عظمت وصف ناشدنى قیامت
شكى نیست كه عالم آخرت، از جمله بهشت و جهنم، از عظیمترین مخلوقات الهى است كه تصور و درك آن براى ما میسر نیست. براساس آنچه از آیات و روایات استفاده مىگردد، همانطور كه ما از درك عظمت خداوند ناتوانیم، از درك عظمت قیامت و هول و دهشت آن نیز ناتوان و عاجزیم و نمىتوانیم از آن تصورى داشته باشیم. اما توجه و نگرش به توصیف قرآن و روایات از قیامت ما را براى درك كوچكى و درك موقعیت خود در برابر عظمت قیامت و بهشت و جهنم ـ كه نشانههایى از عظمت پروردگار هستند ـ بهتر آماده مىسازد.
درباره هراس و دهشت حاكم بر صحنه قیامت، قرآن مىفرماید:
«یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَة عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْل حَمْلَهَا وَتَرى النَّاسَ سُكارى وَمَاهُمْ بِسُكارى وَلكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ»(207)
هنگامه روز قیامت چنان است كه مشاهده مىكنید، هر زن شیرده از هول، طفل خود را فراموش مىكند و هر آبستن بار رحم را بیفكند و در آن روز مردم را از وحشت بىخود و مست بنگرى، در صورتى كه مست نیستند ولكن عذاب خداوند سخت است.
﴿صفحه 295 ﴾
عرصه قیامت چنان دهشتناك و وحشتآفرین است كه انسان بىخود مىگردد، آن سان كه قدرت ندارد خود را كنترل كند. مادرى كه عزیزترین كس او فرزندش هست ـ آن هم بچه شیرخوارى كه نیاز شدید مادى و عاطفى به او دارد ـ از شدت هول و هراس او را فراموش مىكند. اگر انسان به مفهوم و محتواى این آیات دقت كند، پى مىبرد كه چقدر تكان دهنده هستند و او را به تجدید نظر در نگرشها و رفتارهاى باطلش وا مىدارند، تحولى در او ایجاد مىشود و از آنچه رهزن طریق هدایت و سعادت است دورى مىگزیند. اما افسوس كه ما كمتر به محتواى این آیات توجه داریم و تنها به قرائت، تجوید و صوت بسنده مىكنیم و از نگرش در معانى و درك عظمت آنها باز مىایستیم. با توجه به آنچه ذكر گردید، ما از درك ماهیت و عظمت آخرت و بهشت و جهنم ناتوانیم و تصورمان از قیامت، بهشت و جهنم، شبیه تصور و احساسى است كه در دنیا براى ما رخ مىدهد. اگر از آتش جهنم و سوزندگى آن برایمان گفته شود، تصورمان از سوزندگى آن در حدى است كه چون دست برآتش مىنهیم مىسوزیم، حداكثر چون وقتى است كه دست به برق مىزنیم و بیش از این تصورى نداریم. یا اگر از نعمتها و لذتهاى بهشت سخن به میان مىآید، تصورمان در حد نعمتها و لذتهایى است كه در دنیا شناختهایم و احساس كردهایم و بیش از آن احساس و تصورى نداریم.
محدوده و بُرد ذهن انسان در حدى است كه از چیزهایى كه دیده یا نمونههایى از آنها را مشاهده كرده، آن هم پس از مقایسه، مىتواند تصور داشته باشد و از چیزى كه ندیده تصور و تصویرى ندارد. به جهت همین محدودیت فهم و درك و فعالیت ذهن انسان، براى بیان اوصاف و ویژگىهاى جهان آخرت، چارهاى جز این نیست كه آنها را در قالبهایى بیان كنند كه با آنچه انسان در دنیا درك مىكند مشابهت داشته باشند والاّ آن ویژگىها را اصلا درك نخواهد كرد. از این جهت ممكن است آن ویژگىها تا میلیونها بار تنزل یافته باشند تا در افق درك و فهم دنیوى ما بازتاب و انعكاس یابند و اثر بخش گردند والا اگر از افق فهم و درك ما فراتر باشد، در ما اثر نخواهد بخشید؛ چون قابل درك و فهم نیست.
﴿صفحه 296 ﴾
نظر به آنچه ذكر گردید، در قرآن و روایات سعى شده است عظمت بهشت و جهنم و نعمتها و عذابها در قالب نمونههایى كه مردم بدانها آشنایى دارند توصیف گردند. در این روایت نیز پیامبر(صلى الله علیه وآله)، براى بیان عظمت بهشت و جهنم، همین شیوه را برگزیدهاند.
توصیف گوشهاى از عذابهاى جهنم
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) نمونهاى از عذابهاى جهنم را براى ابوذر توصیف مىكنند كه اگر مقدار ناچیزى از آن در دنیا پدید آید، آثار بس فجیع و زیانبارى در بر خواهد داشت، نیز نمونهاى از نعمتهاى بهشت را معرفى مىكنند كه تحمل آن براى انسان خاكى ممكن نیست. این بیان براى رهنمون ساختن ما دلبستگان به دنیا و زخارف آن است تا با مقایسه دنیا با جهان آخرت پى به خردى و كوچكى دنیا ببریم. گرچه عالم آخرت، با همه فراخى و گستردگى وصف ناشدنى، خود آیتى از آیات حق است و همه با یك اراده آفریدگار هستىبخش لباس وجود به خود گرفتهاند ولى خود بیانگر عظمت و قدرت بىكران ذات ربوبى است.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) مىفرمایند:
«یا اباذرّ؛ ولو كان لرجل عمل سبعین نبیّاً لاستقلّ عمله من شدّة ما یرى یومئذ.»
در آن روز اگر مردى داراى عمل هفتاد پیامبر باشد، از شدت آنچه در آن روز مىبیند، آن را كم مىشمارد.
ما عبادت و عمل یك مؤمن عادى را نیز نداریم، چه رسد به داشتن عبادتها و عمل انبیاء و چه رسد كه به اندازه هفتاد پیامبر عبادت و كار نیك انجام دهیم. تازه بر فرض محال اگر چنین قابلیت و لیاقتى یابیم كه عملمان با عمل هفتاد پیامبر برابرى كند، در قیامت وقتى ابّهت و عظمت آن روز را مىنگریم، آن را ذرهاى به حساب نمىآوریم. روز واپسین چنان هولانگیز و دهشتآور است كه بدون عنایت و فضل و رحمت بىكران پروردگار، حتى عمل هفتاد پیامبر نیز كارگشا نیست! بنابراین همواره باید چشم به عنایت و رحمت خداوند داشته باشیم و با رازونیاز و توجه قلبى به او درِ رحمت واسعهاش را به روى خود گشوده نگه داریم. نباید به عمل خود تكیه كنیم، چون آن ما را به جایى نمىرساند.
﴿صفحه 297 ﴾
در ادامه پیامبر مىفرمایند:
«ولو انّ دلواً صبّ من غسلین فى مطلع الشّمس لغلت منه جماجمُ من مغربها»
و اگر سطلى از چرك و ریم دوزخ را در مشرق زمین بریزند، مغز سر آنان كه در مغرب مىزییند بجوش مىآید.
در قرآن كریم غذاهایى براى جهنمیان ذكر گردیده كه از جمله آنها «غسلین» است:
«فَلَیْسَ لَهُ الْیَوْمَ هَهُنا حَمِیمٌ. وَ لاَطَعَامٌ إِلاَّ مِنْ غِسْلِین»(208)
امروز (روز قیامت) هیچ خویش و دوستدارى كه در اینجا به فریادش برسد ندارد. و طعامى غیر از غسلین (چرك و پلیدى دوزخیان) نصیبش نیست.
«غسلین» نوشیدنى جهنمیان است و به معناى آب چركینى است كه پس از شستن لباس و ظرف برجاى مىماند. آن قدر آن نوشیدنى متعفن و كثیف است كه كثافت و چرك اشیاى شسته شده را بر او نام نهادهاند. به واقع «غسلین» كثافت و آلودگىهایى است كه از اعمال پلید و زشت انسان برجاى مانده است و آن قدر متعفن، بدبو و سوزان است كه اگر سطلى از آن را در شرق عالم بریزند جمجمه آنان كه در غرب عالمند به جوش مىآید.
تصور ما از جوش آمدن جمجمه انسان در این حد است كه چون آتش پرلهیب و سوزانى را مقابل صورت كسى قرار دهند، سرش بجوش مىآید و متلاشى مىگردد ولى هرقدر آن آتش پرحرارت و سوزان باشد، از فاصله ده مترى و یا بیش از آن كارگر نیست. اما در قیامت، چنان تشنگى بر جهنمیان سخت مىآید كه مجبور مىگردند آب جوشان و داغى را بخورند كه اگر یك سطلش را در شرق عالم بریزند، جمجمه آنان كه در غرب عالم مىزییند متلاشى مىگردد!
آتش دوزخ و عذاب قبر و قیامت با آتش دنیا و عذاب آن، قابل مقایسه نیست. آتش دنیا سرد و افسرده است و تنها سطح را مىسوزاند و در مقایسه با آتش جهنم، تحمل آن سهل و آسان است ولى آتش جهنم خالص و حتى با شعور است. از این جهت هیچ آتشى در دنیا روح را نمىسوزاند ولى آتش جهنم علاوه برجسم، روح و قلب را نیز مىسوزاند و ذوب مىكند. شكى نیست كه آتش جهنم و عذاب آن بازتاب و نتیجه اعمال زشت انسان در دنیاست.
﴿ صفحه 298 ﴾
واكنش انسانها و فرشتگان در برابر زفیز و خروش جهنم
در ادامه، پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) در بیان شدت و خروش و لهیب جهنم مىفرمایند:
«ولو زفرت جهنّم زفرة لم یبق ملكٌ مقربٌ و لا نبىٌّ مرسلٌ الاّ خرّ جاثیاً على ركبتیه؛ یقول: ربّ نفسى و نفسى، حتى ینسى ابراهیم اسحق یقول: یا ربّ اناخلیلك ابراهیم فلا تنسنى»
و اگر جهنم به خروش آید، هیچ ملك مقرب و پیغمبر مرسلى نمىماند مگر اینكه به زانو در مىافتد ومىگوید: پروردگارا؛ نجاتم ده، نجاتم ده. حتى ابراهیم فرزندش، اسحاق، را از یاد مىبرد و مىگوید: پروردگارا؛ من خلیل تو ابراهیم هستم، فراموشم نكن.
خداوند در قرآن مىفرماید:
«فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِى النَّارِ لَهُمْ فَیهَا زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ»(209)
اهل شقاوت در آتش جهنم گرفتار مىشوند وآنجا آه و ناله سر خواهند داد.
علامه طباطبائى(رضی الله عنه) در تفسیر این آیه مىفرمایند: «در كشاف «زفیر» به دم و بیرون كردن نَفَس و «شهیق» به بازدم و فرو بردن هوا به درون تفسیر شده است... مراد خداوند این است كه جهنمیان نفسها را به سینه فرو مىبرند و آن گاه خارج مىسازند و به جهت شدت حرارت آتش جهنم و بزرگى و وسعت عذاب، در گریستن و آه و ناله، صداى خود را بلند مىكنند.»(210)
﴿صفحه 299 ﴾
بنابر تفسیر مذكور چنانكه انسان دم و بازدم دارد، جهنم نیز دم و بازدم دارد: جهنم با زفیر و دم، لهیب و حرارت سوزان خود را به بیرون مىفرستد كه همه جهنمیان را فرا مىگیرد و با شهیق و بازدم خود اهل جهنم را در خود فرو مىكشد. پیامبر(صلى الله علیه وآله)مىفرمایند: اگر جهنم به زفیر و خروش در آید، همه انسانها و حتى انبیاى بزرگ خداوند و ملك مقرب سراسیمه و بیمناك مىگردند و برخاك افتاده، همه كس و همهچیز را فراموش مىكنند و تنها به نجات خویش مىاندیشند. نه توان حركت دارند و نه مجال آرام گرفتن، از این جهت زانوان ذلّت و درماندگى بر زمین مىنهند و دستها را به سوى رحمت بىكران الهى بلند مىكنند و از او نجات خود را مىخواهند. آنسان كه حضرت ابراهیم(علیه السلام) فرزند دلبند خود، اسحاق، را فراموش مىكند و مىفرماید: خداوندا،من خلیل توأم فراموشم نكن و از این رخداد عظیم مرگبار نجاتم ده. این نمونهاى از عذاب خداوند در روز قیامت است كه اگر در دنیا ظهور یابد، همه خلایق را در وحشت و دهشتى كشنده فرو مىبرد.
براى آشنایى بیشتر با جهنم و عذابهاى دردناك آن، جا دارد حدیث مفصلى از امام صادق(علیه السلام) ذكر كنیم:
«بَیْنا رَسُولُ اللّه(صلى الله علیه وآله) ذاتَ یَوْم قاعِداً إِذْ أَتاهُ جِبْرَئیل(علیه السلام) وَ هُوَ كَئِیبٌ حَزِینٌ مُتَغَیِّرُ اللَّوْنِ. فَقالَ رَسُولُاللّه(صلى الله علیه وآله): یا جِبْرَئیلُ، مالى أَراكَ كَئیِباً حَزِیناً؟ فَقالَ: یا مُحَمَّدُ؛ فَكَیْفَ لا أَكُونُ كَذلِكَ وَ إِنَّما وُضِعَتْ مَنافِیخُ جَهَنَّمَ الْیَوْمَ. فَقال رَسُولُ اللّه(صلى الله علیه وآله): وَ ما مَنا فِیخُ حَهَنَّمَ یا جِبرَئیلُ؟ فَقالَ:
إِنَّ اللّهَ تَعالى أَمَرَ بِالنّارِ فَأُوْقِدَ عَلَیْها أَلْفَ عام حَتَّى احْمَرَّتْ. ثُمَّ أَمَرَبِهَا فَأُوْقِدَ عَلَیْها أَلْفَ عام حَتَّى ابْیَضَّتْ. ثُمَّ أَمَرَبِهَا فَأُوْقِدَ عَلَیْها أَلْفَ عام حَتَّى اسْوَدَّتْ وَ هِىَ سَوْداءُ مُظْلِمَةٌ. فَلَوْ أَنَّ حَلْقَةً مِنَ السِّلْسِلَةِ الّتى طُولُها سَبْعُونَ ذِراعاً وُضِعَتْ عَلَى الدُّنْیا، لَذابَتِ الدُّنْیا مِنْ حَرِّها وَلَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الزَّقُومِ وَ الضَّرِیعِ(211) قَطَرَتْ فى شَرابِ أَهْلِ الدُّنیا ماتَ أَهْلُ الدُّنْیا مِنْ نَتْنِها.
﴿صفحه 300 ﴾
قالَ: فَبَكى رسُولُاللّه(صلى الله علیه وآله) وَ بَكى جِبْرَئیلُ فَبَعَثَ اللّهُ إِلَیْهِما مَلَكاً، فَقالَ: إِنَّ رَبَّكُما یُقْرَئكُما السَّلامَ وَیَقُولُ: إِنّى أَمِنْتُكُما مِنْ أَنْ تُذْنِبا ذَنباً أُعَذِّبَكُما عَلَیْهِ»(212)
در آن بین كه روزى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نشسته بود، جبرئیل نزدش آمد در حالى كه افسرده و محزون گشته، رنگش متغیر بود. پیامبر فرمود: اى جبرئیل، چرا تو را افسرده و محزون مىنگرم؟ عرض كرد: اى محمد(صلى الله علیه وآله) چرا چنین نباشم در صورتى كه امروز دمهاى جهنم گذاشته شد. پیامبر فرمود: دمهاى جهنم چیست؟ عرض كرد: همانا خداوند متعال بر آتش امر فرمود، سپس هزار سال افروخته ماند تا سرخ شد. بعد از آن نیز امر فرمود و هزارسال دیگر افروخته ماند تا سفید شد. پس از آن نیز به آن امر فرمود و آتش هزارسال افروخته شد تا سیاه گشت و آن آتش سیاه و تاریك است. پس اگر یك حلقه از زنجیر آتشین جهنم، كه بلندى آن هفتاد ذرع است، بر دنیا نهاده شود، دنیا از حرارت آن آب مىشود و اگر قطرهاى از «زقّوم» و «ضریع» آن در آبهاى اهل دنیا بچكد، همه از گند آن مىمیرند.
پس از آن پیامبر(صلى الله علیه وآله) گریه كرد و جبرئیل نیز گریان گشت. خداوند متعال فرشتهاى به سوى آنها فرستاد و آن فرشته عرض كرد: خداوند به شما سلام مىرساند و مىفرماید: من شما را ایمن داشتم از اینكه گناهى مرتكب شوید كه به جهت آن شما را عذاب كنم.
﴿صفحه 301 ﴾