درس بیست و سوم : فقیه كامل و نمود رفتارى اعتقاد به توحید افعالى
ـ ابراهیم و اعتقاد به توحید افعالى
ـ اعتماد به ما سوىاللّه، نتیجه عدم اعتقاد به توحید افعالى
ـ شیخ انصارى و فرار از دام شیطان
ـ تواضع عامل عزّت و سربلندى
ـ حضرت سجاد و درك نقص و فقر ذاتى
ـ ثمره ایمان حقیقى در كلام پیامبر
﴿صفحه 346 ﴾
﴿صفحه 347 ﴾
فقیه كامل و نمود رفتارى اعتقاد به توحید افعالى
«یا أَباذَرٍّ؛ لایَفْقَهُ الرَّجُلُ كُلَّ الْفِقْهِ حَتّى یَرىَ النّاسَ فى جَنْبِ اللّهِ تَبارَكَ وَ تَعالى أَمْثالَ الاَْباعِرِ، ثُمَّ یَرْجِعُ إِلى نَفْسِهِ فَیَكُونُ هُوَ أَحْقَرَ حاقِر لَها. یا أَباذَرٍّ؛ لا تُصیبُ حَقِیقَةَ اَلاْیمانِ حَتّى تَرىَ النّاسَ كُلَّهُمْ حُمَقاءَ فى دینِهِمْ، عُقَلاءَ فى دُنْیاهُمْ.»
در ادامه موعظههاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به ابوذر، مىرسیم به بخشى كه درباره توحید افعالى است و نیاز به توضیح دارد: اعتقاد به توحید داراى مراتبى است كه نازلترین آنها كه نصاب توحید در اسلام است و هر كس با اعتقاد به آن از دیدگاه اسلامى موحّد شناخته مىشود، اعتقاد به وحدانیت خداوند در ذات و صفات و اعتقاد به توحید در «ربوبیت تكوینى» و «ربوبیت تشریعى»(242) و نیز اعتقاد به اینكه خداوند تنها معبود است. فراتر از این مرحله، مراحلى است كه از جمله آنها اعتقاد به توحید افعالى است: توحید افعالى یعنى، انسان در ابتدا با علم و سپس با شهود دریابد كه مؤثّر حقیقى، در عالم، خداوند متعال است و هیچ موجودى استقلال در تأثیر ندارد (اینكه این اعتقاد با مسأله اختیار و تكلیف سازگارى دارد یا ندارد، در مباحث كلامى و فلسفى مطرح گردیده است و اكنون مجالى براى پرداختن بدان نیست.)
﴿صفحه 348 ﴾
چنانكه ذكر گردید، براى اعتقاد به توحید افعالى دو مرحله وجود دارد، مرحله اول: اعتقاد به توحید افعالى از طریق استدلال، برهان و علم به اینكه هیچ موجودى از خود استقلال ندارد و هر موجودى عین ربط و وابستگى به علت (خداوند) است. همه تاثیر و تأثرات و علتها و معلولها از ذات مقدس پروردگار سرچشمه مىگیرند. گرچه این مرحله از اعتقاد به توحید، بسیار مهم و ارزشمند است، اما اهمیت آن در حد اهمیت مرحله شهود توحید افعالى نیست.
مرحله دوم: انسان پس از علم به توحید افعالى، از راه سیر و سلوك و شهود عرفانى مىیابد و باور مىكند كه مؤثر حقیقى در عالم تنها خداوند است. در این مرحله است كه در مىیابد، ماسوى اللّه، بر حسب شدت و ضعفشان، تأثیر مستقلّى در سرنوشت انسان ندارند و این اراده خداوند است كه نفوذ دارد و در اسباب و وسایل ظهور مىیابد.
ابراهیم و اعتقاد به توحید افعالى
بهترین نمونههاى معتقدان به توحید افعالى كه نظام اسباب و مسببات را وابسته به اراده و مشیت الهى مىدانند و تاثیر استقلالى را فقط از آن خداوند دانسته، ملجأ و پناهگاهى غیر او نمىشناسند؛ انبیاء و پیشوایان دینند. در اینجا ما به بارزترین اسوه موحدان كه در راه دعوت الهى از احدى بیم نداشت، یعنى حضرت ابراهیم(علیه السلام)اشاره مىكنیم: پس از آنكه حضرت ابراهیم(علیه السلام)تسلیم مشركان و بتپرستان بابل نشد و در غیاب آنها بتها را شكست و آنگاه كه آنها به شهر برگشتند و جویاى شكننده بتها شدند، به مجادله با آنها پرداخت و با استدلالهاى روشن و قوى، اعتقادات بىبنیان آنها را باطل ساخت. تا آنجا كه آنان در برابر منطق قوىِ او حرفى براى گفتن نداشتند و تنها چاره را در این دیدند كه او را در آتش قهر خویش بسوزانند:
﴿صفحه 349 ﴾
«قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا الِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فاعِلیِنَ»(243)
گفتند ابراهیم را بسوزانید و خدایان خویش را یارى كنید، اگر كننده این كار هستید.
پس از آن هیزم انبوهى فراهم ساختند و در روز موعود، حضرت را درون آن افكندند. در آن هنگامه حضرت ابراهیم فقط به ذات مقدس خداوند توجه داشت، تا آنجا كه امام باقر(علیه السلام)مىفرمایند:
در آن روز حضرت ابراهیم تنها مىفرمود: «یا أَحَدُ یا أَحَدُ یا صَمَدُ یاصَمَدُ، یا مَنْ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ» سپس فرمود: «تنها بر خداوند توكل مىكنم»(244)
او چنان به خداوند اعتماد داشت و در ایمان خود راسخ بود و با تمام وجود خود را نیازمند ساحت ربوبى مىدید كه دست نیاز به سوى احدى دراز نكرد، حتى كمك مَلك مقرب الهى را نپذیرفت:
امام صادق(علیه السلام) مىفرمایند:
«لَمّا أُلْقِىَ إِبْراهِیمُ، عَلَیْهِ السَّلامُ، فىِالنّارِ تَلَقّاهُ جِبْرَئیلُ فىِالْهَواءِ وَ هُوَ یَهْوى فَقَالَ: یا إِبْراهیمُ أَلَكَ حاجَةٌ؟ فَقالَ: أَمّا إِلَیْكَ فَلا»(245)
چون ابراهیم(علیه السلام) را در آتش افكندند، جبرئیل در حال فرود از آسمان او را مشاهده كرد و عرض كرد: آیا حاجت و نیازى دارى؟ حضرت فرمود: اما به تو نه!
این سخن حضرت ابراهیم(علیه السلام) كه از ناحیه شیعه و سنى نقل شده است، بر مراتب بالاى توحید در روح بزرگ این قهرمان الهى، دلالت دارد و چنین اعتقاد و روحیهاى است كه او را لایق دریافت امدادهاى غیبى كرد: خداوند به آتش فرمان داد كه سرد گردد. گویند: چنان آتش سرد شد كه ابراهیم مىلرزید و دندانهایش را بر هم مىفشرد، تا اینكه دوباره خداوند فرمان داد، اى آتش بر او سالم باش. در این گیرودار جبرئیل فرود آمد و در میان آتش در كنار ابراهیم نشست و سخن گفت.
﴿صفحه 350 ﴾
امام صادق(علیه السلام) مىفرمایند: قنبر، غلام حضرت على(علیه السلام)، آن حضرت را بسیار دوست مىداشت و چون حضرت از خانه بیرون مىرفتند، قنبر نیز با شمشیرى دنبال ایشان مىرفت. شبى حضرت على(علیه السلام)او را دیدند و فرمودند: اى قنبر، چه مىكنى؟ عرض كرد: اى امیر مؤمنان، آمدهام پشت سرتان حركت كنم. حضرت فرمود: واى بر تو! مرا از اهل آسمان حفظ مىكنى یا از اهل زمین؟ عرض كرد: نه بلكه از اهل زمین. فرمود: اهل زمین جز به اذن خداوند نمىتوانند با من كارى داشته باشند، برگرد؛ او نیز برگشت.(246)