درس یازدهم: اهمیت و نقش خوف و حزن «1»
ـ خوف و حزن و دورى از گناه
ـ خوف و بیم، و تعالى و رشد معنوى انسان
ـ تفاوت خوف و حزن
ـ دنیا زندان مؤمن و بهشت كافر
ـ اندیشه درباره جهنم، عامل خوف و اندوه مؤمن
﴿صفحه 148 ﴾
﴿صفحه 149 ﴾
اهمیّت و نقش خوف و حزن «1»
«یا أَباذَرٍّ؛ أَلدُّنْیا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الْكافِرِ وَ ما أَصْبَحَ فیها مُؤْمِنٌ إِلاّ حَزیناً، فَكَیْفَ لا یَحْزَنُ وَ قَدْ أَوْعَدَهُ اللّهُ جَلَّ ثَناؤُهُ أنَّهُ وارِدُ جَهَنَّمَ وَ لَمْ یَعِدْهُ أنَّهُ صادِرٌ عَنْها وَ لَیَلْقَیَنَ أَمْراضاً وَ مُصیبات وَ أُمُوراً تَغیظُهُ وَ لَیُظْلَمَنَّ فَلایُنْتَصَرُ، یَبْتَغى ثَواباً مِنَ اللّهِ تَعالى فَما یَزالُ فیها حَزیناً حَتّى یُفارِقَها، فَإِذا فارَقَها أُفْضِىَ إِلى الرّاحَةِ وَالْكِرامَةِ. یا أَباذَرٍّ؛ ما عُبِدَ اللّهُ عَلى مِثْلِ طُولِ الْحُزْنِ.»
این بخش از پندهاى پیامبراكرم(صلى الله علیه وآله) مربوط به خوف و حزن است. به نظر مىرسد ارتباط این بخش با بخشهاى پیشین در این است كه وقتى انسان در صدد برمىآید عمرش را در راه عبادت و بندگى خداوند، كه همان تكامل حقیقى است، به كار برد، ابزار و وسایلى را مىطلبد كه با آنها بهتر بتواند خود را براى آن حركت تكاملى آماده سازد.
براى این كه تصمیم و ارادهاى در انسان پدید آید، باید مقدّمات و مبادى خاصى تحقّق یابد. (در نفس انسان تصوّرات و تصدیقات و حالات نفسانى، چون احساسات و عواطف، زمینه اراده را فراهم مىسازند.) پس اگر آن مقدّمات فراهم گشت، یا پس از فراهم گشتن آنها، بدرستى از آنها استفاده شد، زمینه مناسبى براى حركت تكاملى انسان فراهم گشته است.
چه بسا انسان چیزى را مىخواهد ولى صرف خواستن باعث نمىگردد كه اراده كند، اما گاهى حالاتى براى او پدید مىآید كه او را وادار به تصمیم و حركت مىكند؛ در واقع آن حالات فرصتهاى ارزشمندى را پدید مىآورند.
﴿صفحه 150 ﴾
خوف و حزن و دورى از گناه
از جمله حالات نفسانى كه انسان را وادار به حركت مىكند و انگیزهاى قوى براى دورى از گناه مىگردد خوف و حزن است. این دو، كمك شایانى به انسان مىكنند كه به خود آید، وقت را غنیمت شمرد و صرف كارهاى بیهوده و لغو نكند. البته هر خوف و حزنى ممدوح نیست و انسان را به تكاپو و عمل وا نمىدارد. حزنى كه باعث گردد انسان به افسردگى مبتلا شود و همه چیز را رها كند، نه حال عبادت داشته باشد و نه حال كار، مردود است و همچنین است حزنى كه موجب قطع امید و ناامیدى انسان شود، به گونهاى كه انسان از خود نیز ناامید شود.
برخى از خوف و حزنها نه تنها انسان را به حركت و سیر الىالله وادار نمىكند بلكه مانع و رهزن او نیز مىگردد، مثل حزنها و خوفهایى كه در ارتباط با دنیا رخ مىدهد: مقدارى پول از دست مىدهد و پس از آن، پیوسته ناراحت و غصهدار است كه چرا آن پول گم شد؛ حتى در نماز هم به فكر آن گمشده است، یا خوفى كه در از دست دادن مال و موقعیتهاى اجتماعى و دنیایى دارد: مىترسد او را از پُست و مقامش محروم كنند. این گونه خوف و حزنها مانع حركت به سوى خدا مىشود.
البته گاه مىشود كه حزن از امور دنیایى در ارتباط با خداست، مثل این كه از عذابى كه در دنیا بر انسان وارد شده از آن جهت مىترسد كه آن را عذاب الهى مىداند. طبیعى است كه این ترس و بیم منشأ حركت او مىگردد. یا بر نعمتى كه از دستش رفته محزون مىگردد و همین او را بیدار مىسازد كه نمىتوان به دنیا دل بست. پس ممكن است ترس از دست دادن نعمت دنیوى و یا پیش آمدن گرفتارى، غیر مستقیم، انسان را به حركت در جهت تكامل اخروى و معنوى وادارد.
خداوند متعال، در دو آیه، مىفرماید: ما وقتى پیامبران را به سوى مردم مىفرستیم، آنها را به سختىها و تنگناها مبتلا مىسازیم:
﴿صفحه 151 ﴾
«وَ ما أَرْسَلْنا فى قَرْیَة مِنْ نَبِىٍّ إِلاّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَالضَّرّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ.»(94)
ما هیچ پیغمبرى را به هیچ شهر و دیارى نفرستادیم، مگر آنكه اهلش را به گرفتارى و دشوارىها مبتلا ساختیم تا مگر توبه كرده، به درگاه خداوند تضرّع و زارى كنند.
و در آیه دیگر مىفرماید:
«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَم مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَالضَّرّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ.»(95)
و ما پیش از تو پیغمبرانى را به سوى مردم فرستادیم و به بلا و مصیبتها گرفتارشان ساختیم، شاید به درگاه خداوند گریه و زارى كنند (و لایق عفو و رحمت شوند).
اینكه خداوند بندگان خود را به سختىها و مشكلات مبتلا مىسازد، به جهت لطف او به آنهاست، تا مگر موجب بیدارى و تنبّه آنها گردد و از غفلت درآمده، آمادگى بیشترى براى پذیرش حق پیدا كنند. چون تا انسان سرمست لذّت و شادى و غرق كامیابى است، آمادگى براى پذیرش حق و آنچه مربوط به آخرت است ندارد.