شرمسارى پیامد زشتى عمل
مسلّماً وقتى سخن از عرضه اعمال بر خداوند پیش مىآید، بحث حیا و شرم از خداوند نیز مطرح مىشود: وقتى انسان كار بدى انجام دهد و یا مرتكب خیانتى گردد و سپس فراموش كند، بىتفاوت است و تغییرى در روحیه او پدید نمىآید. به این جهت كه ما ضعیفیم و حقایق را درست درك نمىكنیم و نیز براى اینكه بتدریج به درك واقعیت و حقیقت نزدیك گردیم، به امر محسوس مثال مىزنیم: فرض كنید دو نفر سالها با همدیگر دوست بودند و شرط كرده بودند كه به هم خیانت نكنند. حال اگر یكى از آن دو به رفیقش خیانت كرد، اگر رفیقش از خیانت او بىاطلاع باشد و یا آنرا فراموش كرده باشد، وقتى با رفیقش روبرو مىگردد، برخوردش خیلى عادى است. اما اگر دوستش از صحنه خیانت فیلمبردارى و یا عكسبردارى كند و پس از مدتى به او نشان دهد و بگوید: تو با من عهد بستى كه خیانت نكنى، آن همه دم از دوستى زدى؛ پس چرا به من خیانت كردى؟ اینجاست كه شرم و حیایى براى خیانتكار رخ مىدهد كه از هر شكنجه و عذابى سختتر است. او كه مرتكب خیانتى شده بود و صحنه خیانت را فراموش كرده بود و باور نداشت كه دوستش بدان پى برده باشد، اگر دوستش تصویر صحنه خیانت را نشانش بدهد، چه حالى خواهد داشت؟
﴿صفحه 376 ﴾
ما براى عرضه اعمال در دنیا، مثال نمایش عكس و تصویر خیانت را طرح كردیم، اما در قیامت خود اعمال حاضر مىشوند. گرچه عقل ما چگونگى حضور و تجسم اعمال را درك نمىكند، ولى بر اساس اعتقاد مذهبى ما، تجسم اعمال ثابت شده است:
«... وَ وَجَدُوا مَا عَمِلُوا حاضِراً»(262)؛ و در آن كتاب همه اعمال خود را حاضر ببینند.
در این آیه خداوند بصراحت حضور عین عمل را بیان مىكند و نمىتوان آیه را به گونه دیگر تفسیر كرد و علاوه بر این آیه، آیات دیگرى نیز تجسم اعمال را بیان مىكنند؛ از جمله:
«یَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْس مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیْر مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوء ...»(263)
روزى كه هر شخص، هر كار نیكو و بدى كه كرده حاضر مىبیند.
حتى اگر در قیامت، عكس و تصویر اعمال را به انسان نشان دهند، باز نمىتواند انكار كند. اگر عین اعمال و یا تصویر آنها را به او نشان دهند و بگویند: در فلان روز، فلان ساعت و یا فلان شب تو چنین كردى، در آن هنگام كه با خداوند روبرو گشته است، شرمى بر او عارض مىشود كه از هر عذابى سختتر است.
براى اینكه انسان به یاد روز محشر بیفتد و عرضه گشتن اعمال بر خداوند را در نظر آورد، شایسته است كه صحنه عرضه گشتن اعمال و رسوایى عصیان و مخالفت خداوند را، پیش خود ترسیم كند و یا اگر در همین دنیا رسوایى داشته است، آن را پیش خود مجسم كند: مثل اینكه زمانى در پنهانى كار زشتى انجام مىداد و ناگاه بچهاى سر رسید و متوجه آن كار زشت شد. شاید چنین اتفاقى براى هر كسى رخ داده باشد كه بدون توجه به اطراف، مشغول انجام عمل زشتى بود و ناگاه پى مىبرد كه شخصى به او نگاه مىكند. در چنین موقعیتى، انسان چنان شرمگین مىگردد كه مىخواهد آب شود و در زمین فرو رود؛ دیگر چه رسد كه آن شخص بچه نباشد و داراى عقل و شعور كافى باشد و چه رسد كه برگردن انسان حق داشته باشد و آن كار ناپسند در حق او، خیانت بحساب آید.
شكى در این نیست كه هر چه ما داریم از خداوند است و هر عمل نابجایى خیانت به اوست.
﴿صفحه 377 ﴾
اگر انسان درست بیندیشد، پى مىبرد كه گناه او در حضور صاحب حق و خیانت به او بوده است. پى مىبرد كه معصیت كسى را مىكند كه هستى او و توان او بر انجام همین گناه از اوست. قدرت نفَس كشیدن و سخن گفتن و بالاخره هر چه ما داریم از اوست. او این همه نعمت و توانایى به ما داده است كه در راه تكامل خویش و تقرب به او بكار ببریم، حال خیلى شرمآور است كه نعمتهاى خداوند را در راه معصیت و دورى از او و خیانت به او بكار بندیم!
با توجه به آنچه ذكر گردید، اگر انسان شبى چند دقیقه را به محاسبه نفس خویش اختصاص دهد و پیش خود مجسم كند، در حضور خداوندى كه همه چیزش از اوست، لغزش و گناه از او سرزده است. مسلّماً این محاسبه و توجه به اینكه لغزش و گناه در برابر خداوند انجام مىگیرد، موجب تخفیف گناه مىگردد. حتى اگر منجر به توبه نصوح كه بكلى آثار گناه را محو مىكند، نگردد؛ همین احساس شرم قدرى از بار گناه مىكاهد و جلوى رسوب و بر جاى ماندن آثار گناه را مىگیرد و پس از آن به آسانى انسان مرتكب معصیت نمىگردد. حال اگر حالت تنبّه و توجه به اینكه در حضور خداست، براى او ملكه گردد، دیگر گناه نمىكند.
مفهوم و دامنه شرم و حیا
با توجه به آنچه از عرضه اعمال بر خداوند و حیا و شرم گفته شد، در بخش دیگر روایت پیامبر(صلى الله علیه وآله) مساله حیا را مطرح مىكنند:
«یا اباذرٍّ؛ استح من اللّه فانّى والّذى نفسى بیده لاازال حین اذهب الى الغائط متقنّعا بثوبى، استحیى من الملكین الّلذین معى.»
اى ابوذر؛ از خداوند حیا كن. قسم به خدایى كه جانم در اختیار اوست، من هرگاه به حاجتگاه مىروم سر و روى خود را مىپوشانم و از دو فرشتهاى كه با من همراهند حیا مىكنم.
﴿صفحه 378 ﴾
مسأله شرم و حیا بسیار با اهمیت است و متأسفانه، در ارتباط با آن كجفهمى و بدفهمىهایى وجود دارد. بر اثر نفوذ فرهنگ بیگانه، در ارتباط با شرم و حیا، براى ما مشكلاتى فكرى پدید آمده است. از این جهت جا دارد در این زمینه، بررسىهایى انجام گیرد. گرچه مایلیم در این فرصت به ذكر مواعظ بسنده كنیم و شاید جلسه آمادگى طرح این مباحث را نداشته باشد، اما اشاره به زیرساخت فكرى این مسأله را لازم مىدانم:
همه مىدانیم كه در فرهنگ اسلامى، شرم و حیا از جمله ارزشهاست و در مقابل، پررویى و بىشرمى ناهنجار و ضد ارزش بحساب مىآید. پیشتر وقتى مىخواستند به كسى ناسزا بگویند، مىگفتند: پررو، چون واژه «پررو» فحش و ناسزا بشمار مىرفت. اگر غلیظتر و درشتتر مىخواستند ناسزا بگویند، مىگفتند: بىشرم. بىشرم فحش بسیار بدى بود؛ این فرهنگ ماست. اما امروزه در فرهنگ غرب و دنیاى كفر، شرم و خجالت عیب محسوب مىگردد.
از جمله مسائلى كه امروزه در روانشناسى، فلسفه اخلاق و تعلیم و تربیت كاربرد فراوان دارد، مسأله شرم و بىشرمى است: آیا از نظر روانشناسى، اخلاق و اصول تربیتى انسان باید باشرم باشد و یا بىشرم؟ البته اینكه مىگوییم در فرهنگ غرب، برخلاف فرهنگ اسلامى، از بىشرمى ترویج مىگردد، بدان معنا نیست كه برداشت ما از شرم و حیا و رفتارمان در ارتباط با آن كاملا صحیح است؛ از این جهت این مقوله نیاز به بحث و بررسى دارد و جهت روشن گشتن مطلب، به ریشه شرم و حیا در انسان اشاره مىكنیم:
بر اساس غریزه فطرى كه در انسان وجود دارد، اگر انسان مرتكب كارى شود كه آن را زشت مىداند، انفعال مخصوصى به نام شرم، در درون او پدید مىآید. البته پیدایش این انفعال روحى و بازتاب روانى، متوقف بر دو امر است: یكى اینكه انسان كارى را بد بداند، دوم اینكه فطرت او سركوفته نشده باشد. چون انسان داراى حالات فطرى فراوانى است، ولى وقتى فطرتش را زیر پاگذاشت، آن حالتهاى فطرى ضعیف و كمرنگ مىگردند و رفتهرفته از بین مىروند. پس احساس شرم در برابر كار زشت و بد، امرى است فطرى، اما شناخت زشتى و بدى، گاهى از طریق عقل صورت مىگیرد و در مواردى به وسیله تعلیم و تربیت و در مواردى انسان تابع محیط است كه چه چیز را بد مىداند و چه چیز را خوب.
﴿صفحه 379 ﴾
در ابتدا پدر و مادر، به كودك خود تلقین مىكنند كه چه چیز بد است، حال اگر این تلقین صحیح انجام گرفته باشد، وقتى بچه مرتكب آن كار زشت مىشود و پى مىبرد كه دیگرى متوجه او شده است، بر اساس غریزه فطرى خود، خجل و شرمنده مىگردد و سر به زیر مىافكند و گاه عرق مىریزد. این واكنش فطرى، در برابر كار زشت، از آن كودك طبیعى است و چنانكه گفته شد، خوبى و بدى را با تعلیم فرا مىگیرد.
عوامل ترویج آداب و سنتهاى غلط
بجز ارزشهاى اخلاقى و اسلامى، یك سرى آداب و رسوم بر اثر خواست محیط، جامعه و یا بر اثر قومگرایى و شرایط دیگر ملى و نژادى در ما رایج گشتهاند كه بر اساس آنها چیزهایى را نیك مىشماریم و یا زشت. و این نگرش مربوط به شرع نیست و ممكن است ضد شرع نیز باشد: مثلا بد مىدانیم بچه در برابر بزرگترها حرف بزند و همینكه كودك خواست در برابر بزرگترى حرف بزند، مىگوییم: ساكت شو، زشت است، چون آن كودك خوبى و بدى را از طریق پدر و مادر و اطرافیان مىشناسد، تصور مىكند فلان كار زشت است. همینكه بنگرد دیگران در برابر كار او عكسالعمل منفى نشان مىدهند و اخم مىكنند و رفتار ناخوشایند نشان مىدهند، به بدى و زشتى آن كار پى مىبرد و به هنگام انجام آن، احساس خجالت و شرم مىكند. از این جهت به خود جرئت نمىدهد در حضور بزرگترى حرف بزند، سر كلاس خجالت مىكشد از استاد سؤال كند. این حالت به مرور براى او ملكه مىگردد و هر چه پیش مىرود و بر سنّش افزوده مىشود، باز حالت احساس شرم و خجالت بههنگام سخنگفتن رخ مىنمایاند: وقتى در درس خارج مىخواهد اشكال كند، قلبش به طپش مىافتد و رنگش سرخ مىگردد.
مسلّماً شرع نمىپسندد كه انسان نتواند حرفش را بزند، اگر سؤالى دارد و اگر سخن حقى دارد نتواند بیان كند.
﴿صفحه 380 ﴾
نظیر این برداشت غلط، در مورد حیاى زن نیز وجود دارد: در فرهنگ ما بزرگترین سرمایه زن حیاست، اما در ارتباط با مصادیق این مفهوم ارزشى، جامعه ما افراطهاى بىجایى دارد. دختر عفیف و با حجاب را چنان تربیت مىكنند كه نتواند جلوى مرد نامحرم حرف بزند و به او تفهیم مىكنند كه این عمل بازتاب حیاست! از نظر اسلام، یك زن باید قدرت سخن گفتن در برابر دیگران را در خود بپروراند، اما بسیار بجا و پسندیده است كه آنجا كه نباید حرف بزند، حرف نزند و یا صدایش چنان نرم و نازك نباشد كه دیگران را تحریك كند؛ اما نباید او را عادت داد كه اصلا نامحرم صدایش را نشنود. درواقع ما نتوانستهایم مسائل و جنبههاى مختلف را از هم تفكیك كنیم.
اگر سخن گفتن زن در برابر دیگران ناپسند مىبود، حضرت زهرا(علیها السلام) كى مىتوانست، در مسجد مدینه، آن خطبه غراء را ایراد كند؟ یا زینب كبرى(علیها السلام) كى مىتوانست، در مجلس ابن زیاد، خطبه بخواند؟ بله شرع مىگوید: نباید چنان سخن گفت كه موجب تحریك و انحراف دیگران گردد و نحوه حرف زدن بر انگیزنده شهوت باشد والا شایسته نیست كه زن توان حرف زدن نداشته باشد.
افراطها و به معنایى تفریطهایى ما در یك سرى مسائل ـ بخصوص ارزشهاى اخلاقى و تربیتى ـ داریم كه آثار بدى بر جاى گذاشته است. غربىها وقتى آثار بد آن افراطها را ملاحظه كردند و درصدد برآمدند كه جلوى آن آثار منفى را بگیرند، به تفریط افتادند و از اصل، آن ارزشها را كنار زدند: ما آمدیم كودكان را خجالتى بار آوردیم كه نتوانند جلوى بزرگترها حرف بزنند. زنان را چنان بار آوردیم كه نتوانند جلوى مردان حرف بزنند، آنان وقتى دیدند این كار نابجا و نادرست است گفتند: كودك باید در هر كارى آزاد باشد، زن باید آزاد باشد و از هیچ چیز پروا و شرم نداشته باشد؛ ولو اینكه در برابر مردان عریان شود! آن برداشت نابجا از شرم و حیا و خجالتى بودن، بازتابش در غرب این شد كه بكلى قیود و حدود را كنار گذاردند: «الْجاهِلُ إِما مُفْرِطٌ وَ إِما مُفَرَّطٌ»؛ نادان یا افراط مىكند و یا تفریط.
نه ما اسلام را درست شناختیم و نه آنها به راه صحیح رفتند؛ نه ما بدرستى ارزشهاى اسلامى را بكار بردیم و نه آنها به ارزشهاى الهى توجه كردند.
﴿صفحه 381 ﴾
البته از آنها نمىشود توقع داشت، چون بنیان فكرىشان فاسد است. معلوم نیست به خداوند اعتقاد داشته باشند. در غرب حتى مسیحیان معتقدى كه به كلیسا مىروند، معلوم نیست به دین اعتقاد داشته باشند و تنها با زبان به دین و ارزشهاى دینى علاقه نشان مىدهند والا در حقیقت گرایشى به دین ندارند. پس از آنها نمىشود توقع داشت. سخن در این است كه ما چرا حقایق اسلام را نشناختیم و به آنها درست عمل نكردیم، تا آنها را بجا بكار ببریم و استفاده صحیح و شایسته از آنها ببریم و مورد سرزنش دیگران قرار نگیریم.
با توجه به آنچه گفته شد، ضرورى است كه دامنه و گستره شرم و حیا مشخص گردد: اینكه مفهوم حیا چیست و كجا باید حیا داشت و كجا حیا و خجالت ناپسند و مذموم است؟ مسلّماً خجالتزدگى در همه موارد، مطلوب نیست و هر ضعفى كه بر اثر شرم پدید مىآید، مطلوب نیست. باید بد و خوب را شناخت و آن دو را با دلیل قاطع و شرعپسند همراه ساخت. چرا به بچه مىگوییم حرفزدن جلوى بزرگترها بد است؟ آیا این گفته خداوند و پیامبر است؟ آیا سیره ائمه اطهار(علیهم السلام) چنین بوده است؟ مسلّماً چینن نیست. بله فریادزدن و دادزدن براى هیچكس مطلوب نیست و البته بچه بتدریج و با آموزش صحیح دیگران، در مىیابد كه بهگونهاى سخن بگوید كه مخاطب بشنود و بیش از حد صدایش را بالا نبرد؛ اما نه اینكه اصلا حرف نزند.
چه كسى گفته است، زن آنقدر كم جرئت باشد و توان سخن گفتن در برابر دیگران را نداشته باشد كه اگر در دادگاه خواست حقش را ثابت كند و یا جایى خواست نهى از منكر كند، توانش را نداشته باشد؟ پس باید خوب و بد را بر اساس موازین اسلامى بشناسیم، پى ببریم كه از نظر اسلام، خوب و بد واقعى كدامند؛ آنگاه شرم و حیا در برابر بد واقعى مطلوب است، نه حیا در برابر رسم و عادتى كه ساخته و پرداخته یك جامعه، یك قوم، ملت و یا نژاد و منطقه خاص است . این شرم و حیا برخاسته از آداب و رسوم است، نه ارزشهاى اخلاقى و معنوى. آداب و رسوم، اگر در راستاى ارزشهاى اسلامى باشند، محترمند و اگر بر خلاف حق و ارزشهاى الهى باشند، ضد ارزشند. بنابراین براى اینكه درست از دستورات اسلامى پیروى كنیم، باید در ابتدا خوب و بد واقعى را بشناسیم، تا بدانیم در برابر چه رفتارى شرمنده و خجل گردیم.
﴿صفحه 382 ﴾
گفته شد با شناخت خوب و بد، بر اساس غریزه فطرى، پس از انجام كار زشت انسان احساس شرم مىكند. حال اگر در برابر این غریزه مقاومت كند و با فطرت خود بستیزد، بتدریج آن غریزه فطرىِ شرم و حیا ضعیف گشته ، ملكه و خصیصه بىحیایى در انسان رسوخ مىیابد. این امر اختصاص به شرم و حیا ندارد، بلكه اگر انسان در برابر هر امر فطرى مقاومت كند، آن امر فطرى بتدریج ضعیف و بىاثر مىگردد: كسانى كه مرتكب گناه مىشوند و نسبت به عواقب آن بىاعتنا مىگردند، رفتهرفته، ملكه عصیان در آنها تقویت مىگردد و از آن پس، حتى اگر بهخاطر آورند كه در حضور خداوند دست به گناه مىزنند، احساس شرم نمىكنند، چون فطرت آنها سركوب شده است.
بله عدم محاسبه نفس و گناهان متوالى و پى در پى، رفته رفته فطرت را بىاثر مىسازند و در نتیجه، انسان از انجام هر گناهى باك ندارد و مورد سرزنش وجدان خویش قرار نمىگیرد. انسانى كه در برابر هر كار زشتى شرمنده مىگشت، دیگر احساس شرم نمىكند. البته عوامل دیگرى نیز وجود دارند كه موجب از بین رفتن احساس شرم مىشوند و در روایات بدانها اشاره شده است، اما عامل عمده بىشرمى و بىحیایى، مقاومت در برابر غریزه فطرى شرم و حیا و بىاعتنایى به آن است. در مقابل براى تقویت آن غریزه فطرى، نكاتى را باید رعایت كرد كه از جمله آنها، نكتهاى است كه در این روایت بدان اشاره شده است: پیامبر(صلى الله علیه وآله) ابوذر را به حیاى از خداوند توصیه مىكنند و سپس مىفرمایند: من وقتى به حاجتگاه مىروم، سر و روى خود را مىپوشانم و از دو ملَكى كه با من هستند، حیا مىكنم. این رفتار براى تقویت غریزه فطرى شرم و حیاست.
ابوسعید خِدرى در ارتباط با حیاى فراوان پیامبر(صلى الله علیه وآله) مىگوید:
«كانَ رَسُولُ اللّهِ، صَلَى اللّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ، أَشَدَّ حَیاءً مِنَ الْعَذْراءِ فى خِدْرِها وَ كانَ إِذا كَرِهَ
﴿صفحه 383 ﴾
شَیْئاً عَرَفْناهُ فى وَجْهِهِ»(264)
رسول اللّه بسیار با حیاتر از دختر باكره در حجله بود و چون از چیزى ناراحت مىشد (به زبان نمىآورد) از چهرهاش مىفهمیدیم.
معروف است كه سلمان(رضی الله عنه) فرموده است: من در طول عمرم به آلتم نگاه نكردم! ـ سلمان از معمّرین بود و عمر بسیار طولانى داشت ـ مسلماً كسى كه این روحیه را دارد، هیچگاه زنا نمىكند. اما اگر انسان بىاعتنا بود، فرقى بین بد و خوب نگذاشت، رفته رفته حیاى فطرى او از بین مىرود و عوامل و انگیزههاى گناه او را به معصیت و لغزش وا مىدارند. او پیوسته بر لب پرتگاه قرار دارد و منتظر است بادى بوزد و سقوط كند. اما اگر از اول مواظب رفتار خویش باشد و عواملى را كه موجب تقویت فطرت مىگردند در خود تقویت كند، روحیه شرم و حیا در او تقویت گشته، خود را به گناه آلوده نمىسازد.