تحقیقى در ماهیّت حزن و خوف و معناى ترس از خداوند
تا این بخش بحث مربوط بود به حزن و خوف كه در روایت مطرح گردیده است، اكنون جاى طرح برخى از سؤالات و جواب به آنهاست هر چند این سؤالات مستقیماً به این بحث اخلاقى مربوط نیستند:
از جمله سؤالات اینكه آیا داشتن حالت خوف و حزن خوب است یا بد؟ اگر خوب
﴿صفحه 175 ﴾
است چرا خداوند در وصف اولیاى خود مىگوید: «لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ»(115) و اگر بد است، چرا پیامبر دیگران را ترغیب مىكنند كه این دو خصلت را در خود پدید آورند و نیز فرمودند: این دو موجب مغفرت و آمرزش گناهان مىگردند.
در جواب باید گفت: خوف و حزن،به خودى خود و، بدون در نظر گرفتن متعلق آن دو، نه مطلوبند و نه مذموم، نه به طور كلّى مىتوان گفت خوبند و نه مىتوان گفت بدند؛ بلكه باید دید آن خوف و ترس از چیست و نیز حزن و اندوه بر چیست؟ خوف از خداوند و عذاب او مطلوب است، چون باعث مىگردد انسان بیشتر در مقام عبادت و اطاعت خداوند و اجتناب از گناهان برآید و در نتیجه به انسان كمك مىكند كه بهتر به وظایفش عمل كند و با راهیابى به طریق سعادت و خوشبختى، بهشتى شود. در مقابل خوف به جهت دنیا نامطلوب است؛ چرا كه اصل گرایش و توجه به دنیا مطلوب نیست چه رسد به خوف از آن.
سؤال دیگر اینكه خوف از خداوند به چه معناست؟
در جواب باید گفت: برگشت خوف از خداوند به خوف از خود و اعمالى است كه انسان مرتكب مىشود و الاّ خداوند سرچشمه رأفت و رحمت است. خوف از خداوند از آن جهت است كه او «شدید العقاب» است، از كرده انسان نمىگذرد و حساب هر كارى را مىرسد.
نكته دیگرى كه ذكرش لازم است، اینكه در یك تقسیمبندى كلّى مىتوان براى خوف از خداوند سه مرتبه ذكر كرد:
1. خوف از عذاب الهى در جهنم:
این مرتبه انسانهاى معمولى است.در اكثر مردم ترس از جهنم و عذاب الهى باعث مىگردد كه به وظایف خود عمل كنند و خود را به گناه آلوده نسازند. البته گفتنى است كه این مرتبه، براى آنان كه در مراحل اولّیه رشد و تكامل قرار دارند، بسیار ارزشمند است و این خوف در صورت تأثیر و دورى از گناه موجب سعادت و نجات از عذاب الهى مىگردد.
﴿صفحه 176 ﴾
2. خوف از دست دادن نعمتهاى بهشتى:
برخى به جهت ترس از محروم گشتن از نعمتهاى بهشتى دست به گناه نمىزنند و به وظایف خود عمل مىكنند، در واقع طمع بهشت آنها را به اطاعت خداوند و دورى از شیطان وامىدارد. این مرتبه از مرتبه پیشین بالاتر است.
3. ترس از محروم گشتن از لقاى الهى و قرب او:
خوف از اینكه انسان مورد بىمهرى و بىاعتنایى خداوند قرار گیرد. شكّى نیست كه این مرتبه از دو مرتبه پیشین والاتر است و مخصوص خاصان درگاه خداوند و كسانى است كه همّتشان بسیار والاست و به ثواب و عقاب اخروى توجه ندارند؛ بلكه چیزى را درك مىكنند و به دنبالش هستند كه بسیار والاتر است.
براى روشن گشتن این مرتبه و تقریب به ذهن، لازم است مثالى ذكر كنیم:
فرض كنید ما از سوى مقام معظم رهبرى دعوت شویم و بناست از ما پذیرایى بشود. ممكن است عدهاى از دعوت شوندگان نگران باشند كه اگر تأخیر كنند از غذا محروم گردند. برخى پیش خود مىگویند امروز عید است و بناست مقام معظم رهبرى جوایزى اهدا كنند. ترس آنها از این است كه در صورت تأخیر، از جوایز محروم مىگردند. همت این دسته از دسته اول بیشتر است. برایشان مهم نیست كه گرسنه بمانند یا نه، بلكه مهم این است كه از دست مقام معظم رهبرى جایزه دریافت كنند.
دسته سوّم كسانى كه تنها زیارت ایشان برایشان مهم و ارزشمند است نه چیز دیگرى. اینكه مقام معظم رهبرى گوشه چشمى به آنها انداخته، لبخندى حاكى از رضایت و خرسندى به رویشان بزند؛ براى آنها خیلى ارزش دارد و دیگر مهم نیست كه سكّهاى به آنها اهدا گردد یا نه.
این مراتبى را كه در دوستى و علاقه افراد به همدیگر ـ بر اساس تفاوت همّت و معرفتشان ـ وجود دارد، بلاتشبیه، مىتوان بر خوف از خداوند منطبق ساخت.
﴿صفحه 177 ﴾
در روایتى امام صادق(علیه السلام) این سه مرتبه را در ارتباط با عبادت و بندگى خداوند متعال ذكر مىفرمایند:
«قَوْمٌ عَبَدُوا اللّهَ عَزَّوَجَلَّ خَوْفَاً فَتِلْكَ عِبادَةُ الْعَبیدِ وَ قَوْمٌ عَبَدُواللّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى طَلَباً لِلثَّوابِ، فَتِلْكَ عِبادَةُ الاُجَراءِ وَ قَوْمٌ عَبَدُواللّهَ حُبّاً لَهُ فَتِلْكَ عِبادَةُ الأَحْرارِ وَ هِىَ أَفْضَلُ الْعِبادَةِ.»(116)
گروهى از روى ترس، خداوند را عبادت مىكنند، عبادت این گروه، عبادت بندگان است. گروهى به طمع پاداش و ثواب، خداوند را عبادت مىكنند، این عبادت مزدگیران است و گروهى از روى محبت و علاقه به خداوند، او را عبادت مىكنند، این عبادت آزادگان و برترین عبادات است.
كسى كه از خداوند مىترسد، گاهى ترس او از جهنم است به طورى كه اگر عذاب جهنم از او برداشته شود، دیگر هیچ نگرانى ندارد. البته این مرتبه، در مقایسه با كفر و بىایمانى، بسیار ارزشمند است و نتیجه ایمان به خداوند، ایمان به قیامت و ایمان به این است كه خداوند در قیامت بندگان عاصى و گنهكار را عذاب مىكند. همت كسى كه به این مرتبه رسیده كوتاه است و مانند بردگانى است كه از ترس مجازات ارباب كار مىكنند.
برخى ترسشان از خداوند، به جهت ترس از محروم گشتن از نعمتهاى بهشتى است. حتى اگر عذابى هم در كار نباشد مىترسند از نعمتهاى خداوند محروم گردند. در مقابل آن دو دسته، دستهاى هستند كه اگر بهشت و جهنمى نیز نبود، از این مىترسیدند كه مورد بىمهرى و بىاعتنایى خداوند قرار گیرند. در قرآن، بىاعتنایى خداوند به كفار، از جمله بزرگترین عذابهاى الهى ذكر مىگردد:
«... وَ لا یُكَلِّمُهُمُ اللّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ.»(117)
خداوند از خشم، با آنها سخن نگوید و به نظر رحمت، در قیامت، بدانها ننگرد.
﴿صفحه 178 ﴾
براى كسى كه درك مىكند، بىاعتنایى از هر عذابى بدتر است. اگر انسان بعد از مدتى نزد دوست، پدر و یا استادش برود و با بىاعتنایى و بىتوجّهى آنان مواجه شود، این براى او از هر عذابى سختتر است.
در اینجا این سؤال مطرح مىگردد كه چرا ائمه معصومین(علیهم السلام) نیز از خداوند مىترسیدند؟ آنها كه معصوم بودند و اختیار بهشت و جهنم و شفاعت امت در دست آنها بود، چرا آنها از خداوند ترس داشتند و چگونه این ترس با مقام عصمت سازگار است.
جواب اجمالى این است كه: عصمت به معناى ترك گناه و كنارهگیرى از حرام است و بدان معنا نیست كه رضوان الهى نیز نصیب معصوم مىگردد. كسى كه گناه نمىكند به جهنم نمىرود اما از كجا كه مورد توجّه و محبّت خداوند قرار گیرد. خوف از محروم گشتن از عنایت و رضوان الهى از خوف عذاب الهى بالاتر است.
جواب تفصیلى و حقیقى به این سوال در حدّ فهم ما نیست، چون ما نمىتوانیم مقام اهل بیت را درك كنیم و پى ببریم به اینكه آنها چه روحیهاى داشتهاند و چه مىكردند و حالاتشان چگونه بوده است. بله با تكیه بر شواهدى كه وجود دارد و در مقایسه با حالات خودمان، به اجمال و در حدّ فهم خود، شمایى از حالات آنها را درك مىكنیم اما حقیقت امر بر ما معلوم و قابل بیان نیست.
تحقّق همزمان حالات متضادّ و متفاوت
با توجّه به مطالب پیشین، مىتوان نتیجه گرفت كه وقتى روح انسان كامل گشت، مىتواند همزمان حالات مختلفى را ـ از قبیل لذّت و الم ـ داشته باشد.
ظرفیّت ما اندك است و نمىتوانیم چند حالت را، در حدّ كمال، در خود جمع كنیم. لذا مجموع غم و شادىها یك حالت متوسط و بینابینى را در ما ایجاد مىكنند. اما وقتى انسان كاملتر گشت، مىتواند نسبت به چند منشأ و چند عامل دو یا چند حالت متضاد، را، آن هم در حدّ كمال، در خود پدید آورد.
﴿صفحه 179 ﴾
خوف و رجا، با توجّه به عامل خاص خود، در نفس پدید مىآیند و اگر مجموع عوامل با هم در نظر گرفته شوند، در نتیجه فعل و انفعالات آن عوامل ممكن است حالت جدیدى پدید آید. اما اگر به هر عامل، از آن جهت كه منشأ و خاستگاه یك حالت خاصّى است، توجه شود، نتیجه آن تنها همان حالت است. به عنوان نمونه اگر به منشاء خوف توجه شود، خوف در نفس پدید مىآید و اگر به منشأ امنیّت توجّه شود، تنها حالت امنیّت و آرامش براى نفس پدید مىآید.
كسانى كه نفسشان قوى گشته است و بر حالات و روحیات خود مسلطند، وقتى به عذاب الهى مىنگرند و یا به امكان محروم گشتن از رضوان الهى مىاندیشند، چشمشان پر از اشك مىشود و در همان لحظه، به فضل، رحمت و مغفرت الهى متوجه مىشوند و حالت سرور و شادى برایشان رخ مىدهد. یعنى براى آنان میسّر است كه همزمان، با توجه به عامل خوف و امن، آن دو حالت را براى خویش پدید آورند.
با توجه به این مطالب، مىتوان نسبت به وجود مقدّس پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) حدس و معرفت ضعیفى داشت. به شبح كمرنگى از مقام «جمع الجمعى» آنان دست یافت: اینكه آن نفوس قوى، در آن واحد، مىتوانند مظهر همه اسماء و صفات الهى باشند: به رحمت خداوند توجه مىكنند، سرور و شادمانى و امید در آنها پدید مىآید. از طرف دیگر به عذاب و مجازات سنگین الهى توجه مىكنند و حالت بیم و ترس برایشان رخ مىدهد. منتها در جهت بروز و ظهور جسمانى حالات، چون بدن انسان توانایى متجلى ساختن آن دو حالت را به طور كامل ندارد، هر كدام كه بر دیگرى برترى دارد بیشتر تجلى و ظهور پیدا مىكند: اگر خوف برترى داشت، اشك جارى مىگردد، و اگر احساس امید و شادمانى برترى داشت، لب خندان مىگردد؛ البته متجلى ساختن این حالات در اختیار خود آنهاست.
در این باره كه چرا معصومان به عذاب الهى توجه مىكردند تا خوف برایشان رخ دهد ـ با اینكه معصوم مىداند كه هرگز گناهى نكرده است و نخواهد كرد، علاوه بر اینكه خداوند اختیار بهشت و جهنم را به آنها سپرده است. پس آنها چه انگیزهاى براى توجّه به عامل خوف دارند ـ پیش از این پاسخى ارائه دادیم و اكنون جواب دیگرى مىدهیم.
﴿صفحه 180 ﴾
مجموع توانایىها و حالاتى كه در انسان وجود دارد باید مظهر بندگى خداوند باشد و در راه او صرف گردد. وجود انسان آمیختهاى است از عناصر و حالات مادّى و معنوى؛ در سرشت او خوف و الم هست؛ امنیّت، امید، سرور و لذّت نیز هست.
خداوند این روحیهها و حالات را به انسان داده تا همه را در راه او صرف كند. براى خدا بخندد و شاد شود؛ یعنى، شادى او به نحوى با خداوند ارتباط داشته باشد؛ از آن جهت كه مورد لطف خداوند قرار گرفته شاد شود، نه از آن جهت كه خود لذّت مىبرد.
در برخى از روایات وارد شده كه شیعیان در بهشت مهمان پیامبر و اهل بیت اویند و بر سر سفره آنان از غذاى آنها تناول مىكنند. اما آیا لذتى كه معصومان از نعمتهاى بهشتى مىبرند با لذتى كه ما مىبریم یكسان است؟ در آیه شریفه آمده است كه:
«وَ لَحْمِ طَیْر مِمّا یَشْتَهُونَ»(118) [(و براى آنهاست) گوشت مرغان و هر غذایى كه مایل باشند.]
آیا آن لذّتى كه پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) از گوشت مرغان بهشتى مىبرند با لذّتى كه ما مىبریم یكسان است؟
البته این دو لذّت بىاندازه متفاوتند. جهت لذّت نیز متفاوت است. پیامبر از آن جهت لذّت مىبرد كه مورد انعام خداوند قرار گرفته است. به هر جهت، مرتبه لذّت بردن بستگى به میزان معرفت و دلبستگى و عشق فرد به خداوند دارد.
همین مقایسه را در ارتباط با خوف پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) با خوف سایرین مىتوان داشت: گرچه آنان از آتش جهنم مىترسند ولى ترسشان از آن جهت است كه آن را نشانه غضب خداوند مىدانند. آن را علامت این مىشناسند كه محبوبشان بدانها محبت ندارد؛ غضب خداوند و فراق و دورى او برایشان قابل تحمّل نیست، از این جهت سخت نگران و هراسانند.
﴿صفحه 181 ﴾
درس سیزدهم: خردى و كوچكى دنیا، و اهمیتآخرت نگرى
ـ تفاوت نگرش و رفتار انسان زرنگ با ناتوان
ـ امانت دارى و خشوع
الف) نقش امانت دارى
ب) نقش خشوع
ـ خردى و كوچكى دنیا در نظر خداوند
﴿صفحه 182 ﴾
﴿صفحه 183 ﴾