دنیا، هدف یا وسیله
بر اساس بینش قرانى اگر دنیا نباشد آخرت هم نیست. ما زندگى آخرت را با اعمال و رفتار اختیارى خویش در دنیا مىسازیم، چنانكه در برخى روایات آمده دنیا مزرعه آخرت است.
﴿صفحه 232 ﴾
پس اگر دنیا نباشد كسى به بهشت نمىرود زیرا نعمتهاى بهشت پاداش كارهاى دنیوى است. كرامات، فضایل و مقامات اخروى حاصل تلاشها و كارهایى است كه انسان در دنیا انجام داده است؛ پس دنیا داراى ارزش زیادى است. با توجه به این واقعیت، این سؤال مطرح مىشود كه چرا در روایات از دنیا، كه داراى چنین ارزشى است، این همه مذمّت و بدگویى شده است؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت: زندگى دنیا از آن جهت كه در زمره مخلوقات خداوند حكیم است هیچ عیبى ندارد و اساساً نظام زندگى دنیوى بهترین نظام و از نهایت اتقان و جمال برخوردار است. بنابر این، اشكال اصلى را در جاى دیگر باید جستجو كرد. با كمى دقت در آیات و روایات در مىیابیم كه عیب و ایراد در كیفیت رابطه انسان و نحوه برخورد وى با دنیاست، زیرا همان نحوه برخورد وى با دنیاست كه مىتواند آن را براى آیندهاش مفید یا مضر، ارزشمند یا بىارزش، خوب یا بد كند. منهاى برخورد، رفتار، زندگى و آینده انسان، جز موارد نادرى كه در اثر تزاحم جبرى یك سلسله شرور و نقصها پدید مىآید، چه عیب و ایرادى بر دنیا مىتوان گرفت؟ به علاوه، این شرور و نقصها با خیرات و كمالات فراوان دنیا قابل مقایسه نیست.
پس روشن گردید كه نكوهش و ایراد در نحوه نگرش و رابطه انسان با دنیاست. رابطهاى كه بر اساس اصالت بخشیدن به دنیا و نگرش مادى به دنیا شكل مىگیرد: نگرش كسانى كه گمان دارند، جز زندگى دنیا زندگى دیگرى وجود ندارد ولى در حقیقت این گمان باطل است و با چنین دیدى به دنیا نگریستن خطایى است كه خطاهاى فراوان دیگر، در اعمال و رفتار انسان، به دنبال خواهد داشت.
پس باید بینش خویش را نسبت به دنیا تصحیح كنیم و دریابیم كه زندگى انسان منحصر به زندگى دنیا نیست بلكه در وراى آن یك زندگى جاودانه براى انسان وجود دارد. در صورتى كه انسان دنیا را معبر و راه گذر به حساب آورد، نه مقصد اصلى و هدف نهایى، طبیعى است كه باید وسایل زندگى، مال و ثروت كافى و اهرمهاى دیگرى كه براى رسیدن به
﴿صفحه 233 ﴾
كمال لازم است، براى خود فراهم سازد. در این صورت غذا، لباس، مسكن، ماشین، پول، ثروت و ریاست مقدمه و وسیله به حساب مىآیند، نه هدف اصلى. اما در صورتى كه آنها مقصد اصلى به حساب آیند، نه مقدمه و وسیله، انسان را از رسیدن به كمال انسانى و هدف نهائى وى باز مىدارند و از این جهت از آنها نكوهش شده است.
دنیاى نكوهیده
با توجه به آنچه ذكر گردید، پیامبر در نكوهش دوستى مال و مقام مىفرمایند:
«یا أباذرّ؛ حبّ المال والشَّرف اذهب لدین الرَّجل من ذئبین ضاریین فى زرب الغنم فاغارا فیها حتّى أصبحا فماذا ابقیا منها.»
اى ابوذر؛ دوستى مال و بزرگى، بر دین مرد از دو گرگ خونخوار بر گله گوسفند بیشتر صدمه مىزند كه شبانه بر آن هجوم آورند، تا چه از گوسفندان تا صبحگاه بر جاى بگذارند.
حضرت براى ترسیم عظمت موضوع و ترساندن اُمّت از خطر دوستى دنیا و خطر وابستگى به جاه و مقام دنیوى، دوستى دنیا و جاه و مقام را به دو گرگ درندهاى تشبیه مىكنند كه بر گلهاى از گوسفندان، كه در محدودهاى جاى گرفتهاند، حمله مىكنند و از شب تا به صبح به دریدن آنها مىپردازند. طبیعى است كه وقتى گرگ به گلهاى حمله مىكند، به یك گوسفند قانع نمىشود، بلكه تك تك گوسفندان را پاره مىكند و در پایان به خوردن آنها مشغول مىگردد. حال اگر دو گرگ درنده به گلهاى حمله كنند، آیا گوسفندى را زنده مىگذارند!
خطر دوستى دنیا و حب ریاست بر دین انسان و ارزشهاى اخلاقى بیش از خطر هجوم دو گرگ درنده به گوسفندان است، زیرا حب دنیا و ریاست، هویت معنوى و انسانى و دین انسان را از بین مىبرد: آنچه كه شخصیت و حیات واقعى انسان بدان بستگى دارد.
(مضمون سخن حضرت در این بخش، مستفیض بلكه متواتر است و با عبارتهاى
﴿صفحه 234 ﴾
گوناگون نقل شده است. حتى در اصول كافى بابى به مذمّت حب مال و ریاست اختصاص داده شده است.)
گفتار حضرت گزافه نیست بلكه حقیقتى است كه در قالب هشدار به مسلمانان بیان گردیده است. این واقعیتى است كه تجربه تاریخى نیز آنرا تأیید مىكند. از صدر اسلام تاكنون، ریشه همه خیانتهایى كه به اسلام شده است حب مال و ریاست بوده است، چرا كه ضرر كسى كه شیفته مال دنیا و ریاست است براى دین از هر دشمنى بیشتر است. تغییر مسیر خلافت رسولاللّه و غصب آن و استمرار حكومتهاى جابرانه و باطل و همه ضربههایى كه بر پیكر اسلام وارد آمد از حب مال و ریاست ناشى گردید. پس با توجه به خطر دوستى مال و ریاست براى دین، باید بهوش باشیم و تا جوانیم و هنوز دو خصیصه دنیا پرستى و مقام پرستى در ما رسوخ نكرده، با آن دو مبارزه كنیم و نگذاریم در دل ما ریشه بدوانند. اگر مالى به دست مىآوریم، در حد نیاز از آن استفاده كنیم و بقیه را در اختیار مستمندان، خویشان و دوستان نیازمند بگذاریم. سعى كنیم از مالى كه بدان علاقه داریم به دیگران ببخشیم؛ چرا كه قرآن مىفرماید:
«لَنْ تَنَالُوا البِّرَ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ»(165)
هرگز به مقام نیكوكاران نخواهید رسید، مگر از آنچه دوست مىدارید در راه خداوند انفاق كنید.
(بدون شك، انفاق چیزهایى كه انسان بدان علاقه دارد از رسوخ محبت به مال در دل او جلوگیرى مىكند.)
مشابه آنچه را كه ذكر كردیم، مىتوان در بُعد مبارزه با رذیله حب ریاست بیان كرد: اگر انسان ریاست و مسؤولیتى یافت، سعى كند احساس برترى جویى، فرمانروایى و آقایى بر دیگران در او پدید نیاید بلكه بكوشد گمنام وار خدمت كند و طالب شهرت، محبوبیت مردمى، اسم و رسم و مقام نباشد. البته خطر ریاست طلبى براى كسانى كه هنوز به جایى
﴿صفحه 235 ﴾
نرسیدهاند مطرح نیست و متوجه كسانى است كه زمینه جاه و مقام برایشان فراهم آمده و دینشان را در خطر جدى قرار داده است.
مؤمنان فقیر، سبكباران عرصه بهشت
بعد از آنكه حضرت خطر حب مال و ریاست را گوشزد مىفرمایند، ابوذر سؤال مىكند:
«یا رسول اللّه؛ ألخائفون الخاضعون المتواضعون الذّاكرون اللّه كثیراً أهم یسبقون النّاس إلى الجنَّة»
اى رسول خدا؛ آیا خدا ترسان، فروتنان، خاضعان و برپاى دارندگان ذكر خدا، در رفتن به بهشت بر دیگران سبقت مىگیرند؟
ابوذر، بعد از پى بردن به اینكه طالبان مال و عاشقان ریاست رو به هلاكند، مىپندارد خدا ترسان و فروتنان پیشگامان بهشتند؛ از این جهت از حضرت سؤال مىكند و حضرت پندار او را رد مىكنند و مىفرمایند:
«ولكن فقراء المسلمین فانِّهم یتخطَّون رقاب النّاس، فیقول لهم خزنة الجنَّة كما أنتم حتّى تحاسبوا، فیقولون بم نحاسب فواللّه ما ملكنا فنجود و نعدل ولا أفیض علینا فنقبض و نبسط و لكنّا عبدنا ربَّنا حتّى دعانا فاجبنا».
بینوایان مسلمین قدم بر شانههاى مردم نهاده، به سوى بهشت روان خواهند شد. آنگاه خزانه داران بهشت مىگویند: برجاى خویش باشید تا به حساب شما رسیدگى شود. پاسخ مىدهند: براى چه ما حساب رسى شویم. به خدا قسم ما حكومتى نداشتیم كه بخشش پیشه گیریم و به اجراى عدالت همت گماریم. زیاده بر نیاز ثروتى به ما داده نشد كه ببخشیم یا بخل ورزیم؛ بلكه ما خداوند را عبادت كردیم و در آخر دعوت حق را لبیك گفتیم.
جاى شگفتى است كه با توجه به ستایش و تعریفى كه در معارف دینى از ارزشهایى چون خضوع، خشوع و زنده داشتن ذكر خداوند شده است، پیامبر خاضعان، فروتنان و
﴿صفحه 236 ﴾
ذاكران را پیشگامان بهشت معرفى نمىكنند و مىفرمایند: پیشگامان بهشت كسانى هستند كه در عین فقر و نادارى دین خود را حفظ كردند و از تلاش، جهاد و مبارزه و یا تحصیل علم پشیمان نگشتند. آنان قدم بر شانههاى مردم مىگذارند و به بهشت روانه مىگردند؛ گویا مىخواهند پرواز كنند. وقتى به آنها گفته مىشود: بمانید تا به كارهاى شما رسیدگى شود، مىگویند: ما حكومت و سمتى نداشتیم كه راه مداراى با مردم و اجراى عدالت را پیش گیریم، پولى نداشتیم كه انفاق كنیم و یا بخل ورزیم. كارى كه از ما ساخته بود بندگى و عبادت خداوند بود كه كوتاهى نكردیم.
بله آنها ثروتى نداشتند كه جوابگوى اسرافها و تبذیرها و یا كوتاهى در كمك به دیگران باشند. از این جهت محاسبه اعمال آنان به درازا نمىانجامد، چون اگر مالى مىداشتند و در راه حق و خداوند بكار مىبردند، باز رسیدگى به حساب آنان به طول مىانجامد.
با توجه به مذمّتهایى كه از دنیا شده است و خطرهایى كه از ناحیه حب مال و مقام متوجه دین انسان است، سخن پیامبر تسلى خاطرى است براى كسانى كه به مال دنیا دسترسى ندارند و یا به جهت پرداختن به وظایفى، چون تحصیل علم و جهاد و مبارزه با دشمن، نتوانستند از دنیا بهرهاى ببرند. درست است كه اگر انسان مال داشته باشد، مىتواند از آن در راه انفاق به دیگران و خدمت به اسلام استفاده برد ولى كسى كه پرداختن به تحصیل علم و یا حضور در جبهههاى جنگ او را از جمع آورى مال و ثروت و صرف آن در راه خداوند باز مىدارد، به مقام و منزلتى والاتر از كسى كه مالش را در راه خداوند صرف مىكند دست یافته است، چون او از مال خود مایه مىگذارد ولى طالب علم و رزمنده جبهههاى جنگ، از هستى، آسایش و راحتى خود در راه خداوند مایه مىگذارد و ارزشهایى كه چنین فردى به آن دست مىیابد والاتر از دستآورد دیگران است.
وقتى انسان با پایان گرفتن جنگ، با دست خالى از جبهه بر مىگردد و مىبیند كه آنان كه با جنگ و جهاد و جبهه بیگانه بودند ثروت كلانى براى خود فراهم ساختهاند، ساختمانهاى مجلل تهیه كردهاند و بالاخره همه وسایل عیش و نوششان فراهم است، ممكن است
﴿صفحه 237 ﴾
شیطان او را وسوسه كند كه تو به جبهه رفتى و دستت از مال دنیا خالى ماند اما بنگر كه دیگران به كجا رسیدند! تو به جبهه رفتى و جنگیدى و مجروح و یا معلول گشتى و اكنون كسى به تو بهایى نمىدهد و اعتنایى به تو نمىشود و دیگران سمتها و مقامها را از آن خود ساختهاند! این وسوسه شیطانى چه بسا در كسانى كه ایمانشان ضعیف است اثر كند و باعث پشیمانى آنان گردد.
همچنین ممكن است كسانى كه به تحصیل علوم حوزوى همت گماردهاند وسوسه شوند كه چه اشتباهى كردیم. دیگرى به دانشگاه رفت و پس از فارغالتحصیل گشتن، شغل مناسبى به دست آورد و در پرتو آن ثروت كلانى بهم زد اما من طلبه پس از سى سال تحصیل از تأمین نان شبم عاجزم! این وسوسهها همواره براى مؤمنان كه دستشان از دنیا خالى است پیش مىآید. از این جهت حضرت با كلام خود آرامش و تسكین خاطر براى آنان فراهم مىآورند كه شما اگر از قافله مال اندوزان عقب ماندهاید ولى به و ارزشهایى رسیدهاید كه دیگران از آنها محرومند و در قیامت حسرت مقام شما را خواهند خورد.
در ادامه حضرت مىفرمایند:
«یا أباذرٍّ؛ إنَّ الدُّنیا مشغلة للقلوب والأبدان و إنَّ اللّه تبارك و تعالى سائلنا عمّا نعَّمنا فى حلاله فكیف بما نعَّمنا فى حرامه».
اى ابوذر؛ دنیا جان و تن مردم را به خود مشغول مىدارد. خداوند تبارك و تعالى ما را از نعمتهایى كه از حلال به ما ارزانى داشته مورد بازجویى قرار خواهد داد، تا چه رسد به نعمتهایى كه از حرام به دست آمده است.
بدون شك در طریق كسب مال دنیا باید از جسم و جان مایه گذاشت. كسانى كه به كار و كسب اشتغال دارند بخوبى این حقیقت را دریافتهاند كه گاهى مشكلات انسان آن قدر زیاد مىشود كه آرامش شب را نیز از او سلب مىكند و پیوسته به چك و سفته، خرید و فروش، ارزانى و گرانى، بدهكارى و مالیات و مسائلى از این قبیل مىاندیشد. به هر جهت كسى كه به دنبال تهیه مال است، باید زحمت بكشد، چه بخواهد از راه حلال به مال برسد و چه از
﴿صفحه 238 ﴾
راه حرام، چرا كه مال براحتى به دست نمىآید. طبیعى است كه این فرد لحظهاى فرصت براى عبادت و اندیشیدن نمىیابد. مجالى نمىیابد كه به خداوند، قیامت و مناجات با خداوند بپردازد.
كسى كه در عمق دل به دنیا محبت دارد، حتى عبادت را وسیلهاى براى دنیا مىخواهد، از صبح تا شب براى كسب مال آرام نمىگیرد و اگر شب براى نماز شب از بستر برخیزد خواستهاش این است كه رزقش بیشتر شود و ثروتش افزون گردد. چه دون همتى و چه رسوایى از این بالاتر كه ذكر و عبادت خداوند را براى شكم و مال دنیا استخدام مىكند! عبادتى كه باید به وسیله آن به بهشت و بالاتر از آن به رضوان الهى رسید، وسیلهاى قرار مىدهد براى نان بیشتر، خانه بهتر و ماشین لوكستر.
در مقابل، دلى كه از تعلق دنیا رهیده است، برایش بود و نبود دنیا یكسان است، خاكستر با طلاى ناب براى او تفاوت ندارند. اگر ما نمونه چنین افرادى را سراغ نداشته باشیم، واقعیت این است كه چنین افرادى وجود دارند. هستند كاسبهایى كه براى آنها سطل آشغال با انبوه اسكناس برابر است و تنها چیزى نزد آنان ارزش دارد كه در راه خداوند صرف گردد. شاید اگر انسان نبیند باور نكند ولى من چون به چشم خود دیدهام باور مىكنم:
حدود چهل سال پیش براى خرید سماور در بازار تهران نزد كاسبى رفتم تا پس از خرید جنس روانه قم گردم. جاذبه آن مرد مرا چنان گرفت كه تا غروب نزدش ماندم و او مرا نصیحت مىكرد. در بین پند و اندرز، اشك چشمانش بر محاسن سفیدش جارى مىگشت. او از من پرسید: نام اولین كتابى كه در حوزه مىخوانید چیست؟ گفتم:شرح امثله. گفت: در ابتداى آن چه نوشته شده؟ گفتم: نوشته شده: «اول العلم معرفة الجبّار...» گفت: یاد گرفتى كه آغاز علم شناخت خداوند است! او صحبت مىكرد و در آن بین مثل باران اشك مىریخت. در این گیرودار شاگردانش مشغول فروش بودند و او بىاعتنا اسكناسها را مىگرفت و در صندوق پرت مىكرد.
هنگام نماز ظهر كه شد، با چشمان اشك آلود از جا برخاست و به مسجد رفت و من و
﴿صفحه 239 ﴾
پس از نماز و صرف نهار، دوباره به مغازه او آمدم و تا غروب آنجا ماندم و به نصایحش گوش دادم.
بله اگر حب دنیا در انسان نباشد، خروارها پول برایش بىارزش است و دلش در جاى دیگر است. ولى اگر حب دنیا در انسان باشد، نماز هم كه مىخواند، حواسش در جاى دیگر است و در نماز هم هدف دنیوى دارد. وقتى حب مقام در دل انسان باشد، حتى اگر عرفان هم بخواند و با سیر و سلوك عرفانى آشنا گردد، در این اندیشه است كه به جایى برسد كه دیگران به آن نرسیدهاند؛ به هر جهت امتیازى بر دیگران داشته باشد. در واقع او به فكر بندگى خداوند نیست. او مثل مرتاضان هندى است كه با ریاضت و كوشش و تلاش بر كارهایى قدرت مىیابند كه از سایرین ساخته نیست.
تربیت شده اسلام فقط در فكر بندگى است و دیگر هیچ. اسلام، خواهان انسانى است كه جهاد و تلاش او براى خداوند باشد، حتى براى خداوند مال تهیه كند. همان گونه كه على(علیه السلام) با زحمت و تلاش درخت خرما به ثمر مىنشاند و نخلستان و چاهى را كه خود حفر مىكرد در راه خداوند وقف مىكرد.
پس باید سعى كنیم از دلبستگى به دنیا بكاهیم. البته انسانهاى معمولى هر چند بیشتر نعمت مادى در اختیارشان قرار گیرد، به طور طبیعى به دنیا دلبستهتر مىشوند، چون وقتى نعمتهاى دنیوى فزونى گیرد، رفته رفته مزه آنها در كام انسان مىنشیند و بر تمایل او به دنیا مىافزاید. از این جهت كسانى كه به دنبال تهیه مال و ثروت مىروند، مسؤولیت سنگینى دارند و در قیامت در مقابل ذره ذره مالشان بازخواست مىشوند، چه آنرا از راه حلال به دست آورده باشند و چه حرام.
به خلاف انسانهاى معمولى، اولیاى خدا اگر از نعمتهاى فراوانى نیز بهرهمند گردند، ذرهاى به دنیا دل نمىبندند و دلشان جاى دیگر است؛ البته این قسم افراد اندكند. در طول تاریخ افرادى چون سلیمان بسیار اندك بودهاند كه با آن نعمت فراوان و با آن سلطنت عظیم خود نان جو بخورند.
﴿صفحه 240 ﴾
پس با توجه به فرمایش گران سنگ پیامبر(صلى الله علیه وآله) چه بهتر كه انسان در اندیشه مال و ثروت نباشد و با عبادت و بندگى خداوند متعال دامن از آلودگىهاى دنیا پاك سازد؛ چونان ابوذر كه على(علیه السلام) در وصف او مىفرمایند:
«كانَ لىِ فِیما مَضى أَخٌ فِىاللّهِ وَ كانَ یُعَظِّمُهُ فى عَیْنى صِغَرُ الدُّنْیا فى عَیْنِهِ...»(166)
در گذشته مرا برادرى در راه خدا بود كه كوچك بودن دنیا در نظرش، او را در چشم من بزرگ مىنمود.