واكنش انسانها و فرشتگان در برابر زفیز و خروش جهنم
در ادامه، پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) در بیان شدت و خروش و لهیب جهنم مىفرمایند:
«ولو زفرت جهنّم زفرة لم یبق ملكٌ مقربٌ و لا نبىٌّ مرسلٌ الاّ خرّ جاثیاً على ركبتیه؛ یقول: ربّ نفسى و نفسى، حتى ینسى ابراهیم اسحق یقول: یا ربّ اناخلیلك ابراهیم فلا تنسنى»
و اگر جهنم به خروش آید، هیچ ملك مقرب و پیغمبر مرسلى نمىماند مگر اینكه به زانو در مىافتد ومىگوید: پروردگارا؛ نجاتم ده، نجاتم ده. حتى ابراهیم فرزندش، اسحاق، را از یاد مىبرد و مىگوید: پروردگارا؛ من خلیل تو ابراهیم هستم، فراموشم نكن.
خداوند در قرآن مىفرماید:
«فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِى النَّارِ لَهُمْ فَیهَا زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ»(209)
اهل شقاوت در آتش جهنم گرفتار مىشوند وآنجا آه و ناله سر خواهند داد.
علامه طباطبائى(رضی الله عنه) در تفسیر این آیه مىفرمایند: «در كشاف «زفیر» به دم و بیرون كردن نَفَس و «شهیق» به بازدم و فرو بردن هوا به درون تفسیر شده است... مراد خداوند این است كه جهنمیان نفسها را به سینه فرو مىبرند و آن گاه خارج مىسازند و به جهت شدت حرارت آتش جهنم و بزرگى و وسعت عذاب، در گریستن و آه و ناله، صداى خود را بلند مىكنند.»(210)
﴿صفحه 299 ﴾
بنابر تفسیر مذكور چنانكه انسان دم و بازدم دارد، جهنم نیز دم و بازدم دارد: جهنم با زفیر و دم، لهیب و حرارت سوزان خود را به بیرون مىفرستد كه همه جهنمیان را فرا مىگیرد و با شهیق و بازدم خود اهل جهنم را در خود فرو مىكشد. پیامبر(صلى الله علیه وآله)مىفرمایند: اگر جهنم به زفیر و خروش در آید، همه انسانها و حتى انبیاى بزرگ خداوند و ملك مقرب سراسیمه و بیمناك مىگردند و برخاك افتاده، همه كس و همهچیز را فراموش مىكنند و تنها به نجات خویش مىاندیشند. نه توان حركت دارند و نه مجال آرام گرفتن، از این جهت زانوان ذلّت و درماندگى بر زمین مىنهند و دستها را به سوى رحمت بىكران الهى بلند مىكنند و از او نجات خود را مىخواهند. آنسان كه حضرت ابراهیم(علیه السلام) فرزند دلبند خود، اسحاق، را فراموش مىكند و مىفرماید: خداوندا،من خلیل توأم فراموشم نكن و از این رخداد عظیم مرگبار نجاتم ده. این نمونهاى از عذاب خداوند در روز قیامت است كه اگر در دنیا ظهور یابد، همه خلایق را در وحشت و دهشتى كشنده فرو مىبرد.
براى آشنایى بیشتر با جهنم و عذابهاى دردناك آن، جا دارد حدیث مفصلى از امام صادق(علیه السلام) ذكر كنیم:
«بَیْنا رَسُولُ اللّه(صلى الله علیه وآله) ذاتَ یَوْم قاعِداً إِذْ أَتاهُ جِبْرَئیل(علیه السلام) وَ هُوَ كَئِیبٌ حَزِینٌ مُتَغَیِّرُ اللَّوْنِ. فَقالَ رَسُولُاللّه(صلى الله علیه وآله): یا جِبْرَئیلُ، مالى أَراكَ كَئیِباً حَزِیناً؟ فَقالَ: یا مُحَمَّدُ؛ فَكَیْفَ لا أَكُونُ كَذلِكَ وَ إِنَّما وُضِعَتْ مَنافِیخُ جَهَنَّمَ الْیَوْمَ. فَقال رَسُولُ اللّه(صلى الله علیه وآله): وَ ما مَنا فِیخُ حَهَنَّمَ یا جِبرَئیلُ؟ فَقالَ:
إِنَّ اللّهَ تَعالى أَمَرَ بِالنّارِ فَأُوْقِدَ عَلَیْها أَلْفَ عام حَتَّى احْمَرَّتْ. ثُمَّ أَمَرَبِهَا فَأُوْقِدَ عَلَیْها أَلْفَ عام حَتَّى ابْیَضَّتْ. ثُمَّ أَمَرَبِهَا فَأُوْقِدَ عَلَیْها أَلْفَ عام حَتَّى اسْوَدَّتْ وَ هِىَ سَوْداءُ مُظْلِمَةٌ. فَلَوْ أَنَّ حَلْقَةً مِنَ السِّلْسِلَةِ الّتى طُولُها سَبْعُونَ ذِراعاً وُضِعَتْ عَلَى الدُّنْیا، لَذابَتِ الدُّنْیا مِنْ حَرِّها وَلَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الزَّقُومِ وَ الضَّرِیعِ(211) قَطَرَتْ فى شَرابِ أَهْلِ الدُّنیا ماتَ أَهْلُ الدُّنْیا مِنْ نَتْنِها.
﴿صفحه 300 ﴾
قالَ: فَبَكى رسُولُاللّه(صلى الله علیه وآله) وَ بَكى جِبْرَئیلُ فَبَعَثَ اللّهُ إِلَیْهِما مَلَكاً، فَقالَ: إِنَّ رَبَّكُما یُقْرَئكُما السَّلامَ وَیَقُولُ: إِنّى أَمِنْتُكُما مِنْ أَنْ تُذْنِبا ذَنباً أُعَذِّبَكُما عَلَیْهِ»(212)
در آن بین كه روزى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نشسته بود، جبرئیل نزدش آمد در حالى كه افسرده و محزون گشته، رنگش متغیر بود. پیامبر فرمود: اى جبرئیل، چرا تو را افسرده و محزون مىنگرم؟ عرض كرد: اى محمد(صلى الله علیه وآله) چرا چنین نباشم در صورتى كه امروز دمهاى جهنم گذاشته شد. پیامبر فرمود: دمهاى جهنم چیست؟ عرض كرد: همانا خداوند متعال بر آتش امر فرمود، سپس هزار سال افروخته ماند تا سرخ شد. بعد از آن نیز امر فرمود و هزارسال دیگر افروخته ماند تا سفید شد. پس از آن نیز به آن امر فرمود و آتش هزارسال افروخته شد تا سیاه گشت و آن آتش سیاه و تاریك است. پس اگر یك حلقه از زنجیر آتشین جهنم، كه بلندى آن هفتاد ذرع است، بر دنیا نهاده شود، دنیا از حرارت آن آب مىشود و اگر قطرهاى از «زقّوم» و «ضریع» آن در آبهاى اهل دنیا بچكد، همه از گند آن مىمیرند.
پس از آن پیامبر(صلى الله علیه وآله) گریه كرد و جبرئیل نیز گریان گشت. خداوند متعال فرشتهاى به سوى آنها فرستاد و آن فرشته عرض كرد: خداوند به شما سلام مىرساند و مىفرماید: من شما را ایمن داشتم از اینكه گناهى مرتكب شوید كه به جهت آن شما را عذاب كنم.
﴿صفحه 301 ﴾
بهشت منزل برین مؤمنان و صالحان
بىشك بهشت و نعمتهاى آن از جمله بزرگترین مخلوقات خداوند است و نصیب كسانى مىگردد كه راه بندگى و اطاعت خداوند را پیمودند و با ایمان و عمل صالح شایستگى دستیابى به والاترین مراحل انسانى و در نهایت لیاقت رهیابى به ملكوت خداوند را یافتند:
«وَبَشِّرِالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنّات تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ... وَلَهُمْ فِیهَا أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِیها خَالِدُون»(213)
مژده ده (اى پیامبر) كسانى را كه ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند بیقین براى آنها باغهایى است كه در آنها نهرها جارى مىگردد ... و براى آنها در بهشت جفتهایى پاك و پاكیزه است و در آن بهشت همیشه جاوید خواهند زیست.
در آیه دیگر خداوند مىفرماید:
«وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ جَنَّات تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ مَسَاكِنَ طَیِّبَةً فىِ جَنَّاتِ عَدْن وَ رِضْوانٌ مِنَاللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.»(214)
خداوند مردان و زنان مومن را به باغهایى (در بهشت) وعده داده كه زیر درختانش نهرها جارى است و در آن بهشت، زندگى جاوید خواهند داشت.
در آیه دیگر خداوند مىفرماید:
«وَعَدَاللَّهُ الْمُؤْمِنینَ و الْمُؤْمِنَاتِ جَنَّات تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ خَالِدیِنَ فِیهَا وَ مَسَاكِنَ طَیِّبَةً فىِ جَنَّاتِ عَدْن وَ رِضْوانٌ مِنَاللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَالْفَوْزُ الْعَظِیمُ.»(215)
خداوند مردان و زنان مؤمن را به باغهایى (در بهشت) وعده داده كه زیر درختانش نهرها جارى است و در آن بهشت، زندگى جاوید خواهند داشت. در عمارتهاى نیكویى در بهشت عدن مسكن خواهند داشت و برتر و بزرگتر از هر نعمت، مقام رضا و خوشنودى خداوند را به آنان كرامت مىكند و آن بحقیقت رستگارى بزرگ است.
﴿صفحه 302 ﴾
واقعیت این است كه انسان با عمل صالح و اعمال نیك، بهشت و نعمتهاى آن را براى خود مهیا مىسازد. بنابراین هر قدر در راه بندگى و اطاعت پروردگار تلاش كند و با ریاضت و مبارزه با هواى نفس موانع كمال را كنار نهد، به نعمتهاى بیشتر و والاترى دست مىیابد؛ این حقیقتى است كه بوضوح در روایات و آیات قرآن كریم مىیابیم. از امام صادق(علیه السلام)نقل شده كه پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود:
«لَمَّا اُسْرِىَ بى إِلىَ السَّماءِ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَرَأَیْتُ فیها مَلائِكَةً یَبْنُونَ لَبْنَةً مِنْ ذَهَب وَلَبْنَةً مِنْ فِضَّة وَ رُبَما أَمْسَكُوا. فَقُلْتُ لَهُمْ: ما لَكُمْ رُبَما بَنَیْتُمْ وَ رُبَما أَمْسَكْتُمْ؟ فَقالُوا: قَوْلُ الْمُؤْمِنِ فى الدُّنْیا: سُبْحانَاللّهِ وَالْحَمْدُلِلّهِ وَلا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ وَاللّهُ أَكْبَرُ. فَإِذا قالَ بَنَیْنا وَإِذا أَمْسَكَ أَمْسَكْنا»(216)
هنگامى كه به آسمان سیر داده شدم، وارد بهشت شده در آنجا دیدم ملائكه مشغول ساختن كاخ هستند و خشتهاى طلا و نقره را روى هم مىنهند و گاه از كار مىایستند. به آنها گفتم: چرا گاهى مشغول كار ساختید و گاه دست مىكشید؟ گفتند: منتظریم تا مواد و مصالح به ما برسد، گفتم : مواد شما چیست؟ گفتند: ذكر «سبحان اللّه» و «الحمدللّه» و «لاالهالااللّه» و «اللّهاكبر» كه بر زبان مؤمن جارى مىگردد، چون او این اذكار را بگوید به كار مشغول مىشویم و چون از ذكر باز ایستد، دست مىكشیم.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) در معرفى و توصیف بهشت مىفرمایند:
«یا اباذّر؛ لوأنّ امرأة من نساء اهل الجنّة اطلعت من سماء الدّنیا فى لیلة ظلماء لاضائت لها الارض افضل ممّا یضیئها القمر لیلة البدر و لوجد ریح نشرها جمیع اهل الارض و لو انّ ثوبا من ثیاب اهل الجنّة نشر الیوم فىالدّنیا لصعق من ینظر الیه و ما حملته ابصارهم»
اى ابوذر؛ اگر یكى از زنان بهشتى در شبى تاریك و ظلمانى، خود را در آسمان دنیا
﴿صفحه 303 ﴾
نمایان سازد، بیش از ماه شب چهاردهم زمین را روشن مىسازد و عطرى كه از پریشان كردن زلف او بلند مىشود به مشام همه اهل زمین مىرسد و اگر یكى از لباسهاى اهل بهشت امروز در دنیا گشوده شود، هر كس در آن بنگرد از هوش برود و دیدگان مردم تاب دیدن آن را ندارد.
از سخن حضرت در این بخش استفاده مىگردد كه قوا و چشم انسان در قیامت و در بهشت بسیار قویتر از قوا و چشم او در دنیاست: انسانها در دنیا چنان ضعیفند و درك و فهم و تحملشان اندك است كه اگر یكى از لباسهاى بهشتى در دنیا ظاهر گردد، هیچ چشمى طاقت دیدن آن را ندارد و همه با دیدن آن از هوش مىروند. در صورتى كه براى بهشتیان پوشیدن و نگاه كردن به آنها امرى است عادى. بواقع در بهشت، توانایىها از جمله توانایى دیدن و درك كردن بسیار زیاد است. موجوداتى چون انسان كه در دنیا داراى شعور و دركند در آخرت شعور و دركشان تا حدى رشد مىكند كه شاید میلیونها برابر نیز فراتر مىرود. آنجا همه چیز حیات دارد و بواقع حیات حقیقى در آنجاست و در پرتو آن هر چیزى داراى وجود علمى و شعورى است و سخن مىگوید؛ از این جهت حتى درخت و سنگریزه نیز سخن مىگویند:
«وَ مَا هذِهِ الْحَیَواةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الاَْخِرَةَ لَهِىَ الْحَیَوَانُ لَوْ كانُوا یَعْلَمُونَ»(217)
این زندگانى چند روزه دنیا بازیچهاى بیش بیش نیست، زندگى راستین در آخرت است اگر مردم بدانند.
طبیعى است وقتى همه چیز حیات دارد و حتى گیاهان و سنگریزهها نیز سخن مىگویند، مسلماً انسانها نیز داراى حیات و زندگى خواهند بود و همه اعضاى آنان به سخن در مىآید. از این جهت وقتى در دوزخ گوشها، چشمان و پوست بدن جهنمیان بر جرم و گناه آنان گواهى مىدهند، آنها مىگویند: چگونه براعمال ما شهادت دادید؟ آن اعضا در جواب مىگویند:
﴿صفحه 304 ﴾
«أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِى أَنْطَقَ كُلَّ شَىْء ...»(218)
خداوندى كه همه موجودات را به سخن درآورد، ما را نیز گویا گردانید.
آنچه در این بخش از روایت درباره عذابهاى جهنم و نعمتهاى بهشت ذكر گردید، با مقیاسهاى دنیوى قابل سنجش نیست. چگونه مىشود مایعى چون «غِسلین» چنان متعفن و خطرناك و سوزان باشد كه اگر در مشرق زمین ریخته شود، مغز آنان كه در غرب عالم مىزییند بهجوش مىآید و مىسوزد! البته براى اینكه خیال نكنیم چنین چیزى شدنى نیست و دور از تصور است، خداوند انرژىهاى نهفته و فشردهاى چون انرژى اتمى را درون برخى عناصر، چون «اورانیوم»، نهاده كه اگر انرژى مقدار كمى از آن عناصر آزاد گردد، آن قدر قدرت انفجار و تخریبى آن فراوان است كه شهرى را به ویرانى كشانده زیر و رو مىكند! این تازه قدرت انرژى عناصر و مواد موجود در این عالم است. حال آن عالمى كه قدرت و نیروى عناصر آن شاید میلیونها برابر بیش از قدرتها و نیروهاى موجود در دنیاست به مراتب عناصر آن آثار بس عظیمى از خود برجاى مىگذارند كه براى ما قابل درك و فهم نیست.
آنچه ذكر گردید براى این است كه ما منزلت و موقعیت خود را بشناسیم، بدانیم كه براى این دنیاى محدود ـ كه در آن از درك و شعور اندكى برخورداریم ـ آفریده نشدهایم. دنیایى كه لذّتهاى آن محدود است، درك و شعور ما نیز در آن محدود است. باید بدانیم هر آنچه در دنیاست مقدمهاى براى آخرت است و داراى نمود كمرنگى از آن چیزى است كه در آخرت وجود دارد. خوشىهایى كه ما در دنیا درك مىكنیم قابل مقایسه با خوشىهاى آخرت نیست. بلاها و مصیبتهایى كه در دنیا متحمل مىگردیم در برابر عذابهاى اخروى بسیار ناچیز است.
﴿صفحه 305 ﴾
مسلماً مقایسه عذابهاى دنیا با عذابهاى اخروى و نیز مقایسه نعمتها و خوشىهاى دنیا با نعمتها و لذتهاى آخرت و بیان تفاوت و فاصله زیاد بین آنها باعث مىگردد كه هر كس، در حد ظرفیت و توان ذهنى خویش، به خردى و كوچكى خود و جهانى كه در آن مىزید در برابر عالم آخرت پىببرد نیز كوچكى نظام آفرینش را در برابر آفریدگار درك كند. نتیجه دیگر این مقایسه و سنجش، گریز از تكبر و خودبینىّ و تواضع و فروتنى در برابر حق است. اگر در دنیا از نعمتى بهرهمند گشت، به خود نبالد و اگر از نعمتى محروم گشت، آرزویش را نكند؛ چون همه نعمتهاى دنیا به قدر یك سیب بهشتى ارزش ندارد. بنابراین این عالم جاى دلبستن نیست. باید به بركت راهنمایىهاى انبیاء و اولیاى خداوند به عظمت قیامت و آفریدگار آن پىببریم و با شناخت موقعیت خود سعى كنیم گرفتار غرور، عجب، خودپسندى و بزرگبینى نشویم.
﴿صفحه 306﴾
﴿صفحه 307 ﴾
درس بیست و یكم : اهمیت تفكر و لزوم حفظ عوامل غفلتزدا
ـ توصیههاى سهگانه پیامبر
الف) آهسته سخن گفتن به هنگام تشییع جنازه
ب) آهسته سخن گفتن به هنگام جنگ
ج) آهسته سخن گفتن به هنگام قرائت قرآن
ـ فرجام بىتوجهى به عوامل بیدارساز
ـ نكوهش تنبلى و خنده بیهوده
ـ نقش تفكر در عبادت
﴿صفحه 308﴾
﴿صفحه 309 ﴾