لزوم دوستى آخرت
«یا اباذرّ؛ انّ اللّه تبارك و تعالى اوحى الى اخى عیسى: یا عیسى، لاتحبّ الدّنیا فانّى لست احبّها و احبّ الآخرة فانّها هى دار المعاد».
اى ابوذر؛ خداى تبارك و تعالى به برادرم عیسى وحى كرد: اى عیسى، دنیا را
﴿صفحه 205 ﴾
دوست مدار زیرا من آن را دوست ندارم و آخرت را دوست بدار، زیرا سراى بازگشت است.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) از قول حضرت عیسى نقل مىكنند كه خداوند به او وحى كرد من دنیا را دوست نمىدارم، تو نیز دنیا را دوست نداشته باش. طبیعى است كه پیامبر نیز دشمن دنیاست، چون معیار دوستى و دشمنى معصومان(علیه السلام) با كسى یا چیزى دوستى و دشمنى خداوند است. طبیعى است بهترین الگو براى مؤمنان و پیروان حق، در برخورد با دنیا، انبیا و معصومان و سیره عملى آنهاست.
على(علیه السلام) درباره نگرش پیامبر(صلى الله علیه وآله) به دنیا مىفرماید:
«قَدْ حَقَّرَ الدُّنْیا وَ صَغَّرَها... فَأَعْرَضَ عَنِالدُّنْیا بِقَلْبِهِ وَ أَماتَ ذِكْرَها عَنْ نَفْسِهِ وَ أَحَبَّ أَنْ تَغیِبَ زِینَتُها عَنْ عَیْنِهِ لِكَیْلا یَتَّخِذَ مِنْها رِیاشاً أَوْ یَرْجُوَ فِیها مُقاماً...»(141)
رسول اكرم دنیا را كوچك مىشمرد و آن را خُرد مىدید ... قلباً از دنیا اعراض كرد و یاد آن را از نفس خود، دور مىداشت و دوست داشت كه زینت آن را به چشم خود نبیند، تا از زینت آن لباس آراسته نخواهد، یا اقامت در آن را آرزو نكند.
این در حالى بود كه بر پیامبر امكان استفاده از همه نعمتهاى مادى بود و به فرموده خودش همه گنجهاى دنیا را به او تقدیم كردند ولى ایشان نپذیرفتند:
«یا اباذرّ؛ انّ جبرئیل اتانى بخزائن الدّنیا على بغلة شهباء فقال لى یا محمّد هذه خزائن الدّنیا و لاینقصك من حظّك عند ربّك»
اى ابوذر، جبرئیل گنجهاى جهان را بر استرى سیاه و سفید، پیش من آورد و گفت: اى محمد، اینها گنجهاى دنیاست و تصرف در آنها از نصیب تو در نزد خداوند نمىكاهد.
اینكه پیامبر(صلى الله علیه وآله) مىفرماید: جبرئیل سوار بر اسب سیاه و سفید با خزائن دنیا نزد من آمد، شاید كنایه از این باشد كه دنیا قرین لذّت و رنج و خیر و شر است. هیچ كس یافت نمىشود
﴿صفحه 206 ﴾
كه در زندگى فقط رنج و ناراحتى داشته باشد و هیچ لذّتى نبرد و بالعكس كسى را نمىتوان یافت كه در زندگى فقط لذّت ببرد و با هیچ رنج و ناراحتى روبرو نگردد. در واقع در كنار هر رنجى لذّتى هست و در كنار هر لذّتى رنجى و هر دو وسیله آزمایش انسانند:
«... وَ نَبْلُوَكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً...»(142)
ما شما را به بد و نیك مبتلا كردیم تا بیازماییم.
نكته دیگر این است كه جبرئیل به حضرت مىگوید: اگر از همه خزائن دنیا استفاده كنى، از بهره اخروى تو كاسته نخواهد شد. از آفتهاى لذّتهاى مادى این است كه هر چه بیشتر از آن بهره برده شود، احتمال مىرود كه انسان بیشتر از بهرههاى اخروى محروم گردد. اما اولیاى خدا و انبیا چنین نیستند؛ از این جهت جبرئیل مىگوید در مقابل بهرهمندى از همه خزائن دنیا، از نصیب اخروى شما كم نمىشود.
پیامبر در جواب جبرئیل مىفرماید:
«حبیبى جبرئیل لاحاجة لى فیها اذا شبعت شكرت ربّى و اذا جعت سألته».
دوست من جبرئیل، مرا به آنها نیازى نیست. هر گاه سیر شدم خداوند را سپاس مىگویم، و هر گاه گرسنه شدم از او سؤال مىكنم.
بهترین حاجت براى مؤمن این است كه از یك سو از نعمتهاى خداوند بهره ببرد و بپاس آن شكر بجاى آورد و از سوى دیگر نسبت به خداوند احساس فقر و نیاز داشته باشد و همواره دستش به سوى او دراز باشد. چرا كه انسان موجودى دو سُویه است؛ هم باید از نعمتهاى خداوند استفاده كند و بپاس آن شكر بجاى آورد ـ و همین توجه به نعمت و شكرگزارى، موجب سعادت او مىگردد ـ و از سوى دیگر همواره احساس فقر و نیاز كند، تا مغرور و غافل نگردد و خود را برتر از دیگران نبیند. پیامبر مىفرماید: اینكه همه ثروتهاى دنیا در اختیار من باشد فایدهاى به من نمىبخشد. من همواره باید چشمم به دست خداوند باشد و نعمت را از او بخواهم و در مقابل نعمت شكر بجا آورم.
﴿صفحه 207 ﴾
خیرخواهى خداوند و آگاهى به دین و زهد در دنیا
در ادامه حدیث پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) مىفرمایند:
«یا اباذرّ؛ اذا اراد اللّه عزّ و جلّ بعبد خیراً فقَّهه فىالدّین و زهّده فىالدّنیا و بصّره بعیوب نفسه».
اى ابوذر؛ هر گاه خداوند خیر كسى را بخواهد، او را در دین فقیه و دانا مىسازد و در دنیا زاهد مىگرداند و او را به عیبهاى خویش بینا مىسازد.
هر گاه خداوند خیر بندهاى را بخواهد، سه چیز به او مىدهد:
1. دین شناسى.
2. زهد در دنیا و بىرغبتى به لذّتهاى آن.
3. آگاهى به عیوب خویشتن.
(در مقابل این سه خصیصه، بدترین چیز براى انسان جهل به دین، دنیاخواهى و از خود راضى بودن و پرداختن به عیوب دیگران است.)
با توجه به مطالب پیشین و مطالبى كه بعداً مطرح مىگردد، توجه اصلى به جمله «و زهّده فى الدّنیا» است. چرا كه بحث درباره مقام و منزلت دنیاست. پس اگر كسى، در دل، احساس مىكند به دنیا رغبتى ندارد و از آن تنها به اندازه رفع نیاز بهره مىجوید و براى انجام وظیفه به امور دنیا مىپردازد، بداند كه خداوند خیر او را مىخواهد. البته، به یك معنا، خداوند خیر همه را مىخواهد ولى بر اساس اراده تشریعى خود، تكالیفى را بر همگان واجب كرده است و آنها را از محرمات پرهیز داده، حال اگر انسان انتخابگر راه صحیح را انتخاب كرد ـ گر چه مقدمات انتخاب راه صحیح به توفیق خداوند حاصل مىگردد ـ و بنا گذاشت كه راه بندگى را انتخاب كند و چیزى را دوست بدارد كه خداوند دوست مىدارد و با دوستان خداوند دوست شود و در راه خداوند گام بردارد، اراده تكوینى خاص خداوند بر این تعلق گرفته كه او را موفق گرداند:
﴿صفحه 208 ﴾
«وَ مَنْ أَرادَ الْاخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْیَها وَ هُوَ مَؤْمِنٌ فَاُولئِكَ كَانَ سَعْیُهُمْ مَشْكوُراً»(143)
و كسانى كه حیات آخرت را طلب كنند و در حد توان براى آن بكوشند، به شرط ایمان به خداوند سعى آنها مقبول و مأجور خواهد بود.
در مقابل، خداوند با كسى دشمنى ندارد و بىجهت كسى را جهنم نمىبرد. پس اگر كسى، با اختیار و انتخاب بد خود، راه كفر و عصیان را پیش گرفت؛ اراده تكوینى خداوند به این تعلق مىگیرد كه او خوار گردد و توفیق كار خیر پیدا نكند:
«مَنْ كانَ یُرِیدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فیِها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلیها مَذْمُوماً مَدْحُوراً»(144)
هر كس با سعى و كوشش خود متاع عاجل را طالب است، متاع دنیا را به او مىدهیم، آن هم به هر كه بخواهیم؛ سپس در آخرت دوزخ را نصیب او مىكنیم كه با نكوهش و سرافكندگى وارد آن شود.
پس كسى كه خداوند خیر او را بخواهد، خداوند او را به سه چیز موفق مىگرداند:
توفیق كسب علم به او عنایت مىكند، در مقابل، اگر خداوند خیر كسى را نخواهد، او را از كسب علم محروم مىگرداند، چنانكه در روایت آمده است:
«إِذا أَرْذَلَاللّهُ عَبْداً حَظَّرَ عَلَیْهِ الْعِلْمَ»(145)
هر گاه خداوند بندهاى را از خود براند، او را از كسب علم باز مىدارد.
خداوند را سپاس مىگوییم كه از بین بندگان بىشمارش به ما توفیق فراگیرى علم دین را عنایت فرمود. باید قدر این افتخار بزرگى كه نصیب ما گشته است بدانیم، چرا كه با این توفیق بزرگ الهى، زمینه راهیابى به كمال براى ما فراهم گشته. در روایتى وارد شده است كه:
﴿صفحه 209 ﴾
«اَلْكَمالُ كُلُّالْكَمالِ، التَّفَقُهُ فِىالدِّینِ وَ تَقْدِیرُ الْمَعِیشَةِ وَالصَّبْرُ عَلى النّائِبَةِ»(146)
همه كمال در سه چیز خلاصه مىگردد: 1. تفقّه در دین 2. تنظیم و برنامهریزى براى امور زندگى 3. صبر بر دشوارى.
دومین توفیق الهى: بىرغبت گشتن به دنیاست و اینكه دل انسان هوس زرق و برق دنیا را نداشته باشد. متاسفانه در بسیارى از ما این خصیصه وجود ندارد، كم و بیش به لذّتهاى دنیا دلبستگى داریم. اگر انسان علاوه بر برخوردار گشتن از زندگى در خور و در شأن، زیادهطلب باشد و دنبال ماشین بهتر، خانه بهتر و لباس بهترى باشد، به دنیا تعلق دارد و از دستیابى به نعمتهاى بهشتى محروم مىگردد؛ چنانكه قرآن مىفرماید:
«تِلْكَ الدَّارُ الاْخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لاَ یُرِیدُونَ عُلُوّاً فِىالْأَرْضِ وَ لاَفَساداً...»(147)
بهشت ابدى آخرت را براى كسانى قرار دادهایم كه در زمین اراده برترىجویى و فساد و سركشى ندارند.
در ذیل آیه روایتى وارد شده است كه حتى اگر انسان بخواهد بند كفشش بهتر از بند كفش دیگرى باشد، مصداق علو و برترىطلبى است.(148) پس انسان باید سعى كند كه تا این اندازه نیز دلش در بند دنیا نباشد. دل باید متوجه خداوند و عالم آخرت باشد، نه در بند كفش، خانه و ماشین؛ چرا كه دل محل نزول نور خداوند است:
«قَلْبُ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمنِ»(149)[دل مؤمن جایگاه خداوند است. ]
هر اندازه دل از خداوند منحرف گشت و به دنیا مشغول شد، به همان اندازه انسان از كمالات معنوى و اخروى محروم مىگردد.
على(علیه السلام) در نهجالبلاغه درباره نگرش انبیاى الهى به دنیا مىفرمایند:
«پیروى كردن از رسولاللّه(صلى الله علیه وآله) براى تو كافى است و بر مذّمت دنیا و معیوب دانستن آن و فراوانى رسوایىها و بدىهاى آن تو را دلیل و راهنماست. زیرا
﴿صفحه 210 ﴾
وابستگى به دنیا از آن حضرت گرفته شده بود و پرداختن به آن براى غیر آن بزرگوار مهیا گشت. از نوشیدن لذّتهایش منع گشت و از آرایشهاى آن فاصله گرفت. و اگر بخواهى از پیغمبر دیگرى، پیروى كنى، از موسى، همسخن خداوند، پیروى كن كه مىگفت: «پروردگارا؛ من به آنچه از خیر و نیكى برایم فرستادى نیازمندم»(150)
سوگند به خداوند كه موسى از خدا نخواسته بود مگر نانى كه بخورد. زیرا گیاه زمین را مىخورد و به جهت لاغرى و آب شدن گوشت بدنش، سبزى گیاه از پوست نازك شكم او دیده مىشد. اگر بخواهى از پیامبر سومى پیروى كنى،از داوود پیروى كن كه داراى «مزامیر و زبور» بود و خواننده اهل بهشت مىباشد، به دست خود از لیف خرما زنبیل مىبافت و به دوستان خود مىگفت: كدام یك از شما در فروختن آنها مرا كمك مىكند؟ و از بهاى آنها به قدر یك دانه نان جو، براى خوراكش تهیه مىكرد.
عیسى را بگو كه به هنگام خواب سنگ را بالش مىساخت و جامه زبر مىپوشید و غذاى خشن مىخورد. چراغ او در شب، روشنایى ماه بود. سایهبان او در زمستان جایى بود كه آفتاب مىتابید یا فرو مىرفت (خانهاى نداشت). میوه و سبزى خوشبوى او گیاهى بود كه زمین براى چهارپایان مىرویانید. نه زنى داشت كه او را به فتنه و تباهى افكند، و نه فرزندى كه او را اندوهگین سازد و نه دارایى كه او را از توجه خدا، باز دارد و نه طمعى كه او را خوار كند. مركب او دو پایش بود و خدمتكار او دو دستش.»(151)
آیا خداوند با اولیاى خویش دشمنى دارد كه آنها را از لذّتهاى دنیا محروم دارد؟ یا اینكه سختى و مشكلات دنیا وسیله تكامل آنها و نشانه محبت الهى به آنها است. تاكید بر این نكته ضرورى است كه نباید از این بیانات چنین پنداشت كه باید بىعارى و بىعملى پیشه سازیم و با انزوا خواهى و گوشهگیرى از وظایف خود دست برداریم و دنبال كسب
﴿صفحه 211 ﴾
حلال نرویم یا دنبال حفظ عزت اسلام و مسلمین نباشیم! سخن در این است كه نباید به دنیا دل بست و محبت آن را به دل گرفت. اگر همه گنجها و ثروتهاى دنیا در اختیار كسى قرار گیرد و از همه لذّتهاى آن استفاده برد ولى دل به آن نسپرد؛ ضررى به او نمىرسد. چونان سلیمان فرزند داوود كه آن همه ثروت و آن سلطنت عظیم به مقام نبوت و ولایت او لطمهاى وارد نساخت، چون دل به دنیا نسپرده بود. خود نان جو مىخورد و ثروت و قدرتش را براى عزّت بخشیدن به دین خدا به كار مىگرفت. اگر با ملكه سبا مىجنگید و یا تهدید به جنگ مىكرد، براى توسعه حكومت الهى بود و براى اینكه شرك از روى زمین برچیده شود؛ نه اینكه خود از لذّتهاى دنیا بیشتر استفاده كند.
مجموع روایات متواترى كه در مورد زندگى زاهدانه معصومان(علیهم السلام) وارد شده شكى باقى نمىگذارد كه آنها در دنیا بسختى زندگى مىكردند و دنیاطلب و خوشگذران نبودند. روش آنها این بوده است كه مردم را از دنیاگرایى برحذر دارند، همان گونه كه در اصل وجود ائمه معصومین شكى نیست، در شیوه زندگى آنها نیز شكى نیست. از ویژگىهاى بارز آنها عبادت خدا، سحرخیزى، مناجات، دعا و گریستن بوده است. دوست و دشمن، شیعه و سنى بر این حقایق اعتراف دارند و كتابها نوشتهاند.
روش تربیتى آنها، پرهیزدادن مردم از دنیا و ایجاد نفرت از وابستگى به لذتهاى مادى بوده است.با توجه به اینكه پیوسته دیگران را به كار و فعالیت و كسب حلال تشویق مىكردند، تا سربار غیر خود نباشند. این در واقع به معناى جمع بین دنیا و رضایت و خواست خداوند است كه از مردم عادى ساخته نیست.
از صدر اسلام از روایاتى كه در مذمّت دنیا و یا روایاتى كه در ستایش كسب و كار وارد مىشد، برداشتهاى نادرستى صورت مىگرفت: وقتى از دنیا مذمّت مىشد، مىپنداشتند كه دیگر نباید از دنیا بهره جست و باید در غارى زندگى كرد و از برگ درختان پوشش ساخت! از طرف دیگر، وقتى مىدیدند در برخى روایات از كار و تلاش ستایش شده، مىپنداشتند كه باید همه چیز را فداى شكم كرد!
﴿صفحه 212 ﴾
تربیتشدگان مكتب اهلبیت مىدانستند كه كار و تلاش و استفاده بردن از نعمتهاى دنیا با آخرتطلبى منافات ندارد اما محبت دنیا با محبت آخرت منافات دارد و جمع آندو ممكن نیست. نمىشود انسان هم خداوند را دوست بدارد و هم چیزى كه مبغوض اوست. دنیایى كه وسیله رسیدن به آخرت و كسب رضاى خداوند است مبغوض نیست.
براى پى بردن به میزان محبت به دنیا و یا بریدگى از آن، عمل ظاهرى ملاك نیست بلكه ملاك نیت و انگیزه درونى است. البته گاهى نیت در عمل، خود را نشان مىدهد، مثل كسى كه ادعا مىكند كه علاقهاى به دنیا ندارد اما در عمل براى دنیا سر و دست مىشكند و از حرام نیز پرهیز ندارد. مسلّماً نیت چنین شخصى طلب دنیا است. پس كار با ادعا حل نمىشود، باید نیت و دل را نگریست. برخى از صوفیان هستند كه در زبان شعر اظهار بىاعتنایى و بىرغبتى به دنیا مىكنند اما در عمل از یك ریال نیز نمىگذرند!
﴿صفحه 213 ﴾
درس پانزدهم: حكمت، بصیرت و گوشهاى ازسیره عملى پیامبر
ـ حكمت و بصیرت ره آورد زهد
ـ نشانههاى زاهدترین مردم
ـ آرزوهاى طولانى و كنار نهادن وظیفه نشانه ضعف تقوا و توكل
ـ گوشهاى از سیره عملى پیامبر
﴿صفحه 214 ﴾
﴿صفحه 215 ﴾