اهمیت محاسبه، سنجش اعمال و شرم از خدا
«یا أَباذَرٍّ؛ حاسِبْ نَفْسَكَ قَبْلَ أَنْ تُحاسَبَ فَهُوَ أَهْوَنُ لِحِسابِكَ غَداً وَ زِنْ نَفْسَكَ قَبْلَ أَنْ تُوْزَنَ وَ تَجَهَّزْ لِلْعَرْضِ الْأَكْبَرِ یَوْمَ تُعْرَضُ لا تَخْفى عَلَى اللّهِ خافِیَةٌ.
یا أَباذَرٍّ؛ إِسْتَحِ مِنَ اللّهِ فَإِنّى وَ الَّذى نَفْسى بِیَدِهِ لا أَزالُ حینَ أَذْهَبُ إِلىَ الْغائِطِ مُتَقَنِّعاً بِثَوْبى، أَسْتَحْیى مِنَ الْمَلَكَیْنِ الَّلذَیْنِ مَعى.
این بخش از پندهاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) در ارتباط با محاسبه و حیاى الهى است در روایات و از جمله در نهجالبلاغه فراوان روى «محاسبه نفس» تأكید شده است و علماى اخلاق، یكى از مراحل آغازین حركت، سیر و سلوك و تهذیب نفس را «محاسبه» مىدانند.
«یا اباذرٍّ؛ حاسب نفسك قبل ان تحاسب، فهو اهون لحسابك غداً»
اى ابوذر؛ به حسابت رسیدگى كن، پیش از آنكه به حسابت رسیدگى كنند؛ تا فردا محاسبه بر تو آسان گردد.
عین این مضمون در روایات دیگر نیز مكرّر آمده است كه:
«حاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحاسَبُوا»(253)
قبل از آنكه از شما حسابرسى شود، به حساب خود رسیدگى كنید.
منتها در این روایت بر آنچه در سایر روایات آمده است، نكتهاى اضافه شده كه محاسبه در این دنیا، حساب قیامت شما را سبك مىكند.
﴿صفحه 364 ﴾
محاسبه، ضرورت اجتناب ناپذیر
اصل محاسبه و بررسى عملكردها، امرى است اجتنابناپذیر و براى هر كس قابل فهم و درك است. هر كس در زندگىاش، حسابرسىهایى دارد؛ مخصوصاً آنان كه اهل كسب و تجارتند و سرو كارشان با سرمایه، پول و سود و زیان است حساب برایشان خیلى اهمیت دارد: معمولا هر بازارى سالى یك بار به حسابهاى خود رسیدگى مىكند، ولى علاوه بر این حسابرسى سالانه، در آخر روز، هفته و ماه نیز به حسابهاى خود رسیدگى مىكند، تا حساب سالش آسان انجام گیرد. اگر آن تاجر به حساب روز، هفته و ماه خود نرسد و حسابها را بر روى هم انباشته سازد، كار براى او دشوار مىگردد و گاه بر اثر آن مسامحه و بىتوجهى، اشتباهات بزرگى رخ مىدهد.
سخن در این است كه همانند تاجر كه با دقت به حساب سود و زیان خود مىرسد و از ریالى نمىگذرد، مؤمن نیز باید حساب خود را با خداوند تسویه كند و در این بین از مكر نفس خویش بپرهیزد و بترسد از اینكه نفس او را فریب دهد و با توجیه كردن گناهان، نگذارد محاسبه به دقت انجام گیرد. باید در برابر كردههاى خود از نفس خویش، جواب قانع كننده بخواهد و چنان از خویش حساب بكشد كه در قیامت مأموران الهى از او حساب خواهند كشید.
اصولا اگر حساب گناهان بهموقع انجام گیرد و روى هم انباشته نگردد، دقیقتر انجام مىگیرد و نتیجه صحیحى نیز انسان بدست مىآورد و با مشكلات كمترى مواجه مىشود؛ این از یك طرف. از طرف دیگر اگر حساب گناهانمان را به تأخیر اندازیم، به مرور فراموش مىكنیم كه چه گناهانى مرتكب گشتهایم و چه مقدار گناه بر روى هم انباشته شده است. بعلاوه وقتى به گناهان خویش توجه نداشته باشیم، به فكر چاره برنمىآییم و نیز حجم گناهان خویش را باور نمىكنیم: اگر از من سؤال شود كه در زندگى چند گناه مرتكب شدهام، خیلى انصاف داشته باشم، مىگویم: هزار گناه. در صورتى كه اگر دقیقاً حسابرسى مىكردم، پى مىبردم كه شاید در روز، هفته و در ماه بیش از هزار گناه مرتكب گشتهام! وقتى آن همه گناه روى هم انباشته شود، یك رقم عظیم نجومى تشكیل مىدهد.
﴿صفحه 365 ﴾
ما غافلیم و خیال مىكنیم چون دزدى و آدم كشى نكردهایم، سایر گناهانمان مهم نبودهاند. شاید اگر به ما گفته شود «گناهكار»، اعتراض كنیم و بگوییم: مگر ما چه گناهى مرتكب شدهایم؟ خاصیت نفس انسان فراموش كارى است، بخصوص در آنچه به زیانش هست:
از جمله مباحث روانشناسى این است كه چون طرح و یادآورى خطاها و لغزشهاى انسان باعث خجالت و سرافكندگى او مىشود، مایل نیست بدانها توجه كند و سعى مىكند آن لغزشها را فراموش كند. امروزه روانشناسان در زمینه فراموش كارى و به خاطرسپارى رخدادها و اینكه چگونه انسان چیزى را فراموش مىكند و چه عواملى در فراموشى و خود را به فراموشى زدن نقش دارد و نیز در اینكه چه عواملى در بهخاطر سپردن رخدادها نقش دارد؛ فراوان كار كردهاند. متأسفانه ـ با اینكه كاوش و بررسى در این مقولهها به صلاح دین و دنیایمان مىباشد و بسیار مهم است ـ ما در این زمینهها كار نكردهایم و از دیگران عقب ماندهایم.
پس انسان آنچه را دوست نمىدارد، نمىخواهد به خود نسبت دهد. طبق تحقیقات روانشناسانه، انسان به دنبال انجام هر جرم و جنایت تلاش مىكند گناه خویش را توجیه كند. او به دلیل رنجى كه از انجام آن عمل مىبرد و براى رهایى از عذاب وجدان، مىخواهد انجام گناه را از ساحت وجود خویش دور سازد و به تعبیر دیگر، خویشتن را بىتقصیر بنمایاند و سعى مىكند كه یا گناه خویش را فراموش كند و یا به افراد دیگر، یا به محیط، یا به دنیا، یا به شیطان و یا ساختار اجتماعى، یا به عوامل دیگر نسبت دهد. بدین طریق براى دفاع از خویشتن و عمل خود، به «مكانیزمهاى دفاعى» متوسل مىشود و اگر توسل به «مكانیزم دفاعى» در انسان تقویت شد و هر گناهى را پیش خود توجیه كرد و دقیقاً خود را زیر سؤال نبرد و منصفانه در مورد خویش قضاوت نكرد و خویشتن را محكوم نساخت؛ خطر ارتكاب به جنایات بالاتر نیز وجود دارد. زیرا او با این كار خویش، خود را از تازیانه گناه رهانیده است و دیگر از این بابت رنج و ناراحتى ندارد، تا از عواقب شوم گناه بترسد. اینجاست كه عقوبت توجیه گناه و نیز خطرش، از خود گناه بیشتر است.
﴿صفحه 366 ﴾
چون انسان حب نفس دارد، علاوه بر اینكه مىخواهد نزد مردم محترم باشد، مىخواهد نزد خود نیز سربلند باشد؛ نمىخواهد نزد خود سرافكنده گردد و خود را ناقص انگارد. مىخواهد پیش خود كمال و عزّت داشته باشد. بنابراین آنچه موجب نقص و انحطاط او مىشود، از ساحت خاطره خویش دور مىدارد؛ چون یادآورى آنها موجب مىگردد، نزد خود حقیر و سبك شود و این بر خلاف میل طبیعى انسان است. با توجه به این نكته، اگر در این بین عواملى وجود نداشته باشند كه آن نواقص و كاستىها و انحرافات را به خاطر انسان آورند، فرجام بدى در انتظار اوست و خسارت جبرانناپذیرى تحمل خواهد كرد. به این جهت در روایات، در راستاى طرح عوامل بهخاطرسپارى كردار ناشایست و تلاش براى تدارك و جبران آنها، بهترین شیوه برگزیده شده است و علماى اخلاق با توجه به آن روایات، در كتابهایى چون معراج السعادة، جامع السعادات و احیاء العلوم، براى كسانى كه درصدد تهذیب نفس و تزكیه و سیر و سلوكند، سه مرحله «مشارطه» و «مراقبه» و «محاسبه» را ذكر كردهاند:
مشارطه، مراقبه و محاسبه
الف) مشارطه:
صبح كه انسان از خواب بر مىخیزد، توجه داشته باشد كه سرمایه جدیدى در اختیار او قرار گرفته: اگر ما از خواب بر نمىخاستیم و روح از بدنمان، براى همیشه، مفارقت مىكرد، آیا زندگى ما پایان نمىیافت؟
«اللَّهُ یَتَوَفَّى الاَْنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَ الَّتى لَمْ تَمُتْ فىِ مَنامِهَا، فَیُمْسِكُ الَّتىِ قَضَى عَلَیْها الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الاُْخْرى إِلى أَجَل مُسَمًّى؛ إِنَّ فىِ ذلِكَ لاََیات لِقَوْم یَتَفَكَّرُونَ»(254)
خداست كه به هنگام مرگ جان انسانها را مىگیرد و آنرا كه هنوز مرگش فرا نرسیده نیز در حال خواب روحش را قبض مىكند. سپس آن را كه حكم به مرگش كرده،
﴿صفحه 367 ﴾
جانش را نگاه مىدارد و روح كسى را كه حكم به مرگش نكرده، به بدنش باز مىفرستد، تا وقتى كه مرگ براى او حتمى گردد. در این كار نیز نشانههایى است براى مردمى كه مىاندیشند.
پس ما با خواب، مرحلهاى از مرگ را گذراندهایم و چونان مرده فعالیتى نداریم. حال اگر دوباره از خواب برخاستیم، زندگى و حیات دوبارهاى به ما عنایت شده است و سرمایه جدیدى در اختیارمان قرار گرفته است. پس خداى را بر این زندگى دوباره شكر گوییم، نفس خویش را مخاطب قرار داده، به او بگوییم: اى نفس، خداوند این سرمایه ارزشمند را در اختیار تو گذاشت كه با آن سعادت آخرت را تأمین كنى. اگر لغزش از تو رخ دهد، سرمایهات را باختهاى و زیان و خسران مىبینى. با نفس خویش شرط كنیم و از او عهد و پیمان بگیریم كه گرد گناه نگردد و چیزى كه موجب سخط الهى مىگردد از او صادر نشود. از او پیمان بگیریم كه این سرمایه گرانقدر را در راهى بكار گیرد كه موجب رضاى خداوند و سعادت انسان مىگردد؛ چرا كه رضاى الهى، سعادت انسان را در پى دارد و اگر خداوند راضى نشود، انسان به سعادت نخواهد رسید. با نفس خویش شرط كنیم كه در انجام واجبات و تكالیف الهى كوتاهى نكند و هر عمل خیرى كه براى او میسّر است، ترك نكند.
بهتر است این مشارطه پس از نماز صبح و تعقیبات آن انجام گیرد و انسان خطاب به نفس بگوید: اى نفس، من بجز این چند روزه عمر، سرمایهاى ندارم و اگر از دستم برود، سرمایهام بر باد رفته است. اى نفس، خداوند رحمان امروز نیز به من مهلت داد و اگر امروز مرده بودم، آرزو مىكردم كه دوباره خداوند مرا به دنیا بازگرداند، تا توشهاى فراهم سازم. پس اى نفس، چنان تصور كن كه مرده بودى و آرزوى برگشت دوباره به دنیا را مىكردى و تو را به دنیا بازگرداندند. پس نكند امروزت را ضایع كنى؛ چرا كه هر نفَسى كه مىكشى، گوهرى است گرانمایه و بىبدیل و مىتوان با آن گنج جاودانه و ماندگارى را تهیه كرد كه تا ابد موجب آسایش شود.
﴿صفحه 368 ﴾
ب) مراقبه:
پس از مرحله مشارطه، مرحله مراقبه است كه انسان در طول روز، مواظب باشد به آنچه برخود شرط كرده، عمل كند و هر لحظه مواظب باشد كه مرتكب گناهى نگردد. بنگرد راه را درست مىرود، یا به لغزش و انحراف در مىافتد. به تعبیر دیگر، مراقبه همان تقواست، چون تقوا به معناى صیانت ارزشهاى الهى و محافظت بر اعمال است: در روایتى وارد شده است كه تقوا به این مىماند كه انسان در شب تاریكى، در بیابانى پر از مار و عقرب قدم مىزند و هر لحظه ممكن است، پاى روى مار بگذارد و با نیش آن به زندگىاش خاتمه داده شود. حال همانطور كه او كمال حزم و احتیاط را به خرج مىدهد تا با مار و عقرب مواجه نشود، انسان نیز باید در زندگى، كمال دقت و احتیاط را داشته باشد، تا از خطر شیطان برهد و به عذاب جهنم گرفتار نیاید. پس تقوا به این است كه پیوسته در اندیشه كردار خود باشد و به عاقبت اعمال خویش بنگرد.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
مردى به خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد و عرض كرد: اى رسول خدا، به من سفارشى بفرمایید؟ پیامبر(صلى الله علیه وآله) سه بار به او فرمودند: اگر من تو را سفارش كنم، آنرا مىپذیرى؟ در هر بار آن مرد جواب داد: بله اى رسول خدا، سپس پیامبر فرمود:
سفارش من به تو این است كه اگر بر انجام كارى همت گماشتى، در عاقبت آن اندیشه كن، پس اگر سرانجام آن كار خوب بود آن را انجام بده و اگر سرانجام آن ناشایست بود از آن دورى گزین(255)
مراقبت بر نفس، در نتیجه شناخت خداوند حاصل مىشود و در نتیجه یقین به اینكه خداوند متعال به اسرار درونى انسان آگاه است و هیچ چیز از نظر او دور نمىماند. از این جهت هیچ عملى نیست كه انسان به هنگام انجام آن، نیاز به مراقبت نداشته باشد؛ زیرا بنده یا در حال طاعت و بندگى خداوند است و یا در حال انجام معصیت و یا در حال انجام عمل مباح: مراقبت او در هنگام طاعت و بندگى، به داشتن اخلاص و تلاش در كمال بخشیدن به عمل و مراعات ادب و حفظ عمل از آفات است.
﴿صفحه 369 ﴾
مراقبت بنده در هنگام معصیت، به توبه، ندامت، دل كندن، شرم و اهتمام به جبران آن معصیت است. مراقبت بنده در فعل مباح، به این است كه آداب را رعایت كند و همواره در استفاده از نعمتها منعم را در نظر آورد و بر آن نعمت شاكر باشد و بر بلا صبر كند.
ج) محاسبه:
محاسبه، مرحله سومى است كه علماى اخلاق براى تهذیب نفس به آن توصیه مىكنند. محاسبه یعنى انسان در پایان روز، رفتار یكروزه خود را بررسى كند و بنگرد به وظایف الهى و واجباتى كه بر عهده او بوده است عمل كرده یا نه. اگر پس از بررسى پى برد كه به وظایف الهى عمل كرده است و رفتار روزانه او بر طبق موازین شرع بوده، خداوند را سپاس گوید كه توفیق انجام وظایف را به او عنایت كرد؛ چون انجام وظایف به توفیق الهى است و به پاس آن توفیق باید شكر بهجا آورد. همچنین سعى كند در دیگر روزها، همان مسیر سالم و صحیح را ادامه دهد. اما اگر به وظایف الهى عمل نكرده، یا آنها را ناقص انجام داده است و به لغزش و انحراف مبتلا گردیده، سعى كند با انجام مستحبات و بخصوص نمازهاى نافله، كاستىها را جبران كند و در برابر ترك وظایف الهى و انجام معصیت خداوند، خویشتن را سرزنش كند و استغفار كند، تا خداوند متعال از گناهانش در گذرد. همچنین سعى كند با اعمال نیك و خیر، گناهان خویش را تدارك كند؛ در این صورت به هنگام خواب حسابش پاك مىشود و گناهى براى او باقى نمىماند. این همان محاسبهاى است كه اهل بیت(علیهم السلام)به اصحابشان توصیه كردهاند و علماى اخلاق بر اساس دستورات ائمه اطهار(علیهم السلام)دیگران را بدان سفارش كردهاند.
﴿صفحه 370 ﴾
نظر به نقش و اهمیت محاسبه در تهذیب نفس، امام كاظم(علیه السلام) مىفرمایند:
«لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یُحاسِبْ نَفْسَهُ فى كُلِّ یَوْم فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اسْتَزادَ اللّهَ وَ إِنْ عَمِلَ سَیِّئاً اسْتَغْفَرَاللّهَ مِنْهُ وَ تابَ إِلَیْهِ»(256)
از ما نیست كسى كه هر روز حساب خود را نرسد، پس اگر عمل نیكى انجام داده، از خداوند زیاد شدن اعمال خیر را طلب كند و اگر گناه و كار بدى مرتكب شده از خداوند آمرزش بخواهد و به سوى او بازگشت كند.
پیامبراكرم(صلى الله علیه وآله) به اصحابشان مىفرمایند:
«أَلا أُنَبِّئُكُمْ بِأَكْیَسِ الْكَیِّسینَ وَ أَحْمَقِ الْحُمَقاءِ؟ قالُوا: بَلى یا رَسُولَ اللّهِ. قالَ: أَكْیَسُ الْكَیِّسینَمَنْ حاسَبَ نَفْسَهُ وَ عَمِلَ لِمْا بَعْدَ الْمَوْتِ، وَ أَحْمَقُ الْحُمَقاءِ مَنِ اتَّبَعَ نَفْسُهُ هَواهُ وَ تَمَنّى عَلىَ اللّهِ الاَْمانىَّ»(257)
آیا شما را به زیركترین زیركان و نادانترین نادانان خبر ندهم؟ اصحاب گفتند: بله اى رسول خدا. حضرت فرمود: زیركترین انسانها كسى است كه به حساب نفس خویش رسیدگى كند و براى پس از مرگ خویش عمل كند و احمقترین احمقها كسى است كه تابع هواى نفس خویش باشد و پیوسته آرزوهاى خود را از خداوند درخواست كند.