تحقّق همزمان حالات متضادّ و متفاوت
با توجّه به مطالب پیشین، مىتوان نتیجه گرفت كه وقتى روح انسان كامل گشت، مىتواند همزمان حالات مختلفى را ـ از قبیل لذّت و الم ـ داشته باشد.
ظرفیّت ما اندك است و نمىتوانیم چند حالت را، در حدّ كمال، در خود جمع كنیم. لذا مجموع غم و شادىها یك حالت متوسط و بینابینى را در ما ایجاد مىكنند. اما وقتى انسان كاملتر گشت، مىتواند نسبت به چند منشأ و چند عامل دو یا چند حالت متضاد، را، آن هم در حدّ كمال، در خود پدید آورد.
﴿صفحه 179 ﴾
خوف و رجا، با توجّه به عامل خاص خود، در نفس پدید مىآیند و اگر مجموع عوامل با هم در نظر گرفته شوند، در نتیجه فعل و انفعالات آن عوامل ممكن است حالت جدیدى پدید آید. اما اگر به هر عامل، از آن جهت كه منشأ و خاستگاه یك حالت خاصّى است، توجه شود، نتیجه آن تنها همان حالت است. به عنوان نمونه اگر به منشاء خوف توجه شود، خوف در نفس پدید مىآید و اگر به منشأ امنیّت توجّه شود، تنها حالت امنیّت و آرامش براى نفس پدید مىآید.
كسانى كه نفسشان قوى گشته است و بر حالات و روحیات خود مسلطند، وقتى به عذاب الهى مىنگرند و یا به امكان محروم گشتن از رضوان الهى مىاندیشند، چشمشان پر از اشك مىشود و در همان لحظه، به فضل، رحمت و مغفرت الهى متوجه مىشوند و حالت سرور و شادى برایشان رخ مىدهد. یعنى براى آنان میسّر است كه همزمان، با توجه به عامل خوف و امن، آن دو حالت را براى خویش پدید آورند.
با توجه به این مطالب، مىتوان نسبت به وجود مقدّس پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) حدس و معرفت ضعیفى داشت. به شبح كمرنگى از مقام «جمع الجمعى» آنان دست یافت: اینكه آن نفوس قوى، در آن واحد، مىتوانند مظهر همه اسماء و صفات الهى باشند: به رحمت خداوند توجه مىكنند، سرور و شادمانى و امید در آنها پدید مىآید. از طرف دیگر به عذاب و مجازات سنگین الهى توجه مىكنند و حالت بیم و ترس برایشان رخ مىدهد. منتها در جهت بروز و ظهور جسمانى حالات، چون بدن انسان توانایى متجلى ساختن آن دو حالت را به طور كامل ندارد، هر كدام كه بر دیگرى برترى دارد بیشتر تجلى و ظهور پیدا مىكند: اگر خوف برترى داشت، اشك جارى مىگردد، و اگر احساس امید و شادمانى برترى داشت، لب خندان مىگردد؛ البته متجلى ساختن این حالات در اختیار خود آنهاست.
در این باره كه چرا معصومان به عذاب الهى توجه مىكردند تا خوف برایشان رخ دهد ـ با اینكه معصوم مىداند كه هرگز گناهى نكرده است و نخواهد كرد، علاوه بر اینكه خداوند اختیار بهشت و جهنم را به آنها سپرده است. پس آنها چه انگیزهاى براى توجّه به عامل خوف دارند ـ پیش از این پاسخى ارائه دادیم و اكنون جواب دیگرى مىدهیم.
﴿صفحه 180 ﴾
مجموع توانایىها و حالاتى كه در انسان وجود دارد باید مظهر بندگى خداوند باشد و در راه او صرف گردد. وجود انسان آمیختهاى است از عناصر و حالات مادّى و معنوى؛ در سرشت او خوف و الم هست؛ امنیّت، امید، سرور و لذّت نیز هست.
خداوند این روحیهها و حالات را به انسان داده تا همه را در راه او صرف كند. براى خدا بخندد و شاد شود؛ یعنى، شادى او به نحوى با خداوند ارتباط داشته باشد؛ از آن جهت كه مورد لطف خداوند قرار گرفته شاد شود، نه از آن جهت كه خود لذّت مىبرد.
در برخى از روایات وارد شده كه شیعیان در بهشت مهمان پیامبر و اهل بیت اویند و بر سر سفره آنان از غذاى آنها تناول مىكنند. اما آیا لذتى كه معصومان از نعمتهاى بهشتى مىبرند با لذتى كه ما مىبریم یكسان است؟ در آیه شریفه آمده است كه:
«وَ لَحْمِ طَیْر مِمّا یَشْتَهُونَ»(118) [(و براى آنهاست) گوشت مرغان و هر غذایى كه مایل باشند.]
آیا آن لذّتى كه پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) از گوشت مرغان بهشتى مىبرند با لذّتى كه ما مىبریم یكسان است؟
البته این دو لذّت بىاندازه متفاوتند. جهت لذّت نیز متفاوت است. پیامبر از آن جهت لذّت مىبرد كه مورد انعام خداوند قرار گرفته است. به هر جهت، مرتبه لذّت بردن بستگى به میزان معرفت و دلبستگى و عشق فرد به خداوند دارد.
همین مقایسه را در ارتباط با خوف پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) با خوف سایرین مىتوان داشت: گرچه آنان از آتش جهنم مىترسند ولى ترسشان از آن جهت است كه آن را نشانه غضب خداوند مىدانند. آن را علامت این مىشناسند كه محبوبشان بدانها محبت ندارد؛ غضب خداوند و فراق و دورى او برایشان قابل تحمّل نیست، از این جهت سخت نگران و هراسانند.
﴿صفحه 181 ﴾
درس سیزدهم: خردى و كوچكى دنیا، و اهمیتآخرت نگرى
ـ تفاوت نگرش و رفتار انسان زرنگ با ناتوان
ـ امانت دارى و خشوع
الف) نقش امانت دارى
ب) نقش خشوع
ـ خردى و كوچكى دنیا در نظر خداوند
﴿صفحه 182 ﴾
﴿صفحه 183 ﴾
خردى و كوچكى دنیا، و اهمیتآخرتنگرى
«یا أَباذَرٍّ؛ اَلْكَیِّسُ مَنْ اَدَّبَ نَفْسَهُ وَ عَمِلَ لِما بَعْدَ الْمَوْتِ، وَالْعاجِزُ مَنِ اتَّبَعَ نَفْسَهُ وَ هَواها وَ تَمَنىّ عَلىَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ الْاَمانِىَّ. یا أَباذَرٍّ؛ إِنَّ أَوَّلَ شَىْء یُرْفَعُ مِنْ هذِهِ الْاُمَّةِ الْاَمانَةُ وَالْخُشُوعُ حَتّى لا یَكادُ یُرى خاشِعٌ.
یا أَباذَّر؛ وَالَّذى نَفْسُ مُحَمَّد بِیَدِهِ لَوْ أَنَّ الدُّنْیا كانَتْ تَعْدِلُ عِنْدَاللّهِ جَناحَ بَعُوضَة أَوْ ذُباب ماسَقىَ الْكافِرَ مِنْها شَرْبَةً مِنْ ماء».