نقش دعاى خالص و عمل شایسته
«یَا أَباذَرٍّ؛ یَكْفى مِنَ الدُّعاءِ مَعَ الْبِرِّ ما یَكفى الطَّعامَ مِنَ الِْملْحِ. یا أَباذَرٍّ؛ مَثَلُ الَّذى یَدْعُو بِغَیْرِ عَمَل كَمَثَلِ الَّذى یَرْمِى بِغَیْرِ وَتَر. یا أَبَا ذَرٍّ؛ إِنَّ اللّهَ یُصْلِحُ بِصَلاحِ الْعَبْدِ وُلْدَهُ وَوُلْدَ وُلْدِهِ وَیَحْفَظَهُ فى دُوَیْرَتِهِ وَالدُّورِ حَوْلَهُ مادامَ فِیهِمْ.»
این بخش از موعظههاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) در ارتباط با دعا و در خواست از خداوند و لزوم همراه ساختن دعا با عمل صالح ونقش ارزنده فرد صالح در خانه و جامعه است. بى شك دعا و در خواست از خداوند، یكى از مظاهر بندگى وعبودیت است و در این زمینه آیات و روایات فراوانى وارد شده است و بحثهاى مفصلى نیز صورت گرفته است.
اشارهاى به مفهوم دعا
مرحوم راغب اصفهانى درباره معناى دعا مىگوید: «دعا» همانند «نداء» است، با این تفاوت كه در نداء گاهى از «یا» و غیر آن استفاده مىگردد و اسمى همراه آن نمىآید؛ اما لفظ دعا در جایى به كار مىرود كه همراه آن اسم بیاید، مثل: اى فلان ... البته دعا و نداء گاهى به جاى یكدیگر به كار مىروند.(16)
مرحوم علامه طباطبایى(رحمه الله) مىفرمایند: دعا از ناحیه خداوند متعال بر دو قسم است: تكوینى وتشریعى. اما تكوینى به معناى ایجاد چیزى است كه خداوند اراده كرده است، گویا آن چیز را به آنچه اراده كرده، فرا مىخواند. خداوند مىفرماید:
﴿صفحه 38 ﴾
«یَوْمَ یَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ...»(17)
روزى كه خداوند شمارا (به زندگى جاودانه آخرت) فراخواند و شما (سر از خاك بیرون كنید و ) با حمد و ستایش او را اجابت كنید.
اما دعاى تشریعى خداوند به این است كه با آیات قرآن، مردم را به پذیرش دین مكلف مىسازد. اما دعاى بنده به سوى پروردگار، به این است كه بنده با بندگى خداوند و احساس بردگى نزد خداوند، رحمت و عنایت پروردگار را به سوى خود جلب مىكند. از این جهت در حقیقت عبادت همان دعاست، چون بنده با دعا خود را (با احساس وابستگى به خداوند و احساس ذلّت) در مقام بردگى و ارتباط به مولاى خویش مىنشاند، تا خداوند را به واسطه مقام سرورى وربوبىاش، به خود متوجه سازد و این همان دعاست و به این معنا اشاره دارد، فرموده خداوند:
«وَقَالَ رَبُّكُمْ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ»(18)
و خداوند شما فرمود كه مرا بخوانید تا دعاى شما را اجابت كنم و آنان كه از عبادت من با بزرگى فروشى اعراض كنند، بزودى با ذلّت و خوارى داخل جهنم مىشوند.
در این آیه خداوند در ابتدا تعبیر «دعاء» را به كار برد و سپس تعبیر «عبادت» را.(19)
اشتباه نشود، مقصود از اجابت دعاى درخواست كننده این نیست كه هرچه را او درخواست كند و در هر زمانى كه بخواهد، به او عطا مىشود. چنین تفسیرى از اجابت دعا، با بیانات دینى سازگار نیست. چه بسا آنچه دعا كننده مىطلبد، به صلاح او نیست و اجابت درخواست او به ضررش هست؛ چرا كه او به مصلحت خود واقف نیست.
على(علیه السلام) در وصیت خود به فرزندشان مىفرمایند:
«... ثُمَّ جَعَلَ فى یَدَیْكَ مَفاتیحَ خَزَائِنِهِ، بِمَا أَذِنَ لَكَ فِیهِ مِنْ مَسْألَتِهِ، فَمَتى شِئْتَ
﴿صفحه 39 ﴾
اسْتَفْتَحْتَ بِالدُّعاءِ أَبْوابَ نِعْمَتِهِ وَاسْتَمْطَرْتَ شآبیتَ رَحْمَتِهِ فَلا یُقْنِطَنَّكَ إِبْطاءُ إِجابَتِهِ، فَإِنَّ الْعَطِیَّةَ عَلى قَدْرِ النِّیَّةِ وَرُبَّما أُخِّرَتْ عَنْكَ الاِْجَابَةُ لِیَكُونَ ذلِكَ أَعْظَمَ لاَِجْرِ السَّائِلِ وَأَجْزَلَ لِعَطاءِ الاْمِلِ وَرُبَّما سَأَلْتَ الشَّىْءَ فَلاتُؤْتاهُ وَأُوتِیـتَ خَیْـراً مِنْهُ عاجِلا أَوْ آجِلا ، أَوْ صُرِفَ عَنْكَ لِما هُوَ خَیْرٌ لَكَ.
فَلَرُبَّ أَمْر قَـدْ طَلَبْتَـهُ فیهِ هَلاكُ دیِنِكَ لَوْ أُوتِیتَهُ ، فَلْتَكُنْ مَسْأَلَتُكَ فِیمَا یَبْقى لَكَ جَمالُهُ وَیُنْفى عَنْكَ وَبالُهُ فَالْمَالُ لا یَبْقى لَكَ وَلا تَبْقى لَهُ...»(20)
در دو دست تو براى درخواست آنچه اجازه درخواستش را به تو داده، كلیدهاى گنجینههایش را نهاد. پس هرگاه خواستى با دعا درهاى نعمتش را بگشایى و پى در پى بارانهاى رحمتش را درخواست كنى. باید تأخیر اجابت درخواست تو را ناامید نسازد، زیرا بخشش به اندازه نیت و تصمیم است (اجابت دعا به خلوص نیت و استقامت بستگى دارد) بسا اجابت درخواست تو به تأخیر افتد تا پاداش درخواست كننده بیشتر شود و بخشش براى امیدبرنده، فزونى گیرد. و بسا چیزى درخواست مىكنى و به تو داده نمىشود و بهتر از آن در دنیا و یا آخرت به تو داده مىشود. یا چون به صلاح توست درخواستت اجابت نمىشود و بسا چیزى را مىطلبى كه اگر به تو داده شود، دینت تباه مىگردد. پس باید چیزى را بخواهى كه نیكویى آن برایت برقرار ماند و ناگوارى آن از تو بركنار باشد. مال براى تو نمىماند و تو نیز براى آن نخواهى ماند.
اختلاف مراتب انسانها در دعا و درخواست
در این باره كه انگیزه انسان در دعا چیست و چرا آنقدر روى دعا تأكید شده، به اجمال باید گفت: طریق تكامل انسان، بندگى خداوند است و از مظاهر بندگى این است كه انسان فقط حاجت خود را به پیشگاه خداوند عرضه كند و از او رفع آن را بخواهد. چیزى كه هست
﴿صفحه 40 ﴾
مردم در ارتباط با مراحل بندگى و مقامات آن متفاوتند، نیازهایشان نیز متفاوت است: آنان كه در مراحل فروتر معرفت و ایمان و ابتداى طریق تكامل در عبودیت و بندگى خداوند قرار دارند، نیازهایشان مادى و دنیوى است. وقتى از خداوند چیزى بخواهند، درخواستشان نیازهاى طبیعى و دنیوى است، مثل درخواست روزى گشاده، فرزند شایسته، همسر خوب، خانه خوب و تامین وسائل زندگى و از این قبیل.
البته براى كسى كه در مراتب فروتر ایمان است و به درجات والاتر معرفت الهى نائل نشده تا نیازهاى والاترى را درخواست كند، بسیار بجاست كه همین نیازهاى مادى را نیز از خداوند بخواهد. در واقع درخواست او از خداوند نشان مىدهد كه اوبه خداوند ایمان دارد و او را بر تأمین نیازمندىهاى خود قادر مىداند، از این جهت دست نیاز به سوى بندگان خدا دراز نمىكند. طبیعى است كه اگر همین نیازهاى مادى را از خداوند بخواهد، خداوند نیازهایش را تأمین مىكند؛ چرا كه خود به موسى(علیه السلام) فرمود:
«یَا مُوسى سَلْنى كُلَّ مَا تَحْتَاجُ إِلَیْهِ حَتّى عَلَفَ شَاتِكَ وَمِلْحَ عَجِینِكَ»(21)
اى موسى، همه نیازهایت را از من بخواه، حتى علف گوسفند و نمك خمیرت را.
كمال انسان در این است كه براى رفع هر نیازى، چه مادى و چه معنوى، فقط به خداوند روى آورد و به غیر او روى نیاورد و ما سوىالله را مستقل در تأثیر نداند و الا اگر به غیر خداوند روى آورد، خداوند ناامیدش مىسازد:
«إِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى یَقُولُ: «وَعِزَّتِى وَجَلاَلِى وَمَجْدِى وَارْتِفَاعِى عَلى عَرْشِى لاَُقَطِّعَنَّ أَمَـلَ كُلِّ مُؤَمِّـل غَیْرِى بِالْیَأْسِ وَلاََكْسُوَنَّـهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّةِ عِنْـدَ النَّـاسِ وَلاَُنَحِّیَـنَّـهُ مِـنْ قُرْبِى وَ لاَُبَعِّـدَنَّهُ مِنْ فَضْـلِى، أَیُؤَمِّـلُ غَیْـرِى فِى الشَّـدَائِدِ وَالشَّـدَائِدُ بِیَـدِى وَیَرْجُـو غَیْرِى وَیَقْرَعُ بِالْفِكْـرِ بَابَ غَیْرِى؟ وَ بِیَدى مَفَاتِیحُ الاَْبْوَابِ وَهِىَ مُغْلَقَـةٌ وَبَابى مَفْتُـوحٌ لِمَـنْ دَعَانى...»(22)
﴿صفحه 41 ﴾
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
خداوند متعال مىفرماید : به عزت و جلال و بزرگوارى و رفعتم بر عرش سوگند كه آرزوى هر كس را كه به غیر من امید بندد ناامید سازم و نزد مردم به او جامه خوارى پوشانم و اورا از تقرب به خود دور مىدارم واز فضلم دور مىكنم. او در گرفتارىها به غیر من امید مىبندد در صورتى كه گرفتارىها به دست من است، و به غیر من امیدوار مىشود و در فكر خود درِ خانه جز مرا مىكوبد؛ با آنكه كلیدهاى همه درهاى بسته نزد من است و درِ خانه من به روى كسى كه مرا بخواند باز است.
متأسفانه بسیارى از دعاها و در خواستهاى ما حقیقى نیست، یعنى درخواست از خداوند نیست؛ چون مؤثر حقیقى خداوند است و شایسته است كه انسان فقط از او درخواست داشته باشد. گرچه انسان وقتى حاجتى دارد، سراغ كسى مىرود كه حاجتش را بر طرف سازد. اگر پول مىخواهد، دستش را پیش كسى دراز مىكند كه به او پول مىدهد و یا به دنبال كسب و كارى مىرود كه برایش پول تأمین كند؛ اما مؤمن در ابتدا دلش را متوجه خداوند مىسازد و از او درخواست مىكند و از باب وظیفه و از این جهت كه خداوند اسباب دنیوى را وسیله دستیابى به نیازها قرار داده، به آنها توسل مىجوید؛ نه از آن جهت كه آنها استقلال دارند.
به هر حال هر اندازه دل انسان متوجه خداوند شود و از ساحت ربوبى بخواهد نیازش را بر طرف سازد، بر كمال انسان و ایمان او افزوده مىشود و توجهاش به خداوند بیشتر مىشود. ما نمىدانیم توجه به خداوند چه كیمیاى ارزشمندى است و حتى درخواست نیاز مادى و دنیوى از خداوند، چقدر در تكامل روح انسان مؤثر است: مرحوم استاد علامه طباطبایى(رحمه الله) از استادشان، مرحوم آیت الله میرزا على آقا قاضى(رحمه الله) نقل مىكردند كه ایشان فرمود: گاهى انسان از توجه به خداوند غافل است و خداوند مدتى آن بنده را به گرفتارى و سختى مبتلا مىكند كه یك «یا اللّه» بگوید؛ چرا كه این یا الله و توجه به خداوند تأثیر زیادى بر روح او دارد و موجب نورانى گشتن دل او مىشود.
﴿صفحه 42 ﴾
با توجه به آنچه گذشت، روشن مىگردد كه توجه به خداوند چقدر براى نورانى گشتن دل و تعالى روح انسان مؤثر است و حتى اگر انسان در فرصتهایى كه نیاز چندانى احساس نمىكند و در حالات عادى به خداوند متوجه گردد، چقدر مىتواند در مسیر كمال خویش پیش برود. البته او نمى فهمد و نباید هم درست بفهمد، چون این عالم محل امتحان است و اگر آثار هر چیزى كاملا هویدا گردد، امتحان چنانكه باید انجام نمى گیرد. باید خیلى چیزها مخفى وپنهان بماند، تا امتحان به نحو كامل انجام گیرد.
بنابراین انسان هیچگاه نباید خداوند را فراموش كند و باید هر چیزى را، حتى نیازهاى مادى را، از خداوند درخواست كند. باید توجه داشته باشد كه دعاى او ـ حتى اگر براى نیازهاى مادى باشد ـ و توجه او به خداوند، اقرار به بندگى و ربوبیت خداوند است و همین مقدار توجه، در راستاى درخواست نیازهاى مادى، براى كمال یافتن روح اومؤثر است؛ چه رسد كه معرفت او رشد یابد و ایمانش فراتر رود و علاوه بر امور مادى براى امور معنوى نیز دعا كند: دعا كند كه خداوند توفیق عبادت به او بدهد، توفیق تحصیل علم، خدمت به خلق و توفیق اجتناب از گناهان به او بدهد. بالاتر از این براى دیگران، دوستان، همسایگان، هم كلاسىها، مؤمنان و كسانى كه بر او حق دارند، از جمله استادان؛ دعا كند.
بالاتر از این دسته، كسانى هستند كه وقتى مىخواهند درخواست و دعایى كنند، اشتغال به تسبیح و ستایش خداوند متعال، آنها را از درخواست كردن و دعا باز مىدارد. وقتى مىخواهند دعا كنند به یاد صفات جلال و جمال الهى مىافتند و به مدح و ثناى پروردگار مىپردازند و هر قدر اورا ستایش كنند سیر نمى شوند؛ ازاین جهت مجالى نمىماند كه براى خود چیزى بخواهند. عاشقى كه چشمش به جمال معشوق مىافتد و محو در جمال او مىشود، خود را نمىبیند تا از معشوق براى خود چیزى بخواهد.
حتى كسانى كه به این مرحله از معرفت رسیدهاند، باز احساس مىكنند خداوند متعال مىخواهد كه آثار عبودیت وبندگى در همه اعضاء و جوارح و در همه زوایاى وجود آنها ظهور یابد: همان طور كه از آثار عبودیت و بندگى خداوند این است كه انسان پیشانى بر
﴿صفحه 43 ﴾
خاك بگذارد، به عنوان تذلّل و احساس خردى در پیشگاه خداوند روى بر خاك بگذارد. از چشم اشك شوق جمال الهى و یا اشك خوف از عظمت الهى جارى شود و دل به لرزه درآید؛ همینطور علاوه بر سایر اعضا و جوارح، در زبان نیز باید آثار تذلّل ظاهر شود و یكى از آثار عبودیت و بندگى كه بر زبان ظاهر مىشود این است كه بنده از مولاى خود چیزى درخواست كند.