغ راهنماى سرگردانان بودند) و از سرچشمههاى حكمت (كه همه داراى دین و شریعت بودند و دیگران از آنها علم و حكمت مىآموختند.)
در جاى دیگر مىفرمایند:
«قرارگاه او بهترین قرارگاه و جاى نموّ او شریفترین جاست، در كانهاى كرامت و بزرگوارى و آرامگاههاى سلامت، دلهاى نیكوكاران شیفته او گشت و زمام چشمها به سوى
﴿صفحه 160 ﴾
او خیره شد. خداوند به وسیله آن حضرت كینههاى دیرینه را نابود ساخت و آتش دشمنىها را خاموش كرد و بین برادران ایمانى الفت و دوستى انداخت و میان خویشان (مانند حمزه و ابىلهب) جدایى افكند. به واسطه ظهور و پیدایش آن بزرگوار، ذلّت و بیچارگى مؤمنان را به عزّت و سرورى، و بزرگى كفار را به نكبت و بدبختى مبدّل ساخت».(131)
بر اساس سخنان خداوند و گفتارى كه از پیامبر و ائمه اطهار ،صلوات اللّه علیهم، به ما رسیده، اجمالا در مىیابیم كه آن چهارده نور پاك و مقدس مقامهایى را دارند كه اگر همه انسانها عقلشان را بر روى هم به كار اندازند نمىتوانند یكى از آن مقامها را درك كنند، چه رسد كه به آن دست یابند! این معرفت و شناخت با عنایت و توجه خداوند و به بركت آیات قرآن كریم و روایات به ما ارزانى شد. از این جهت پیامبر با آن مقام بلند و مرتبه عالى بهترین راهنما به سوى خداوند است و همو براى پس از خود، دو میراث بزرگ، كتاب خدا و عترتش، را باقى نهاد و مردمش را سفارش كرد كه بدانها تمسك جویند تا منحرف نشوند، چنانكه فرمود:
«إِنّى تارِكٌ فیكُمْ ما إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدى، كِتابَ اللّهِ وَ عِتْرَتى، أَهْلَ بَیْتى، فَإِنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا حَتّى یَرِدا عَلَىَّ الْحَوْضَ»(132)
من دو گوهر گران قدر، كتاب خدا و اهلبیتم، را در بین شما باقى مىگذارم كه اگر بدانها چنگ زنید، هرگز گمراه نگردید آندو تا هنگامى كه بر حوض كوثر بر من وارد شوند، هرگز از یكدیگر جدا نمىگردند.
(معناى عدم جدایى آندو این است كه عترت و اهل بیت هیچگاه گفتار و كردارى بر خلاف كتاب خدا نخواهند داشت و لازمه آن عصمت ایشان است.)
ارتباط اطاعت از خداوند با اطاعت از پیامبر و اهل بیت
از جمله آیاتى كه مقام والاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را معرّفى مىكند، فرموده خداوند است كه:
﴿صفحه 161 ﴾
«مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ...»(133)
كسى كه از پیامبر اطاعت كند، خداوند را اطاعت كرده.
در این آیه حدّى براى گستره اطاعت از پیامبر بیان نشده، از اینجاست كه پى مىبریم هر امرى كه پیامبر داشت، اگر انسان از آن اطاعت كند امر خداوند را اطاعت كرده. این آیه یكى از ادله عصمت وجود مقدس پیامبر بهشمار مىآید، چون این آیه و آیاتى از این قبیل ما را به اطاعت بىچون و چرا از پیامبر وا مىدارند. این بدان معناست كه ایشان برخلاف امر خداوند و خواست او امر نمىكنند، وگرنه اگر خداوند از یك طرف امر به اطاعت از خود مىكرد و از طرف دیگر، امر به اطاعت كسى مىكرد كه بر خلاف فرمان خداوند امر مىراند، تناقض لازم مىآمد.
همین برترى و والایى كه براى پیامبر ثابت شده، پس از ایشان براى ائمه معصومین نیز ثابت گردیده است و به جهت مقام و منزلت والاى آنهاست كه خداوند متعال عنوان «اولى الامر» را بر آنها اطلاق كرده است:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنْكُمْ ...»(134)
اى كسانى كه ایمان آوردهاید، اطاعت كنید خدا را و اطاعت كنید پیامبر خدا و اولىالامر (اوصیاى پیامبر) را.
جابربن عبدالله انصارى مىگوید: پس از نزول این آیه به پیامبر گفتم: اى رسول خدا، خداوند و پیامبرش را مىشناسیم، اما اولىالامر كیانند كه خداوند اطاعت آنها را در كنار اطاعت از خود ذكر كرد؟
پیامبر در جواب فرمودند:
اى جابر، آنان جانشینان من و پیشوایان مسلمانان پس از من هستند.
سپس پیامبر(صلى الله علیه وآله) یكیك ائمه را برشمردند تا رسیدند به نام مقدس امام دوازدهم
﴿صفحه 162 ﴾
،عجّلاللّه تعالى فرجه الشریف، پس آنگاه فرمودند:
(دوازدهمین آنها) هم كنیه و هم نام من، حجت خداوند بر زمین و باقیمانده و رحمت الهى در بین بندگان، فرزند حسین بن على(علیهما السلام) است. همان كسى كه خداوند متعال به دست او، شرق تا غرب عالم را فتح مىكند.(135)
همسانى اطاعت پیامبر با اطاعت خداوند، در ارتباط با ائمه اطهار و وجود مقدس فاطمه زهرا(علیها السلام) نیز وجود دارد، چرا كه چونان پیامبر(صلى الله علیه وآله) هر كمالى كه ممكن است در مخلوقى پدید آید، در حد كمال و تمام در آنها موجود است. براى درك بهتر این تنزیل و همسانى اطاعت از خداوند با اطاعت از اهل بیت عصمت و طهارت، شایسته است قدرى در زیارت جامعه كبیره تأمل كنیم تا دریابیم درباره مقام و منزلت والاى آنها و لزوم محبت و اطاعت و پیروى از آنها چه فرمودهاند. در همین زیارت شریف مىخوانیم كه:
«مَنْ أَطاعَكُمْ فَقَدْ أَطاعَ اللّهَ وَ مَنْ عَصاكُمْ فَقَدْ عَصَىاللّهَ وَ مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَكُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللّهَ ...»
هر كه شما را اطاعت كند، خداى را اطاعت كرده است و هر كه شما را نافرمانى كند، خداى را نافرمانى كرده است و هر كه شما را دوست بدارد، خداوند را دوست داشته. هر كه با شما دشمنى و عداوت ورزد با خداوند دشمنى داشته است.
این معنا به نحو كاملترى در دعاى ایام ماه رجب وارد شده است:
«أَللّهُمَ إِنّى أَسْأَلُكَ بِمَعانى جَمیعِ ما یَدْعُوكَ بِه وُلاةُ أَمْرِكَ»
خداوندا، من از تو درخواست مىكنم، به همه آنچه صاحبان امرت تو را به آن مىخوانند.
تا آنجا كه مىفرماید:
«لا فَرْقَ بَیْنَكَ وَ بَیْنَها إِلاّ أَنَّهُمْ عِبادُكَ وَ خَلْقُكَ»
فرقى بین تو و آنها (آیات) نیست، جز آنكه آنان بنده و مخلوق تواند.
﴿صفحه 163 ﴾
نمونه كمالات الهى در آنها وجود دارد و تفاوت در این است كه همه آن كمالات از خداوند است و خداوند آن كمالات را به آنان افاضه كرده است و البته این فرق و تفاوت بالاتر از بىنهایت است: گرچه اهل بیت عصمت و طهارت همه كمالات و والایىها را دارند، اما آن كمالات در اصل از خداوند است و آنها از خود چیزى ندارند. وقتى آنها با دیگر مخلوقات خداوند سنجیده مىشوند همه گداى آنها هستند و نه تنها كسى با آنها برابرى نمىكند، بلكه بىنهایت تفاوت و فرق بین آنها و دیگران وجود دارد، اما وقتى با خداوند متعال سنجیده مىشوند، مىنگریم كه هیچ نسبتى بین آنها و خداوند وجود ندارد؛ چرا كه آنان فقر محضند و خداوند غنى محض، چون هر كس هر چه دارد از خداوند است.
به هر جهت تنزیل مقام پیامبر و اهل بیت با مقام خداوند كاملا بجاست و ما از درك مقام آنها عاجزیم و بر این باوریم كه اطاعت از آنها اطاعت از خداست و محبت به آنها محبت به خداست و دشمنى و نافرمانى آنها دشمنى و نافرمانى خداست.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) در شأن فاطمه زهرا(علیها السلام) مىفرمایند:
«فاطِمَةُ بِضْعَةٌ مِنّى مَنْ سَرَّها فَقَدْ سَرَّنى وَمَنْ ساءَها فَقَدْ ساءَنى، فاطِمَةُ أَعَزُّ النّاسِ عَلَىَّ»(136)
فاطمه پاره تن من است، كسى كه او را خوشنود كند مرا خوشنود ساخته كسى كه او را بیازارد مرا آزرده است. فاطمه عزیزترین مردم نزد من است.
گفته شد مقام پیامبر و اهل بیت به منزله مقام خداوند معرفى شده است، همین طور برخى از افعالى كه در ارتباط با برخى انجام مىگیرد، بهمنزله افعالى كه در ارتباط با دیگرى انجام مىگیرد معرفى شدهاند؛ چنانكه ذكر و یاد اهل بیت عصمت و طهارت به عنوان ذكر خداوند معرفى شده: خداوند متعال در قرآن مىفرماید: «فَاذْكُرُونى أَذْكُرْكُمْ»(137)؛ مرا یاد كنید تا شما را یاد كنم. شكى نیست كه خداوند متعال به یاد همه هست و از چیزى و كسى غافل
﴿صفحه 164 ﴾
نیست، اما مراد از یاد در آیه شریفه، یاد تشریفى و یاد توأم با عنایت و همراه با انعام است. اگر كسى بخواهد خداوند به یادش باشد و نعمتش را از او فروگذار نكند، باید به یاد او باشد. آن وقت ما مىنگریم كه در روایت، یاد اهل بیت به یاد خداوند تنزیل شده است:
امام صادق(علیه السلام) مىفرمایند:
«إِنَّ ذِكْرَنا مِنْ ذِكْرِ اللّهِ وَ ذِكْرَ عَدُوِنا مِنْ ذِكْرِ الشَّیْطانِ»(138)
یاد ما یاد خداست و یاد دشمن ما یاد شیطان است.
تنزیل یاد اهل بیت به یاد خداوند متعال، از این جهت است كه آنها خلیفه خداوندند و براى خود شأنى و منزلتى جز بندگى خداوند نمىشناسند. وقتى ما نام پیامبر و امامى را مىشنویم، آیا بجز اینكه آنها نماینده خداوندند چیز دیگرى به ذهنمان مىآید؟ بنابراین شنیدن نام آنها توجه به خداوند است؛ از این جهت یاد آنها یاد اوست.
در مقام تنزیل و نمایاندن مقام و جبروت حق تعالى، اهل بیت و پیامبر در مراتب والاى تنزیل قرار دارند و آنها نمونههاى كاملى هستند براى خداوند و از هر جهت آیینه تمام نماى حقّند. شكى نیست كه آیینه از خود چیزى نمىنمایاند و خود وسیلهاى است براى جلوهگر ساختن صورتى كه در آن نقش مىبندد كه آن صورت را به وضوح نشان مىدهد. پیامبر(صلى الله علیه وآله)و اهل بیت عصمت و طهارت نیز از خود چیزى ندارند و هر چه دارند از خداوند است و خداوند را خوب نشان مىدهند.
نظر به اینكه ائمه اطهار آیینه تمامنماى حقند و به تمام معنا محو در جمال ربوبى شدهاند، تا آنجا كه با همه ابعاد وجود خویش صفات حق تعالى را مىنمایانند، امام صادق(علیه السلام) در حالى كه به خانه خود اشاره مىكردند، فرمودند:
«كُلُّ عِلْم لایَخْرُجُ مِنْ هذَا الْبَیْتِ فَهُوَ باطِلٌ وَ أَشارَ إِلى بَیْتِهِ وَ قالَ، عَلَیْهِ السلام، لِبَعْضِ أَصْحابِهِ: إِذا أَرَدْتَ الْعِلْمَ الصَّحیحَ فَخُذْ عَنْ أَهْلِ الْبَیْتِ فَإِنّا رَوَیْناهُ وَ اُوتینا شَرْحَ
﴿صفحه 165 ﴾
الْحِكْمَةِ وَ فَصْلَ الْخِطابِ، إِنَّ اللّهَ اصْطَفانا وَ آتانا مالَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ»(139)
هر علمى كه از این خانه نشر نیابد باطل است و نیز به یكى از اصحابشان فرمودند: اگر دنبال علم صحیح هستى آن را از اهل بیت دریافت كن. همانا ما آن علم را بیان كردهایم و شرح حكمتهاى (نهفته در آیات الهى) و علم قضا و داورى صحیح و عادلانه به ما سپرده شده است و خداوند ما را برگزید و آنچه به ما داد به احدى نداد.