انسان و دو كشش درونى به حق و باطل
انسان داراى دو كشش مختلف در دو جهت است، باید زمینهاى فراهم آید تا مشخص شود كه انسان در تضاد و رویارویى دو كشش درونى به حق و باطل، به كدام یك بیشتر تمایل دارد.
﴿صفحه 337 ﴾
گاهى كار حقى كه انجام مىدهد، با میل او مخالفت و تعارض ندارد؛ در این صورت انجام آن دشوار نیست. مشكل آنجاست كه بین دو كشش و دو جاذبه تعارض رخ دهد: شیطان به چیزى فرمان مىدهد و خداوند به غیر آن، نفس چیزى را مىطلبد و خداوند چیز دیگرى را. اینجاست كه انسان در بوته آزمایش قرار مىگیرد و ارزش كار مشخص مىگردد. در این صورت هر قدر جاذبه گناه بیشتر باشد و شخص پا روى هواى نفس بگذارد و با آن مخالفت كند، ثوابش بیشتر است و آن مخالفت با هواى نفس تأثیر شایانى در تكامل نفس او مىبخشد.
ارزش جوانى كه با وجود احساسات و تمایلات شدید غریزى، از گناهى كه متناسب با اوست دست مىكشد، بالاتر از پیرمردى است كه آن گناه را ترك مىكند. براى آن پیرمرد ترك آن گناه دشوار نیست، چون چندان میلى به آن گناه ندارد. در این صورت ثواب آن جوان بیشتر است و در مقابل اگر آن پیرمرد به آن گناه دست یازید، گناهش خیلى زیاد است؛ چون تحت فشار نبود و میل چندانى نیز به آن گناه نداشت. (خیلى زشت است كه پیرمردى مرتكب زنا شود.) اگر خداى نكرده، جوانى در معرض گناهى چون زنا قرار گیرد و بتواند بر غرایز و شهوت خود فایق آید اوج مىگیرد و ترك آن گناه، كمال فزایندهاى براى او به ارمغان مىآورد. چرا كه با تلاش فراوان درونى و علاقه شدید به خداوند و ایمان والا، به چشمپوشى از گناه موفق گشت. پس طبیعى است كه در این عالم، گناه شیرین باشد و حق تلخ، تا انسان آزمایش شود و در نتیجه مشخص گردد چه كسى خداوند را مقدم مىدارد و چه كسى هواى نفس را، چه كسى حق را مىگزیند و چه كسى باطل را.
البته بدیهى است كه شرف و والایى انسان به این است كه تكامل او اختیارى باشد، او با اختیار و آزادى تمام با هواى نفس خود مبارزه كند و با اختیار خود و به جهت محبت خداوند و رضاى او كار خیر انجام دهد و از گناه چشم پوشد.
گفته شد حق تلخ است و باطل شیرین، اما شیرینى باطل و تلخى حق براى افراد معمولى است، نه براى همه. انسانهاى عادى بر اساس میل طبیعى خویش به دنبال ارضاى خواستههاى خویش هستند و وظایفى كه براى آنها محدودیت ایجاد مىكنند، دشوار و سختند.
﴿صفحه 338 ﴾
در مقابل باطل برایشان سبك و راحت است، چون در انجام آن دشوارى و محدودیتى مشاهده نمىكنند: براى انسان خیلى آسان است، حرف بیهوده و لغو بزند، ولى اگر بخواهد حساب شده حرف بزند باید روى كلمه كلمه سخنان خویش فكر كند كه مبادا آن سخن بجا گفته نشود و مبادا سخنچینى، غیبت و تهمت بهحساب آید و مبادا با آن سخن كسى را مسخره و اذیّت كند. به هر جهت مىاندیشد كه چه آثار و عوارضى بر سخن او بار مىشود. اما اگر بخواهد حرف چرند بزند، دهانش را باز مىگذارد و هر چه خواست مىگوید.
اینكه فرمودند «پل صراط» از مو باریكتر و از شمشیر تیزتر است، به این جهت است كه انسان هر قدمى كه مىخواهد بردارد و به هر راهى كه گام مىسپرد، باید حواسش را جمع كند كه این راه به كجا منتهى مىشود و چه لوازمى در پى دارد؛ آیا خداوند راضى است و یا نه. همواره در هر كار و در هر رفتارى باید به انگیزه خود بنگرد، بنابراین مواظب زبان خود است كه هر سخنى را نگوید و مواظب نگاه خود است كه به هر جا نگاه نكند. مسلماً رعایت همه جوانب خیلى دشوار است و انجام وظیفه خون دل خوردن دارد. در مقابل اگر انسان خواست بر اساس باطل و هوس خویش عمل كند، خیلى راحت است و در زندگى احسان خوشى و شیرینى مىكند. البته براى طالب حق همه سختىها در دنیاست و او در بهشت دشوارى و رنجى ندارد:
«أَلَّذىِ أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لاَ یَمَسُّنَا فِیهَا نَصَبٌ وَلاَ یَمَسُّنَا فیِهَا لُغُوبٌ»(237)
(شكر) خداوند را كه از روى لطف و كرم ما را به منزل دائمى بهشت وارد كرد كه در آن هیچ رنجى به ما نرسد و هیچ گاه ضعف و خستگى نخواهیم یافت.
نه تنها در بهشت سختى و گرفتارىهایى، شبیه آنچه در دنیاست وجود ندارد، بلكه حتى بهشتیان درد گرسنگى را نیز درك نمىكنند بلكه به غذا میل دارند و از خوردن آن لذّت مىبرند.
﴿صفحه 339 ﴾
در مقابل، طبیعت زندگى دنیا قرین رنج و مشقت است و چه مؤمن و چه كافر مواجه با سختى و گرفتارى مىشوند:
«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِ انْسَانَ فِى كَبَد»(238)؛ ما انسان را در رنج و مشقت آفریدیم.
چیزى كه هست همین زندگى دنیا براى كافر و مؤمن، اهل حق و اهل باطل متفاوت است: اهل باطل از راحتى و آسایش نسبى برخوردارند و احساس شیرینى از زندگى دارند، اما در مقابل زندگى در كام اهل حق تلخ است. البته چنان نیست كه زندگى سراسر در كام مؤمن و اهل حق تلخ باشد، بلكه تلخى دنیا براى آنها نسبى است: براى اولیاى خدا نیز لذّتهاى خاصى وجود دارد. آنان نیز از خوردن و خوابیدن لذّت مىبرند، اما سختىها و گرفتارىهاى دنیوى آنان بیش از گرفتارىهاى اهل باطل است.
از آنجا كه انسان در دامان طبیعت رشد مىكند و پرورش مىیابد، بطور طبیعى ابتدا شیرینىها و خوشىهاى طبیعى را حس مىكند. ذائقهاش براى درك لذّتهاى دنیوى، مادّى و حسى آمادهتر است؛ طول مىكشد تا ذائقه معنوى یابد. با سیر اختیارى در مسیر حق و عادت به كار خیر و تحمل تلخىهاى زندگى و چشمپوشى از لذّتهاى مادى، رفته رفته، با ذائقه خود شیرینى حق را مىچشد و از آن لذّت مىبرد. این حقیقتى است كه قرآن نیز بدان اشاره دارد:
«وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَوةِ وَإِنَّهَا لَكَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ»(239)
از خداوند به صبر و نماز یارى جویید (چرا كه نماز) كارى است دشوار، مگر بر اهل خشوع. خداوند مىفرماید، نماز بجز بر خاشعان، بر عموم مردم بار سنگینى است. برخى صبح زود از خواب بر مىخیزند و به ورزش و نرمش مشغول مىشوند و كارهاى سنگینى انجام مىدهند، اما اگر بخواهند دو ركعت نماز بخوانند، احساس سنگینى مىكنند!
﴿صفحه 340 ﴾
براى نماز از خواب برنمىخیزد، اما براى ورزش از خواب برمىخیزد و چه بسا یك ساعت ورزش مىكند و مىدود و یا كوهنوردى مىكند! چون ذائقهاش مزه نماز را درك نمىكند. لذّت و فایده ورزش را حس مىكند و چون گفته شده كه ورزش براى بدن مفید و نشاطآور است، از آن لذّت مىبرد. در مقابل، ایمان او چنان قوى نیست كه به گفته خداوند، پیامبر و امامان معصوم ایمان آورد و اعتماد كند.
براى اهل خشوع و كسانى كه خداوند را شناختهاند و به او ایمان دارند، نه تنها نماز بار گرانى نیست، بلكه آسان است و از آن لذّت مىبرند. چون به بلوغ معنوى رسیدهاند، در نماز با خداوند انس مىگیرند و چنان شرینى نماز در كامشان مىنشیند كه نمىخواهند از آن فارغ شوند. براى آنها هیچ لذّتى بالاتر از نماز و مناجات با خداوند نیست، از این جهت برخى از بزرگان مىفرمودند: اگر سلاطین دنیا پى مىبردند كه نماز چقدر لذّت دارد، سلطنت خود را رها ساخته، به سراغ نماز مىرفتند! براى انبیاء، اولیاى خداوند و تربیتشدگان مكتب آنان، حق چنان دلنشین و شیرین است كه اگر از آن تخلف كنند، احساس مىكنند عزیزترین كس خود را از دست دادهاند. آنان چنان با راه حق و انجام كار خیر انس گرفتهاند و بدان دل بستهاند كه اگر كار خیرى را ترك كنند، احساس مىكنند گمشدهاى دارند كه دلكندن از آن برایشان میسّر نیست. كسانى كه به سحرخیزى عادت دارند، اگر شبى براى مناجات برنخیزند، ناراحت مىگردند.
تمایل عمومى به لذّتهاى حسى و دنیوى
با توجه به اینكه اغلب مردم به، لذّتهاى حسى و دنیوى گرایش دارند، سخن در این است كه انسان چه كند تا در مسیر تكامل قرار گرفته، توان مبارزه با تمایلات مادى و لذایذ حیوانى را در خویش بیابد و با چشمپوشى از آنها در راه حق قدم بردارد؟ در پاسخ باید گفت: لذّتخواهى در فطرت انسان نهاده شده است. و انگیزه انسان در كارهایى كه انجام مىدهد، لذّتى است كه برایش حاصل مىشود. ما كارى كه از آن خوشمان مىآید انجام مىدهیم و از كارى كه بدمان مىآید فاصله مىگیریم. در باطل و گناه هم براى خود لذّتى مىبینیم امّا راه چشمپوشى از آن این است كه به نتایج، عواقب و گرفتارىهایى كه گناه در پى دارد بیندیشیم، یا اینكه به لذّتهایى كه كار نیك در پى دارد، بیندیشیم. گرچه تحمل سختىهاى كار خیر و حق دشوار است، اما اگر پاداش و عواقب خرسند كننده آنرا در نظر بگیریم، برایمان آسان مىگردد.
﴿صفحه 341 ﴾
در واقع انسانها در انجام كارهاى سخت و دشوار دنیایى چنین مقایسهاى دارند:
كارگرى كه از صبح زود با انگیزه، كار سختى را شروع مىكند و تا شب كار مىكند و عرق مىریزد، از همه سختىهایى كه تحمل كرده لذّت مىبرد، چون به نتیجه كار خویش مىاندیشد. نانوایى كه گاه در حرارت 50 درجه نان مىپزد، همه مشكلات را تحمل مىكند، چون مزد مىگیرد و با آن احتیاجات زندگىاش را تأمین مىكند. او وقتى به نتیجه كارش مىاندیشد و اینكه با آن مزد، برخى از مشكلات زندگىاش برطرف شده باعث مىگردد از زندگى لذّت ببرد، زحمت كار برایش هموار مىشود. در واقع تحمل این سختىها عاقلانه است و همه مردم چنینند كه وقتى سختىها را با لذّتها مقایسه مىكنند، دست به كارى مىزنند كه به لذّت بیشترى بینجامد. اگر در كارشان به نفع و مزد بیشترى دست یابند، در نهایت به لذّت بیشترى مىرسند. بواقع در اجر و پاداشى كه مستقیماً از كار خویش دریافت مىكنند، لذّتى وجود ندارد، بلكه آن وسیلهاى است براى لذّت بردن: با پول خانه و وسائل زندگى خویش را تأمین مىكند و از آنها لذّت مىبرد. پس انسان عاقل سختى كار را تحمل مىكند تا سرانجام به لذّتى والاتر از سختى كار دست یابد.
انسان عاقل از استعمال موادّ مخدر و لذّت موقّتى آن چشم مىپوشد، چون به مفاسد آینده آن مىاندیشد: او مىداند كه براى چند لحظه لذّت مىبرد و نعشه مىشود، ولى یك عمر بدبخت مىگردد. اگر ما باور كنیم كه گناه هر چند شیرین و لذّتآور باشد چه عواقب و گرفتارىهایى در پى دارد ـ اگر در دنیا عاقبت بدى متوجه ما نگردد، مسلّماً در آخرت گرفتار مىشویم ـ به همان دلیل كه از لذّت استعمال موادّ مخدر صرفنظر مىكنیم، از لذّت گناه نیز صرفنظر مىكنیم، تا مبتلا به عذاب ابدى آن نشویم؛ در این ارتباط حضرت مىفرمایند:
﴿صفحه 342 ﴾
«و ربّ شهوة ساعة تورث حزناً طویلا»
لذّت چند لحظهاى كه غصهها و گرفتارىهاى طولانى در پىدارد، در زمان ما نمونههاى فراوانى دارد. در سابق فقط شراب بود كه براى چند لحظه شخص را سرمست مىكرد و پس از آن عوارض نامطلوب و ناخوشایندى برجاى مىگذاشت؛ ولى امروزه انواع مواد مخدر بدان اضافه شده است. رفیق بد انسان را فریب مىدهد و با بیان لذّت و نعشهاى كه مادهاى چون هروئین در بردارد، او را وادار به مصرف آن مىكند. بار اول فرد احساس لذّت مىكند، دوباره به آن روى مىآورد و سرانجام معتاد مىشود و یك عمر سیهروز و بدبخت مىگردد. گناهان دیگر نیز چنینند. ما اگر بیندیشیم گناهى كه مىخواهیم مرتكب شویم، چه گرفتارىهایى در پى دارد، از آن دورى مىجوییم. خیلى از گناهان علاوه بر آخرت، در همین دنیا نیز انسان را گرفتار مىكنند. گاهى یك نگاه به نامحرم، یك عمر انسان را بدبخت مىكند و بهسبب آن خانوادهاى از هم مىپاشد. این از عواقب دنیوى آن گناه، بدبختىها و گرفتارىهاى اخروى آن بهجاى خود است:
«فَأَذَاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْىَ فىِالْحَیوةِ الدُّنْیَا وَ لَعَذَابُ الاَْخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا یَعْلَمُونَ»(240)
خداوند عذاب رسوا كننده را در دنیا به آنها چشانید و اگر بدانند، عذاب آخرت آنها بسیار سختتر است.
در جاى دیگر خداوند مىفرماید:
«لَهُمْ عَذَابٌ فىِالْحَیوةِ الدُّنْیَا وَ لَعَذَابُ الاَْخِرَةِ أَشَقُّ ...»(241)
این گمراهان هم در زندگانى دنیا معذّبند و هم در عالم آخرت به سختترین عذاب گرفتارند.
پس با مقایسه لذّت گناه با عواقب آن، سعى كنیم به گناه آلوده نگردیم ؛ بخصوص تا هنگامى كه جاذبه گناه در ما اثر نكرده است و به مرز گناه نرسیدهایم، دورى كردن از گناه آسان است.
﴿صفحه 343 ﴾
چون اگر جاذبه گناه در ما اثر كرد و به مرز گناه رسیدیم، بسیار مشكل است كه از انجام آن خوددارى كنیم. بزرگى، كه خدا رحمتش كند، مىگفت: جوانان از خداوند بخواهید كه دیگ شهوتتان بجوش نیاید، چون در آن صورت خاموش كردن آن مشكل است. تا هنگامى كه انسان تحت تأثیر شهوت و یا غضب قرار نگرفته، آرامش دارد و مىتواند فكر كند و تصمیم بگیرد و محاسبه كند، تا به هنگام تحریك شهوت، توان خوددارى داشته باشد. اما اگر از پیش تصمیمى نگیرد و نیندیشد، در هنگام تحریك شهوت و غضب دیگر مجالى براى فكر كردن نمىیابد، چون با تحریك شهوت، عقل خاموش مىگردد.
غیر از شهوت و غضب، شیطان عوامل و نیروهاى دیگرى نیز براى انحراف انسان دارد، كه از جمله آنها عوامل اجتماعى است: در جامعه، هر كس طبیعتاً مىخواهد همرنگ دیگران باشد. این یك عامل روحى، روانى است كه از هنگام خردسالى در انسان پدید مىآید. البته این عامل مثل هر عامل دیگرى آثار منفى و مثبتى در بر دارد، چیزى كه هست باید مرز خیر و شر را شناخت و در حد صحیح از این عامل استفاده جست، تا انسان به تقلید كور كورانه روى نیاورد.
همرنگى با دیگران، در خیلى موارد موجب نجات انسان مىگردد: چه بسیار جوانانى كه به سبب میل به همرنگ شدن با دوستان خوب، به مسجد كشانده شدند. چه بسیار جوانانى كه در پرتو همین عامل جبههاى شدند. در ابتدا چندان علاقهاى به حضور در جبهه نداشتند، اما وقتى مشاهده كردند دوستان و بچههاى محل به جبهه مىروند، آنها نیز به جبهه كشانده شدند. این آثار خوبى است كه این عامل در بردارد. در مقابل در محیطى كه به فساد آلوده است، همین عامل، باعث مىگردد كه گرایش به فساد افزودن گردد، بخصوص در نوجوانان؛ چون نوجوانان و جوانان خیلى زود از محیط اطراف رنگ مىگیرند و در برابر فساد حاكم بر محیط، چندان مقاومت نمىكنند. اما عامل رنگپذیرى از دیگران در كسانى كه در سنین بالا قرار دارند، ضعیفتر مىگردد و كمتر از دیگران رنگ مىگیرند.
﴿صفحه 344 ﴾
الگوى جوانان، یا اكثریت جامعهاند و یا افراد برتر و یا ملتهاى پیشرفته جهان. وقتى در اكثر مردم گرایشى وجود دارد، انسانى كه به دنبال اقتباس از الگوهاست، پیش خود مىگوید: عموم مردم عقل دارند و دیوانه نیستند؛ بنابراین كار آنها صحیح است. بعد از آن تحت تأثیر آن عاملى كه ذكر كردیم، به گرایش عمومى روى مىآورد. از این جهت مىنگریم كه برخى از افراد، تحت تأثیر این عامل، به فساد كشانده مىشوند؛ بخصوص اگر اكثریت جامعه فاسد باشند.
﴿صفحه 345 ﴾
درس بیست و سوم : فقیه كامل و نمود رفتارى اعتقاد به توحید افعالى
ـ ابراهیم و اعتقاد به توحید افعالى
ـ اعتماد به ما سوىاللّه، نتیجه عدم اعتقاد به توحید افعالى
ـ شیخ انصارى و فرار از دام شیطان
ـ تواضع عامل عزّت و سربلندى
ـ حضرت سجاد و درك نقص و فقر ذاتى
ـ ثمره ایمان حقیقى در كلام پیامبر
﴿صفحه 346 ﴾
﴿صفحه 347 ﴾