كشف و كرامت، واقعیت یا افسانه و توهم؟
از جمله مسایلى كه مدعیان عرفان و مقامات عالى انسانى علَم مىكنند و آن را دستآویز و وسیلهاى براى تبلیغ فرقه و مسلك و طریقه خودشان قرار مىدهند، این ادعا است كه رئیس و بزرگ آنها و به اصطلاح، پیر و قطبشانـ صاحب كشف و كرامت است. به عبارت دیگر، كم و بیش این تلقى وجود دارد كه كشف و كرامت دلیل حقانیت است و كسى كه از كشف و كرامت برخوردار باشد نشانه آن است كه او و روش و مسلك او صحیح و بر حق است.
براى بررسى این ادعا ابتدا باید ببینیم اصولا آیا كشف و كرامت واقعیت دارد؟ و اگر واقعیت دارد آیا نشانه و دلیلى است بر اینكه صاحب آن از اولیاى خدا و فردى مورد نظر و مرضىّ خداى متعال است؟ به عبارت دیگر، آیا صرف اینكه كار خارق العادهاى از كسى سر بزند دلیل بر آن است كه وى از اولیاى خدا است و خداوند به او نظر خاص و
﴿ صفحه 295 ﴾
لطف ویژه دارد؟ و بالاخره ثالثاً، اگر كسى واقعاً از كشف و كرامت الهى برخوردار بود و در اثر لطف و عنایت خاص خداوند قدرت داشت كه كارهاى خارق العاده انجام دهد، آیا این امر دلیل بر این مىشود كه تمام حرفها و مطالبى كه مىگوید و اعتقاد دارد درست است و باید چشم و گوش بسته آنها را پذیرفت و سر تسلیم در برابرشان فرود آورد؟ این پرسشها مهمترین سؤالاتى است كه پیرامون مسأله كشف و كرامت وجود دارد و تا به یك یك آنها پاسخ روشنى داده نشود، راه سوء استفادههایى كه از این مسأله مىشود مسدود نخواهد شد.
حقیقت كشف و مكاشفه
در مورد اصل «كشف» و «مكاشفه» باید بگوییم البته كه امرى واقعى است و بهطور ختم برخى افراد مىتوانند در حالاتى مسایلى را درك كنند و چیزهایى را ببینند یا بشنوند كه دیگران از ادراك و دیدن و شنیدن آنها عاجزند. اصل این مسأله به تجربه به اثبات رسیده كه برخى انسانها داراى قدرتهاى ذهنى و روحى خارق العادهاى هستند و مشاهدات و ادراكاتى فرا معمول و خارق العاده دارند كه دیگران را بدانها راهى نیست. البته این ادراكات داراى انواع مختلفى است. یك دسته از آنها كه مورد شناسایى قرا گرفته است در روانشناسى «تلهپاتى» نامیده مىشود. در تلهپاتى، براى مثال، اینگونه است كه فرد در اینجا نشسته و به ذهنش مىآید كه فلان شخص در فلان جا فلان كار را انجام داده، یا بیمار شده، و یا از دنیا رفته است، و بعد هم معلوم مىشود كه آن مسأله واقعیت داشته و واقعاً اتفاق افتاده است. مثال دیگر این است كه فرض كنید شخصى به ذهنش مىآید كه كسى در فلان شهر با او سخن مىگوید، و بعد هم معلوم مىشود كه اتفاقاً آن فرد در همان لحظه به او توجه داشته و مىخواسته آن مطلب را به او بگوید ولى به علت فاصله و بعد مكانى نمىتوانسته این كار را انجام دهد. در هر حال این یك نوع ارتباط روحى بین دو فرد است كه از سنخ همان ادراكات خارق العاده است و
﴿ صفحه 296 ﴾
روانشناسان آن را «تلهپاتى» نامیدهاند. روشن است كه حصول چنین ادراكاتى دلیل بر كمالات معنوى فرد و مقرّب بودن او در پیشگاه خداوند نیست و نمىتوان آن را شاهدى گرفت بر اینكه آن شخص از اولیاء الله و داراى مقام و منزلتى نزد خداى متعال است. این قبیل ادراكات حتى ممكن است براى كسى حاصل شود كه هیچ اعتقادى به خدا ندارد. البته دانش بشر هنوز به چند و چون و اسرار این نوع ارتباط پى نبرده و ما نمىدا نیم در اثر چه عامل یا عواملى این پدیده اتفاق مىافتد.
غیر از «تلهپاتى» در مورد همین حواس ظاهرى نیز كسانى هستند كه با بقیه انسانها تفاوت دارند. براى مثال، نوع انسانها فقط مىتوانند صداهایى را بشنوند كه فركانس آنها بین 20 هرتز تا 30000 هرتز باشد و صداهایى را كه در كمتر یا فراتر از این دامنه قرار مىگیرند ادراك نمىكنند. این در حالى است كه برخى انسانها قادر به شنیدن و دریافت صداهاى خارج از این دامنه نیز هستند؛ همان گونه كه دستگاه و دامنه شنیدارى بسیارى از انواع حیوانات نیز با انسان متفاوت و متكاملتر و وسیعتر است. این مطلب در مورد حس بینایى نیز صادق است. در حالى كه انسانهاى معمولى نمىتوانند پرتوهاى ماوراى بنفش و مادون قرمز را ببینند، برخى انسانها قادرند برخى از این طول موجها را نیز مشاهده كنند. در سایر حواس ظاهرى نیز كم و بیش این استثناها و موارد نادر وجود دارد و به هر حال وجود این توانایىهاى خارق العاده جسمى یا روحى دلیل و شاهدى بر كمال و فضیلت معنوى فرد و مقرّب بودن او در درگاه خداوند نیست.
در همین زمینه به خاطر دارم كه در كتابى به نام «فوق طبیعت» درباره یك خانم روسى كه ظاهراً ماركسیست هم بود مطالبى عنوان كرده بود كه در نوع خود بسیار جالب توجه است. به نوشته آن كتاب، این خانم روسى كه شغلش رانندگى است، از نظر قدرت بینایى این توانایى را دارد كه مىتواند درون بدن افراد را مشاهده كند و امعا و احشا و اندامهاى داخلى آنها را به وضوح ببیند. در آن كتاب آورده بود كه افراد بسیارى از طریق این خانم به برخى بیمارىها و اشكالاتى كه در داخل بدنشان بوده است پى
﴿ صفحه 297 ﴾
بردهاند. به عبارت دیگر، به جاى آنكه فرد به آزمایشگاه برود یا عكس رادیولوژى بگیرد، به این خانم مراجعه مىكند و او با نگاه به داخل بدنش مىگوید، مثلا، غدهاى در فلان قسمت از روده یا معده شما وجود دارد. بنا به نوشته آن كتاب، در مواردى حتى عكسهاى رادیولوژى آن عارضه را نشان نداده؛ ولى این زن با چشمان تیزبین و قدرت بالاى دید خود آن را تشخیص داده است! در هر صورت این خانم هیچ ادعایى هم در مورد ارتباط با عالم غیب و ماوراى ماده و نظایر آنها ندارد و اصولا ماركسیست و منكر این امور است. تنها چیزى كه هست این است كه به دلیل خاصیتى در چشم این زن یا سیستم عصبىاش و یا هر دلیل دیگرى، او از نظر بینایى قدرتى خارق العاده و استثنایى دارد كه انسانهاى دیگر از آن بىبهرهاند.
به هر حال وقوع چنین ادراكات استثنایى و خارق العادهاى در مورد برخى انسانها امرى است كه صرفاً تحت تأثیر عوامل طبیعى اتفاق مىافتد و هیچ ارتباطى به كمالات معنوى فرد و منزلت او در پیشگاه خداوند ندارد. این قبیل توانایىها و تفاوتها نظیر این است كه، مثلا، برخى افراد به طور طبیعى دید چشمشان خوب است و برخى دیگر از بدو تولد مشكل بینایى دارند و ناچارند از عینك استفاده كنند. آیا اینكه برخى افراد دیدشان طبیعى است و برخى در این زمینه به طور طبیعى نقص و كمبودى دارند دلیل بر این است كه گروه اول در پیشگاه خدا مقرّبترند و از كمالات و فضایل انسانى و معنوى بیشترى برخوردارند؟
غیر از قدرتهاى خارق العادهاى كه به صورت طبیعى و مادرزادى در برخى افراد وجود دارد، برخى افراد نیز با تحمل ریاضتها و انجام تمرینهایى به برخى توانایىهاى جسمى و روحى دست پیدا مىكنند و مىتوانند كارهاى خارق العادهاى انجام دهند و یا ادراكات و مشاهدات غیرمتعارف و فراتر از معمول داشته باشند. این نوع توانایىها و انجام امور خارق عادت نیز مشترك بین حق و باطل است و دلیلى بر حقانیت فرد و مسلك و روش و طریقه او نیست. بسیارى از مرتاضان هندى كه اعتقادى به دین و خدا
﴿ صفحه 298 ﴾
و قیامت ندارند از این قبیلند. البته مرتاضهاى هندى به نوعى به بقاى روح معتقدند؛ ولى به هر حال به خدا به آن معنایى كه ما معتقدیم و او را آفریدگار و مدبّر عالم و منزه از جسم و جسمانیات مىدانیم اعتقادى ندارند و وحى و نبوت را هم به كلى منكرند. تنها چیزى كه هست، در اثر اعتقاد به بقاى روح مىتوانیم بگوییم اعتقادى به معاد دارند، كه البته پیدا است آن نیز با اعتقادى كه ما درباره معاد و قیامت داریم تفاوت كلى و اساسى دارد. در هر صورت این مرتاضهاى هندى با اینكه قطعاً اعتقادات و طریقه و مسلكشان باطل است، ولى در اثر ریاضتهایى كه مىكشند به برخى قدرتهاى روحى دست پیدا مىكنند و مىتوانند كارهاى عجیب و خارق العادهاى انجام دهند. البته اینها فرقههاى مختلفى هستند و قبلا بیشتر بودهاند و در حال حاضر كمتر چنین افرادى وجود دارند، ولى كم و بیش در گوشه و كنار یافت مىشوند. ریاضتهایى كه این مرتاضان متحمل مىشوند گاهى واقعاً بسیار سخت و طاقتفرسا است و هر كسى توان و اراده انجام آنها را ندارد. این ریاضتها باعث مىشود كه آنها دریافتهایى داشته باشند، چیزهایى را ببینند و كارهایى انجام دهند كه دیگران راهى بهندارند. برخى از آنها مىتوانند از حوادث گذشته و حتى آینده خبر دهند. نمونههاى متعددى از این موارد وجود دارد و افراد متعددى كه مورد وثوق و اعتماد نیز هستند خود از نزدیك این مسایل را مشاهده و آنها را به صورت مكتوب یا شفاهى براى ما نقل كردهاند. مرتاضان هندى، براى مثال، كسى را كه تا به حال ندیدهاند به اسم صدا مىزنند و مىگویند كه از كجا آمده، چه قصد و منظورى دارد و چه وقت و به كجا خواهد رفت. شخص موثقى براى خود من نقل كرد كه یك مرتاض هندى به او گفته بود كه شما روز پنجشنبه این شهر را ترك خواهید كرد. آن شخص مىگفت این در حالى بود كه ما براى روز چهارشنبه بلیط هواپیما تهیه كرده بودیم. مىگفت در دلم به سخن او اهمیتى ندادم و گفتم این از جمله اشتباهات او است، ولى به هر حال چیزى به او نگفتم. روز چهارشنبه كه براى پرواز به فرودگاه رفتیم، گفتند پرواز لغو شده و حركت ما به روز پنجشنبه موكول شد و ما فردا آنجا را ترك كردیم.
﴿ صفحه 299 ﴾
این امرى عادى نیست كه به كسى كه بلیط چهارشنبه را در دست دارد به طور جزم و یقین بگویند شما پنجشنبه مسافرت خواهى كرد و همانطور هم بشود. با این همه، نمىتوان این امر را نشانه مقامات معنوى و الهى فرد و مقام و منزلت او نزد خداى متعال دانست.
به هر حال علاوه بر قدرتهاى خدادادى و طبیعى، كسانى نیز با انجام ریاضتها و تمرینهاى طاقتفرسا و فراوان، واجد توانایىها و قدرتهایى مىشوند كه مىتوانند ادراكات و اطلاعات فوق معمول داشته باشند و كارهاى خارق العاده انجام دهند. كارها و مسایلى از قبیل احضار ارواح و ارتباط با آنها و احضار جنّیان و استفاده از اطلاعات آنها و به خدمت گرفتن آنان نیز در همین محدوده قرار مىگیرد. مجموع این امور، قدر مشترك و عنوان عامش این است كه انسان آگاهىهاى خارق العادهاى داشته باشد و اطلاعاتى از راههاى غیرمتعارف كه از راه چشم و گوش و تعلیم و تعلم عادى نیست به دست آورد. براى كسب این امور نیز یك سرى تمرینها و ریاضتهایى لازم است. البته از یك سو كمتر افرادى چنین همتهایى دارند كه چنین ریاضتهایى را متحمل شوند و از سوى دیگر نیز ممكن است اصولا تحمل چنین ریاضتهایى عاقلانه نباشد و مسیرهاى بهتر و منطقىتر و آسانترى وجود داشته باشد كه انسان بتواند با زحمت كمترى به كمالات بیشتر و بالاترى نایل گردد. ملاحظه و نكته قابل تأمل دیگر درباره اینگونه ادراكات و اطلاعات این است كه بسیارى از آنها در حقیقت هیچ فایده و نفعى براى انسان ندارند و مشكلى را حل نمىكنند. مگر ما از همین اطلاعاتى كه از راه چشم و گوش و قواى عادى و معمول خود به دست مىآوریم چه اندازه استفاده مىكنیم كه بخواهیم در پى راههاى غیرمعمول و كسب اطلاعات بیشتر باشیم؟ بر فرض هم كه بدانیم كسى دیروز چه كار كرده یا فردا چه خواهد كرد و به كجا خواهد رفت؛ این چه امتیازى براى ما محسوب مىشود و كدام كمال و مقام و فضیلت واقعى و انسانى را براى ما به ارمغان خواهد آورد؟ این بیشتر یك هوس است كه انسان مىخواهد چیزى را داشته
﴿ صفحه 300 ﴾
باشد كه دیگران ندارند، وگرنه از نظر مسایل مهم معنوى و تكامل انسانى، این قبیل امور معمولا چندان نفع و اثرى براى انسان ندارند.
در هر صورت این امور واقعیت دارد و تحقق چنین چیزهایى ممكن است و بالاتر از امكان، واقع هم شده است. راه تحصیل آن نیز باز است و استاد دارد و قابل تعلیم و تعلم است. عدهاى نیز در این راهها گام مىگذارند و با مراجعه به استاد و دریافت دستورات و تعالیم لازم و عمل به آنها چنین حالات و توانایىهایى هم برایشان پیدا مىشود. در این میان آنچه مهم است توجه به این نكته است كه این امور دلیل بر این نیست كه شخص نزد خداى متعال مقام و منزلتى دارد. همان گونه كه اشاره كردیم، ممكن است كسى به كلى منكر خدا و همه ادیان و مخالف تمامى انبیا و اولیا باشد اما تمرینها و ریاضتهایى انجام دهد و به چنین نتایجى نیز دست یابد. همانگونه كه احضار روح و ارتباط با جن و نظایر آن نیز به همین صورت است. كسانى هستند كه تسخیر جن مىكنند و با فراهم كردن مقدمات و انجام كارهایى یك یا چند جن را به خدمت مىگیرند و از آنها براى دسترسى به اطلاعات كمك مىگیرند. جن بسیار سریع حركت مىكند و مىتواند سریعاً از جایى به جایى منتقل شود و اطلاعاتى را از جایى كسب كند و به سرعت در اختیار كسى قرار دهد كه با او ارتباط دارد.
البته ناگفته نگذاریم كه در این امور، مدعیان دروغین نیز بسیار فراوانند و تعدادشان از كسانى كه در این امور زحمتهایى كشیدهاند و واقعیتى در كارشان هست بسیار بیشتر است. همچنین گاهى براى رسیدن به این امور و احضار روح و تسخیر جن و امثال آن، كارهاى خلاف شرع انجام مىدهند. براى مثال، در مقابل توهین به مقدسات چیزهایى به دست مىآورند و شیاطین مطالب و اطلاعاتى را در اختیار آنان قرار مىدهند. جنّیان نیز مانند انسانها مؤمن و كافر دارند و جنیان كافر گاهى براى اینكه خدمتى را براى كسى انجام دهند آن را منوط به انجام كارهاى خلاف شرع و برخى اهانتها توسط شخص مىكنند. نمونههاى متعددى از این قبیل وجود دارد. براى مثال، گاهى كسانى براى آنكه
﴿ صفحه 301 ﴾
ارتباطشان را با جن كافرى حفظ كنند العیاذ باللهـ نمازشان را ترك مىكنند و اهانتهاى وقیحانهاى را به ساحت قرآن روا مىدارند كه زبان و قلم از بیان آنها شرم دارد!
بنابراین هرگونه كار خارق العادهاى كه از كسى سر بزند و هر اطلاعى كه از راهى غیر معمول به دست آید دلیل بر ارتباط فرد با خدا و ارجمند بودن او در درگاه بارى تعالى نیست. امورى را كه بر شمردیم گرچه از مقوله امور خارق العاده و كسب اطلاعات از طریق غیرعادى است، ولى هیچ یك از آنها از مقوله مكاشفه نیست. نه «تلهپاتى» از مقوله مكاشفه است، نه احضار ارواح، نه ارتباط با جن و تسخیر آن و نه ریاضتهایى كه مرتاضان هندى مىكشند. مكاشفه، همان گونه كه اشاره كردیم، حالتى است روحى كه براى شخص دست مىدهد و انسان در یك حالت نیمه آگاهانه و حالتى بین خواب و بیدارىكه اصطلاحاً به آن «خلسه» گفته مىشودـ چیزهایى را مشاهده و دریافت مىكند. براى عروض چنین حالتى یك نوع لطافت روحى لازم است و از این رو براى هر كسى پیش نمىآید. روح باید از نوعى وارستگى و تعالى خاص برخوردار باشد تا این حالت براى انسان پیدا شود.
مكاشفه رحمانى و شیطانى
با این همه، ارباب فن و مشایخ و بزرگانى كه همه فرَق متصوفه به آنها احترام مىگذارند، خودشان در نوشتهها و كتابهایشان آوردهاند كه مكاشفات بر دو دسته هستند: مكاشفات ربانى و رحمانى، و مكاشفات شیطانى. به عبارت دیگر، گاهى مشاهدات و ادراكاتى كه در حال خلسه براى انسان پیش مىآید از ناحیه خداى متعال، و گاهى نیز از القائات شیطان است. در مكاشفه شیطانى نیز نظیر مكاشفه رحمانى، شخص واقعاً، براى مثال، صدایى را مىشنود یا چیزى را مىبیند كه دیگران نمىبینند و نمىشنوند؛ ولى القا كننده آن شیطان است. گاهى، مثلا، ندا و هاتفى غیبى خبرى مىدهد
﴿ صفحه 302 ﴾
و بعد هم آن خبر واقعیت پیدا مىكند و صدقش آشكار مىشود؛ ولى آن هاتف غیبى در واقع شیطان است و این مسأله در حقیقت مقدمهاى است براى فریفتن شخص و وارد كردن او در مسیرى كه مدنظر شیطان لعین است. شیطان دشمن قسم خورده آدمى است و مىكوشد تا به هر طریق ممكن انسان را به گمراهى بكشاند و او را از رسیدن به نجات و سعادت محروم سازد:
قالَ فَبِعِزَّتِكَ لاَُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِین؛(219)[شیطان] گفت: پس به عزت تو سوگند كه حتماً همگى [انسانها] را گمراه خواهم كرد، مگر آن بندگان خالص تو را.
آرى، شیطان قسم یاد كرده كه در گمراه كردن همه آدمیان تلاش كند و نسبت به هر انسانى این امید را دارد كه بتواند به طریقى او را اغوا نماید. تنها یك دسته هستند كه شیطان در فریفتن و اغواى آنها طمعى ندارد و از این جهت كاملا از آنان قطع امید كرده است، و آنها عبارتند از «مخلَصین» كه بنابر روایات ما مقصود حضرات معصومین(علیهم السلام) هستند.
یكى از راههاى شیطان براى فریب انسان استفاده از همین امور عرفانى است كه ممكن است ابتدا امور صحیحى را براى او پیش بیاورد تا او را به سوى خود جذب نماید و سپس به تدریج به گمراهى و انحرافش بكشاند. براى مثال، ممكن است كسى، در یك شبى بشنود كه هاتفى از غیب او را مخاطب ساخته و به وى فرمان مىدهد كه از بستر برخیزد و نماز شب بگزارد. نماز شب از مستحبات بسیار مؤكد و از امورى است كه اولیاى خدا بسیار بدان اهتمام دارند و قرآن كریم حتى نیل به «مقام محمود» براى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را به بیدارى سحرگاهان و اقامه نافله شب منوط كرده است:
وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ یَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُودا؛(220) و پاسى از شب را
﴿ صفحه 303 ﴾
زنده بدار، تا براى تو [به منزله]نافلهاى باشد، امید كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند.
از این رو انسان تردید نمىكند كه این هاتف غیبى كه او را به نماز شب فرا مىخواند، مَلكى است كه از جانب خداوند مأمور به این كار شده است. سپس خدا را شكر مىكند كه چنین لطف و عنایتى به او كرده و براى بیدار كردنش ملكى از ملائكه خود را مأمور نموده است، و به طور طبیعى برمىخیزد و نماز شبش را مىخواند. چند شب بدین ترتیب مىگذرد تا اینكه شبى آن هاتف غیبى، براى مثال، مىگوید: امشب تا صبح قرآن بخوان! بعد از آن دستور مىدهد صله رحم نما و به سراغ فلان كس از بستگانت برو و احوالش را جویا شو! تا اینكه پس از مدتى آن هاتف غیبى، مثلا، شبى به او مىگوید: این درسى را كه در حوزه یا دانشگاه مىگویى تعطیل كن و به جاى آن در خانه بنشین و قرآن بخوان!
هاتفى كه از غیب سخن مىگوید و پیش از این مرتب دستور به نماز شب و دعا و قرآن و صله رحم داده، انسان شك نمىكند كه این دستورش نیز صواب و به خیر و صلاح او است و از این رو بىهیچ درنگ و تأملى از فردا درسش را تعطیل مىكند و به جاى درس گفتن براى طلاّب و دانشجویان به قرائت قرآن مىپردازد. غافل از اینكه آن دستورات و امر به كارهاى مستحبى و نداهاى غیبى در واقع دانههایى بود كه شیطان بر سر راه او مىریخت تا عاقبت او را در دام «ترك واجب» گرفتار كند. شیطان كه در كار خود بسیار استاد و ماهر است متأسفانه در بسیارى از موارد در این نیرنگ خود پیروز مىشود و به مقصود خود كه به انحراف كشاندن آدمى است نایل مىآید.
در هر صورت این قبیل امور نیز ممكن است در حال مكاشفه براى انسان پدیدار شود. گاهى انسان در حال خلسه و حالتى بین خواب و بیدارى چنین حالاتى برایش پیش مىآید. گاه در حالى كه مشغول ذكر است چیزهایى مشاهده مىكند، مثلا، نورى یا انوار رنگارنگى را مىبیند یا صدایى مىشنود. این امور واقعیت دارد و كسى ممكن است
﴿ صفحه 304 ﴾
حقیقتاً چنین چیزهایى را ببیند یا چنین صداهایى را بشنود. با این همه باید توجه داشت كه خود اهل فن مىگویند این مكاشفات، هرچند در حال ذكر، در حال نماز و دعا و در سجده و نظایر آن باشد دو دسته است؛ یك دسته مكاشفات شیطانى و یك دسته مكاشفات رحمانى و ربانى. عامل پدیدار شدن مكاشفات گاهى «شیطان» و گاهى «مَلَك» است، و تشخیص اینكه یك مكاشفه آیا از مصادیق مكاشفات شیطانى است یا از مكاشفات ربانى، كار هر كسى نیست و گاه به غایت دشوار است. ملاك كلى كه محققین از عرفا در این زمینه به دست دادهاند این است كه مضمون مكاشفه را باید بر كتاب و سنّت عرضه كرد و با آنها تطبیق داد. اگر مضمون آن با قرآن و سنّت موافق بود یا دست كم، مخالف قرآن و سنّت نبودـ درست است، وگرنه معلوم مىشود از مكاشفات شیطانى بوده است. بنابراین بر اساس این گفته محققان و بزرگان عرفان، معیار و محك براى شناختن مكاشفه صحیح از باطل، قرآن و سنّت است.