لزوم توجه به عظمت كسى كه مخالفت مىشود، نه كوچكى گناه
«یا اباذرّ؛ لا تنظر الى صغر الخطیئة و لكن انظر الى من عصیت.»
اى ابوذر؛ به كوچكى گناه نگاه نكن، بلكه به بزرگى كسى بنگر كه او را نافرمانى كردهاى.
از سه زاویه مىتوان به گناهان نگریست:
1 ـ نگرش به نفس گناه، از جهت كوچكى و بزرگى آن.
2 ـ نگرش به گناه، از جهت فاعل و كسى كه آن را انجام مىدهد.
3 ـ نگرش به گناه، از جهت كسى كه نافرمانى مىشود.
در كتاب و سنّت گناهان به دو دسته «كبیره و صغیره» تقسیم شدهاند كه هر یك از آنها حكمى جدا و عذابى مخصوص به خود دارد. قرآن مىفرماید: وقتى كه نامه اعمال به دست عدهاى داده مىشود، آنها مىگویند:
«... یا وَیْلَتَنا مَالِ هَذا الْكِتابِ لا یُغادِرُ صَغیرَةً وَ لا كَبیرَةً اِلّا أَحْصها.»(55)
واى بر ما این چگونه كتابى است كه همه گناهان كوچك و بزرگ ما را برشمرده است.
شاید تفاوت اساسى بین این دو دسته این باشد كه بر گناهان كبیره وعده عذاب داده شده است و بر گناهان صغیره وعده عذاب ندادهاند. همچنین بر گناهان صغیره حدى منظور نشده است و بر تعدادى از گناهان كبیره حد مشخصى در نظر گرفته شده است.
﴿صفحه 102 ﴾
گفتنى است كه ممكن است كسى عملى را مرتكب شود كه به نظر او گناه صغیره و قابل بخشش است، ولى از این موضوع غفلت كند كه اولا تكرار صغیره و كوچك شمردن آن، گناه كبیره است و مداومت بر آن، آدمى را در ارتكاب گناه گستاخ مىكند. ثانیاً، فراموش كند كه چه كسى مورد معصیت قرار گرفته، با نهى چه كسى مخالفت شده است.
این بخش از روایت به مورد دوم نظر دارد كه فقط به كوچك بودن گناه نگاه نكن، بلكه به این واقعیت نیز توجه داشته باش كه چه كسى مورد معصیت و مخالفت قرار مىگیرد. گاهى یك امر، خود به خود، كوچك است، اما از آن جهت كه با شخصیت بزرگى ارتباط دارد، بزرگ است.
مجسّم كنید كه شما در حضور امام معصومید و حضرت فرمانى، هرچند كوچك به شما بدهد: مثلا دستور بدهد كه ظرف آبى براى او بیاورید؛ اما شما با خود تصوّر كنید كه این امر بسیار ناچیز است و با همین تصوّر، از اطاعت كردن امتناع كنید. آیا چنین تصوّرى عاقلانه است؟ آیا مقتضاى ادب همین است؟! آیا این مخالفت پسندیده است؟ هرگز چنین نیست، زیرا على رغم كوچك بودن امر، امر كننده بسیار بزرگ است و امر كوچك به اعتبار امر كننده عظمت مىیابد. حال همین مثال را بر ذات مقدس خداوند منطبق كنید؛ با اینكه مخالفت خداوند با مخالفت امام معصوم قابل مقایسه نیست. پس میزان قُبح مخالفت را باید با میزان عظمت آمر و ناهى سنجید.
چنین برداشتى از گناه، مىتواند، براى آدمى انگیزهاى قوى در جهت مخالفت با شیطان ایجاد كند، و هرگونه بهانهجویى را از نفس امّاره سلب گرداند. یك وقت دوستى در حدّ انسان، در خواست و خواهشى از او دارد؛ ممكن است درخواست او را نپذیرد و به او بگوید: تو حق نداشتى به من دستور بدهى. اما گاهى پدر، مادر و یا استاد به انسان دستور مىدهد كه مخالفت آنها بسیار زشت است و گاهى فرمان از جانب یك مرجع و گاهى از جانب امام معصوم و گاهى از جانب خداست. در این صورت هرچه مقام آمر، یا ناهى عظیمتر و والاتر باشد، تخلف از فرمان او قبیحتر و به مؤاخذه سزاوارتر است.
﴿صفحه 103 ﴾
وقتى شیطان وسوسه مىكند: یك نگاه به نامحرم كه چیزى نیست، یك دقیقه گوش دادن به موسیقى حرام چیزى نیست، باید به این موضوع توجه كنید كه با امر چه كسى مخالفت مىكنید. اینجاست كه پیغمبر(صلى الله علیه وآله) به ابوذر مىفرماید: به كوچكى گناه نگاه نكن؛ بلكه ببین چه كسى را مخالفت مىكنى.
«یا اباذرّ؛ انّ نفس المؤمن أشدّ ارتكاضاً من الخطیئة من العصّفور حین یقذف به فى شركه.»
اى ابوذر؛ اضطراب و ناراحتى انسان با ایمان از گناه خود، بیشتر از ترس و ناراحتى گنجشكى است كه در دام گرفتار شده است.
در اینجا پیامبر(صلى الله علیه وآله) مثال محسوس دیگرى براى تبیین عكس العمل مؤمن، در مقابل گناه بیان مىفرمایند كه اگر دامى را براى گرفتار كردن گنجشكى بگسترانید و این موجود پر تحرّك در آن بیفتد، عكس العمل بسیار شدیدى از خود نشان مىدهد و بدون آرام و قرار، براى رهایى از دام، تلاش مىكند و گاهى تلاش او، منجر به هلاكت و از بین رفتن او مىشود؛ از بس خود را به این طرف و آن طرف مىزند. این به جهت شدت اضطراب و نگرانى او از به دام افتادن است. واكنش مؤمن در مقابل گناه خویش نیز چنین است. زمانى كه احساس مىكند در دام شیطان گرفتار آمده است، ناراحتى و اضطراب سراسر وجود او را فرامىگیرد، تا آنجا كه آرام و قرار و خورد و خواب را از او سلب مىسازد و او پیوسته، در جهت رهایى از این دام شیطانى مىكوشد.
ما معصوم نیستیم و پیوسته در معرض خطا و نسیان قرار داریم، انتظارى هم نیست كه اصلا گناهى از ما سرنزند؛ ممكن است گاهى در دام شیطان بیفتیم (البته معناى معصوم نبودن این نیست كه باید گناه كرد، زیرا ممكن است انسانهاى غیر معصومى نیز باشند كه گناه نكنند و تفاوت آنها با معصوم در این است كه معصوم داراى ملكهاى است كه او را از انجام گناه باز مىدارد؛ انسانهاى معمولى نیز مىتوانند، در عین نداشتن ملكه عصمت، به گناه مبتلا نشوند.) در هر صورت اگر به گناهى مبتلا شدیم، ایمان ما اقتضا مىكند كه پیوسته نگران آن باشیم و سعى كنیم با توبه، انابه، گریه و زارى خود را از پیامدهاى آن نجات دهیم.
﴿صفحه 104﴾
﴿صفحه 105 ﴾
درس هشتم: همسویى قول و عمل و پاسدارى زبان
ـ پى آمد همسویى و عدم همسویى قول و عمل
ـ نقش گناه در محروم گشتن از روزى
ـ گناه در زنجیره علتها
ـ پاسدارى زبان و دورى از كارهاى بیهوده
﴿صفحه 106 ﴾
﴿صفحه 107 ﴾
همسویى قول و عمل و پاسدارى زبان
«یا أَباذَرٍّ؛ مَنْ وافَقَ قَوْلُهُ فِعْلَهُ فَذلِكَ الَّذى أَصابَ حَظَّهُ وَ مَنْ خالَفَ قَوْلُهُ فِعْلَهُ فَإِنَّما یُوَبِّخُ نَفْسَهُ. یا أَباذَرٍّ؛ إِنَّ الرَّجُلَ لَیُحْرَمُ رِزْقَهُ بالذَّنْبِ یُصیبُهُ.
یا أَباذَرٍّ؛ دَعْ ما لَسْتَ مِنْهُ فى شَىء وَلاتَنْطِقْ فیما لایَعْنیكَ وَاخْزَنْ لِسانَكَ كَمْا تَخْزَنُ وَرِقَك»