نشانههاى زاهدترین مردم
سخن كه به اینجا مىرسد، ابوذر شیفته زاهدان مىگردد، از این جهت از پیامبر مىخواهد كه نشانههاى زاهدترین مردم را بیان كنند، تا با شناخت او طرح دوستى با وى بریزد و از او حكمت آموزد. پیامبر در پاسخ با ذكر پنج ویژگى، زاهدترین مردم را معرفى مىكنند:
1. «من لم ینس المقابر والبلى»
اولین ویژگى زاهدترین مردم این است كه قبرها و پوسیدن اجساد را فراموش نكند.
علاقمندان به دنیا پیوسته به دنیا و مظاهر و آبادىهاى آن توجه دارند و از چیزهایى كه خودشان ندارند حسرت مىخورند؛ اما كسى كه به دنیا توجه ندارد، پیوسته به آرامگاهها و ویرانههاى دنیا نظر مىكند، چون آنها نشانه ناپایدارى و فناى دنیاست. زاهد كسى است كه قبرها، ویرانهها، اماكن كهنه و فرسوده را از یاد نبرد. البته نه به آن معنا كه انسان از صبح تا شام در قبرستان بسر ببرد بلكه گاه گاهى به زیارت اهل قبور برود و عبرت بگیرد.
علاقهمندان به دنیا وقتى از مقابل قبرستان رد مىشوند روى برمىگردانند و از اسم مرگ و قبر گریزانند، تا نكند عیش و نوششان بهم خورد. از اینكه جایى نام مرگ به میان آید ناراحت مىشوند و آنرا عیب مىدانند؛ برعكس، آنان كه به آخرت توجه دارند، پیوسته به یاد آخرتند و هیچگاه مرگ را فراموش نمىكنند.
2. «و ترك فضل زینة الدّنیا»
دومین ویژگى زاهدترین مردماین است كه زینتهاى زاید دنیا را ترك مىكند.
مسلماً انسان نیاز دارد كه از امكانات دنیا و آنچه كه براى ادامه حیات او ضرورى است؛ مثل لباس، مسكن، غذا و زینت استفاده برد و چه بسا آنها در تكامل انسان نقش دارند و از این جهت شرع مقدس نه تنها انسان را از آنها باز نداشته بلكه ترغیب نیز كرده است:
﴿صفحه 221 ﴾
«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتى أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ»(160)
بگو اى پیامبر، چه كسى زینتهاى خداوند را كه براى بندگان خود آفریده است حرام كرده و از رزق حلال و پاكیزه منعشان كرده است.
چیزى كه هست باید در حد ضرورت از امكانات و زینتهاى دنیا استفاده برد و از زینتهاى اضافى و زاید كه مورد نیاز عقلایى نیست صرفنظر كرده به دیگران بخشید، چون اگر به حد ضرورت قناعت نكرد و حد و مرزى نشناخت، به هر اندازه از زینتها و لذّتهاى دنیا استفاده برد و هر قدر بر دكوراسیون و لوستر و رنگآمیزى سایر تجملات زندگى خود بیفزاید و مرتب پردهها را تعویض كرده به جاى آن پردههاى زیباتر و گرانقیمتتر آویزان كند و براى خود ماشین مدرن مهیا سازد، قانع نمىشود، چون طبیعت انسان چنان تنوعطلب و سیرىناپذیر است كه براى خود مرزى نمىشناسد. مسلماً چنین شخصى زاهد نیست، زاهد كسى است كه در حد نیاز از دنیا بهره جوید. به سرپناهى براى زندگى اكتفا مىكند و به این فكر نیست كه ساختمانى مجلل فراهم سازد. یا اگر نیاز به ماشین دارد در آن حد كه ماشین براى رفت و آمد او ضرورت دارد بدان نظر دارد، نه اینكه حتماً آن ماشین لوكس و مدرن باشد.
در این جمله تاكید حضرت بر ترك زینتهاى زاید است و الا استفاده از زینتهایى كه لازمه زندگى انسان است و یا در جهت ادامه زندگى فردى و خانوادگى لازم است. نه تنها مذموم نیست بلكه بدان سفارش نیز شده است؛ مثل زینت مرد براى همسر خویش و همچنین زن براى مرد خودش، لباس تمیز پوشیدن، آرایش سر و صورت، شانه زدن مو و معطر ساختن بدن. اساساً منزلت انسان مؤمن اقتضا مىكند كه از آلودگى ظاهر و باطن و بوهاى بد، كه موجب تنفر دیگران مىشود، پرهیز كند.
از این جهت اسلام بر تمیز نگهداشتن لباس و بدن و آرایش و اصلاح سر و صورت تكیه دارد. بسیار سفارش شده است كه انسان وقتى مىخواهد به مسجد برود و یا وارد بر
﴿صفحه 222 ﴾
جمعى شود، عطر بزند، تا دیگران و دوستانش از بوى خوش او لذّت ببرند، نه اینكه بوى كریه و زننده او موجب آزارشان گردد. یا اینكه سفارش شده است به هنگام نماز عطر بزنید و دو ركعت نماز كسى كه خود را معطر ساخته بیش از هفتاد ركعت نماز ثواب دارد. چیزى كه هست باید از زینتهاى اضافى كه حكمت عقلایى ندارد و در جهت تكامل انسان نیست و نشانه تجملگرایى و دنیاپرستى و لذّتپرستى است اجتناب كرد.
در مكارم الاخلاق در توصیف حضرت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمده است كه:
«إِنَّهُ كَانَ یَنْظُرُ فِى الْمِرْاةِ وَ یُرَجَّلُ جَمَّتَهُ وَ یَتَمَشَّطُ وَ رُبَّما نَظَرَ فِى الْماءِ وَ سَوَّى جَمَّتَهُ فیهِ وَ لَقَدْ كَانَ یَتَجَمَّلُ لِأَصْحابِهِ فَضْلا عَلى تَجَمُلِهِ لِأَهْلِهِ وَ قَال(صلى الله علیه وآله) إِنَّ اللَّهَ یُحِبُ مِنْ عَبْدِهِ إِذا خَرَجَ إِلى إِخْوانِهِ أَنْ یَتَهَیَّأَ لَهُمْ وَ یَتَجَمَّلَ»(161)
عادت پیامبر(صلى الله علیه وآله) این بود كه خود را در آینه ببیند و سر و روى خود را شانه زند و چه بسا این كار را در برابر آب انجام مىداد و گذشته از اهل خانه، خود را براى اصحابش نیز مىآراست و مىفرمود: خداوند دوست دارد كه بندهاش وقتى براى دیدن برادران از خانه بیرون مىرود، خود را آماده ساخته، آرایش دهد.
3. «و اثر ما یبقى على ما یفنى»
سومین ویژگى زاهدترین مردم این است كه آنچه را باقى است بر آنچه فانى و نابود شدنى است ترجیح مىدهد.
اگر امر دایر شود بین لذّتهاى گذرا و فانى دنیا و لذّتهاى پایدار و باقى آخرت، او خردمندانه از لذّتهاى فانى چشم مىپوشد و لذّتهاى جاودان بهشتى را ترجیح مىدهد. و نیز تحمل زحمتها و مشكلات تكالیف و وظایف را بر راحتى و آسایش دنیا ترجیح مىدهد، زیرا چشمان تیزبین او بر آینده جهان دوخته شده، هنگام حركت، فقط مقصد را در نظر دارد و دنیا را جز پلى براى عبور، نمىداند:
﴿صفحه 223 ﴾
«وَالْاخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقى»(162)
آخرت بسى بهتر و پایندهتر است.
4. «و لم یعدّ غدا من ایّامه»
5. «و عدّ نفسه فى الموتى»
چهارمین و پنجمین ویژگى زاهدترین مردم این است كه فردا را از عمر خویش نشمرد و خود را از جمله مردگان بشمار آورد.
انسان باید در پى انجام وظیفه باشد و هیچگاه دست از تلاش و فعالیت نكشد. مسلماً كسى كه دنبال انجام وظیفه است، نمىتواند راحتطلب و آسوده و خوشگذران باشد، چون تلاش و فعالیت با آسوده زیستن و تنبلى جور در نمىآید. كسى كه اهل دنیا است به دنبال فراهم ساختن وسائل خوشى و راحتى است؛ وقتى بناست فعالیتى و تلاشى داشته باشند، گاه درس و بحث و مطالعه و سایر وظایف فرا مىرسد، روحیه راحتطلبى او را از فعالیت بازمىدارد و كارها را به فردا موكول مىكند و حاضر نیست خللى در تنآسایى و راحتطلبى او وارد شود. در واقع تسویف و به تاخیر انداختن وظایف به دیگر روز، به این جهت است كه انسان براى خود آرزوهاى طولانى ترسیم مىكند و به این امید است كه در فرداى عمر به آنها برسد و به این جهت وظیفه امروز را به امید فردا به تأخیر مىافكند. طبیعى است كه رسیدن به آن آرزوهاى طولانى، عمر دراز مىطلبد و از این جهت دنیاپرست خواهان عمر درازتر و طولانىتر است و این آرزو یا موجب تسویف و تاخیر وظیفه مىشود و یا، به جهت ترس از ناكامى، موجب افسردگى و اضطراب مىگردد.
انسان زاهد و بىرغبت به دنیا وظیفه امروزش را انجام مىدهد و برعكس دنیاگرا فردا را از عمر خویش بشمار نمىآورد تا وظایفش را موكول به آن كند، چرا كه مطمئن نیست كه تا فردا زنده است. او معتقد است كه اگر فردایى هم داشت، در آن روز وظیفه دیگرى دارد.
﴿صفحه 224 ﴾
آرزوهاى طولانى و كنار نهادن وظیفه، نشانه ضعف تقوا و توكل
چنانكه اشاره شد، بسیارى آرزوهاى طولانى دارند و انتظار دارند سالیانى دراز در این دنیا زندگى كنند و فعالیت و تلاششان براى آینده است و همواره از آینده و آنچه پیش مىآید نگرانند. نگرانند كه اگر دانشگاه نروند درآینده شغل و درآمد درخورى خواهند داشت یا نه. نگرانند كه در آینده زندگى آنها سامان مىگیرد یا نه. البته این نگرانى به جهت نداشتن روحیه تقوا و توكل است و الا كسى كه بر خداوند توكل دارد و چشم به لطف و عنایت او دارد، از آینده نگرانى ندارد، چون خداوند را مالك و صاحب همه چیز مىداند. به علاوه، كسى كه نگران آینده خود است از كجا مىداند كه آیندهاى دارد!
اسلام و معرفت دینى حكم مىكند كه انسان در پى انجام وظیفه امروزش باشد و در اندیشه فردا نباشد؛ چرا كه معلوم نیست كه تا یك ساعت دیگر زنده است یا نه. البته نگرانى در محروم ماندن از دنیا و لذّتهاى دنیوى آینده مذموم است و الا اگر به وظیفه امروزش عمل كرد و براى وظایف احتمالى آینده برنامهریزى و تصمیمگیرى كرد، این نه تنها ناپسند نیست، بلكه جزو وظایف بشمار مىآید. گر چه هر تكلیف و وظیفه براى روز خاصى است و در وقت خود واجب مىگردد: امروز نماز براى من واجب است و نسبت به نماز فردا وظیفهاى ندارم، حال اگر تا فردا زنده ماندم واجب است كه نماز فردا را نیز بخوانم؛ همینطور نسبت به سایر وظایف و تكالیف كه هر یك در ظرف خاص خود براى ما واجب مىگردد و پیش از آن وظیفهاى نداریم.
پس براى زاهد نگران آینده بودن و اینكه سرانجام دنیاى او چه خواهد شد، بىجاست اما نگرانى از آینده حتمى و روز واپسین آخرت بجاست، چون از فرداى قیامت و آخرت گریزى نیست، گرچه اگر مىشد از فرجام آخرت گریخت، براى برخى خوشایند بود.
خداوند مىفرماید:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ امَنوُاْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَد...»(163)
اى اهل ایمان، تقوا پیشه سازید و هر كس بنگرد براى فرداى خود چه پیش فرستاده است.
﴿صفحه 225 ﴾
در ادامه حدیث، پیامبر درباره سفارش خداوند به ایشان، در گریز از مالاندوزى مىفرمایند:
«یا اباذرّ؛ انّ اللّه تبارك و تعالى لمیوح الىّ ان اجمع المال و لكن اوحى الىّ ان,سبّح بحمد ربّك و كن من السّاجدین واعبد ربّك حتّى یاتیك الیقین،»(164)
اى ابوذر؛ خداوند تبارك و تعالى به من وحى نكرده است كه به جمعآورى مال بپردازم و لكن وحى كرده است كه به پاس نعمتهاى پروردگار او را تسبیح و تقدیس كن و از سجدهكنندگان باش و تا آنگاه كه مرگت فرا رسد، او را عبادت كن.
اگر جمع مال و انباشتن ثروت مطلوب بود و موجب كمال و سعادت انسان مىشد، خداوند به پیامبرش سفارش مىكرد كه به جمعآورى مال و ثروت بپردازد. اما خداوند هرگز چنین سفارشى نكرده است بلكه به او سفارش كرد كه تا لحظه مرگ به تسبیح، عبادت و نیایش خداوند بپردازد.
البته عبادت و بندگى خداوند نمودهاى گوناگونى دارد: گاهى عبادت به انجام عبادتهاى فردى و سحرخیزى و انجام واجبات و مستحبات است و گاهى به انجام خدمات اجتماعى، تحصیل علم، تدریس، تبلیغ و اشاعه فرهنگ اسلامى و بالاخره هر چیزى كه به عنوان وظیفه بر انسان واجب مىگردد.
گوشهاى از سیره عملى پیامبر
كسانى كه پیامبر را به عنوان بهترین اسوه و الگو برگزیدهاند، باید سعى كنند در حد امكان رفتارشان به رفتار او شباهت داشته باشد؛ از این جهت حضرت در جمله بعد گوشهاى از سیره و منش عملى خویش را بیان مىكنند:
«یا اباذرّ؛ انّى البس الغلیظ و اجلس على الارض و العق اصابعى و اركب الحمار بغیر سرج و اردف خلفى، فمن رغب عن سنّتى فلیس منّى»
﴿صفحه 226 ﴾
اى ابوذر؛ من لباس خشن مىپوشم، بر روى زمین مىنشینم، انگشتان خود را (بعد از خوردن غذا) مىلیسم و بر الاغ بىزین سوار مىشوم و دیگرى را در پشت سر خود سوار مىكنم؛ هر كس از شیوه و رفتار من روى بتابد از من نیست.
پیغمبر كه با قدرت بر تصرف در تكوین مىتواند دنیا را در اختیار گیرد میزان بهرهگیرى او از امكانات مادى در حد تامین نیازهاى اولیّه است. پیشتر حضرت فرمودند: جبرئیل گنجینههاى زمین را در اختیار من گذارد، اما من از پذیرش آن امتناع كردم. در این بخش بروشنى قناعت، سادهزیستى و سلوك اجتماعى خود را بیان مىفرماید:
از آنجا كه شیوه زندگى رسولاللّه(صلى الله علیه وآله)، به عنوان برجستهترین مخلوق و پیامآو روحى، مورد توجه مسلمانان و حتى غیرمسلمانان بوده است، همه رفتار و حالات و حتى جزئیات شیوه زندگى و سلوك اجتماعى ایشان با دقّت مورد توجه اطرافیان قرار مىگرفته است. به این دلیل بسیارى از جزئیات رفتارى ایشان، از زبان اهلبیت، صحابه، تابعین و دیگران نقل شده است. علاوه بر آن، خود حضرت نیز در پارهاى از موارد شیوه زندگى خویش را بیان كردهاند چنانكه در این بخش نیز به گوشهاى از شیوه زندگى خویش اشاره مىكنند، تا پیروان حضرت، با شناخت منش و رفتار حضرت، ایشان را اسوه و الگوى خویش برگزینند.
حضرت مىفرمایند من لباس خشن مىپوشم و لباس نرم نمىپوشم تا راحت باشم. بر زمین مىنشینم، نه بر فرشهاى فاخر و گرانقیمت. به هنگام غذا حضرت مقید بودند كه با انگشتان غذا بخورند، به علاوه، بعد از غذا انگشتان خویش را مىلیسیدند. بر الاغ عریان و بىزین سوار مىشدند و دیگرى را نیز بر ترك خود سوار مىكردند. از این بیان تواضع و اوج بندگى حضرت نمایان مىگردد. شگفتا كه حضرت در محیطى كه خوى اشرافیت و استكبار و تفرعن بیداد مىكرد، اینگونه متواضع و فروتن بود؛ تا آنجا كه بر الاغ بىزین سوار مىشد و از نهایت فروتنى دیگرى را نیز بر آن سوار مىكرد!
در مقابل، ما مدعیان پیروى ایشان در این اندیشهایم كه لباس خوب بپوشیم و غذاى لذیذ بخوریم و بالاخره زندگى راحت و آسوده براى خود فراهم سازیم. مایلیم كه ماشین
﴿صفحه 227 ﴾
مدرن و لوكس براى خود تهیه كنیم و هر چه بیشتر از زینتها و تجملات دنیا استفاده كنیم.
گفتنى است كه در این عصر نمىتوان انتظار داشت كه شیوه معیشت و زندگى مردم با شیوه زندگى حضرت منطبق گردد، زیرا سطح زندگى و وضعیت اقتصادى هر زمان با زمان دیگر متفاوت است و، به موازات پیشرفت علم و تكنولوژى، پیشرفتهاى مهمّى در شرایط زندگى بشر پدید آمده است. چیزى كه هست رعایت قوانین و اصول تخلفناپذیر اسلام ضرورى است و در هر زمان باید شأن افراد در نحوه معیشت و زندگى رعایت شود و از تجملگرایى، زیادهطلبى و اسراف، دورى شود.
﴿صفحه 226 ﴾
﴿صفحه 229 ﴾