نقش دو عامل استقلال و اخلاص
الف) عامل استقلال:
دو عامل مهم استقلال و عدم رنگپذیرى از دیگران و اخلاص، موجب آن ارزش والا براى اقدام انفرادى آن سه شخص شده است:
در توضیح عامل اول، یعنى استقلال باید گفت: غالباً انسانها تحت تأثیر القائات و رفتار دیگران قرار مىگیرند. از ویژگىهاى انسان این است كه وقتى مىنگرد، عدهاى در مسیرى حركت مىكنند و رفتارى را انجام مىدهند، او نیز در آن مسیر حركت مىكند و به آن رفتار گرایش مىیابد. گواینكه اقدام و حركت دیگران، عاملى است كه به انسان در انتخاب مسیر و حركت خود كمك مىكند: وقتى دید عدهاى در راه خیر و صلاح گام برمىدارند، او نیز از آنها تبعیت مىكند. البته این نشانگر ضعف انسان است و خداوند این عامل را در انسان قرار داده، تا آنان كه ضعیفند، با پیروى از افراد صالح، راه صحیح را برگزینند. گرچه این افراد از جوّ غیر سالم نیز اثر مىپذیرند و چه بسا وابستگى به دیگران موجب مىگردد انسان به پیروى دیگران راه باطل را پیش گیرد و با تغییر موقعیتها و شرایط، رنگ عوض كند و براى اینكه رسوا نشود، همرنگ جماعت گردد. خداوند متعال در مقام نكوهش این پیروان سست عنصر كه بدون تفكر و اندیشه و نگرش به فرجام تبعیت از اهل باطل، لجام اختیار خود را به دیگران مىسپارند، مىفرماید:
«وَ إِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنا عَلَیْهِ ابَاءَنَا أَوَ لَوْ كانَ اباؤُهُم لایَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لاَیَهْتَدُونَ.»(38)
و چون به كفار گفته شد، از شریعت و كتابى كه خدا فرستاده پیروى كنید، پاسخ دادند: ما پیرو كیش پدران خود خواهیم بود؛ آیا اگر پدرانشان نادان و بىعقل باشند و به حق هدایت نشده باشند نیز باید از آنها پیروى كنند؟
البته در ارتباط با احكام الهى و وظایف شرعى، كسى كه آگاهى و شناخت ندارد موظف
﴿صفحه 62 ﴾
است كه از عالم سؤال كند؛ چه به حكم خداوند جاهل باشد و چه به موضوع حكم خداوند (این به معناى تقلید از فقیه و عالم در دین است) البته چنین فردى كه با تقلید به احكام خداوند آگاه شود، با كسى كه زحمت مىكشد و خود احكام الهى را از منابع استنباط مىكند، یكسان نیست؛ چرا كه شناخت مجتهد و عالم استقلالى است و شناخت جاهل تقلیدى و ایندو یكسان نیستند و مسلّماً شناخت استقلالى برتر است.
همچنین در ارتباط با موضوعات، بخصوص موضوعات اجتماعى، اكثر مردم آگاهى كافى ندارند و ناچارند از كسانى كه به آن موضوعات آگاهى دارند تبعیت كنند. این تبعیت و پیروى اگر از مسیر حق خارج نشود، مذموم و نكوهیده نیست؛ اما كسى كه عالم است و با چراغى كه در دست دارد دیگران را هدایت و راهنمایى مىكند، در مقام و منزلت برترى قرار دارد.
گذشته از مرحله شناخت استقلالى و مهمتر از آن، استقلال در مرحله تصمیمگیرى و عمل است: گاهى انسان با اجتهاد و یا تقلید موضوع را مىشناند، ولى در مقام عمل اگر تنها باشد معلوم نیست به آنچه مىداند عمل كند. بله اگر در بین جمعى باشد، بخصوص اگر تعداد آن جمع زیاد باشند، اقدام مىكند؛ اما در تنهایى سستى مىكند. براى این مورد هر كس، در زندگى روزانهاش، نمونههاى فراوانى سراغ دارد: مثلا در یك مدرسه كه عدهاى طلبه در آن زندگى مىكنند، اگر شب جمعه جلسه دعاى كمیل برقرار شود، وقتى انسان مىبیند طلبهها دسته دسته در آن مجلس حاضر مىشوند، او نیز مشتاق مىشود كه در آن جلسه شركت جوید. اما در یك شب تعطیلى كه همه به مسافرت رفتهاند، براى او دشوار است كه به تنهایى دعاى كمیل بخواند . همینطور در انجام كارهاى خیر دیگر، وقتى انسان مىبیند دیگران آن كارها را انجام مىدهند، او نیز تحریك مىشود، اما وقتى تنهاست بهانه مىآورد و آنچنان كششى در درون او وجود ندارد كه او را به تصمیمگیرى وادارد. بالاخره با هر بهانهاى كه شده از انجام آن كار طفره مىرود. یا وقتى شب مىبیند، چراغ حجرهها روشن است و سایرین تا دیروقت مطالعه مىكنند، در او اشتیاق مطالعهكردن پدید مىآید و
﴿صفحه 63 ﴾
تا دیروقت مطالعه مىكند، اما وقتى مدرسه تعطیل است و غیر از او كسى در مدرسه نیست، دیگر آن كشش در درون او وجود ندارد و میلى به مطالعه ندارد. آنچه ذكر شد تنها نمونهاى بود و در رفتارهاى اجتماعى و سیاسى ما نمونههاى فراوانى مىتوان یافت.
عامل این سستى و وابستگى به دیگران، ضعف اراده و ایمان است. آیا وقتى دیگران كارى را انجام مىدهند ارزش دارد و اگر انجام ندادند از ارزش مىافتد؟ اگر دعاى كمیل فضیلت و ارزش دارد، باید در تنهایى و خلوت نیز به خواندن آن همت گماریم، نه اینكه تنها وقتى جلسهاى برقرار مىگردد آن را بخوانیم. این نشانه ضعف انسان است كه وقتى مىبیند دیگران دعاى كمیل مىخوانند و یا مىبیند كه دیگران دسته دسته به نماز جمعه مىروند، در او انگیزه پدید مىآید؛ این مایه مباهات انسان نیست. عمل كسى مایه مباهات است كه وقتى تنهاست و كسى او را همراهى نمىكند، به آنچه وظیفه تشخیص مىدهد عمل مىكند و منتظر نیست دیگران او را همراهى كنند.
وقتى مىدانم خداوند كارى را از من خواسته است، باید به انجام آن كار همت گمارم و كارى نداشته باشم كه كسى مرا همراهى مىكند یا نه چرا كه عدم همراهى دیگران و تنها بودن از ارزش آن كار نمىكاهد. در این صورت انسان از ارادهاى قوى برخوردار است و با ایمان قوى و والاى خود، وظیفه خود را باور كرده است. از این جهت در انجام آن كار مستقلا تصمیم مىگیرد، خواه دیگران او را همراهى كنند و یا نه. مسلماً استقلال در تصمیمگیرى خیلى اهمیت دارد كه شخص در مقام تصمیم، منتظر نماند كه دیگران چه راهى را برمىگزینند، تا او نیز همان راه را اختیار كند. او كه داراى اراده و ایمانى قوى است اگر كارى را وظیفه دید و پى برد كه مرضىّ خداوند است، آن كار را انجام مىدهد و منتظر دیگران نمىماند.
جابربن یزید جعفى، از اصحاب سرّ ائمه است كه روایات بسیار زیادى از امام باقر(علیه السلام)نقل كرده است. بسیارى از روایاتى كه امام به جابر فرموده بودند، از اسرار بوده است و جابر مُجاز نبوده براى دیگران نقل كند. او از اینكه نمىتوانست آن معارف ناب را به تشنگان
﴿صفحه 64 ﴾
معرفت ارائه دهد، بسیار دلتنگ بود، این بود كه رفت خدمت امام باقر(علیه السلام) و عرض كرد:
«با اسرارى كه شما براى من نقل فرمودید و دستور دادید براى احدى نقل نكنم، بار گران و عظیمى بر دوشم نهاده شده كه گاه چنان به سینهام فشار مىآید كه به حالت جنون درمىآیم! امام فرمودند: اى جابر، اگر چنین حالتى به تو دست داد، به كوهستان (یا بیابان) برو و گودالى حفر كن و سرت را داخل آن گودال كن و بگو: محمدبن على(علیه السلام) فلان حدیث را برایم روایت كرد... .» (39)
پس از آن جابر سر در چاه مىكرد و روایات امام باقر(علیه السلام) را مىخواند، تا قدرى سبك شود. از جمله روایات ارزندهاى كه جابر از امام باقر نقل مىكند، این روایت است كه امام به او مىفرمایند:
«... وَ اعْلَمْ بِأَنَّكَ لاتَكُونُ لَنا وَلِیّاً حَتى لَوِاجْتَمَعَ عَلَیْكَ أَهْلُ مِصْرِكَ وَ قالُوا: إِنَّكَ رَجُلٌ سُوءٌ لَمْ یَحْزُنْكَ ذلِكَ وَلَوْ قَالُوا: إِنَّكَ رَجُلٌ صالِحٌ لَمْ یَسُرَّكَ ذلِكَ وَ لكِنْ إِعْرِضْ نَفْسَكَ عَلى كِتابِ اللّهِ فَإِنْ كُنْتَ سالِكاً سَبِیلَهُ، زاهِداً فى تَزْهِیدِهِ، راغِباً فى تَرْغِیبِهِ، خائِفاً مِنْ تَخْویفِهِ فَاثْبُتْ وابْشِرْ فَإِنَّهُ لایَضُرُّكَ ما قیلَ فیكَ... .»(40)
بدان كه دوستدار ما نخواهى بود مگر اینكه اگر مردم شهرت یكپارچه بر علیه تو باشند و بگویند: تو مرد بدى هستى، دلگیر و ناراحت نشوى و اگر همه آنها گفتند: تو مرد شایستهاى هستى، خوشحال نشوى و لكن خود را بر كتاب خدا عرضه كن و اگر دیدى در راه آن كتاب حركت مىكنى و در مواردى كه آن كتاب به زهد دعوت مىكند، زهد پیشه مىسازى و به آنچه سفارش و ترغیب مىكند، رغبت مىورزى و از آنچه بیم مىدهد بیمناك مىگردى، استوار و شادمان باش كه آنچه مردم مىگویند به تو زیان نمىرساند.
امام(علیه السلام) جابر را به اعتماد و توكل بر خداوند دعوت مىكند كه آنچنان به خداوند اعتماد و تكیه داشته باشد كه مرده باد و زنده باد مردم اندك تأثیرى در او نگذارد و رفتار و گفتار
﴿صفحه 65 ﴾
خود را بر كتاب خداوند عرضه كند. حال اگر دید رفتارش با دستورات الهى منطبقند، خوشحال گردد و خداوند را به پاس این توفیق شكرگزارد و اگر دید رفتارش با قرآن منطبق نیست، ناراحت گردد كه خداوند از او خوشنود نیست. پس باید ملاك خوشآمد و ناخوشایندى، دستورات خداوند و قرآن باشد، نه رضایت و نارضایتى مردم.
انسان در مقام تصمیمگیرى، اگر توان علمى كافى دارد در مقام تشخیص وظیفه، باید مستقل باشد و تابع دیگران نباشد. با عقلى كه خداوند به او داده، بیندیشد و با توجه به قرآن و روایات وظیفه خود را تشخیص دهد و كارى نداشته باشد كه دیگران چه مىگویند. سپس در مقام عمل، به آنچه وظیفه تشخیص داد عمل كند و منتظر همراهى و كمك دیگران نباشد. حتى در مصاف با دشمن اگر تنها ماند و گرچه در آن صورت مقاومت واجب نیست، اما چون دید مقاومت در برابر دشمن بیشتر مورد رضایت خداوند است، یكتنه به مبارزه ادامه دهد ولو مىداند شهید مىشود. مسلّماً چنین شهامت و رشادتى كه فرد حتى اگر تنها بماند، در راه پاسدارى از راه و هدف خود از پاى نمىنشیند و مقاومت مىكند، بسیار ارزشمند و باعث مباهات خداوند است. در این باره حضرت على(علیه السلام) مىفرمایند:
«... وَاللّهِ لَوْ تَظاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلى قِتالى لَما وَلَّیْتُ عَنْها وَ لَوْ أَمْكَنَتِ الْفُرَصُ مِنْ رِقابِها لَسارَعْتُ إِلَیْها... .»(41)
سوگند به خدا، اگر عرب بر جنگ من با هم همراه شوند از ایشان روى برنگردانم و اگر فرصتها به دست آید، به سویشان مىشتابم.
پس عامل اول این است كه خداوند دوست مىدارد مؤمن در تشخیص و شناخت وظیفه و نیز در رفتار و عملش مستقل باشد و منتظر دیگران نماند و سعى نكند همرنگ جماعت گردد. البته از آنچه گفته شد، توهّم نشود كه انسان باید تك رو باشد و همواره برخلاف دیگران حركت كند و اگر دید دیگران كارى را انجام دادند، او عكس آن را انجام دهد؛ اینكه صفتى ناپسند و ناشایست و بسیار احمقانه است. سخن در این است كه انسان در مقام
﴿صفحه 66 ﴾
تصمیمگیرى و تشخیص وظیفه و عمل به آن مستقل باشد و منتظر تشویق، همراهى و همفكرى دیگران نماند. پس اگر وظیفه خود را تشخیص داد و دید دیگران نیز با او همراهند، بسیار خوب است.
انسان نباید چنین باشد كه اگر چیزى را وظیفه تشخیص داد و بعد فهمید اشتباه كرده، بر حرف خود تا آخر بایستد؛ این خُلق و روحیه ناپسندى است. انسان باید همواره در اخلاقش، رفتارش و اندیشههایش تجدید نظر كند و اگر پى برد كه اشتباه كرده، با كمال شهامت اعتراف كند و لجاجت نكند و بر حرف خود پافشارى نكند. مؤمن وقتى به حق هدایت شد، همان را انجام مىدهد.
ب) عامل اخلاص:
عامل دوم كه موجب گردیده خداوند به آن سه دسته مباهات كند اخلاص است. در نماز كسى كه تنها در بیابان نماز مىخواند، دیگر شائبه ریا نیست. كسى او را نمىبیند تا حالات او را مشاهده كند و سپس براى دیگران نقل كند. مسلّماً اخلاص چنین عملى، بیشتر از عملى است كه انسان در حضور دیگران انجام مىدهد.
اگر در حضور جمع، انسان با آداب نماز بخواند جاى این هست كه شیطان او را وسوسه كند، چون شیطان مكّار است و انسان هر چند خود ساخته باشد ممكن است از شیطان شكست بخورد و وقتى در حضور دیگران نماز مىخواند در دلش ریا پدید آید و خوشش بیاید دیگران عملش را ببینند و یا صدایش را بشنوند. اما وقتى در بیابانى تنهاست و اذان و اقامه مىگوید و نماز مىخواند ممكن نیست ریا كند. یا كسى كه در نیمههاى شب، به دور از چشم دیگران، برمى خیزد و به عبادت خداوند مىپردازد و چندان سجده خود را طول مىدهد كه خوابش مىبرد، ممكن نیست ریا كند؛ چون كسى نیست كه وضع او را مشاهده كند.
كسى كه در میدان جنگ تنها مانده و یكتنه مبارزه مىكند ممكن نیست ریا كند، چون دوستان نیستند كه بگویند: چه شهامتى دارد و پس از شهادت او، از رشادتهاى او براى
﴿صفحه 67 ﴾
دیگران نقل كنند، دشمن هم كه فضیلتهاى او را نقل نمىكند. پس قصد ریا و خودنمایى در چنین كسى وجود ندارد. بنا بر این خصوصیت مشترك دیگرى كه درآن سه شخص وجود دارد كه موجب مباهات خداوند مىشود، نهایت خلوصى است كه در عمل آنها وجود دارد و آنان را از آلودهگشتن به ریا و خودنمایى پاك كرده است.
چنانكه مشاهده شد، بافت و شكل عمل آن سه دسته ممكن است همسان با بافت و شكل عمل دیگران باشد، پس آنچه این عمل را ممتاز و برجسته گردانیده است و از آن گوهر گرانبهایى ساخته كه خداوند به آن بر فرشتگان مباهات مىكند، اخلاص است كه موجب گردیده آن عمل فقط براى خداوند انجام گیرد؛ از این جهت مىنگریم كه در قرآن و روایات چنین آمده كه خلوص موجب والایى عمل و پذیرش آن مىگردد:
«إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَیْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِاللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ. أَلاَ لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِص....»(42)
ما این كتاب راستین و حق را بر تو فرستادیم، پس خداوند را پرستش كن و دین را براى او خالص گردان. آگاه باشید كه دین خالص براى خداوند است.
در حدیثى آمده است:
«مَنْ أَخْلَصَ لَنا أَرْبَعینَ صَباحَاً، جَرَتْ یَنابیعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلى لِسانِهِ.»(43)
كسى كه چهل روز براى خداوند اخلاص ورزد، چشمههاى حكمت از قلبش بر زبانش جارى مىگردند.
امام صادق(علیه السلام) ـ درباره آیه شریفه:
«لِیَبْلُوَكُمْ أَیّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا»(44) تا بیازماید شما را كه كدامیك نیكو كردارترید ـفرمودند:
لَیْسَ یَعْنِى أَكْثَرُ عَمَلا وَ لكِنْ أَصْوَبُكُمْ عَمَلا وَ إِنَّمَا الاِْصابَةُ خَشْیَةُ اللّهِ وَ النِّیَّةُ الصّادِقَهُ وَ الْحَسَنَةُ ثُمَّ قالَ: الاِْبْقاءُ عَلىَ الْعَمَلِ حَتّى یُخْلَصَ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ، وَالْعَمَلُ الْخالِصُ
﴿صفحه 68 ﴾
الَّذى لاتُریدُ أَنْ یَحْمِدَكَ عَلَیْهِ أَحَدٌ إِلاَّ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ وَ النِّیَّةُ أَفْضَلُ مِنَ الْعَمَلِ ... .»(45)
مقصود خداوند پركردارتر نیست، بلكه مقصود درست كردارتر است و درستى همانا ترس از خداوند و داشتن نیت صادق و نیك است. سپس فرمود: پایدارى بر عمل تا اینكه خالص بماند، سختتر از خود عمل است و عمل خالص آن است كه نخواهى هیچ كس جز خداى عزوجل تو را بر آن كار بستاید و نیت بهتر از عمل است.
پس با توجه به آنچه ذكر گردید، ممكن است ما اعمالى داشته باشیم كه با فضیلت و داراى پاداش فراوانى باشد مثل خواندن نماز به جماعت كه بر اساس آنچه در روایات آمده، ثوابش را ملائكه نیز نمىتوانند شماره كنند. اما معلوم نیست خلوص چنین نمازى با خلوص نماز كسى كه در بیابانى تنها نماز مىخواند، یكسان باشد. به هر جهت شیطان وسوسه مىكند و نمىگذارد انسان در عملش خالص باشد، شاهدش این است كه وقتى انسان تنهاست، برایش دشوار است كه به عبادت، آن هم با رعایت آداب، مبادرت كند؛ چون اراده و انگیزه درونى او چندان قوى نیست. اما اگر دیگران او را همراهى كنند و كمك خارجى او را همراه شود، بهتر به عبادت مبادرت مىورزد.
﴿صفحه 69 ﴾
درس بیست و هشتم : عظمت عبادت و بندگى و تأثیر تكوینى آن
شهادت زمین بر اعمال انسان
كیفیت ستایش زمین و موجودات بىجان
شعور و آگاهى آفریدهها، و تأثیرپذیرى آنها
گستره حضور نور ائمه اطهار
پنهان نماندن اعمال از دید گواهان و شاهدان
اخلاص در بندگى، مایه شادمانى و مباهات
اخلاص، عامل والایى عمل
﴿صفحه 70 ﴾
﴿صفحه 71 ﴾
عظمت عبادت و بندگى و تأثیر تكوینى آن
«یاأَباذَرٍّ؛ ما مِنْ رَجُل یَجْعَلُ جَبْهَتَهُ فى بُقْعَةِ مِنْ بِقاعِ الاَْرْضِ إِلاّ شَهِدَتْ لَهُ بِها یَوْمَ الْقِیامَةِ وَما مِنْ مَنْزِل یَنْزِلُهُ قَوْمٌ إِلاّ وَ أَصْبَحَ ذلِكَ الْمَنْزِلُ یُصَلّى عَلَیْهِمْ أَوْیَلْعَنُهُمْ.
یا أَباذَرٍّ؛ ما مِنْ صَباح وَلارَواح إِلاّ وَ بِقاعُ الاَْرْضِ تُنادى بَعْضُها بَعْضاً یا جارِ هَلْ مَرَّ بِكِ ذاكِرٌ لِلّهِ تَعالى أَوْ عَبْدٌ وَضَعَ جَبْهَتَهُ عَلَیْكِ ساجِداً لِلّهِ؟ فَمِنْ قائِلَة لا وَمِنْ قائِلَة نَعَمْ، فَإِذا قالَتْ نَعَمْ إِهْتَزَّتْ وَ انْشَرَحَتْ وَ تَرى أَنَّ لَهاالْفَضْلَ عَلى جارَتِها»
در این بخش از حدیث، عظمت و والایى عبادت و بندگى خداوند متعال ذكر گردیده است و اینكه عمل انسان ـ خواه پسندیده و خواه ناپسند ـ از نظر گواهان و شاهدان دور نمىماند؛ تا آنجا كه حتى زمین ـ كه بر روى آن به عبادت و یا كارهاى ناپسند دست مىزنیم ـ در قیامت به نفع و یا ضرر ما گواهى مىدهد. چنان نیست كه اعمال و رفتار ما بازتاب و نتیجهاى در پى نداشته باشد، بلكه علاوه بر بازتاب و نتیجه دنیایى اعمال و رفتار، در قیامت نیز ثمره اعمال ما ظاهر مىگردد. در قیامت، زمینى كه بر روى آن عبادت مىكنیم بر انجام آن عبادت شهادت مىدهد، یا اگر بر روى آن به كار ناشایستى دست یازیم، در قیامت بر علیه ما شهادت مىدهد و ما را لعن مىكند.