گناه در زنجیره علتها
گناه فرمولها را تغییر مىدهد و اسباب ظاهرى را بىاثر مىسازد. قرآن به ما مىفهماند كه غیر از اسباب ظاهرى، اسباب دیگرى نیز وجود دارد كه ارتباط آنها با مسبّباتشان براى ما محسوس نیست. قرآن مىفرماید:
«وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصیبَة فَبِما كَسَبَتْ أَیْدیكُمْ ...»(65)
آنچه از رنج و مصایب به شما مىرسد، دستآورد اعمال زشت خود شماست.
در واقع در جهانى كه نظام «علىّ و معلولى» بر آن حاكم است، نمىتوان هیچ پدیدهاى را بىعلت شمرد و از طرف دیگر نمىتوان مصیبتها را به خداوند متعال كه خیر محض است نسبت داد؛ پس این انسان است كه مصیبتها را به خود متوجه مىسازد.
در جاى دیگر مىفرماید:
«... فَلْیَحْذَرِ الَّذینَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصیبَهُمْ فِتْنَةٌ او یُصیبَهُمْ عَذابٌ أَلیم»(66)
كسانى كه امر خدا را مخالفت مىكنند بترسند كه مبادا به فتنه بزرگ و یا عذاب دردناك گرفتار شوند.
﴿صفحه 114 ﴾
پس آیات قرآن مبیّن این واقعیت است كه بسیارى از مصیبتها و محرومیتها از گناه ناشى مىگردد، چنانكه اعمال نیك و تقوا موجب سرازیر گشتن بركات و نعمتها مىشود:
«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَكات مِنَالسَّماءِ وَالاَْرْض»(67)
اگر مردم شهرها ایمان مىآوردند و تقوا پیشه مىساختند، درهاى بركات آسمان و زمین را به روى آنان مىگشودیم.
در برخى موارد رابطه گناه با مصیبتى كه از آن ناشى مىگردد، كم و بیش، قابل درك است، مثل اینكه گاهى گناهانى برخى از بیمارىها را در پى دارد؛ ولى این رابطه در همه موارد محسوس نیست: گاهى آثارى بر گناه مترتب مىگردد كه براى انسان قابل درك نیست: مثل اینكه غذایى تهیه شده بود و موقع استفاده چیز كثیفى در آن مىافتد و آن را آلوده مىسازد، رزقى آماده مىگردد و بناگاه انسان از آن محروم مىگردد. حال این رزق را از خوراكىها به چیزهاى دیگر نیز توسعه دهید؛ چرا كه همه نعمتها رزق هستند: خانه رزق است، ماشین رزق است و هر چیز دیگرى كه انسان از آن استفاده مىكند رزق است؛ محرومیت از اینها، در بسیارى موارد، به جهت ارتكاب گناه مىباشد.
باید رزق را به رزقهاى معنوى نیز توسعه داد، چون هرچه موجب تكامل روح ما مىشود، آن هم رزق است: علم و ایمان نیز رزق هستند، توفیق عبادت نیز رزق است.
گاهى ارتكاب گناه موجب مىشود انسان از انجام عبادتى محروم گردد: در روایتى آمده است كه ممكن است انسان در اثر گناه به نماز شب موفق نشود، گرچه سعى مىكند و خود را آماده مىسازد كه سر ساعت از خواب برخیزد، ولى یا از خواب بر مىخیزد و سستى و تنبلى مانع مىگردد، یا اصلا از خواب بر نمىخیزد. پس سلب توفیق عبادت نیز از جمله عقوبتهاى گناه است.
به هر جهت توجه به نتایج شوم گناه از جمله عواملى است كه مىتواند انسان را از گناه باز دارد: اینكه بیندیشد، گناه او تلاشهاى اقتصادىاش را بىثمر كرده، او را از رزقش محروم مىكند.
﴿صفحه 115 ﴾
به جهت ارتباط بین محرومیتها و مصیبتها و گناه، وقتى مصیبتى براى برخى بزرگان پیش مىآمد، فكر مىكردند كه چه خطایى كردهاند كه موجب این مصیبت شده است. نقل مىكردند یكى از اساتید بزرگ اخلاق، در تهران، وقتى از كوچهاى عبور مىكرد، حیوانى به او لگد زد او همانجانشست و به فكر فرو رفت كه من چه كردم كه سزاوار آزار این حیوان شدم!
پاسدارى زبان و دورى از كارهاى بیهوده
«یا اباذرّ؛ دع ما لست منه فى شىء و لا تنطق فى ما لا یعنیك و اخزن لسانك كما تخزن ورقك»(68)
اى ابوذر؛ هرچه را كه در آن تو را بهره نیست ترك كن و به سخنى كه فایده به حال تو ندارد، لب مگشا و زبان خود را مانند پول خود كه در حفظ آن مىكوشى نگهدارى كن.
مطلبى كه در این قسمت ذكر شده، متمم بیانات سابق در بازداشتن فرد از گناه است. كسى كه مىخواهد از گناه اجتناب كند، باید براى خود حریم قرار دهد، چنانكه گفته شده: «من حام حول الحمى، اوشك أن یقع فیه» كسى كه بر لب پرتگاه حركت مىكند، بترسد از اینكه در آن فرو افتد. كسى كه مىخواهد از گناه اجتناب كند، باید از مقدمات آن دورى گزیند و برخى مباحات را ترك كند، تا به گناه نیفتد. به عنوان نمونه اگر مىخواهد از نگاههاى حرام و نگاه به نامحرم اجتناب كند، به برخى از محارم خود نگاه نكند. اگر مىخواهد به موسیقى حرام گوش ندهد، از برخى موسیقىهاى جایز دورى گزیند. اگر مىخواهد به دروغ و غیبت آلوده نگردد، از سخنانى كه احتمال دارد دروغ و غیبت باشد، اجتناب كند. البته مشكل است كه انسان از همه مباحاتى كه ممكن است او را به گناه بكشاند، اجتناب كند، بخصوص كسى كه در اول راه قرار دارد، اما كسانى كه در مقام تكامل نفس بر مىآیند، خواه ناخواه، این مرحله را باید طى كنند.
﴿صفحه 116 ﴾
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) به ابوذر سفارش مىكنند كه از كارهاى لغو و بیهوده دورى گزیند؛ چنانكه قرآن فلاح و رستگارى را در گرو دورى از لغو مىداند:
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ. الَّذینَ هُمْ فى صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ. وَ الَّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون»(69)
اهل ایمان رستگار شدند، آنان كه در نماز خاشعند و آنان كه از لغو و بیهودگى دورى مىكنند.
كسى كه مىخواهد به فلاح و رستگارى برسد، باید از كارى كه فایده به حال او نمىبخشد، اجتناب كند، حرفى كه فایدهاى ندارد نزند حتى اگر مباح هم باشد، و نیرویش را صرف كار مفید و ثمر بخش كند.
سفارش دیگر پیامبر به ابوذر این است، از سخنانى كه فایدهاى به حال او ندارد اجتناب كند.
انسان باید روى زبان خود، حساس باشد، سعى كند از حرفهاى مباح نیز دورى گزیند؛ چون گاهى یك كلمه از دهان صادر مىشود و نتایج بدى در دنیا و آخرت بر آن بار مىگردد. اینكه زیاد در روایات سفارش شده كه زبان خود را نگه دارید، حرفى كه لازم نیست و یا به شما مربوط نیست نزنید، براى این است كه گاهى انسان نمىتواند زبانش را كنترل كند و به دروغ، غیبت و مسخره كردن دیگران و سایر آفات زبان مبتلا مىگردد. از این جهت برخى بزرگان اهتمام زیادى داشتند كه حتىالمقدور سكوت كنند.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) مىفرمایند: همانطور كه در حفظ پول و سكههاى طلا مىكوشى: در نگهدارى زبانت نیز بكوش. چطور پولت را نگهدارى مىكنى، آن را در صندوقچه مىگذارى و درش را محكم مىبندى و در جاى امنى مىگذارى، زبانت را نیز كه به مراتب ارزشش از پول بیشتر است نگهدارى كن. خداوند براى زبانت حصار و حفاظ گذاشته، براى آن دندان و جلوى آن لبها را قرار داده است كه زبان را در این حصارها محدود كنى. پس
﴿صفحه 117 ﴾
سعى كن آن را آزاد نگذارى. حتى از حرف مباحى كه فایده ندارد دورى گزین، چون نیرو و انرژى خود را بیهوده صرف كردهاى و همینطور، رفته رفته، به مشتبهات و مكروهات و در نهایت به محرمات و گناهان كبیره كشانده مىشوى: مگر بین حرف زدن درباره دیگران تا غیبت آنها چقدر فاصله است؟ بین حرف زدن مباح با (غیبت) گناه كبیرهاى كه از هفتاد زناى با محارم، آن هم در خانه كعبه، زشتتر است، فاصلهاى نیست و ما كمكم این فاصله را از بین مىبریم و به آن گناه مبتلا مىگردیم.
﴿صفحه 118 ﴾
﴿صفحه 119 ﴾
درس نهم: ارزش و اهمیت نمازو تفاوت درجات بهشتیان
ـ تقسیمبندى برخى از پندهاى پیامبر
ـ مقام عابدان و شبزندهداران
ـ تفاوت بهشتیان در بهرهمندى از مقامهاى بهشتى
ـ علاقه شدید پیامبر به نماز
ـ نماز كلید سعادت و خوشبختى
ـ درك شیرینى عبادت، رمز تداوم آن
﴿صفحه 120 ﴾
﴿صفحه 121 ﴾