ستایش آخرت خواهى، زهد و بصیرتدر دین ونكوهش دنیاطلبى
«یا أَباذَرٍّ؛ الدُّنْیا مَلْعُونَةٌ وَ مَلْعُونٌ ما فیها إِلاّ ما ابْتُغِىَ بِهِ وَجْهُ اللّهِ وَ ما مِنْ شَىْء أَبْغَضُ إِلَىاللّهِ تَعالى مِنَ الدُّنْیا، خَلَقَها ثُمَّ عَرَضَها فَلَمْ یَنْظُرْإِلَیْها وَ لایَنْظُرُ إِلَیْها حَتّى تَقُومَ السّاعَةُ وَ ما مِنْ شَىْء أَحَبُّ إِلَىاللّهِ عَزَّوَجَلَّ مِنَالإِیمانِ بِهِ وَ تَرْكِ ما أَمَرَ بِتَرْكِهِ.
یا أَباذَرٍّ؛ إِنَّاللّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى أَوْحى إِلى أَخى عیسى: یا عیسى، لاتُحِبَّ الدُّنْیا فَإِنّى لَسْتُ أُحِبُّها وَ أَحِبَّ الاْخِرَةَ فَإِنَّما هِىَ دارُ الْمَعادِ.
یا أَباذَرٍّ؛ إِنَّ جِبْرِئیلَ أَتانى بِخَزائِنِ الدُّنْیا عَلى بَغْلَة شَهْباءَ فَقالَ لى یا مُحَمَّدُ هذِهِ خَزائِنُ الدُّنْیا وَ لا یَنْقُصُكَ مِنْ حَظِّكَ عِنْدَ رَبِّكَ. فَقُلْتُ حَبیبى جِبْرِئیلَ لا حاجَةَ لى فیها إِذا شَبِعْتُ شَكَرْتُ رَبّى وَ إِذا جُعْتُ سَأَ لْتُهُ.
یا أَباذَرٍّ؛ إِذا أَرادَ اللّهُ عَزَّوَجَّل بِعَبْد خَیْراً فَقَّهَهُ فىالدّینِ وَ زَهَّدَهُ فىالدُّنْیا وَ بَصَّرَهُ بِعُیُوبِ نَفْسِهِ.»
قسمتهایى از این حدیث درباره با مذمّت دنیاست كه بخشى از آن بیان گردید و اكنون بخش دیگرى را مىخوانیم. چنانكه پیشتر ذكر شد، مذمّت دنیا به این معنا نیست كه انسان كسب و كار و تلاش در ابعاد مختلف زندگى اجتماعى را كنار نهد و به دنبال كسب مال و ثروت نباشد، بلكه مذمّت از دلبستن و هدف قرار دادن زینتهاى دنیاست. در واقع این نیت و انگیزه است كه به عمل انسان جهت مىدهد و باعث مىگردد آن عمل، عمل شایستهاى به حساب آید و یا عمل ناشایست و پلیدى.
﴿صفحه 202 ﴾
طبق آیات قرآن و روایات، انسان از مسیر دنیا به آخرت مىرسد و دنیا مزرعه آخرت است. پس باید در دنیا كند و كار و سعى تلاش داشته باشد. اگر تلاش او و فعالیتهاى دنیوى او براى خداوند باشد به سعادت مىرسد و اگر فعالیت او براى دنیا و دستیابى به لذّتهاى آن باشد، خواه ناخواه به معصیت كشانده مىشود و آن راهى است به آتش جهنم و عذاب ابدى.
نكوهش دنیاخواهى و بیان والایى ایمان
اولیاى خداوند براىاینكه مؤمنان را از دلباختن به دنیا و لذتهاى آن بازدارند ـ مثل پرستارى كه با شیوههاى گوناگون بیمار را از چیزهایى كه برایش مضر است پرهیز مىدهد ـ با بیانات گوناگون سعى كردهاند دنیا را در نظر مؤمن منفور سازند، از جمله آن بیانات بیانى است كه در این مقال بدان اشاره مىكنند:
«یا اباذرّ؛ الدّنیا ملعونه و ملعون ما فیها الاّ ما ابتغى به وجه اللّه».
اى ابوذر؛ دنیا و آنچه در آن است لعنت شده، مگر آنچه به وسیله آن رضاى الهى تحصیل گردد.
از مضمون حدیث پیداست كه لعن به نعمتهاى دنیا، مثل زمین، درختان و آسمان متوجه نشده، چون چیزى كه مىتواند وسیلهاى براى رسیدن به رضاى خداوند شود، نه تنها ملعون نیست بلكه مطلوب نیز هست؛ پس لعن به هدف گزیدن و اصالت دادن به دنیاست. چرا كه آفرینش دنیا و نعمتهاى آن براى این است كه وسیلهاى گردد جهت تقرب انسان به خداوند. دنیا در اختیار انسان قرار گرفت تا با كمك آن به خدا برسد. حال اگر این انسان دنیا را براى رسیدن به خداوند گزید، پیوسته رحمت الهى همراه او خواهد بود. چون هدف را برگزیده در جهت آن حركت مىكند. انسان عاقل هیچگاه از هدف غافل نمىشود و همواره چشم به هدف و مسیرى مىدوزد كه او را به هدف نزدیك مىكند. در غیر این صورت نظر رحمت خداوند از انسان برمىگردد، چون او به هدف خود و هدف آفرینش دنیا پشت پا زده، به جاى مسیر سعادت، راه شقاوت و بدبختى را جسته است.
﴿صفحه 203 ﴾
یكى از اصحاب ائمه از اینكه وسعت و گشایش در كسب و كارش پدید آمده ناراحت بود. امام او را ملاقات كردند و فرمودند: چرا غمگینى؟ فرمود: آقا ثروتم افزون گشته، گرفتار دنیا شدهام. فرمودند: چرا دنبال ثروت و مالاندوزى مىروى؟ گفت: براى اینكه من و فرزندانم سربار دیگران نباشیم و بتوانم به برادران ایمانىام كمك كنم. حضرت فرمودند: این همان آخرتطلبى است و دنیاطلبى نیست و نگرانى ندارد. وقتى تو دلباخته لذتهاى دنیا شدى و دنیا را براى دنیا خواستى، باید نگران باشى.
«و ما من شىء ابغض الى اللّه تعالى منالدّنیا خلقها ثمّ عرضها، فلم ینظر الیها و لاینظر الیها حتّى تقوم السّاعة».
نزد خداوند چیزى مبغوضتر از دنیا نیست. آنرا آفرید و سپس از آن روى گرداند و دیده رحمت از آن برید و تا قیامت نیز به آن نظر نخواهد كرد.
مضمون این كلام را بزرگان، بخصوص امام راحل، زیاد در كتابهاى اخلاقى خود مطرح كردهاند و روى آن تكیه داشتهاند. (تعبیر بسیار عجیبى است و براى كسانى كه اهل معرفت هستند، همین تعبیر كافى است كه در همه عمر به دنیا رغبت نكنند.)
شكى نیست كه خداوند متعال همه مخلوقاتش را دوست دارد و آنها آثار اسماء و صفات الهى هستند و از این نظر كه دنیا و نعمتهاى آن مظاهر صفات و اسماء او هستند، تا قیامت بدانها توجه و عنایت دارد. خداوند به دنیا، از آن جهت كه مستقل از او ملاحظه شود و بدان اصالت داده شود، نظر ندارد. حال این سؤال پیش مىآید كه عنایت و نظر محبت الهى در این دنیا به چه چیز تعلق مىگیرد؛ در بیان این نكته حضرت مىفرمایند:
«و ما من شىء احبّ الى اللّه عزّوجلّ من الایمان به و ترك ما امر بتركه». نزد خداوند، چیزى محبوبتر از ایمان و دورى جستن از محرّمات نیست.
محبوبترین چیزها نزد خداوند در درجه اول ایمان و در درجه دوم تقوا و ترك گناهان و محرمات است. از این روایت استفاده مىشود كه ترك گناهان مطلوبتر از انجام واجبات است. گر چه مىتوان گفت انجام واجبات از مراتب ایمان بشمار مىآید، زیرا ایمان هم
﴿صفحه 204 ﴾
شامل اعمال قلبى مىشود و هم شامل اعمال ظاهرى كه توسط اندام و اعضاى بدن انجام مىگیرد. حال آنچه در دنیاست اگر وسیلهاى شود براى رسیدن به ایمان و دورى از گناهان، نزد خداوند محبوب است. لذا خداوند به بسیارى از امور دنیایى فرمان داده است؛ چرا كه به وسیله آنها انسان به تقوا و عمل صالح و به قرب خداوند دست مىیابد:
امام صادق(علیه السلام) نقل مىكنند كه پیامبر فرمود:
«تِسْعَةُ أَعْشارِ الْعِبادَةِ فىالتِّجارَةِ»(138)
نه دهم عبادت در تجارت و كسب و كار است.
در روایت دیگرى امام صادق(علیه السلام) مىفرماید:
«مَنْ تَزَوَّج فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دینِهِ فَلْیَتَّقِاللّهَ فىالْنِصْفِ الْباقى»(139)
كسى كه ازدواج كند نیمى از دینش را دریافته است، پس در نصف دیگر تقوا پیشه سازد.
یا در حدیث دیگر، پیامبر(صلى الله علیه وآله) مىفرمایند:
«ما مِنْ بَناء فىِ الْإِسْلامِ أَحَبُّ اِلَىاللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَعَزُّ مِنَالتَّزْویجِ»(140)
در اسلام، بنایى نزد خداوند محبوبتر و عزیزتر از ازدواج نیست.
شكى نیست كه این امور دنیایى است ولى از آنجا كه وسیلهاى مىگردد براى عبادت و بندگى خداوند و ترك معصیت، نزد خداوند عزیز است.
لزوم دوستى آخرت
«یا اباذرّ؛ انّ اللّه تبارك و تعالى اوحى الى اخى عیسى: یا عیسى، لاتحبّ الدّنیا فانّى لست احبّها و احبّ الآخرة فانّها هى دار المعاد».
اى ابوذر؛ خداى تبارك و تعالى به برادرم عیسى وحى كرد: اى عیسى، دنیا را
﴿صفحه 205 ﴾
دوست مدار زیرا من آن را دوست ندارم و آخرت را دوست بدار، زیرا سراى بازگشت است.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) از قول حضرت عیسى نقل مىكنند كه خداوند به او وحى كرد من دنیا را دوست نمىدارم، تو نیز دنیا را دوست نداشته باش. طبیعى است كه پیامبر نیز دشمن دنیاست، چون معیار دوستى و دشمنى معصومان(علیه السلام) با كسى یا چیزى دوستى و دشمنى خداوند است. طبیعى است بهترین الگو براى مؤمنان و پیروان حق، در برخورد با دنیا، انبیا و معصومان و سیره عملى آنهاست.
على(علیه السلام) درباره نگرش پیامبر(صلى الله علیه وآله) به دنیا مىفرماید:
«قَدْ حَقَّرَ الدُّنْیا وَ صَغَّرَها... فَأَعْرَضَ عَنِالدُّنْیا بِقَلْبِهِ وَ أَماتَ ذِكْرَها عَنْ نَفْسِهِ وَ أَحَبَّ أَنْ تَغیِبَ زِینَتُها عَنْ عَیْنِهِ لِكَیْلا یَتَّخِذَ مِنْها رِیاشاً أَوْ یَرْجُوَ فِیها مُقاماً...»(141)
رسول اكرم دنیا را كوچك مىشمرد و آن را خُرد مىدید ... قلباً از دنیا اعراض كرد و یاد آن را از نفس خود، دور مىداشت و دوست داشت كه زینت آن را به چشم خود نبیند، تا از زینت آن لباس آراسته نخواهد، یا اقامت در آن را آرزو نكند.
این در حالى بود كه بر پیامبر امكان استفاده از همه نعمتهاى مادى بود و به فرموده خودش همه گنجهاى دنیا را به او تقدیم كردند ولى ایشان نپذیرفتند:
«یا اباذرّ؛ انّ جبرئیل اتانى بخزائن الدّنیا على بغلة شهباء فقال لى یا محمّد هذه خزائن الدّنیا و لاینقصك من حظّك عند ربّك»
اى ابوذر، جبرئیل گنجهاى جهان را بر استرى سیاه و سفید، پیش من آورد و گفت: اى محمد، اینها گنجهاى دنیاست و تصرف در آنها از نصیب تو در نزد خداوند نمىكاهد.
اینكه پیامبر(صلى الله علیه وآله) مىفرماید: جبرئیل سوار بر اسب سیاه و سفید با خزائن دنیا نزد من آمد، شاید كنایه از این باشد كه دنیا قرین لذّت و رنج و خیر و شر است. هیچ كس یافت نمىشود
﴿صفحه 206 ﴾
كه در زندگى فقط رنج و ناراحتى داشته باشد و هیچ لذّتى نبرد و بالعكس كسى را نمىتوان یافت كه در زندگى فقط لذّت ببرد و با هیچ رنج و ناراحتى روبرو نگردد. در واقع در كنار هر رنجى لذّتى هست و در كنار هر لذّتى رنجى و هر دو وسیله آزمایش انسانند:
«... وَ نَبْلُوَكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً...»(142)
ما شما را به بد و نیك مبتلا كردیم تا بیازماییم.
نكته دیگر این است كه جبرئیل به حضرت مىگوید: اگر از همه خزائن دنیا استفاده كنى، از بهره اخروى تو كاسته نخواهد شد. از آفتهاى لذّتهاى مادى این است كه هر چه بیشتر از آن بهره برده شود، احتمال مىرود كه انسان بیشتر از بهرههاى اخروى محروم گردد. اما اولیاى خدا و انبیا چنین نیستند؛ از این جهت جبرئیل مىگوید در مقابل بهرهمندى از همه خزائن دنیا، از نصیب اخروى شما كم نمىشود.
پیامبر در جواب جبرئیل مىفرماید:
«حبیبى جبرئیل لاحاجة لى فیها اذا شبعت شكرت ربّى و اذا جعت سألته».
دوست من جبرئیل، مرا به آنها نیازى نیست. هر گاه سیر شدم خداوند را سپاس مىگویم، و هر گاه گرسنه شدم از او سؤال مىكنم.
بهترین حاجت براى مؤمن این است كه از یك سو از نعمتهاى خداوند بهره ببرد و بپاس آن شكر بجاى آورد و از سوى دیگر نسبت به خداوند احساس فقر و نیاز داشته باشد و همواره دستش به سوى او دراز باشد. چرا كه انسان موجودى دو سُویه است؛ هم باید از نعمتهاى خداوند استفاده كند و بپاس آن شكر بجاى آورد ـ و همین توجه به نعمت و شكرگزارى، موجب سعادت او مىگردد ـ و از سوى دیگر همواره احساس فقر و نیاز كند، تا مغرور و غافل نگردد و خود را برتر از دیگران نبیند. پیامبر مىفرماید: اینكه همه ثروتهاى دنیا در اختیار من باشد فایدهاى به من نمىبخشد. من همواره باید چشمم به دست خداوند باشد و نعمت را از او بخواهم و در مقابل نعمت شكر بجا آورم.
﴿صفحه 207 ﴾