امنیّت و آرامش در بهشت، رهآورد بیم و هراس در دنیا
«یا اباذرّ؛ یقول الله تبارك و تعالى: لا اجمع على عبد خوفین و لا اجمع له امنین فاذا امننى فىالدّنیا اخفته یوم القیامة و اذا خافنى فىالدّنیا امنته یوم القیامة.»
اى ابوذر؛ خداوند مىفرماید: من بر بندهام دو ترس و نیز دو امنیت را جمع نمىكنم. اگر او در این جهان از من ایمن بود، در جهان دیگر او را خواهم ترساند؛ اگر در این جهان از من ترسان بود روز قیامت او را ایمن خواهم ساخت.
﴿صفحه 168 ﴾
اگر بنده در دنیا از عذاب الهى ترس داشت، در قیامت از خوف و ترس و نیز عذاب جهنم ایمن است (خوف از خداوند به معناى ترس از عذاب الهى است كه بنده به جهت كوتاهى در انجام تكالیف الهى به آن گرفتار مىشود.) پس كسى كه در دنیا از خداوند مىترسد، در قیامت هیچ نگرانى ندارد و در آرامش و امنیت است چنانكه خداوند مىفرماید:
«وَ أَما مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهىَ النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى. فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِىَ الْمَأوى.»(109)
و هر كس از حضور در پیشگاه خداوند ترسید و خداپرست شد و از هواى نفس دورى جست، همانا بهشت منزلگاه اوست.
از این جهت كه بهشت محل بهرهمندى از نعمتهاى خداوند است و اهل آن در امنیت و آسایشند و كوچكترین ناراحتى و اندوهى بر آنان پیش نمىآید، خداوند مىفرماید:
«مَنّ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَع یُوْمَئِذ آمِنُونَ.»(110)
كسانى كه عمل نیكو انجام دهند، بهتر از آن پاداش دارند و از هول و هراس قیامت ایمنند.
در جاى دیگر مىفرماید:
«بَلى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاهُمْ یَحْزَنُونَ.»(111)
كسى كه تسلیم حكم خداوند گردید و نیكوكار گشت، اجرش نزد خداوند است و او را هیچ ترس و اندوهى نخواهد بود.
بر خلاف انسان خداترس، كسى كه در دنیا احساس امنیّت مىكند و هیچگونه نگرانى و اضطرابى ندارد و از خداوند نمىترسد، در قیامت به ترس از خداوند و عذاب او گرفتار مىشود و همواره در عذاب خداوند خواهد بود.
﴿صفحه 169 ﴾
ایمن بودن از مكر الهى باعث آلوده گشتن به گناهان مىگردد، چون وقتى انسان خود را در انجام كارها آزاد دید و هیچ ترس و بیمى نداشت، باكى از گناه ندارد. طبیعى است كه احساس امنیت در دنیا ـ كه موجب آلوده گشتن به انحراف و گناه مىگردد ـ ناامنى و عذاب اخروى را در پى دارد؛ در این باره خداوند مىفرماید:
«فَأَمّا مَنْ طَغْى* وَ اثَرَ الْحَیوةَ الدُّنْیا* فَإِنَّ الْجَحیمَ هِىَ الْمَأْوى.»(112)
كسى كه (در اثر نترسیدن و ایمن بودن از عذاب خداوند) طغیان كرد و زندگى دنیا را برگزید، دوزخ جایگاه اوست.
سخن پیامبر در این بخش گویاى این است كه انسان مىتواند كارى كند كه برایش خوف از خداوند حاصل گردد. بعد از اینكه انسان فهمید كه خوف از خداوند مطلوب و موجب راهیابى به سعادت است، این سؤال پیش مىآید كه چگونه مىتوان آن خوف و ترس را در خود پدید آورد. در جواب مىتوان گفت: با فراهم ساختن پارهاى مقدّمات و توجّه به برخى مسائل این حالت در انسان پدید مىآید:
گاهى انسان چیزهایى را مىداند، ولى. چون به آن دانستهها توجّه ندارد اعتقاد و علم او خفته و كمرنگ است و شخص غافل مىگردد در نتیجه آن علم و اعتقاد اثر خود را نمىبخشد. امّا هرگاه انسان به عامل پدیدآورنده خوف توجه یافت و سعى كرد توجه او به آن خوف تمركز یابد، خوف و ترسش افزون گشته در رفتارش اثر مىبخشد.
نكته دیگر اینكه انسان مىتواند به مرحلهاى برسد كه همزمان بین اندوهها و شادىها جمع كند. انسانهاى ضعیف نمىتوانند همزمان، هم حزن و اندوه داشته باشند و هم شادى. در یك آن یا حزن دارند و یا شادى و سرور. وقتى نفس قویتر و كاملتر گشت، ممكن است در یك زمان، از جهتى مسرور گردد و از جهت دیگر، اندوهگین و محزون، و رفته رفته بر اثر تكامل نفس و روح، به مرحلهاى مىرسد كه انواع شادىها و غمها و اندوهها را در خود جمع كند، چنانكه اولیاى خدا انواع مختلفى از خوفها و اندوهها، سرورها و امیدها را در
﴿صفحه 170 ﴾
خود جمع مىكردند. كسانى كه به آن مقام رسیدهاند در یك زمان داراى ویژگىها و حالات متفاوت نفسانى هستند و مىتوانند همزمان، آثار و لوازم آن حالات متفاوت را در خود پدید آورند.
بخشش گناهان ثمره ترس از خداوند
پیامبر(صلى الله علیه وآله) درارتباط با ثمره ترس از خدا مىفرمایند:
«یا اباذرّ؛ انّ العبد لیعرض علیه ذنوبه یوم القیامة فیقول: اما انّى كنت مشفقاً، فیغفر له.»
اى ابوذر؛ در قیامت گناهان بنده مؤمن به او ارایه مىگردد، مىگوید من از فرجام كار بیمناك بودم؛ در نتیجه گناهانش بخشیده مىشود.
تا اینجا به اهمیّت خوف از خداوند پى بردیم و نیز نقش آن را در یارى رساندن انسان در سیر الىالله دانستیم. در این فقره پیامبر به برخى از منافع و فواید خوف از خداوند اشاره مىفرمایند تا در ما انگیزه ایجاد خوف پدید آید یا تقویت گردد. مىفرمایند: یكى از فواید خوف از خداوند بخشش و مغفرت گناهان است.
به طور كلّى هر فرد به هنگام گناه دو حالت مىتواند داشته باشد:
1. به هنگام گناه، ترسى از عاقبت آن نداشته، با امنیت و آرامش روحى و بدون هیچ نگرانى و اضطرابى، در صدد بهرهمندى از لذّتهاى آن گناه باشد. چنین حالتى موجب تشویق به گناه و در نتیجه اصرار بر آن و در نهایت منجر به بدى عاقبت انسان مىگردد.
2. به هنگام گناه، از خداوند ترسان و از عاقبت و سرانجام خویش بیمناك است. مىترسد بمیرد و موفّق به توبه نشود. این ترس و بیم، در هنگام ارتكاب گناه، موجب كاسته شدن از لذّت گناه و در نهایت موجب توبه و بخشش گناهان مىگردد.
طبیعى است در قیامت، به گناه انسان رسیدگى مىشود و اگر آن گناه را جبران و تدارك نكرده، حتّى توبه نیز نكرده باشد ـ چون اگر توبه مىكرد بخشیده مىشد ـ روانه جهنم
﴿صفحه 171 ﴾
مىشود. اما از آنجا كه بنده خدا در دنیا خائف و ترسان بوده است مىگوید: خداوندا، من به هنگام گناه از عاقبت گناهم مىترسیدم، در نتیجه گناهش بخشیده مىشود.پس اگر انسان نسبت به گناه خود از خداوند بترسد، امید این هست كه در قیامت بخشیده شود.
ترس از خداوند باعث كاستن از گناهان و بیدارى و هوشیارى انسان مىگردد و خود عاملى است هشدار دهنده كه به هنگام انحراف و لغزش انسان را از غفلت باز مىدارد؛ از این جهت در قرآن مجید، خائفان و خداترسان ستایش شدهاند و براى خوف از خداوند وعده پاداش دادهاند.
با یك نگرش كلّى به آیات قرآن، به این نتیجه مىرسیم كه تفاوت مراتب خوف بسته به تفاوت مراحل شناخت و معرفت انسان است؛ یعنى، انسانهاى فرزانه، از قبیل ائمه معصومین(علیهم السلام)، در مرتبه والاى خوف از خداوند قرار دارند و دیگران در مراتب پایینتر.
قرآن مجید متعلّق خوف و ترس را دو چیز ذكر مىكند:
1. ترس از مقام خداوند.
2. ترس از عذاب الهى.
در سوره ابراهیم مىفرماید:
«لَنُسْكِنَنَّكُمُ الاَْرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذلِكَ لِمَنْ خافَ مَقامى وَخافَ وَعیدِ.»(113)
ما شما رسولان و پیروانتان را، پس از هلاك كافران، در سرزمینشان با آسایش و ایمنى ساكن مىگردانیم و این آسایش نصیب كسى است كه خوف خداوند در دل اوست و از وعده قهر و عقاب خداوند مىترسد.
در این آیه، هم خوف از خداوند ذكر گردیده است و هم خوف از عذاب الهى. بالاترین مرحله خوف، خوف از مقام الهى است.
مرحوم علامه طباطبایى(رضی الله عنه) مىفرمایند: «خوف از خداوند، گاهى به معناى خوف از عقاب الهى است كه بر كفر و معصیت مترتّب مىگردد و لازمه آن، این است كه عبادت
﴿صفحه 172 ﴾
انسان براى رهایى از عقاب است، نه عبادتى كه فقط براى خداوند انجام گرفته باشد. این عبادت بندگانى است كه از ترس مجازات، مولایشان را بندگى مىكنند. چنانكه برخى به طمع ثواب و پاداش، خداوند را عبادت مىكنند كه این قسم عبادت، «عبادت تاجران» نام گرفته است. اما خوف از «مقام ربوبى» غیر از خوف از عقاب است. این خوف برخاسته از احساس كوچكى و ذلّت در برابر ساحت كبریایى و عظمت الهى است، و اثر ذلّت و خردى در برابر عزّت و جبروت خداوند است.
در واقع عبادت و بندگى، به جهت خوف از مقام الهى و به معناى خضوع و كرنش در برابر خداوند است، نه به جهت خوف از عقاب و یا به جهت طمع در ثواب و پاداش و این عبادت خالصانه تنها براى خداوند انجام مىگیرد. پس كسانى كه از مقام الهى مىترسند، مخلصین و خاضعین در برابر جلال خداوندى هستند.(114)
نكوهش اعتماد بر اعمال نیك
پیامبر(صلى الله علیه وآله) در نكوهش كسى كه با اعتماد بر اعمال نیك خود گناه مىكند مىفرمایند:
«یا اباذرّ؛ انّ الرجل لیعمل الحسنة فیتّكل علیها و یعمل المحقّرات حتّى یاتى اللّه وهو علیه غضبان، و انّ الرّجل لیعمل السّیّئة فیفرق منها فیأتى الله عزّوجلّ آمناً یوم القیامة.»
اى ابوذر؛ مردى كارى نیك انجام مىدهد و با اعتماد بر آن، گناهانى مرتكب مىگردد و در برابر كردار نیك خویش گناه را سهل مىانگارد، چنین كسى هنگامى كه نزد خداوند مىرود بر وى خشم مىگیرد. در مقابلّ مردى گناهى مرتكب مىگردد ولى از عقوبت آن هراسان است؛ چنین كسى در روز قیامت خاطر آسوده خواهد داشت.
ملاك پذیرش و عدم پذیرش اعمال را نمىتوان با معیارهاى ظاهرى سنجید بلكه پذیرش و عدم پذیرش اعمال به شرایطى بستگى دارد كه چه بسا انسان نتواند همه آنها را
﴿صفحه 173 ﴾
احصاء كند. بنابراین هیچ كس نمىتواند به قبولى اعمال خویش مطمئن گردد؛ بعلاوه، اطمینان به قبولى اعمال، باعث غرور انسان مىگردد، تا جایى كه ممكن است خود را به ارتكاب گناهان صغیره بیالاید؛ به این بهانه كه گناهان صغیره در برابر اعمال نیكى كه انجام داده ناچیز است. غافل از اینكه، اوّلا اطمینان او به پذیرش اعمال نیكش بىجا بوده، چه بسا اعمال او پذیرفته نشده باشد، ثانیاً بىتوجّهى به ارتكاب گناهان صغیره و اصرار بر آنها خود از گناهان كبیره است. همین كه انسان، با توجّه به اعمال نیكى كه انجام داده، احساس امنیّت و خاطر جمعى كند و با اعتماد بر عبادتهاى خود، گناهى را حقیر شمرده، مرتكب شدناش را مهم نشمرد؛ مورد غضب خداوند قرار مىگیرد.
در مقابل این گروه، برخى وقتى گناهى مرتكب مىشوند، ترسان و مضطرب مىگردند و همیشه نگرانند. این دسته اگر همت زیادى هم بر انجام برخى عبادتها نداشته باشند، به جهت بیم و ترس از گناه، در قیامت از عذاب خداوند نجات مىیابند و آنجا در آسایش و امنیّت خواهند بود. (بیان حضرت در این بخش، تفسیر دیگرى است از جمله «لا اجمع على عبد خوفین» كه قبلا بدان اشاره رفت.)
غرض پیامبر، توجّه دادن ابوذر به اهمیّت حالات قلبى است و اینكه چقدر ترس از گناه مؤثّر است، تا آنجا كه اگر انسان به گناه مبتلا شد، شفقت قلبى و اضطراب و نگرانىاش موجب آمرزش او مىشود. در مقابل اگر فراوان عبادت كرد اما نسبت به گناه كوچكى احساس بىخیالى و امنیّت داشت، دلیل اینكه كه گناه را سبك شمرده است و توجه ندارد با چه كسى مخالفت مىكند، به غضب و قهر الهى گرفتار مىآید. پس باید هیچ گناهى را كوچك نشماریم و همواره سعى كنیم حالت خشیّت و خوف از خداوند را در خود حفظ كنیم تا مغرور نگردیم و شیطان ما را فریب ندهد.